هدایت شده از 🏴معین
,
مادربزرگها فرق میکنند !
گاهی حتی بیشتر از مادرها هوای نوههایشان را دارند . . .
در هر شرایطی آغوش پر مهرشان به رویت باز است ؛
با کمی خواهش و نازکردن میشود آنها را واسطهی رسیدن به حاجت کرد . . .
هیچوقت بدیها و عیب و ایرادها را نمیبینند و دائما قربونصدقه میروند ؛ یکی دو بار که به آنها سر بزنی و حالشان را بپرسی ، انگار دنیا را به آنها دادی ؛
نوه مورد علاقهشان میشوی و مدام میپرسند :
چیزی نمیخوای پسرم؟!
چیزی لازم نداری مامان جان؟!...
مگر نه این است که شما جدةی فرزندانِ مادرم زهرا هستید؟!
به اعتبار شال سبزم و نام شیعه ،
مادربزرگ میخوانمتان . . .
خیلی بیشتر از زیاد ،
محتاج آغوش پرمهر و دست نوازشت هستم؛
محتاج اینکه بدیهایم را نبینی و هوایم را داشته باشی . . .
نمیدانم چطور، اما چند وقتی است بیشتر دوستت دارم ،
شاید احساس میکنم شما هم مرا دوست دارید و رازی بین ما هست...
به خاطر سلامهای بعد از نمازم به شما،
نمیپرسی چه میخواهی پسرم؟!
میخواهم سفارشم را به دخترت زهرا و پسرش مهدی بکنی ،
سفارش شما ردخور ندارد !
مگر میشود مادر امر کند و فرزندان اطاعت نکنند ؟!
آن هم اگر فاطمه و مهدی باشند...
چه چیزی بهتر از اینکه رضایت و خوشحالی شما را با رسیدگی به من به دست بیاورند...؟!
✍️ #معین
#وفات_حضرت_خدیجه 🥀
حاجت دیشبم را هم پیگیری کن مادرجان !
رحلت جَدَّتی، خدیجةالکبری، ۱۲ فروردین ۱۴۰۱
📪 پیام جدید
یا خدیجه الکبری حاجت سید معین رو پیگیری نکن با تشکر
___
#سیدمعین
من که حاجتم رو گرفتم . . . ؛
اما شما چرا ؟!,
📪 پیام جدید
سلام شاگرد استاد
من حرز امام جواد گرفتم
دوبار سعی کردم نمازشو بخونم وسط نماز حالم بد شد(یعنی سرگیجه و افت فشار) میخواستم بپرسم ازتون استفاده نکنم ازش به نظرتون
____
#شاگرد_استاد
سلام علیکم ✨
احتمالا به خاطر طولانی بودن نمازش فشارتون افتاده؛
میتونید بگید یه نفر دیگه به جاتون بخونه.
بدون خوندن نمازش هم میتونید حرز رو استفاده کنید. اما اگه نمازش خونده باشه برکاتش بیشتره.
•
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Mosahebat_Shagerdha/3465
چی شدینن خوبینن؟
_
📪 پیام جدید
https://eitaa.com/Mosahebat_Shagerdha/3465
زدید یا خوردید یا هردوش؟ 😬
حالا خودتون سالمین؟
ماشین چی؟ یا بهتره بگم ماشینا چی؟ 😶
_
ماشین بنده خدا که از این غولپیکرا بود خط روش نیوفتاد ،
یکی ما یه کوچولو . . .
خانمشم ( امیدواریم خانمش بوده باشد ! )
اومد پایین ، شالش افتاده بود یا شاید هم نداشت ؛
یهو سمت چپ ، عقی ماشین رو نشون داد ،
گفت :
قشنگ رنگش پریده یا یه همچین چیزی . . .