بسم رب الحسین💔🖤

[🍃🌹زیـارتـنـامـہ‌ے شــہـــدا🌹🍃] بخوانیم باهـم... بہ نیت تمام شہدا💛🌱 #صبحتون‌شهدایے🕊✨ 〖 @Daneshgar_ir 〗

#شهیدانھ شهیـدی‌نوشتـہ‌بود: [جـسمم‌رابه‌خـآک‌سپردم روحـم‌رابه‌خـدا وراهم‌رابه‌شمـا...🍃🕊] #رفیق‌شهیدم‌گاهے‌نگاهے♥️✨ 〖 @Daneshgar_ir 〗

توے‌شلمچہ یہ‌دختر۱۷/۱۸سالہ‌باخودش‌ ڪیڪ‌تولدآوردهـ‌بود✨ ازصداوسیما‌خرمشهر‌رفتن‌مصاحبہ ازدخترهـ‌پرسیدن: خانمـ‌مبارڪ‌باشہ🌹 بہ‌سلامتےچندسالہ‌میشین؟ دخترخانومـہ‌گفتـ: ۱ سالہ! پرسیدن: یعنےچے؟ گفتــ: آخہ‌من‌سالها‌بودزیربارگناهـ‌مردهـ‌بودمـ شهدا‌من‌رو‌زندهـ‌ڪردن💔✨ تاریخ‌تولد‌ماکے‌هست؟!🌿 هنوززمانش‌نرسیدھ...؟ 〖 @Daneshgar_ir 〗

چہ حس خوبیست امانتے ات را بردارے ببرے کنار صاحبش♥️ و زمزمہ کنے: من هنوز امانتدارمـ ادامہ ے راه را یارے امـ کن اے شهیـــــــد....!🕊 چــادُر...🌱 〖 @Daneshgar_ir 〗

میخوای شهید شی🙊 این دو کار رو بکن...✌️ #شهید_محمد_بلباسی 💔 #ما_ملت_امام_حسینیم 💔 #محرم 💔 〖 @Daneshgar_ir 〗

🇮🇷°•| #خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷 محرم که می‌رسید، جلسات سخنرانی و عزاداری خانه دومش می‌شد.🏴🤍 میگشت به دنبال مجالسی که سخنران توانمند و تاثیرگذار باشد. بیشتر به مراسم هایی که در امامزاده یحیی(ع) و امامزاده علی‌بن‌جعفر(ع) برگزار می‌شد می‌رفت.🍃 نماز مغرب و عشاء را که در مسجد می‌خواند، به خانه می‌آمد، شام مختصری می‌خورد و با شوق و ذوق همراه دوستان بسیجی‌اش به عزاداری می‌رفت.😇 اگر ماشین نبود، پیاده تا امامزاده می رفتند. هیچ چیز نمی‌توانست عزم او را برای نشستن در مجلس امام حسین(ع) سست کند.♥️✨ یادم هست یک شب که میهمان بودیم، وقتی از او خواستم با ما بیاید، گفت اگر بیایم سلسله درس‌های اخلاق سخنران از دستم می‌رود.🖐🏼 🔖مادر شهید 〖 @Daneshgar_ir 〗

‌‌‌‌"اَنا اَبنُ مَن قُتِلَ صَبرا" تو پسرِ همانے که هر چه مے توانستند و با هر چه مے توانستند او را کشتند! "‌‌‌‌ قُتِلَ صَبرا" یعنے کسے را محصور کنند و از همه طرف به او حمله کنند برای کشتنش... یعنے با شکنجه کشتن... یعنے زجرکش کردن... مےگویند این نوع کشتن در آیین مسلمانے حرام است... •ازخطبه‌های‌امام‌سجاد علیه السلام🌱 〖 @Daneshgar_ir 〗

شب ها را دوســت دارم حالِ خوشے دارد سرگردانے در خیالِ تو یڪ دلخوشےِ ساده است براے من... #شبتون_شہدایـے🕊✨ 〖 @Daneshgar_ir 〗