- آشفتگیهبایدببخشید -
-
بارون میبارید ، با عجله داشتم میرفتم که سوار اتوبوس شم ؛
- نرسیده به ایستگاه ، حواسم پرتِ پیرمردی شد که با چتر ایستاده بود زیر بارون تا به گُلای جلوی مغازهش آب بده !
- فکر کردم محبت کردن و اهمیت دادن به بعضی آدما ، درست مثلِ آب دادن به گلای باغچه زیرِ بارونه .
- همون قدر مسخره ، همون قدر اشتباه
همون قدربیهوده !( :
هدایت شده از [ماضیِ بَعید]
من نمیتونم اون لبخندی که موقع گوش دادن به ویسای تو میشینه رو لبام جمع کنم :))))
هدایت شده از im ; mim .
بیقرارِتوامُدردلِتنگمگِلههاست ؛
آه ، بیتابشدنعادتِبیحوصلههاست !
- @moshavash_5
- ینی یکی نیس به اوضاع خوزستان رسیدگی کنه ؟
هر دفعه بارون میاد بنده های خدا خونشونو آب برمیداره !
دارم فشار میخورم این چه وضعشه
بشر مسئول شدی داری چیکار میکنیی
به قول بابام آدم چوپون (همونچوپانشمابچهتهرونیا) بشه ولی مسئول نشه .
- آشفتگیهبایدببخشید -
- ینی یکی نیس به اوضاع خوزستان رسیدگی کنه ؟ هر دفعه بارون میاد بنده های خدا خونشونو آب برمیداره ! دا
کاش دستم به یه جایی میرسید🚶🏻♀
- آشفتگیهبایدببخشید -
میخوایخوشحالمکنی ؟ برامکتاببخر
میخوای خوشحالم کنی؟!
بغلم کن .
میخوای خوشحالم کنی ؟!
من نباید بهت بگم خودت یه راهی پیدا میکنی واسه خوشال کردم البت اگه مهم باشههه خوشال کردنم برات 🚶🏽♀