#حرف_حساب
بعد نماز داشتم تسبیحات حضرت زهرا رو تندتند میگفتم و ذهنم درگیر.... و صدجور گرفتاری قشنگ دیگه بود،
نگام افتاد به حرکت تند دونه های تسبیح بین انگشتام،
خندم گرفت!
بابا به کجا چنین شتابان!!
۱-چته؟ کجا داری میری؟
هرچی میخوای همینجاست،
پای سجاده ات...!
۲-میترسی برا کارت وقت کم بیاری درحالی که خداجانِ که برکت به وقت میده!
۳-بیجا کردی از نمازت زدی(خودمو میگما)
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائت همگانی حدیث شریف کسا در شب شهادت امام هادی (ع)در ساعت ۹/۳۰امشب از شبکه ی ۳
🙏🙏التماس دعا🌹🌹
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت امام هادی(علیه السلام) بر همه مسلمین تسلیت باد🥀
#استوری
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚#رمان #نسل_سوخته🔥 #قسمت_شصت_ونهم: مثل کف دست برگشتم توی اتاقم بی ح
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_هفتاد: دشتی پر از جواهر
اونقدر آروم حرکت می کرد که هیچ وقت صدای پاش رو نمی شنیدم حتی با اون
گوش های تیزم ...
چشم هاش پر از اشک شد، معلوم بود خیلی دردش گرفته سریع خم شدم کنارش
...
ـ خوبی؟
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد ...
ـ آره چیزیم نشد
دستش رو گرفتم و بلندش کردم ...
ـ خواهر گلم تو پاهات صدا نداره بقیه نمی فهمن پشت سرشونی هر دفعه یه
بلایی سرت میاد اون دفعه هم مامان ندیدت ماهی تابه خورد توی سرت چاره
ای نیست. باید خودت مراقب باشی از پشت سر به بقیه نزدیک نشو ...
همون طور که با بغض بهم نگاه می کرد گفت ...
ـ می دونم اما وقتی بسم الله گفتی موندم چرا؟ اومدم جلو ببینم توی کابینت دعا
می خونی؟
ناخودآگاه زدم زیر خنده
ـ آخه توی کابینت که جای دعا خوندن نیست
به زحمت خنده ام رو کنترل کردم و با محبت بهش نگاه کردم ...
ـ هر کار خوبی رو که با اسم و یاد خدا و برای خدا شروع کنی میشه عبادت حتی
کاری که وظیفه ات باشه. مثل این می مونه که وسط یه دشت پر جواهر ولت کنن
بگن اینقدر فرصت داری هر چی دلت می خواد جمع کن.
اشک هاش رو پاک کرد و تند تر از من دست به کار شد هر چیزی رو که برمی
داشت بسم الله می گفت حتی قاشق ها رو که می چید ...
دیگه نمی تونستم جلوی خنده ام رو بگیرم خم شدم پیشونیش رو بوسیدم
ـ فدای خواهر گلم یه بسم الله بگی به نیت انداختن کل سفره کفایت می کنه ...
ملائک بقیه اش رو خودشون برات می نویسن
مامان برگشت توی آشپزخونه و متحیر که چه اتفاق خنده داری افتاده... پشت سرش
هم ...
چشمم که به پدر افتاد خنده ام کور شد و سرم رو انداختم پایین ...
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
✨او خدای ناممکن هاست
ولی ما بخاطر چیزای ممکن غصه میخوریم!🍃
#شبتان_خدایی
🥀 @morvaridkhaky
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🔹صوت زیبای #تو آرامشِ جانَست بیا
🔸وَجه پُرنور تو💫از دیده نهانَست بیا
🔹دل عُشاق بِسوزد💔 زغمِ دوریِ تو
🔸قَدعالم ز #فراقِ_تو کمان است بیا😔
#اللهـم_عجل_لولیک_الفـرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@bidariymelat
نه پرواز بلدم،
نه بال و پرش را دارم..
#دامهای دنیایی اسیرم کرده اند..
ولی..
من میخواهم
اسیر نگاه شما شوم و بس..
#سلام_صبحتون_شهدایی
🥀 @morvaridkhaky
#زندگینامه_شهید_مسیح_اله_دین_محمدی
🌷سرگرد شهيد مسيح الله دين محمدي، فرزند يعقوب، در تاريخ، 1322/10/30 در تهران ـ شميران به دنیا آمد. پس از طی دوران طفولیت در زادگاه خود به مدرسه رفت و با اخذ #دیپلم متوسطه در آزمون #دانشكده_افسری پذیرفته شد. بعد از فراغت از تحصیل به #نیروی_هوایی پیوست و در رسته #خلبانی، دوره مقدماتی پرواز را در ایران و دوره تكميلي و #تخصصی را در #آمريكا گذراند.
با آغاز #جنگ_تحمیلی به عنوان #افسر_خلبان_شكاري تاكتيكي گردان 31 در پايگاه سوم شكاري، در #كليه ماموریت های محوله حضوری #فعال داشت. سرانجام در تاريخ، 1359/07/02 در منطقه #كركوك_العماره بر اثر سوانح هوايي به #شهادت رسيد.🌷
🍃#روحش_شاد_و_يادش_گرامي_باد🍃
🥀 @morvaridkhaky
🍃🍃🍃⚠️⚠️⚠️🍃🍃🍃
📝 #داستان کوتاه با موضوع: #اسراف
❌ اسراف ممنوع ❌
✍ ابان پسر تغلب نقل مى كند:
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
ابان ! تو گمان مى كنى خداوند به كسى كه مال و ثروت داده ، به خاطر مقام و منزلت او در پيشگاه خدا بوده و او را خداوند دوست مى دارد؟
و كسى را كه از عطاى خود محروم ساخت و زندگيش در تنگنا است ، به خاطر اين است كه او در نزد خدا بى ارزش است و خداوند او را دوست ندارد؟
🔵👈هرگز چنين نيست . زيرا ثروت و مال از آن خداست ، به عنوان امانت در اختيار مردم مى گذارد و آنان را آزاد گذاشته كه از روى ميانه روى بخورند و بياشامند و لباس تهيه نموده و ازدواج كنند و براى خود وسيله سوارى تهيه كرده و زندگى را به طور اقتصادى بگردانند.
و هرگاه از مخارج معمولى اضافه آمد، از مستمندان و مؤ منان دستگيرى نموده و مشكلات زندگى آنان را برطرف سازند.
⚠️هر كس در مال خداوند اين چنين شرعى و ميانه روى رفتار كند، هر اندازه استفاده نمايد و هر كارى انجام دهد، بر وى حلال است .
هر آنچه مى خورد و مى آشامد و سوارى تهيه مى كند و ازدواج مى نمايد بر او حلال است .
و كسى كه اسراف نموده و در موارد خلاف خروج مى كند برايش حرام خواهد بود.
آنگاه فرمود:
🔴👈اسراف نكنيد! چون خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد.
🔻اى ابان ! تو فكر مى كنى خداوند از كرم و فضل خود به كسى به عنوان امانت مالى مى دهد او مى تواند اسبى به ده هزار درهم بخرد در صورتى كه اسب بيست درهمى هم او را كفايت مى كند و يا كنيزى به هزار دينار بخرد با اين كه بيست دينارى او را كافى است ؟
سپس فرمود:
زياده روى نكنيد خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد.
📙منبع: داستانهای بحار الانوار جلد3
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
💐 معرفی شهید شیخ هادی ذوالفقاری:
شب شهادت امام هادی علیه السلام به دنیا آمد.
به همین دلیل نامش را محمد هادی گذاشتند.
از فعالان فرهنگی مسجد و هیئت و جوانی کاری، خستگی ناپذیر و شوخ طبع بود.
در فلافل فروشی، پیک موتوری، بازار آهن و .. کار می کرد و در فتنه ی سال ۱۳۸۸ جانباز شد.
در سال ۱۳۹۰ به مدت سه سال به تنهایی ساکن نجف و در حوزه ی علمیه نجف مشغول به تحصیل شد.
علاقه ی خاصی به شهید ابراهیم هادی داشت.
او را در نجف 《ابراهیم تهرانی》 صدا میزدند.
با رفتنش به سوریه مخالفت کردند به همین دلیل به عنوان تصویر بردار به گروه حشد الشعبی پیوست.
در نجف برای خانواده های مستضعفِ طلاب به طور رایگان لوله کشی میکرد،
به او میگفتند طلبه ی لوله کش!
در ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ نزدیکی شهر سامراء بر اثر انفجار بولدوزر انتحاری به شهادت رسید.
📚جهت شناخت کامل شخصیت والای شهید محمد هادی ذوالفقاری به کتاب پسرک فلافل فروش مراجعه کنید.
🌷کلام شهید محمد هادی ذوالفقاری:
سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد
هر حرفی را که می خواهید بزنید
فکر کنید که آیا #ضروری هست یا نه؟
هیچ وقت بی دلیل حرف نزنید.
تاریخ ولادت : ۱۳ بهمن ۱۳۶۷
تاریخ شهادت : ۲۶ بهمن ۱۳۹۳
🥀 @morvaridkhaky
#تلنگر
رفتار خدا با ما #عاشقانه_اس....
رفتار ما با خدا #چرتکه_ایه...
اگه داد خدامه...
اگه نداد...
اگه خواست امتحانم کنه...
اگه مصیبت داد...
نعوذبالله خدا نیست!!
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚#رمان #نسل_سوخته🔥 #قسمت_هفتاد: دشتی پر از جواهر اونقدر آروم حرکت م
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_هفتاد_ویکم: نگاه عبوس
با همون نگاه عبوس همیشه بهم زل زد و نشست سر میز صداش رو بلند کرد ...
ـ سعید بابا بیا سر میز می خوایم غذا رو بکشیم پسرم.
و سعید با ژست خاصی از اتاق اومد بیرون.
خیلی دلم سوخت، سوزوندن دل من برنامه هر روز بود چیزی که بهش عادت نمی کردم نفس عمیقی کشیدم .
- خدایا به امید تو ...
هنوز غذا رو نکشیده بودیم که تلفن زنگ زد الهام یه بسم الله بلند گفت و دوید سمت
تلفن وسط اون حال جگر سوزم ناخودآگاه خنده ام گرفت و باز نگاه تلخ پدرم...
ـ بابا یه آقایی زنگ زده با شما کار داره گفت اسمش صمدیه ...
با شنیدن فامیلیه آقا محمد مهدی اخم های پدر دوباره رفت توی هم اومدم پاشم
که با همون غیض بهم نگاه کرد...
ـ لازم نکرده تو پاشی، بتمرگ سرجات.
و رفت پای تلفن دیگه دل توی دلم نبود ...
نه فقط اینکه با همه وجود دلم می
خواست باهاشون برم ...
از این بهم ریخته بودم که حالا با این شر جدید چی کار کنم؟ یه شر تازه به همه
مشکلاتم اضافه شده بود و حالا...
- خدایا به دادم برس.
دلم می لرزید و با چشم های ملتهب منتظر عواقب بعد از تلفن بودم.
هر ثانیه به
چشمم هزار سال می اومد به حدی حالم منقلب شده بود که مادرم هم از دیدن
من نگران شد ...
گوشی رو که قطع کرد دلم ریخت ...
ـ یا حسین ...
دیگه نفسم در نمی اومد ...
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
فَانّی قَریب ...
من پیشتم غصه چیو میخوری؟!
#شبتان_خدایی
🥀 @morvaridkhaky
#سلام_امام_زمانم
سلام ماه پنهانم!🌙
سلام امام خوب زمانم!
پنهان مکن جمال خود⛅
از عاشقان رویت
خورشید را برای
ظهور آفریدهاند...☀
یا اباصالح المهدی عجل علی ظهورک🌸
🥀 @morvaridkhaky
ایام شهادت عارف واصل شهید احمدعلی نیری گرامی باد.
ایت الله حق شناس در مراسم ختم شهید نیری: آقا بگردید در تهران و ببینید مانند شهید نیری پیدا می شود؟!
#سلام_صبحتون_شهدایی
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظاتی منتشرنشده از آخرین غبارروبی شهید حاج قاسم سلیمانی در حرم امام هادی(ع)
#سردار_دلها
🥀 @morvaridkhaky
✳ برای ما هر روز، روز عشق است!
📌 مسلمان باید استقلال فرهنگی داشته باشد. الان فکر #آمریکا این است که میگوید #مرجعیت_فرهنگی دنیا منم؛ من خواهم گفت چطور #ازدواج کن؛ من خواهم گفت چطور آداب و رسوم داشته باش؛ من خواهم گفت #روز_ولنتاین را باید جشن بگیری! #روز_عشق! برای آنها روز عشق وجود دارد؛ برای ما هر روز، روز عشق است. تو به شریک زندگیات هر روز باید عشق بورزی! به #پدر و #مادر خود هر روز باید عشق بورزی! این روز پدر و مادر برای آنها خوب است. این را آنها درآوردهاند. برای ما هر روز، روز پدر است؛ هر روز، روز مادر است... آنها میبینند فرزندان برای پدر و مادر ارزشی قائل نمیشوند و تا خودشان را پیدا میکنند، آنها را رها میکنند، یک روز درست کردهاند به اسم روز پدر و روز مادر، بلکه یک حرمتی برای آنها قائل شوند! برای ما اینطور نیست! #پیامبر فرمودند: «هُما جَنَّتُکَ وَ نارُکَ»؛ #بهشت و #جهنم تو پدر و مادرت هستند. [یعنی نیکی کردن به آنها و رعایت حقوقشان باعث ورود به بهشت و بدی کردن به آنها باعث ورود به جهنم است.]
👤 #آیت_الله_سیدحسن_عاملی
📝 #پیادهشده_سخنرانی
🥀 @morvaridkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آقا پسر خدا رو با ریاضی برای ما توضیح میده👌
آفرین به پدر و مادرش👏
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
ایام شهادت عارف واصل شهید احمدعلی نیری گرامی باد. ایت الله حق شناس در مراسم ختم شهید نیری: آقا بگر
●آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دونماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند:
“این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند.
رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!
" در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟"
#خاطرات_شهید
●ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد.کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت : السلام علیک یا اباعبدالله ... یکباره گردنش کج شد به زمین افتاد ...
احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش می گذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت..."
📎شاگردخاص آیتالله حقشناس
#عارفشهید_احمدعلی_نیّری🌷
#سالروز_شهادت
🥀 @morvaridkhaky
مروارید های خاکی
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚#رمان #نسل_سوخته🔥 #قسمت_هفتاد_ویکم: نگاه عبوس با همون نگاه عبوس هم
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_هفتاد_ودوم: پایان یک کابوس
اومد نشست سر میز قیافه اش تو هم بود اما نه بیشتر از همیشه و آرام تر از
زمانی که از سر میز بلند شد نمی تونستم چشم ازش بردارم ...
- غذات رو بخور
سریع سرم رو انداختم پایین
ـ چشم
اما دل توی دلم نبود هر چی بود فعال همه چیز آروم بود یا آرامش قبل از طوفان یا ...
هر چند اون حس بهم می گفت ...
- نگران نباش اتفاقی نمی افته ...
یهو سرش رو آورد بالا
- اجازه میدم با آقای صمدی بری فردا هم واست بلیط قطار می گیرم از اون طرفم
خودش میاد راه آهن دنبالت ...
نمی تونستم کلماتی رو که می شنوم باور کنم خشکم زده بود، به خودم که اومدم
چشم هام، خیس از اشک شادی بود ...
ـ خدایا شکرت ، شکرت ...
بغضم رو به زحمت کنترل کردم و سریع گوشه چشمم رو پاک کردم ...
- ممنون که اجازه دادی خیلی خیلی متشکرم ...
نمی دونستم آقا مهدی به پدرم چی گفته بود یا چطور باهاش حرف زده بود که با
اون اخلاق بابا تونسته بود رضایتش رو بگیره ...
اونم بدون اینکه عصبانی بشه و تاوانش
رو من پس بدم
شب از شدت خوشحالی خوابم نمی برد ...
هنوز باورم نمی شد که قرار بود باهاشون برم
جنوب و کابوس اون چند روز و اون لحظات هنوز توی وجودم بود، بی خیال دنیا
چشم هام پر از اشک شادی ...
ـ خدایا شکرت، همه اش به خاطر توئه
همه اش لطف توئه، همه اش ...
بغض راه گلوم رو بست بلند شدم و رفتم سجده ...
ـ الحمدالله، الحمدالله رب العالمین ...
#ادامه_دارد...
🥀 @morvaridkhaky
بیهوده ورق مےخورد
این دفتر خالے🌷
این غفلت مشهور🥀
به تقویم جلالے🕊
هر جا بِگریزم....💚
غمِ تو زودتر آنجاست
از گریه پُرم🌸
اۍ همه جا 💠
جاۍ تو خالے🌹
#شبتان_شهدایی 🌙
🥀@morvarid.khaky
#سلام_امام_زمانم 💚
«صبحم» شروع می شود آقا به نامتان
«روزی من» همه جـا «ذکـر نـامتـان»
صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلی یابن الحسن»
مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!!❤️
السلام علیــڪ یا اباصالحَ المهــدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💖🌹🦋
🥀 @morvaridkhaky
#باشهدا
مادر_شهیده
شهیده_میترا در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها به مادرم گفت «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟😔
اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشتهاید، چه جوابی میدهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد.☺️
من میخواهم مثل زینب (س) باشم.» میترا همه ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم. البته یک روز، روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و نامش را تغییر داد.
#سلام_صبحتون_شهدایی
💐یاد شهدا با صلوات 💐
🥀 @morvaridkhaky