یلدا يعني نگاه به صورت چروکیده ی پدر و چشمان بی رمق مادر که شاید سال دیگه نباشن. یلدا یعنی عشق به همین آدمهای معمولی اطرافمون. همین برادر و خواهرایی که بودنشونو نمیبینیم؛ و روزی میاد که فقط در آلبوم ها دنبال عکسشون بگردیم. چقدر خوبه نیاکانمون به هر بهانه ای خواستن ما رو دور هم جمع کنن. از یلدا ، نوروز و هزار بهانه ی دیگه غافل نشیم.
و یلدا شبیست که باید صدای سعدی را از زیر خروارها خاک شنید که آی زندگان، قدر بدانید این دم و بازدمِ ممّد حیات و مفرّح ذات را. قدر بدانید؛ چون:
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت