eitaa logo
کشکول کودک و نوجوان
327 دنبال‌کننده
265 عکس
84 ویدیو
49 فایل
شعر و قصه کودک و نوجوان، چیستان‌های قرآنی و مهدوی، روش‌های انتقال آموزه‌های دینی به کودکان و نوجوانان، نظریه‌پردازی دینی و تربیتی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم خانه امام حسین(ع) پیرمرد پرسید: -خانه حسین کجاست؟! کسی نبود به او جواب دهد.از دور دیوارهای مسجد مدینه را دید. ایستاد و لبخندی زد.به خانه‌ای که می‌خواست برسد نزدیک شده بود.حس کرد زانوهایش قدرت بیشتری پیدا کرده است.تندتر قدم زد.خیلی زود به خانه رسید.به در چوبیِ خانه نگاه کرد. آیا اینجا واقعا خانه حسین است؟! خواست در بزند اما یک‌دفعه به یاد چیزی افتاد. دست از در بر داشت و بر زمین نشست. -بهتر است پشتِ در بنشینم و شعری را که گفته‌ام چند بار تکرار کنم. هر که امیدش تویی، می‌شود امیدوار صاحبِ بخشش تویی، بخششِ تو ماندگار یک‌دفعه صدایی شنید.نگاه کرد. در باز شده بود. امام حسین(ع) جلو آمد، دست پیرمرد را گرفت و با خود به خانه برد و به خوبی از او پذیرایی کرد. بعد هم قنبر را صدا زد و گفت: از پول‌هایی که این ماه داشتیم چه قدر مانده است؟ -دویست درهم. - همه را بیاور! قنبر گفت: شما فرمودید آن‌ها را برای خانواده‌تان نگه دارم. -حالا کسی به خانه ما آمده که از اهل خانه سزاوارتر است. قنبر پول‌ها را آورد و به امام حسین(ع) داد. امام حسین(ع) پول‌ها را با کیسه در دست پیرمرد گذاشت و به پیرمرد گفت: اگر کم است عذر ما را بپذیرید.اگر می‌توانستیم همچون باران بر شما(سکه) می‌باریدیم. پیرمرد که می‌دانست سکه‌های فراوانی به دست آورده است، از امام حسین(ع) تشکر کرد و از خانه بیرون رفت. اما شعر جدیدی بر زبانش جان گرفته بود. شما مهربانان بر اهلِ نیاز! خدا یادتان می‌کند در نماز۱ ... مرتضی دانشمند ۱.منظور تشهد است که اهل ایمان بر خانواده پیامبر(ص) درود می‌فرستند. (منبع: بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۱۹۰) میلادِ موفور السرور و سراسر نورِ سرورِ آزادگان؛ امام‌حسین علیه‌السلام بر شما سروران مبارک باد! 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 @Mortezadaneshmand Mortezadaneshmand.blogfa.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم با سلام زادروز اسوه ایثار و ادب؛ نمونه برادری و الگویِ دین‌داری؛ حضرت عباس علیه‌السلام و روزِ جانباز بر شما سروران و گرامیان گرامی باد! 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 @mortezadaneshmand Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم عباس‌نامه (زندگی‌نامه حضرت عباس(ع)برای کودکان) بخشی از کتابی که قرار است به خواست خدا درباره حضرت عباس(ع) به نگارش در آید). پنجره ۱۴۱۷ سال پیش۱ از این که تو این کتاب را در دست بگیری و زندگی حضرت عباس(ع)را بخوانی در شهر مدینه کودکی به دنیا آمد که نامش را عباس گذاشتند.کتاب‌های لغت نوشته‌اند: یکی از معناهای عباس شیر شجاعی است که شیرهای دیگر از برابر او فرار می‌کنند.۳ کسانی که تاریخ می‌نویسند درباره عباس نوشته‌اند که او در دو جنگ مهم شرکت کرد؛ صفین و کربلا. در جنگ صفین، معاویه با سپاهی فراوان راه دراز شام تا عراق را آمده بود تا شهرهای عراق را یکی‌یکی بگیرد و از دست حضرت علی(ع)بیرون آورد و خود را به عنوان فرمانروایِ بزرگ سرزمین مصر و عراق و شام اعلام کند. آنها به سرزمین عراق که رسیدند کنار رودخانه فرات اردو زدند و چادرها را بر پا کردند تا استراحت کنند و برای حمله آماده شوند. عباس در این جنگ همراه پدر بود. در یک روز داغ که از آسمان آتش می‌بارید و سربازان هر دو سپاه لحظه‌به‌لحظه‌ تشنه می‌شدند یک‌دفعه خبری آوردند که سربازان معاویه آب فرات را بر سربازان امام علی(ع)بسته‌اند. حضرت علی(ع) فرمان داد سربازانش جمع شوند.عباس آن روز یک نوجوان بود. حضرت علی(ع) از دور به سپاه شام و خیمه‌ای که معاویه در آن بود اشاره کرد و فرمود: آنها گرسنه‌اند اما از شما نان و غذا‌ نمی‌خواهند. شمشیرهایشان گرسنه‌ بدن‌های شماست.شما دو راه بیشتر ندارید؛ یا همین‌جا بمانید و با خواری و خفت از تشنگی بمیرید و یا شمشیرهایتان را با خونشان سیراب کنید تا به آب برسيد... با این سخنرانی کوتاه، سربازان حضرت علی(ع) فریاد زدند. الله اکبر! الله اکبر!...و آماده رفتن شدند. فریاد آنها تا آن سوی چادر معاویه رسید. اسب‌سواران نیزه و شمشیر به دست گرفتند، بر زین اسب‌ها پریدند و با شتاب به طرف سپاه شام حمله کردند. پیاده‌ها نیز نیزه و شمشیر به دست گرفتند و حمله کردند. عباس در آن روز فقط یک نوجوان بود و هنوز موی در صورتش نروییده بود.او نیز آماده شد تا خود را به قلب سپاه بزند و به چادر معاویه برساند و جنگ را تمام کند اما صدایی او را بر جای نگه داشت. -بمان! با شنیدن صدای پدر ایستاد و با حسرت به سربازانی که به سمت فرات می‌تاختند نگاه کرد. عباس از این که پدر اجازه رفتن به او نداده بود اندکی نارحت بود.حضرت علی(ع) چند لحظه به قد و بالای عباس نگاه کرد و حوادثی را به خاطر آورد که هنوز اتفاق نیفتاده بود. کربلا، فرات، بستن آب، حسین، عباس، مشک آب و... آن روز سربازان پدر در سرزمین صفین به سمت فرات رفتند و آب فرات را از دست سپاه شام آزاد کردند. سربازان سپاه معاویه پا به فرار گذاشتند و در فاصله‌ای پایین‌تر از رودخانه ایستادند. یک‌دفعه بین سربازان حضرت علی(ع) سر و صداهایی بلند شد. عده‌ای شمشیرهایشان را در هوا تکان دادند و شعار دادند: نابودید! نابودید! از تشنگی بمیرید! آنها به طرف فرات رفتند تا آب فرات را بر سپاه شام ببندند. حضرت علی(ع) وقتی از نقشه آنها با خبر شد اجازه بستن آب را به آنها نداد. آنها گفتند: آنها آب فرات را روی ما بستند ما هم آب را رویشان می‌بندیم و نمی‌گذاریم آب بخورند. اما حضرت علی(ع) اجازه بستن آب را به آنان نداد. عباس فکر کرد اگر آب فرات را می‌بستند سربازان معاویه زودتر از پا در می‌آمدند.اما حالا...عباس به فرمان پدر خیلی فکر کرد.حس کرد کار پدر خیلی زیبا بود و اگر او جای پدر بود همان‌کاری را می‌کرد که پدر کرد.او هم مثل پدر دوست نداشت هیچ‌کس از تشنگی بمیرد حتی اگر از سربازان دشمن باشد. سپاه شام با تعجب دیدند که آب فرات هنوز به سوی آنها حرکت می‌کند.آنها با راحتی کنار آب نشستند، آب خوردند و با نگاه به آب‌ها فهمیدند فرق حضرت علی(ع) با معاویه چیست. در کربلا در کربلا عباس که به سن جوانی رسیده بود از برادرش امام حسین(ع) دفاع کرد.عباس در کربلا یک سرباز و رزمنده معمولی نبود، فرمانده‌ و پرچمداری دلاور بود. کسانی که به کربلا آمده بودند تا با امام حسین(ع) بجنگند وقتی می‌دیدند حضرت عباس(ع) سوار بر اسب و شمشیر به دست به طرف آنها می‌آید مثل گله‌ی روباه از هر طرف فرار می‌کردند یا از ترس پشت درخت قایم می‌شدند. همه این شجاعت‌ها و دلاوری‌ها سبب شد که نام عباس مثل خودش یادآور شجاعت و دلاوری باشد. (مرتضی دانشمند) زیرنویس ۱. محاسبه در روز سه شنبه ۲۹ شوال ۱۴۴۳. ۲.کتاب‌هایی که معنی کلمه‌ها و اسم‌ها را می‌نویسند. ۳.عباس: شیری که شیران از او بگریزند. (دهخدا به نقل از اقرب الموارد). زادروزش بر همگان خجسته باد! 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 @mortezadaneshmand Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم پایِ درسِ امام زین‌العابدین علیه‌السلام   گفت‌و‌گویِ اندام‌ها حدیث: إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ عَلَى جَمِيعِ جَوَارِحِهِ كُلَّ صَبَاحٍ فَيَقُولُ كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ؟ فَيَقُولُونَ بِخَيْرٍ إِنْ تَرَكْتَنَا؛ وَ يَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِينَا وَ يُنَاشِدُونَهُ؛ وَ يَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ وَ نُعَاقَبُ بِكَ. (منبع:الكافي، ج‏۲، ص۱۱۵). امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: همانا زبان فرزند آدمی هر بامداد نگاهی به سائر اندام‌های او می‌اندازد و می‌گوید: چگونه به بامداد در آمدید؟ می‌گویند: به خوبی، اگر تو بگذاری! و سوگندش می‌دهند که: تو را به خدا، که ما را به دردسر نیندازی؛ و می‌گویند: ما اگر به پاداش  یا کیفر می‌رسیم، به خاطر تو است! 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 سروده این زبان هر روز گوید با بدن: با تمام عضوهایش این سخن؛ بوده‌ام تا بوده‌ام در کامتان هست آیا زندگی بر کامتان؟ این‌چنین گویند اعضا با زبان پاسخ شایسته‌ای از عمقِ جان هست دنیا جملگی بر کاممان گر رها گردیم از شرِ زبان  (مرتضی دانشمند) 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 زاد روز پیشوایِ شب‌زنده‌داران؛ امام زین‌العابدین‌(ع) بر شما استادان و سروران، گرامی باد! 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 @mortezadaneshmand Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم پیام یکی از اعضای نوجوان کشکول کودک و نوجوان 👇
سلام من فاطمه هستم این هم داستان‌هایی که گفته بودم.👇
سلام فاطمه خانم آفرین به تو. قصه‌هایت قشنگ و دارای پیام اخلاقی بود. تازه خودت هم آنها را نقاشی کرده بودی. این نشان می‌دهد که خدا استعداد نقاشی و نوشتن هر دو را به تو داده است. اگر دوست داشته باشی به نوشتن ادامه دهی باید زیاد بخوانی و زیاد بنویسی. توصیه نويسندگان به نوقلمان این است که برای تمرین نویسندگی از نوشتن خاطرات روزانه شروع کنند و خاطرات هر روزشان را در دفتر خاطرات بنويسند. موفق و پیروز باشی.
بسم الله الرحمن الرحیم پیام کاربری نوجوان درباره نویسندگی 👇
سلام علیکم امروز معلممان سر کلاس گفتند بدون پاک نویس در 1 ساعت یک انشا بنویسید. پس از پایان انشا من انشا خود را خواندم و معلممان گفتند که استعداد نویسندگی دارم. خواستم نظر شما را هم در این رابطه بپرسم. 🌷 👇
و علیکم السلام و رحمة الله نوشته‌ات را خواندم. از تخیل خوبی برخوردار بود که همراه با عناصر دیگر می‌تواند نوشته شما را ارتقا بخشد. معلم‌تان به درستی استعدادت را کشف کرده است. بله خداوند استعداد نویسندگی و نوشتن از خویشتن و دیگران و جهان را به شما عنایت کرده است. این استعداد اگر همراه با علاقه، انگیزه، هدف و آموزش و تمرین باشد می‌تواند به بار و بر نشیند و شما را به مقصد و مقصود پیش رویتان برساند. پاینده و پیروز باشید.🖌🌷
بسم الله الرحمن الرحیم پیامبر‌گون آیتِ سوگند بر خُلقِ عَظِيم در کتابِ حق، علیِّ اکبر است چهره ماهِ تو را هر کس که دید گفت:بی‌شک این همان پیغمبر است زاد‌روز حضرت علی‌اکبر (ع) و روزِ جوان، بر همه جوانان و جوان‌مردان فرخنده باد! 💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐 مرتضی دانشمند @mortezadaneshmand mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم رویداد ایران > رویداد > تفکر، اولین درس داستان‌نویسی گفتگو با مرتضی دانشمند، نویسنده کودک و نوجوان و پژوهشگر قرآنی تفکر، اولین درس داستان‌نویسی مرتضی دانشمند را چقدر می شناسید؟ اگر بخواهید او را در یک جمله تعریف کنید، آن جمله کدام است؟ شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟ شده است کتاب هایی که دوست ندارید را هم تا انتها بخوانید؟ چه الگویی برای مطالعه کودکان و  نوجوانان پیشنهاد می کنید؟ چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟ به نظر شما اولین درس داستان نویسی چیست؟ رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟ نویسندگی برای این فضا را چقدر تجربه کرده اید؟ چه فرصت هایی با این فضا در اختیار نویسنده قرار می گیرد؟👇
کتاب پرسش های شهر ظهور لینک مشاهده اطلاعات کتاب http://www.baharnashr.ir/bookdetails.aspx?bookcode=1956 لینک مشاهده بخشی از متن کتاب http://www.baharnashr.ir/uploads/657-porsesh%20haye%20mahdavi3.pdf
بسم الله الرحمن الرحیم *دوره مربی‌گری روش‌های انتقال آموزه‌های دینی به کودکان* 👇 https://eitaa.com/joinchat/2042167478C094f00e052
کلاس جشن تکلیف ۲.m4a
48.96M
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم جشن تکلیف و فلسفه تکلیف تاریخ ۱۳ اسفند دبیرستان استعدادهای درخشان میری استاد مرتضی دانشمند @miri365 @Mortezadaneshmand Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم دعوت در کوچه‌هایِ بُن‌بَست در راه‌هایِ بَسته روزِ تولدِ تو آقا! دلم شکسته مثلِ همیشه اما، یادِ تو در میان است بر رویِ پیشانی‌ام یا صاحِب‌َالزّمان است ما در محله هستیم یک جمعِ با صفائی وقتش رسیده آقا! در جمعِ ما بیائی! آقاجان! میلادِ شماست. میلادِتان مبارک!💐 مرتضی دانشمند 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀 @mortezadaneshmand mortezadaneshmand.blogfa.com 🌺 🌸 🌺 🌻 🌺 🌸 🌺 🌻 🌺 🌸
روش‌های انتقال -AudioConverter.mp3
52.02M
بسم الله الرحمن الرحیم روش‌های انتقال آموزه‌ی انتظار به کودکان استاد مرتضی دانشمند در موسسه آموزش عالی امام خمینی ره فارس برگزار شده به شکل مجازی در آستانه‌ی میلاد موعود(عج) @Mortezadaneshmand Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم اعضای خانواده محترم هفت‌سین خانواده محترم هفت‌سین، روز عید را به میهمانان تبریک گفتند.نیم ساعتی که دور هم بودند کلی گفتند و شنیدند و درد دل کردند. سکه گفت: من در آمد خوبی دارم اگر کسی نیاز مالی داشت مرا خبر کنید.سعی می کنم به او کمک کنم. البته درآمد ما سکه‌ها به اندازه اسکناس‌ها نیست ولی خوب به هر حال تا حدی که از دستمان بر می‌آید حاضریم کمک کنیم. سمنو گفت: ما که دستمان به جایی نمی‌رسد.فقط یک شکایت از بعضی‌ها دارم .بیشتر مردم نمی‌دانند جنس سمنو از چیست و سمنو چه قدر خاصیت دارد. برای همین تا چشمشان به شیرینی خامه‌ای و ژله‌ای و...می‌افتد دهانشان چنان آب می‌افتد که سراغ دوستان قدیمی مثل سمنو را نمی‌گیرند.حتی در عید نوروز کسی پیدا شده که از ما استفاده کند؟ بیشتر مردم اهل تعارف و تشریفات هستند.فقط برای این که سین کم نیاورند ما را در سفره می‌گذارند. چند روز بعد هم می گویند: هِرررری! و ما را دور می‌ریزند. سماق گفت: جناب سمنو.فقط شما نیستید که مورد بی‌مهری مردم قرار می‌گیرید.مردم قدر سماق را هم نمی‌دانند. هیچ وقت شده کسی سراغ سماق را از شما بگیرد؟ عمرا. فقط وقتی می‌خواهند کباب بخورند برای این که چربی خونشان بالا نرود سراغ ما را می‌گیرند. باز هم خدا را شکر. سیر که تا آن وقت ساکت نشسته بود گفت:بهتر است من اصلا حرفی از خودم نزنم.آن قدر غصه دارم که غیر از خدا نمی‌داند. مردم سراغ هر نوع غذایی می‌روند، بدون این که بدانند برای آنها مفید است یا نه. آن قدر می‌خورند تا سیر شوند اما اصلا سراغی از سیر نمی‌گیرند.عده کمی هم که سیر می‌خورند مردم به آنها می‌گویند: کی سیر خورده؟چرا سیر می‌خورید؟ خود آنها هزار تا بوی بد را تولید و در هوا رها می‌کنند اما به ما که می‌رسند بد و بیراه می‌گویند. سیب گفت: بهتر است من هم اصلا حرف نزنم.شما می‌دانید من خودم اهل سمیرم هستم. همشهری‌های خودم را هم خوب می‌شناسم.اما امان از دست بعضی از این آدم‌ها.قدیم ترها-که هنوز پراید اختراع نشده بود- شنیده بودم بعضی آدم‌ها قورباغه را رنگ می‌کنند و به جای فولکس‌واگن می‌فروشند. باور نمی‌کردم تا این که این بلا به سر خودم آمد.یک روز تو روز روشن با چشم خودم دیدم آدم‌ها چه طور سیب‌های کال و تازه به دوران رسیده را در کارتن می‌گذارند و به اسم سیب سمیرم به خورد ملت می‌دهند. مردم هم می‌خورند و رویش دو تا آروغ می‌زنند. سبزه گفت: بیشتر مردم روز طبیعت به طرف ما می‌آیند.من هوا را برایشان پاک و لطیف می‌کنم تا بتوانند راحت نفس بکشند.اما چه فایده؟ یک ساعت بعد، دو ساعت بعد، یکی دو روز بعد با دود کارخانه و ماشین و سیگار و دودهای دیگر همه زحمت‌های ما را به باد می‌دهند. سنجد که کم‌کم داشت از حرف‌های دوستانش نا‌امید می‌شد.گفت: دوستان من! حالا عید نوروز است. وقت گلایه و شکایت نیست. هر چند عده‌ای از مردم قدر ما را ندانند اما به هر حال سالی یک بار هم که شده سراغ ما را می‌گیرند. از هر جا شده ما را پیدا می‌کنند و جلو میهمانانشان در سفره می‌گذارند.بهتر است به جای این حرف‌ها عید نوروز را به یکدیگر تبریک بگوییم. سال نو پيشاپيش بر شما عزیزان فرخنده باد! 🌱🌿☘🍀🪴🌳🌲🎄🐲 مرتضی دانشمند @mortezadaneshmand Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم رونمایی🌙 ای ماهِ شبِ‌اول! حتما که تو می‌دانی! بر مجلسیان، امشب، دادند فراخوانی! یک عمر تو تابیدی، بر عالَم و بر آدم یک دم بنما رویی، زان چهره پنهانی! مرتضی دانشمند میهمانانِ‌ ماه! مهمانی‌تان به کام!💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 @mortezadaneshmand Mortezadaneshmand.blogfa.com