eitaa logo
همسفر باشهدا
193 دنبال‌کننده
163 عکس
369 ویدیو
8 فایل
🌹همسفر باشهدا🌹 #شهدا @mosafer113 @mosafer22
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 لوح | بصیرت خرازی 🔻رهبر انقلاب: شهید خرازى به رفقایش گفته بود:«من اهمیت نمى‌دهم درباره‌ ما چه مى‌گویند؛ من مى‌خواهم دل ولایت را راضى کنم.» او مى‌دانست که آن دل آگاه و بصیر، فقط به ایران، به جماران، به تهران و به مجموعه‌ی یک ملت نمى‌اندیشد؛ به دنیاى اسلام مى‌اندیشد و در وراى دنیاى اسلام، به بشریت. عزیزان من! این بصیرت چگونه حاصل مى‌شود؟ بر اثر گذشتن از خود؛ همین یک کلمه‌ آسان، اما در عمل، آن‌قدر مشکل که اکثر انسان‌ها در همین دو قدم این یک کلمه، درجا زده و مانده‌اند! ۱۳۸۰/۸/۹ حاج حسین خرازی 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
💔 حرف آخر... در وصیتنامه اش نوشته بود... "شفاعت شهدا شامل حال کسانی که پیرو ولایت نیستند نمی‌شود، هرچند اقوام نزدیک باشند." چه سرّی است بین اطاعت از ولایت و شهادت؟!... فدایی عمه جان 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؛﷽ 🔵 از برادرانم می‌خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند، جهان در حال تحول است. دنیا دیگر طبیعی نیست. شهید محمدهادی ذوالفقاری❣️🍃 🌹عضویت در کانال همسفر باشهدا :👇🌹 @mosafer113
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهیدی که امام زمان (عج) را ملاقات کرد 🌷دست نوشته شهید اسماعیل خانزاده: شبی که توفیق ملاقات با صاحب عصر را نصیبم کردی بر من یقین شد که شهادت را هم نصیبم می‌کنی 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 خاطره جذاب حاج حسین یکتا از حاج قاسم سلیمانی 🔹️شهید زنگی آبادی 🔸️ 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون تعارف بادختر شهیدمصطفی صدرزاده 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آ نها داشته. بارها در جلسات و يا در برخورد با برخي دوستان، اين كتاب به من هديه داده ميشد! آنها من را كه راوي كتاب بودم نمي شناختند، و من از اينكه اين كتاب در زندگي معنوي مردم موثر بوده بسيار خوشحال بودم. يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم. يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد. بي مقدمه سلام كرد و گفت: ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟ گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود. اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟ گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد. تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم. خيلي تشكر كرد و پياده شد. من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و... چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم. همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد! توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهراً او خوب مرا مي شناخت! شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟ خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير. گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم. گفتم: بله، حال شما خوبه؟ رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبود كه يك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود. ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم. گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ مي خواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد. گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم. گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم. گفتم: با من چه كار داريد؟ گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟! درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شده ام. يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم. من نمي توانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشته ام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم، تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم! من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما، ملك الموت مهربان و بهشت و زيبايي ها را نديدم! دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دست بندي به من زدند كه شعله ور بود. اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم. يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟ گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم. حتي در محل كار، بيشتر مي ماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و... آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آ نها در زمينه حق الناس بدهكار هستي! وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟! با لباسهاي تنگ و نامناسب و آرايش و موهاي رنگ شده و بدون حجاب صحيح از خانه بيرون مي آمدي، اين تعداد از مردان، با ديدن شما دچار مشكلات مختلف شدند. بسياري از آ نها همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدي. برخي از م
ردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و... گفتم: خُب آنها چشمانشان را حفظ ميكردند و نگاه نميكردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريم ها و حجاب را رعايت ميكردي و آنها به شما نگاه ميكردند، ديگر گناهي براي شما نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد. اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريك هستي. تو باعث اين مشكلات شدي و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگي آرام است. تو آرامش زندگي آنها را گرفتي و اين حق الناس است. پس به واسطه حق الناس اين هزار و صد نفر، در گرفتاري و عذاب خواهي بود تا تك تك آنها به برزخ بيايند و بتواني از آنها رضايت بگيري اين خانم ادامه داد: هيچ دفاعي نمي توانستم از خودم انجام دهم. هرچه گفتند قبول كردم. بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم. درست در زماني كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا « سلام الله علیها » افتادم. همانجا فرياد زدم و گفتم: خدايا به حق مادرم حضرت زهرا « سلام الله علیها » به من فرصت جبران بده. خدا... تا اين جمله را گفتم، گويي به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتي، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودي كامل پيدا كردم. اما فقط يك نشانه از آن چند لحظه بر روي بدنم باقي مانده. دست بندي از آتش بر دستان من زده بودند، وقتي من به هوش آمدم، مچ دستانم مي سوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده! دستان من با حلقه اي از آتش سوخته و هنوز جاي تاولهاي آن روي مچ من باقي است! فكر ميكنم خدا ميخواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم. من به توبه ام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترك كردم. نمازها را شروع كردم و حتي نمازهاي قضا را ميخوانم. ولي آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياري كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟ اين خانم حرفهاي آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد. من هم هيچ راه حلي به ذهنم نرسيد. جز اينكه يكي از علماي رباني را به ايشان معرفي كنم. 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
اگر چه ما حس نمی‌کنیم، اما سیاره ما با سرعت تقریبی ۱۰۰ هزار کیلومتر بر ساعت حول خورشید می‌چرخد، و چیزی موجب می‌شود که کهکشان راه شیری با سرعت ۲ میلیون کیلومتر بر ساعت در فضا حرکت کند. 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
در محضر شیخ محمداسماعیل دولابی ما مثل بچه اي هستيم كه پدرش دست او را گرفته است تا به جايي ببرد و در طول مسير از بازاري عبور مي كنند. بچه شيفته ويترين مغازه ها مي شود و دست پدر را رها مي كند و در بازار گم مي شود. وقتي هم متوجه مي شود كه ديگر پدر را نمي بيند، گمان مي كند پدرش گم شده است؛ در حالي كه در واقع خودش گم شده است. انبياء و اولياء، پدران خلقند و دست خلائق را مي گيرند تا آنها را به سلامت از بازار دنيا عبور دهند. غالب خلائق، شيفته متاع هاي دنيا شده اند. امام زمان(عج الله تعالي فرجه الشريف) هم گم و غائب نشده است؛ ما گم و محجوب گشته ايم. 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی‌کوپتر. دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه می‌کردند. علت را پرسیدم، گفتند: وقت است و همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین‌جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم. خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست، اگر صلاح می‌دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم. شهید صیاد گفتند: هیچ اشکالی ندارد! ما باید همین‌جا نمازمان را بخوانیم. خلبان اطاعت کرد و هلی‌کوپتر نشست. با آب قمقمه‌ای که داشتند وضو گرفتیم و نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم. ... وقتی طلبه‌های شیراز از آیت‌الله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند؛ ایشان فرمودند: بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید. اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا را دارید و هم آخرت را... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
به خدا و حضرت زهرا می سپارمتان (خاطره ای از شهید برونسی ) شهيد برونسي مي گفت: اولين دفعه كه مي خواستم به جبهه بروم براي خداحافظي به خانه آمدم و ديدم كه خانمم حالت غش به او دست داده و خيلي وضع ناجوري داشت. مي گفت: بالاي سرش ايستادم تا بالاخره به هوش آمد. مادر زنمان هم بود. مانده بوديم كه چه طوري با اين وضعيت روحي و جسمي كه دارد جريان رفتن جبهه را به او بگويم. از طرفي مجبور بودم. چون وقت داشت تند تند مي گذشت و بايد خودم سريع به كارهايم مي رساندم. بالاخره جريان را به خانمم گفتم. تا خانمم جريان را شنيد هم خودش و هم مادر خانم من گفت: ما را با وضعيت به كي مي سپاري؟ در اين موقعيت و شرايط اگر ما الان بيفتيم چه كسي ما را به دكتر مي برد. گفتم كه: به خدامي سپارم و حضرت زهرا هم نگهدارتان هست. قبل از اينكه از خانه برود همان حالت مجدد به خانم ايشان دست مي دهد و خلاصه مجبور است كه اين خانم و خانواده را به همين وضعيت با چند بچه رها كند و خودش را به كاروان برساند. مي گفت: بعد از مدتي كه در جبهه بودم با خانواده ام تماس گرفتم و ديدم كه خانواده خيلي خوشحال است. تعجب كردم پرسيدم جريان چيست؟ خانمم جريان را اينگونه تعريف مي كردند، مي گفتند: بعد از اين كه تو رفتي در همان حالي كه من بي هوش بودم، يك كبوتر سفيدي وارد خانه شد و چند دور كنار خانه زد و كنار من نشست.من حركت كردم و به هوش آمدم، ديدم كه اين كبوتر است و نهايتاً پرواز كرد و رفت روي ديوار حياط روبروي همان در اتاق نشست. بعد از مدتي دور حياط چرخي زد و نهايتاً داخل اتاق آمد و دوري زد و پرواز كرد و رفت و گفت: از آن لحظه به بعد تا همين الاني كه چند سال مي گذرد و من در جبهه ها هستم خوشبختانه اين مريضي سراغ خانمم نيامده است. 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
گفتم: محسن جان! دیر میای بچه ها نگرانتند. لبخند زد و حرفی زد که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: هر چی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم... معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت. شنبه بعد از محسن فخری زاده... 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
آقاسیدمجتبی می‌گفت : باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر! یعنی نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم در نتیجه جامعه بیمه می‌شود و یار برایِ امام زمان (عج) تربیت می‌شود. 🌱🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧روایتگری حاج حسین یکتا در جمع دانش آموزان مدرسه شهید برونسی در معراج شهدای اهواز 🌱 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
کاش می‌شد حال خوب را لبخند زیبا را بعضی دوست داشتن‌ها را خشک کرد لای کتاب گذاشت و نگه شان داشت .... 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
آنقدر این چشم ها برای خدا بیداری کشیده و برای خدا خشمگین نگاه کرده و در مصائب اهلبیت اشک ریخته و برای خدا در صحنه گناه بسته شده... و اکنون کمی برای استراحت بسته شده تا ندای انا المهدی سر داده شود و صاحب این چشمان نافذ از جا بر خیزد و در رکاب منتقم خون حسین سربازی کند... 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️صحبتهای جالب خانومی که تازه مسلمان شده است؛ قبلا هرروز گریه میکردم الان سه ماهه گریه نکردم و به آرامش کامل رسیدم 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
⚫️ سخنان متفاوت،عجیب وقابل تامل سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله درشب نوزدهم ماه رمضان: ▪️نبرداصلی،نبرد برای آزادی فلسطین است. ▪️واسرائیل بداند،درجنگ آینده به «عصر حجر» بازخواهدگشت و تمام تاسیسات،وزارتخانه‌ها در تیررس موشک‌های دقیق مقاومت است. ▪️مسجدالاقصی،خط قرمز است وتعرض به قدس، موجب جنگ منطقه‌ای خواهد شد. ▪️هر جنگی در آینده،به منزله«پایان اسرائیل» خواهدبود. ▪️وبشارت می‌دهم نسل فعلی،وارد قدس خواهد شد و آن موقع،دیگر چیزی به نام اسرائیل هم وجود ندارد. ▪️ومن نیز ازجمله افرادی هستم که واردقدس خواهم شد. ▪️جمله‌ای نیز خطاب به بن‌سلمان طاغوت عربستان می گویم، هنگامی که مهدی قیام کند، هیچ امیر مستبدی باقی نخواهد ماند؛ نه تو می توانی، نه اجدادت و نه فرزندانت چیزی از این تقدیر الهی را تغییر دهد. ▪️سخنانم را ثبت و یادداشت کنید و برای آینده نگه دارید، همه این دولت‌ها و حکومت‌ها، سقوط خواهند کرد اما انقلاب ایران، کماکان پابرجا است. ▪️ایران،عمود خیمه «عاشورای قبل از ظهور» است ▪️حاکم و رهبر واقعی ایران، حجة بن الحسن العسکری است و میلیون‌ها نفر آماده جان‌فشانی برای ایشان هستند. ▪️به مولایمان صاحب‌الزمان می‌گویم، در این عصر، شما هزاران نفر در اختیار دارید که حاضرند به دستور شما و به خاطر شما داخل تنور بروند. ▪️امام ما و مولای ما، اگر تو را به ظهور و قیام دعوت می‌کنیم، قول خواهیم داد تا آخرین قطره خون، در رکاب تو با دشمن، بجنگیم. ▪️برادران وخواهران، مهدی ومسیح هردو خواهند آمد،ما در آخرالزمان هستیم ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/yarankharazi 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
گلزار شهدای تبریز قدم می‌زدم، نوشته ای که بالای سر شهدا نصب بود نظرم را جلب کرد: هر اتفاقی افتاد، نباید صداتان دربیاید! ما رفتیم زیر آب سرباز عراقی ما را ندید فقط دو سه تا از بچه های دسته یک را دید، هیچ کار نکردند یکی یکی تیر خوردند و رفتند زیر آب حتی ناله هم نکردند ..‌. با خودم گفتم آن روز چرا رزمنده‌ها ناله نکردند؟🤔 نداشتند؟ چرا؛ داشتند! جسم‌ عزیزشان را گلوله‌ها سوراخ نکرده بود؟ چرا؛ کرده بود! آنچه باعث شده بود، دو چیز بود: ۱. دشمن نشنود. ۲.زحمت دیگر رزمنده‌ها هدر نرود. 🔹امروز خون همان شهدا نتیجه داده و حکومت جمهوری اسلامی و سربلند است... ایراد و اشکال ندارد ؟ که دارد، اختلاف نداریم ؟ که داریم، اشتباهات و کوتاهی‌های مسئولین ندارد ؟ که دارد اما همان دو چیز باید باعث شود: ۱. دشمن نشنود و از اختلافات ما خوشحال نشود‌ و نتواند بهره خودش را بگیرد. ۲.زحمت دیگر رزمنده‌ها هدر نرود !!! گاهی باید سرمان را زیر آب کنیم و صدایمان هم در نیاید !!! انتقاد و مطالبه‌گری نکنیم؟ چرا نکنیم؟ اینکه واجب است. بله؛ هست. اما آنقدر سنجیده و هوشمندانه باید باشد که هم دشمن نشنود و هم خون پاک شهدای گرانقدرمان و زحمات بی دریغ چهل و پنج ساله هدر نرود ... ✍ سید علیرضا آل داوود 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیش از مردن جسم هایتان،روح خود را از دنیا خارج کنید... 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 خاطره ای عجیب از مکاشفه فرمانده شهید جستجوگر نور حاج محمود توکلی در یادمان شرهانی راوی :حاج رضا علیجانی ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠ماجرای آشنایی خانم ارمنستانی با شهید رسول خلیلی... 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ 🆔 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113 ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بیانات امام خامنه ای 🎥 🔸 زنده نگهداشتن روز قدس 🔹 هر یک نفری که روز قدس می آید در خیابان، به سهم خود دارد به امنیت کشور و ملّت و حفظ دستاوردهای انقلاب کمک می کند. 🌹همسفر باشهدا🌹 @mosafer113