#ســـــلام_امـــــام_زمانـــــم🌿
#مهدے جــــــانم!😘
هر زمـــــان⏰ ڪہ مے گوییم:
العجل یـــــا مولاے یـــــا صاحبـــــ الزمـــــان!😊
زمزمـــــہ هایتـــــ را میشنوم ڪہ مے گویے:🗣
صبر ڪن چشم دلتـــــ نـــــیل شود مے آیم😢
شعر مـــــن حضرتـــــ هابیل شـــــود مے آیـــــم😍
قول دادم ڪہ بیایم بـــــہ خدا حرفے نیستـــــ😌
دل بـــــہ آیینـــــہ ڪہ تبـــــدیل شـــــود مے آیـــــم👌
#اَلٰلهُمَعَجِلِلوَلیِڪَالْفَرَجْ
🥀 @morvaridkhaky
جبهه!
گــردان!
و خاکـــریز!
#بهانه است...
ما با هم #رفیق شده ایم تا همدیگر را #بسازیم...
#شهید_حسن_باقری
🥀 @morvaridkhaky
‼️پویشِ اعتراض به گرداندن سگها در معـابر شهر و پارڪ ها !
🐕سگ گردانی،آتشی است که دامن شما وخانواده ات راهم خواهدگرفت🔥
❌سکوت، نشانه رضاست!
📞 شهرداری تهران 137 و 1888
☎️ تماس با قوه قضائیه:
📲تهران 129
📲شهرستانها 02141801
📞ستاد امربه معروف 02122561218
↓جهت حمایت به لینک مراجعه کرده و امضا کنید!↓
👉https://farsnews.ir/my/c/77256
#این_پیام_را_دست_بدست_کنید
#نه_به_سگ_گردانی
🥀 @morvaridkhaky
#خطابهء_غدیر
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
🔰فراز《۲۰ و ۲۱》
◽️… مَعاشِرَ النّاسِ إنَّهُ جَنبُ اللّهِ الّذي ذَكَرَ في كِتابِهِ العَزيزِ ، فقالَ تَعالي مُخبِراً عَمّن يُخالِفُهُ : ( أن تَقولَ نَفسٌ يا حَسرَتا عَلي ما فَرَّطتُ في جَنبِ اللّهِ) ، مَعاشِرَ النّاسِ تَدَبَّروا القُرآنَ و افهَموا آياتِهِ وَ انظُروا إلي مُحكَماتِهِ و لا تَتَّبعوا مُتَشابِهِه فَوَاللّهِ لَن يُبَيِّنَ لَكم زَواجِرُهُ و لَن يوضِحَ لَكم تَفسيرُهُ إلّا الّذي أنا آخِذٌ بِيَدِهِ و مُصعِدُهُ إلَيَّ و شائِلٌ بِعَضُدِهِ و رافِعُهُ بِيَدي و مُعلِمُكم : أنَّ مَن كُنتُ مَولاهُ فهذا عَليٌّ مَولاهُ ، و هو عَليُّ بنُ ابيطالِبٍ أخي و وصيي و مُوالاتُهُ مِنَ اللّهِ عزّوجلّ أنزَلَها عَلَيَّ.…
🔹… هان مردمان !
او هم جوار و هم سایهء خداست که در کتاب گرانقدر خود (قرآن) او را یاد کرده و دربارهء ستیزندگان با او فرموده :
" …مباد کسے در روز قیامت بگوید افسوس که درباره هم جوار و هم سایهء خداوند کوتاهے کرده ام ." ( زمر/۵۶) ؛
هان مردمان !
در قرآن اندیشه کنید و ژرفاے آیات او را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهات آن پیروے ننمایید ؛
به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را روشن نمےکند مگر همین کسے که دست و بازوے او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام میدارم :
هر آن کس که من سرپرست اویم این علے سرپرست اوست و او علے ، فرزند ابے طالب ، برادر و وصے من است ؛
ولایت و سرپرستے او حکمے از سوی خداست که بر من فرستاده است ...
🔰فراز《۲۱》
◽️…مَعاشِرَ النّاسِ إنَّ عَليّاً و الطَّيِّبينَ مِن وُلدي مِن صُلبِهِ هُمُ الثِّقلُ الأصغَرُ و القُرآنُ الثِّقلُ الأكبَرُ ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنهم مُنبِئٌ عَن صاحِبِهِ و مُوافِقٌ لَهُ ، لَن يَفتَرِقا حَتّي يَردا عَلَيَّ الحَوضَ . ألا إنَّهم اُمَناءُ اللّهِ في خَلقِهِ و حُكّامُهُ في أرضِهِ .…
🔹…هان مردمان !
همانا علے و پاکان از فرزندانم از نسل او ، یادگار گران سنگ کوچک ترند ،
و قرآن یادگار ارزشمند بزرگتر ؛
هر یک از این دو از دیگر همراهِ خود حکایت مےکند و با آن سازگار است ؛
آن دو هرگز از هم جدا نمےشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.…
#مبلغ_غدیر_باشیم
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبتهای شنیدنی جواد فروغی مدافع حرم، مدافع سلامت و دارنده اولین مدال طلا ایران در رشته تیراندازی تفنگ بادی
🔻در سوریه وقتی دیدم یک داعشی زخمی شده خودم درخواست دادم بروم مداوایش کنم
🔻تیراندازی را خیلی دیر شروع کردم
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
🎥 صحبتهای شنیدنی جواد فروغی مدافع حرم، مدافع سلامت و دارنده اولین مدال طلا ایران در رشته تیراندازی
اولین مدال طلای کاروان کشورمان در توکیو توسط «جواد فروغی» در رشته تیراندازی 10 متر تپانچه به دست آمد👌
جواد فروغی یک پرستار بیمارستان و جزو کادر درمان است. تیرانداز المپیکی ایران پیش از این گفته بود: «تیراندازی را در طبقه منفی دو بیمارستان به صورت کاملا اتفاقی شروع کردم. برای اولین بار سال 89 یا 90 بود که تپانچه بادی را به من نشان دادند تا تیراندازی کنم، در همان تجربه اول حدود امتیاز 85 زدم و کسی که مسئول بود از من خواست تا پیگیر باشم. تشویق او باعث شد تا سراغ تیراندازی بروم و با مربگیری آقای خدابنده لو کارم را شروع کردم.
حرکت زیبای جواد فروغی و سجده بر چفیه مربوط به دفاع مقدس، بعد از قهرمانی
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
🌹 تصاویر ۴ شهید قرارگاه قدس در درگیری با اشرار 🥀 @morvaridkhaky
🔴شهادت ۴ عضو سپاه در سيستان و بلوچستان
قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه:
🔹شهادت چهار تن از رزمندگان قرارگاه قدس شب گذشته در درگیری با اشرار در منطقه گونیک سیستان و بلوچستان
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 2⃣1⃣#قسمت_دوازدهم 💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبال
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
3⃣1⃣#قسمت_سیزدهم
💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) خوانده بودم، قالب تهی میکردم و تنها پناه امام مهربانم (علیهالسلام) جانم را به کالبدم برگرداند.
💢 هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، #تهدید ترسناکی بود و تا لحظهای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را میدیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم.
💠 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس میکردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمیتوانم از جا بلند شوم.
💢زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمیدانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد.
💠 تنها چیزی که میدیدم ورود وحشیانه #داعشیها به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی میخواست از ما #دفاع کند. زنعمو و دخترعموها پایین پلههای ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دستشان برنمیآمد که فقط جیغ میکشیدند.
💢از شدت وحشت احساس میکردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمیتوانستم جیغ بزنم و با قدمهایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب میرفتم.
💠 چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو میکوبید تا نقش زمین شد و دیگر دستشان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود.
💢دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمیچرخید تا التماسشان کنم دست از سر برادرم بردارند.
💠 گاهی اوقات #مرگ تنها راه نجات است و آنچه من میدیدم چارهای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزدهام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلولهای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آنها و ما زنها نبود.
💢زنعمو تلاش میکرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه میزدند و #رحمی به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت میکشید تا از آغوش زنعمو جدایشان کند.
💠 زنعمو دخترها را رها نمیکرد و دنبالشان روی زمین کشیده میشد که نالههای او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم.
💢همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب میکشیدم و با نفسهای بریدهام جان میکَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را میدیدم که به سمتم میآمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود.
💠 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفسهای #جهنمیاش را حس کردم و میخواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد.
💢 نور چراغ قوهاش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!»
💠 چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو میخوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست.
💢دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که نالهام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این #بعثی شدهام.
💠 لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم.
💢همانطور مرا دنبال خودش میکشید و من از درد ضجه میزدم تا لحظهای که روی پلههای ایوان با صورت زمین خوردم.
💠 اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمیکردم که تازه پیکر بیسر عباس را میان دریای #خون دیدم و نمیدانستم سرش را کجا بردهاند؟
💢 یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده میشد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه #کربلا شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🥀 @morvaridkhaky
#سلام_امام_زمانم 💛
کدامین شب، ⛓️
ستاره ی آمدنت طلوع خواهد کرد؟
میان آسمان تاریک عالم!!؟💔🥀
سلام بر منجی،✋
آخرین امید انتظار... 🧡
🥀 @morvaridkhaky
#شهیدانهـ 🌸🔗
تو
نداشتھ منـے..
وقتے
تونبـٰاشے
بھچھڪـٰارممۍآید
اینهمهآسمـٰان...🌤✨
#سردار_دلها
🥀 @morvaridkhaky
#خطابهء_غدیر
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
🔰فراز《۲۲》
◽️...ألا و قد أدَّيتُ ، ألا و قَد بَلَّغتُ ، ألا و قَد أسمَعتُ ، ألا و قَد أوضَحتُ ، ألا و إنَّ اللّهَ عَزّوجلّ قالَ و أنا قُلتُ عَنِ اللّهِ عَزّوجلَّ ، ألا إنَّهُ لا "أميرَالمُؤمِنينَ" غَيرَ أخي هذا ، ألا لاتَحِلُّ إمرَةُ المؤمِنينَ بَعدي لِأحَدٍ غَيرُهُ ….
🔹… هشدار که من وظیفهء خود را ادا کردم ؛ وظیفه ام را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم ؛ هشدار که روشن نمودم ؛
بدانید که این سخن خدا بود و من از سوے او سخن گفتم ؛
هان بدانید !
هرگز به جز این برادرم کسے نباید "امیرالمؤمنین" خوانده شود ؛
هشدار که پس از من امارت مؤمنان بر کسے جز او روا نباشد.…
#مبلغ_غدیر_باشیم
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_شمار_غدیر
🌹۴🌹روز مانده تا عید بزرگ غدیر خم
🍃فقط حیدر امیر المومنین است 🍃
#مبلغ_غدیر_باشیم
حداقل ارسال برای یک نفر 👌🏻👌🏻
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جلسه قرآنی که #شهید_حججی در آن شرکت نکرد!
🎙 حجت الاسلام راجی
🥀 @morvaridkhaky
از یه بنده خدایی پرسیدم:
حاجی کاری که سودش زیاد باشه و دست توش کم باشه سراغ داری؟!
گفت:#شکر_خدا
🥀 @morvaridkhaky