eitaa logo
مروارید های خاکی
499 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
3 فایل
امت حزب الله پیرو ولایت فقیه باشید، تا برای همیشه فاتح و رستگار شوید. ولایت فقیه هست که راه کمال را به ما نشان می‌دهد. 🥀 #شهید_اسکندر_بهزادی ارتباط با ما ← کانال دوم با موضوعی بسیار متفاوت ← @Safir_Roshangari @ye_loghmeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مروارید های خاکی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 #رمان #نسل_سوخته 🔥 #قسمت_صدو_پنجاه_وچهارم: کفش های بزرگ تر خبری از ا
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 :چهارمین نفر نفسم بند اومد. همون حسی رو که تا اون لحظه داشتم و تمام معذب بودنم شدت گرفت. – ۲۱ سال نگاهش با حالت خاصی چرخید سمت علیمرادی و من نگاهم رو از روی هر دوشون چرخوندم. می ترسیدم نگاه و چهره پدرم رو توی چهره شون ببینم. اولین نفر وارد اتاق شد. محکم تر از اون، من توی قلبم بسم الله گفتم و کردم. حس می کردم اگر الان اون طرف میز نشسته بودم، کمتر خورد می شدم و روم فشار می اومد. یکی پس از دیگری وارد می شدن، هر نفر بین ۲۰ تا ۳۰ دقیقه و من، تمام مدت ساکت بودم. دقیق گوش می دادم و نگاه می کردم، بدون اینکه از روشون چشم بردارم. می دونستم برای چی ازم خواستن برم. هر چند، بعید می دونستم بودنم به درد بخوره اما با همه وجود روی کار متمرکز شدم. در ازای وقتی که اونجا گذاشته بودم، مسئول بودم. این روند تا اذان ظهر ادامه داشت، از اذان، حدود یه ساعت وقت استراحت داشتیم. بعد از نماز، ده دقیقه ای بیشتر توی سالن و فضای بیرون اتاق کنفرانس موندم. وقتی برگشتم داشتن در مورد افراد، شخصیت ها، نقاط و قوت و ضعف و خصوصیات شون حرف می زدن. نفر سوم بودن که من وارد شدم. آقای علیمرادی برگشت سمت من: – نظر شما چیه آقای فضلی؟ تمام مدت مصاحبه هم ساکت بودید. – فکر می کنم در برابر اساتید و افراد خبره ای مثل شما، حرف من مثل کوبیدن روی طبل خالی باشه جز صدای بلندش چیز دیگه ای برای عرضه نداره. کسی که کنار علیمرادی نشسته بود، خندید? – اشکال نداره، حداقلش اینه که قدرت و تواناییت رو می سنجی. اگر اشکالی داشته باشی متوجه می شی و می تونی از نقاط قوتت تفکیک شون کنی. حرفش خیلی عاقلانه بود. هر چند حس یه طبل تو خالی رو داشتم که قرار بود صداش توی فضا بپیچه برگه ها رو برداشتم و شروع کردم. تمام مواردی رو که از اون افراد به دست آورده بودم، از شخصیت تا هر چیز دیگه ای که به نظرم می رسید. زیر چشمی بهشون نگاه می کردم تا هر وقت حس کردم، دیگه واقعا جا داره هیچی نگم، همون جا ساکت بشم. اما اونها خیلی دقیق گوش می کردن. تا اینکه به نفر چهارم رسید. تمام خصوصیات رو یکی پس از دیگری شمردم، ولی نظرم برای پذیرشش منفی بود. تا این جمله از دهنم خارج شد، آقای افخم، همون کسی که سنم رو پرسیده بود، با حالت جدی ای بهم نگاه کرد. – شما برای این شخص، خصوصیات و نقاط مثبت زیادی رو مطرح کردید. به درست یا غلط تشخیص تون کاری ندارم، ولی چرا علی رغم تمام این خصوصیات، پیشنهاد رد کردنش رو می دید؟ نگاهش به شدت، محکم و بی پروا بود. نگاهی که حتی یک لحظه هم، اون رو از روی من برنمی داشت. ... 🥀 @morvaridkhaky
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 :سنجش یا چالش آقای علیمرادی خودش رو جلو کشید، طوری که دید من و آقای افخم روی هم کمتر شد. – چقدر سخت می گیری به این جوون، تا اینجا که تشخیصش قابل تامل بوده. افخم با همون حالت، نگاهش رو از من گرفت و چرخید سمت علیمرادی – تصمیم گرفتن در مورد رد یا پذیرش افراد، کار راحتی نیست که خیلی راحت، افراد بی تجربه واردش بشن. قصد اهانت به ایشون یا شخص معرف و پذیرنده رو ندارم، اما می خوام بدونم چی تو چنته داره. پام رو به پایه میز کنفرانس تکیه دادم و صندلی رو چرخوندم تا دیدم نسبت به آقای افخم واضح تر بشه. – نفر چهارم شدید حالت عصبی داره، سعی می کنه خودش رو کنترل کنه و این حالت رو پشت خنده هاش و ظاهر شوخ طبعش مخفی می کنه. علی رغم اینکه قدرت برقراری ارتباطش خوبه، اما شخصیه که به راحتی کنترلش رو از دست میده. شما گفتید توی پذیرش به افرادی با دقت نظر بالا نیاز دارید. افرادی که کنترل درونی و موقعیتی داشته باشن. افراد عصبی، نه تنها نمی تونن همیشه با دقت بالا کار کنن و در مواقع فشار و بحران هم دچار مشکل میشن، بلکه رفتار آشفته شون، روی شرایط و رفتار بقیه هم تاثیر می گذاره و افراد زیر دست شون رو هم عصبی می کنن. لبخند عمیقی چهره علیمرادی رو پر کرد و سرش چرخید سمت افخم. آقای افخم چند لحظه صبر کرد، حالت نگاهش عوض شد. – از کجا فهمیدی عصبی بودنش موقعیتی نیست؟ طبیعتا برای اومده و یکی از مصاحبه گرها هم از خودش کوچک تره. فکر نمی کنی قرار گرفتن در چنین حالتی هر کسی رو عصبی می کنه؟ و واکنش خندیدن توی این حالت می تونه طبیعی باشه؟ نمی دونستم، سوالش حقیقیه؟ قصد سنجیدن من رو داره یا فقط می خواد من رو به چالش بکشه؟ حالتش تهاجمی بود و فشار زیادی رو روم وارد می کرد. از طرفی چهره اش طوری بود که نمی شد فهمید واقعا به چی داره فکر می کنه. توی اون لحظات کوتاه، مغزم داشت شرایط رو بالا و پایین می کرد و به جواب های مختلف، متناسب با دریافت های مختلفی که داشتم فکر می کرد، که یکی از اون افراد، سکوت کوتاه بین ما رو شکست. – حق با این جوانه. من، نفر چهارم رو از قبل می شناسم، باهاش برخورد داشتم. ایشون نه تنها عصبیه، که از گفتن هیچ حرف زشتی در قالب کلمات شیک، هیچ ابایی نداره. ولی چیزی که برام جالبه یه چیز دیگه است. چرخید سمت من: – چطور تونستی اینقدر دقیق همه چیز رو در موردش بفهمی؟ نمی دونستم چی بگم.شاید مطالعه زیاد داشتم، اما علم من، از خودم نبود. به چهره آدم ها که نگاه می کردم، انگار، چیزی برای مخفی کردن نداشتند. چند دقیقه بعد، سری بعدی مصاحبه ها شروع شد. ... 🥀 @morvaridkhaky
○•🌹 💚سلام امام زمانم💚 هر صبح، به شوق عهد دوباره با شما چشمم را باز میکنم🌿 ، هر روز که می‌گذرد، عاشقانه تر از قبل چشم به راهتان باشم...🧡 ✨السَّلاَمُ عليكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذِى ضَمِنَهُ✨ الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج 🥀 @morvaridkhaky
اگر او یک نفر بود؛ با رفتنش... یک مملکت بهم نمی‌ریخت؛ 😔 او یک راه بود... یک نماد بود... او یک دنیا از دنیا دور بود؛ و چه زیبا فرمود عزیزِ ما؛ "حاج قاسم یک مکتب بود" 💔🕊
✳️ ادبِ در محضر قرآن بودن 🔻 ازجمله سفارشات مؤکد این بود که اهتمام داشته باشید حتما زمانی که می‌خوانید، و گاهی آن را تلاوت کنید و اگر نشسته می‌خوانید، تکیه ندهید و چهارزانو ننشینید تا احساس و در محضر برای شما حاصل شود. البته این در صورتی است که ایستاده خواندن موجب جلب توجه دیگران نشود. مثلاً جایی که انسان تنهاست یا زیارتگاهی است که مردم ایستاده‌اند و زیارت می‌خوانند، شما می‌توانید این ادب را رعایت کنید. 👤 📚 📖 ص ۳۹ 🥀 @morvaridkhaky
🌹 سلام بر تو ای مولایی که دستگیر درماندگانی. بشتاب ای پناه عالم که زمین و زمان درمانده شده! 🌼 السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ 🌼 ...وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ و 🌼 سلام بر تو اي پرچم برافراشته 🌼 سلام بر تو ای فريادرس 🌼 و ای رحمت گسترده 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🥀 @morvaridkhaky
🌷شهید علیرضا جغتایی 🍃تاریخ شهادت: 1359 مصادف با 19رمضان 🔸فرازی از وصیت نامه: ❣شهادت بلندترین مرتبه ای است که یک انسان میتواند داشته باشد. بعد از این از شما می‌خواهم که مبادا متاثر شوید و از درون چون شمعی بسوزید، بلکه شاد باشید و با روحی بلند به خودتان افتخار کنید چرا که توانسته اید جوانتان را تقدیم امام حسین علیه السلام و اسلام کنید از این پس با اراده ای استوارتر در راه خدمت به جامعه بکوشید. 🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه تموم شد اون دورانی که سلاح مردم فلسطین فقط سنگ بود! حالا باید صهیونیست‌ها هر روز منتظر هزاران موشک باشن، امشب 15 دقیقه به طور مداوم سرزمین‌های اشغالی مورد عنایت بچه‌های مقاومت قرار گرفت. فیلم: اصابت موشک به منطقه هولون نزدیک تل‌آویو 😎 🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این مرد دست فلسطینی‌ها را پر کرد اگه امروز تونسته اشک صهیونیست‌ها رو دربیاره و بهشون بفهمونه دوران بزن در رو گذشته، این رو مدیون هستیم، نه منفعل دولت بی تدبیر 🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش مستند که قرار بود امشب پخش بشود متوقف شد! این مستند برای اولین بار تصاویر و فیلم‌های دیده نشده‌ای را به نمایش درمی‌آورد که نشان از پشت پرده‌ی سرویس‌های جاسوسی آمریکا دارد و جیسون رضائیان طی گفت‌و‌گویی از توطئه‌های عوامل بیگانه در ایران و منطقه پرده برمی‌دارد. 🥀 @morvaridkhaky
🌺عید سعید فطر مبارک🌺 دفتر رهبر معظم انقلاب اعلام کرد فردا 23 اردیبهشت روز اول شوال المکرم و عید سعید فطر است. 🥀 @morvaridkhaky
❣ بیا که با تو بگویم غم ملالت دل💔 چرا که بی تو👤 ندارم گفت و شنید بهای تو💞 گر بود خریدارم که جنس خوب به هر چه دید خرید✅ 🌸🍃 🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این خاطره از زبان یکی از سربازان شنیدنی است ... خاطره‌ی ساعتی که نزدیک بود نماز صبح حاج قاسم قضا بشه ولی... 🥀 @morvaridkhaky
✳️ روز جایزه‌ها... 🔻 شب و روز عید فطر به‌عنوان «لیلة الجَوائِز» یا «یومُ الجَوائِز» است. روز عید است و من مانده در این تدبیرم كه دهم حاصل سی روزه و ساغر گیرم كسانی كه روز‌ه‌ی این ماه را گرفتند و توفیق انجام وظیفه داشتند، بر می‌گردند، جایزه‌ی خود را از خدای سبحان دریافت می‌كنند. از طرفی آغاز سال برای سالكان صالح، است. كسی كه اهل است، ذخیره‌ی یك ساله را از ماه مبارك رمضان فراهم می‌كند. هم مشكل ماه مبارك رمضان را تأمین می‌كند، هم مشكل یازده ماه دیگر را! بنابراین باید جایزه‌ای كه در شب و روز عید فطر می‌گیریم، آن‌قدر قوی و زیاد باشد كه بتواند مشكل یازده ماه دیگر ما را هم حل كند. 👤 📝 🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بایــــد ڪمے ڪنم با حــال زارم😭 مــن از هــرآنچــه غــیر تــو، دلشــوره دارم😢 بــاید ڪمے در آوار گــردم تــا تــو بــسازے هــرچــه را در سیــنه دارم😔 🥀 @morvaridkhaky
🌷شهید حمیدرضا دادخواه 🍃 قسمتی از وصیتنامه: پیام من به دوستانی است که مشتاقانه و از روی رضا پای به پایگاههای بسیج مستضعفان این عبادتگاه عشق و ایثار و شهادت و پایداری میگذارند این است که هیچگاه سنگر را خالی نگذارید و همیشه پر توان و مقاوم با گامهای بلند و استوار پرچم ال اله اال اهلل را مردانه بر دوش بکشید تا انشاء اهلل با نثار جان خویش به بارگاه قدس باری تعالی به جهانیان و به منافقان این کوردالن فرومایه و مزدوران وطن فروش به استکبار جهانی بفهمانید که حق پیروز است . و روزی سپاه محمّد تمام بتها را فرو می ریزد و پرچم ال اله االاهلل و محمّد رسول اهلل را به بلندترین قلّه پیروزی خواهد کوبید به امید آن روز و از دوستانی که همدیگر را کامال می شناسیم تقاضا دارم که بیهوده اوقات خود را صرف عالیق و وابستگی های دنیا نکنند زیرا دنیا تا کنون برای هیچ کس وفادار نبوده و دنیا محل گذر می باشد و حقیر به این نتیجه رسیدم که خدا را فقط در سنگر می توان یافت. در پایان که شاید پایان زندگی من باشد از خداوند بزرگ می خواهم که گناهان ما را ببخشد و ما را در ردیف شهیدان و علمای خویش قرار دهد. 🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید مدافع‌ حرم اهل سنتی که موجب اشک ریختن رهبر انقلاب شد 🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 #رمان #نسل_سوخته 🔥 #قسمت_صدو_پنجاه_وششم:سنجش یا چالش آقای علیمرادی خ
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 :چند مرده حلاجی حدود ساعت ۸ شب، بررسی افراد مصاحبه شده تمام شد. دو روز دیگه هم به همین منوال بود. اصلا فکر نمی کردم بین اون افراد، جایی برای من باشه، علی الخصوص که آقای افخم اونطور با من برخورد کرده بود. هر چند علی رغم رفتارش با من، دقت نظر و علمش، به شدت من رو تحت تاثیر قرار داد. شیوه سوال کردن هاش، و برخورد آرام و دقیق با مصاحبه شونده ها… از جمع خداحافظی کردم، برگردم که آقای افخم، من رو کشید کنار: – امیدوارم از من ناراحت نشده باشی. قضاوت در مورد آدم ها اصلا کار ساده ای نیست و با سنی که داری، نمی دونستم به خاطر توانایی اینجا بودی یا … بقیه حرفش رو خورد. – به هر حال می بخشی اگر خیلی تند برخورد کردم، باید می فهمیدم چند مرده حلاجی. خندیدم? – حالا قبول شدم یا رد؟ با خنده زد روی شونه ام – فردا ببینمت ان شاء الله از افخم دور شدم در حالی که خدا رو شکر می کردم. خدا رو شکر می کردم که توی اون شرایط، در موردش قضاوت نکرده بودم. آدم محترمی که وقتی پای حق و ناحق وسط می اومد، دوست و رفیق و احدی رو نمی شناخت. محکم می ایستاد. روز آخر، اون دو نفر دیگه رفتن. من مونده بودم و آقای علیمرادی، توی مجتمع خودشون. بهم داد، پیشنهادش خیلی عالی بود. – هر چند هنوز مدرک نگرفتی ولی باهات لیسانس رو حساب می کنیم. حیفه نیرویی مثل تو روی زمین بی کار بمونه. یه نگاه به چهره افخم کردم، آرام بود اما مشخص بود چیزهایی توی سرش می گذره، که حتما باید بفهمم. نگاهم برگشت روی علیمرادی با احترام و لبخند گفتم: – همین الان جواب بدم یا فرصت فکر کردن هم دارم؟ به افخم نگاهی کرد و خندید: – اگه در جا و بدون فکر قبول می کردی که تشخیص من جای شک داشت. از اونجا که خارج می شدیم، آقای افخم اومد سمتم. – برسونمت مهران – نه متشکرم، مزاحم شما نمیشم. هوا که خوبه، پا هم تا جوانه باید ازش استفاده کرد. خندید? – سوار شو کارت دارم. حدسم درست بود. اون لحظات، به چیزی فکر می کرد که حسم می گفت: – حتما باید ازش خبر دار بشی. سوار شدم، چند دقیقه بعد، موضوع پیشنهاد آقای علیمرادی رو کشید وسط – نظرت در مورد پیشنهاد مرتضی چیه؟ قبول می کنی؟ – هنوز نظری ندارم، باید روش فکر کنم و جوانب رو بسنجم. نظر شما چیه؟ باید قبول کنم؟ یا نه؟ ... 🥀 @morvaridkhaky