eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔳 با جمعی از رفقا در محضر همسر شهید مدافع حرم بودیم؛ شهیدی از تیپ فاطمیون. اولین بار خبر شهادت همسرش را از فیلمی که در شبکه های مجازی منتشر شده بود، متوجه می شود. تصورش هم جان خراش و روح آزارست. اما مردانه و باصلابت سخن می گفت. شرح صدرش شعف انگیز بود. بماند که چه گفت. قلم قاصرست از بیان رنجش. مجلس در بهت بود و مهمان ها مضطرب از سنگینی این خانه غمین که یکی از رفقا از حال و روز بچه ها می پرسد:" دختر تان با شهادت پدر کنار آمد؟" دختر کوچکش گوشه ی اتاق زانو بغل گرفته و نظاره گر مهمان ها بود و هرازگاهی با گوشه چادرش بازی می کند. مادر که ازو می گوید کمی خجالت می کشد و دوزانو ادب می کند: "خیلی تلاش کردم با رفتن پدرش کنار بیاید. کم کم عادت کرده بود. روزها سرگرمش می کردم تا شب ها زودتر بخوابد و بهانه نگیرد. اما خب... خیلی هم به سادگی نگذشت. " حال و روز بانو تغییر می کند. گویی یاد خاطره ای میافتد که نمی داند بگوید یا رد شود. بغضش رو فرو می خورد و دل به آب می دهد: " یکی از آن روزها که بیرون خانه مشغول بازی بود، توپش وسط خیابان می افتد و او هم دنبال توپ. در همین اثنا یک موتورسوار از راه می رسد و به سختی موتورش را کنترل می کند که به دخترم نزند. بخیر می گذرد؛ اما راننده که از شیطنت دخترم حسابی شکار و عصبی شده ، قهرآلود و احتمالن بی اراده چنان سیلی به صورتش می زند که سرخی اش می ماند. بعد هم به بهانه بی توجهی کودکانه اش چند ناسزا به من و پدرش حواله می کند و می رود. " آرامش مادر تا اینجای قصه بود. صائب سخن می گوید و مثل کوه باصلابت است و خم به ابرو ندارد. اما با ادامه داستان او هم می شکند و مهمان ها که تا این لحظه چشم هایشان بارانی شده است را به هق هق می کشاند. دخترک گریه کنان وارد خانه می شود و ماجرا را برای مادر شرح می دهد. گریه ها امانش را بریده است. با نوازش ها و دلداری مادر مختصری آرامش می گیردو با همان حال وحشت زده و بغض آلود، شکوه ای می کند که تاب مادر را هم می برد. مادر می گوید:" نه از خشم موتور سوار گلایه کرد و نه از فریادها و دادو قالش و نه حتا از سیلی و دست سنگینی که به صورتش میرسد. در آغوشم که قرار و آرام گرفت، گفت: "مامان... مگه بابای من شهید نشده؟ پس چرا این آقا هه بهش توهین کرد؟ چرا فحشش داد؟".... ◽️◾️◽️ الحمدالله که اخوی روضه خوانم بین رفقا بود تا مجلس به مرثیه سه ساله کربلا خاتمه یابد... . من اگر دردانه ات هستم به جای من چرا باد دارد بین زلفت تاب بازی می کند؟... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
مربی یار
✨﷽✨ #فهرست18 تلنگر، #حسین_فریاد_میزند منبرک، #رمزگشایی_از_سخن_پیامبر شرح حدیث، #مومن_پنج_نشانه_دا
✨﷽✨ شرح حدیث، پاسخ به شبهات، منبرک، داستان منبری، شهدا، تلنگر، منبرک، ؟ شهدا، پاسخ به شبهات، ؟ شرح حدیث، منبرک، تلنگر، ؟ داستان منبری، شرح حدیث، منبرک، داستان منبری، تلنگر، شهدا، مناجات، مطلب ارسالی حجت‌الاسلام ، منبرک، شهدا، تلنگر، ؟ داستان منبری، صفر ، حجت‌الاسلام منبرک، شرح حدیث، پاسخ به شبهات، ؟ داستان منبری، حضرت رقیه حجت‌الاسلام منبرک حجاب، منبرک، داستان منبری، شهدا، تلنگر، اربعین ، حجت‌الاسلام منبرک، شهدا، معرفی بازی، تلنگر، داستان منبری، منبرک، منبرک حجاب، شهدا، ... مطلب ارسالی حجت‌الاسلام ، ؟ منبرک، منبرک حجاب، شهدا، شرح حدیث، تلنگر، منبرک، منبرک حجاب، منبر صوتی، حجت‌الاسلام ، پاورپوینت، شهدا، تلنگر، اربعین ، استاد ، استاد ، استاد ، استاد منبرک، داستان منبری، شهدا، تلنگر، منبرک، تلنگر، شهدا، دانلود کتاب پاورپوینت دانلود نرم افزار منبرک، منبرک_حجاب، شرح حدیث، مناجات، دانلود_کتاب منبرک، •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha