بابام امام جماعتِ مدرسه بودن... من و خواهرم هر دو دانش آموز مدرسه شون بودیم.. دانش آموز های نمونه! همیشه خیلی فراتر و دوست داشتنی تر از یک مدیر بودن برامون... رابطه مون صمیمی تر از یه رابطه ی مدیر و دانش آموزی بود! به حدی که مراسم عقد خواهرم هم اومدن :))

داشتم به این فکر میکردم که ای کاش وقتی ما هم مردیم بقیه اینقدر با خاطرات خوب و الفاظ خوب ازمون یاد کنن و پشت سرمون حرف بزنن... ای کاش ذهنیتی که از خودمون ساختیم، ذهنیتی باشه که با عطوفت و درستکار بوده نه برعکس!!! ای کاش عملکردمون ، عملکرد درستی باشه.

مرگ اطرافیان مون ، برامون گوش زد باید باشه که هی تو!!! به خودت بیا!!! تو ام یه روز مثل همین میفتی رو سنگِ سردِ غسالخونه!!! تو ام یه روز شکلات پیچت میکنن و میزارنت رو یه مشت خاک!!! و بعدش تو گوشِت تلقین میخونن... اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان.. بشنو، بفهم‌ ای فلانی پسر فلانی.. بشنو بفهم ای زینب دخترِ علی آیا بر آن پیمانی که با آن از ما جدا شدی هستی؟ پیمانی که عبارت بود از گواهی‌دادن بر اینکه معبودی جز خدا نیست... اینکه محمّد بنده و فرستاده خداست.. و اینکه علی امیر مؤمنان است... بشنو!!! بفهم... صورتت هم رو خاکِ زبرِ قبرستون گذاشته شده و دیگه نمیتونی سرتو جا به جا کنی تا پوستت اذیت نشه!.. :)) یکی یکی سنگ های لحد رو میزارن... و تمام..:) به خونه ی جدید و ابدیت خوش اومدی!!! حالا تویی و اعمالت!!! خودت میدونی چیکار کردی و اون دنیا چیکاره بودی:)) نیازی نیست شرح داده شه برات... رفیق بیا به خودمون بیایم... هنوز دیر نشده.. هنوز سنگای لحدمون رو نذاشتن..:)) بیا تا دیر نشده به خودمون بیایم.

ردم کنی تمومه کارم...💔

قابلیت اینو داره که تو تنهایی باش زار بزنید و هق هق کنید!!! روضه ی علمدار همیشه سنگینه...💔:) ! لطفا با حال مناسب گوش کنید !

یازهرا

شبِ وفاتِ مادرِ مادرمونه... چقدر حضرت خدیجه موقع مرگ سفارش حضرت زهرا رو کردن... بمیرم برا اون لحظه که مغیره یه طرف بود و قنفذ یه طرف...💔

کیست مثل خدیجه؟! أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ‏ وَ وَازَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ أُبَشِّرَ خَدِيجَةَ بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصَب؛ حديث پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: مثل خديجه پيدا نخواهد شد. خديجه در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب كردند، مرا تصديق نمود، و مرا با ثروت خود براى پيشرفت دين خدا يارى نمود. خدا به من دستور داد خديجه را به قصر زمرّدى كه در بهشت دارد و هيچ رنج و زحمتى در آن نيست بشارت دهم...

زحمتای مادرِ، مادرِ ما نتیجه داد... خرجِ حسینی شدنِ ما ها رو خدیجه داد..💔 #وفات_حضرت_خدیجه #ام_المؤمنین_خدیجه_کبری_سلام_الله_علیها

اَبْكي لِخُروُجِ نَفْسي  گريه كنم براي جان دادنم اَبْكي لِظُلْمَةِ قَبْري اَبْكي لِضيقِ لَحَدي گريه كنم براي تاريكي قبرم، گريه كنم براي تنگي لحدم، اَبْكي لِسُؤالِ مُنْكَر وَنَكير اِياي گريه كنم براي سوال نكير و منكر از من، اَبْكي لِخُروُجي مِنْ قَبْري عُرْياناً ذَليلاً حامِلاً ثِقْلي عَلي ظَهْري گريه كنم براي بيرون آمدنم از قبر برهنه و خوار كه بار سنگينم را به پشتم بار كرده... |فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی|