مریدان الشهدا دعای کمیل امامه تاسیس۱۳۷۵
#روایت_مادرانه «یکم» « طلبه بسیجی مدافع امنیت , 26 آبان ماه به همراه برادرش محمد برای آرام سازی ی
#روایت_مادرانه «دوم»
❇️ داخل که می شوی مادر #شهید برمی خیزد و پس از روبوسی می گوید بفرمایید #میهمان_حسن هستید.🍀
✅ روایت اول: تربیت در دوران بارداری
🔹 از نحوه تربیت فرزندانش که می پرسم می گوید در دوران بارداری برای همه فرزندانم سعی کردم واجبات و مستحبات را انجام دهم و ازگناه دوری کنم؛ وقتی هم به دنیا آمدند لالایی شان قرآن و نوحه بود؛ برای همین هم علاقمند شده بودند و یک عکس کودکی #حسن هست که ضبط در دست دارد و سینه می زند.
✅روایت دوم: مادر و حسن و دانشگاه! 📋
🔹 یک لحظه از خودم جدایش نمی کردم
سال ۸۰ که به دنیا آمد من ۱۹ ساله بودم و دانشگاه رشته مامایی قبول شدم؛ دلم نیومد از خودم جدایش کنم؛ از ۱۰ روزگی به همه کلاس ها می بردمش.
🔹 یک روز #حسن صدایی کرد یکی از اساتیدم که خیلی جدی بود فکر کرددانشجویی گربه آورده، گچ را به تخته زد و داشت با ناراحتی از کلاس خارج می شد که من #حسن را از زیرچادر درآوردم گفتم ببخشید صدای پسر من بود؛ همین که #حسن رو دید خندید؛ تا اون روز هیچ کس خنده اش رو ندیده بود.😊
🔹 شش ماهگی می نشست روی پای من یک روز همین استاد گفت: همه بازیگوشی می کنید فقط این بچه توجه می کنه و از همه شما هم باهوش تر هست.😌
✅ روایت سوم: جامعة الزهرا (س) و ننه #حسن
🔹 بعد از دانشگاه، جامعه الزهرا قبول شدم؛ باز با خودم می بردمش؛ دوستان حوزه و دانشگاه، من رو به نام «ننه حسن» می شناختند.
🔹 چون همسرم روحانی و بیشتر روزهای سال تبلیغ بود، من با وجود کار و تحصیل، کارهای خانه و تربیت و نظارت بر بچه ها رو هم برعهده داشتم.
✅ روایت چهارم: مدرسه 📚
🔹 خصوصیت اخلاقی معلمان فرزندانم برایم مهم بود؛ برای مدرسه آن ها تحقیق کردم؛ مدرسه اش خوب بود و معلم کلاس سوم ابتدایی #حسن به نام آقای «ستوده» اعتماد به نفس را به بچه ها آموزش داد و در تشکیل شخصیت فرزندم نقش مهمی داشت.
🔹 از مقطع ابتدایی در بسیج دانش آموزی عضو شد؛ سپس به مسجد نزدیک مدرسه شان می رفت و با هیات آشنا شد.
ادامه دارد....
#شهید_حسن_مختارزاده
#عند_ربهم_یرزقون
#روایت_مادرانه
@moridanoshohada❤️