eitaa logo
مشاوره زندگیـــ👠
9.1هزار دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
360 ویدیو
3 فایل
❣️خُـدا هوای شعر کرد و زن را آفرید🍃 برای من خواست غزل بنویسد📖 تُــــــــــــو را آفـرید......❣️ ارسال مشاوره،تجربه ها و پرسش ها👇 @moshaver_bahar
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خانوم کانالمون از عشق و ازدواجش میگه 🌸🍃🍃🍃
سلام مهسا جان😍 همین الان عضو کانالت شدم عزیزم خیلی خوبه کانالت 🥰 این داستان منه با کسی که دوسش داشتم ازدواج کردم(۱۴۰۰) الان هم زندگی بسیار عاشقانه ای داریم یه دونه هم دختر جان داریم چند روزه دیگه(۲۷ آذر ۱ساله میشه) اینجوری بود من دانشجوی میکروبیولوژی پزشکی بودم وپسری که اتفاقی باهاش آشنا شدم تحصیلات سیکل داشت... من وضع مالی خوبی داشتم ولی اون هیچی نداشت خونواده م بشدت مخالف بودن چون ما بهم نمیخوردیم از لحاظ مالی و تحصیلی ولی من اینارو رد کردم چون اون پسر عاشق من بود و منم همینطور ما باهم ازدواج کردیم بسیار خوشبخت هستیم الان هم علی رقم حرفایی که خانواده ام می زدن فکر کردن همه چی پوله... من پدرم پول زیاد داشت ولی اصلا خوشبخت نبودم خوشحال نبودم... ما فقط سال ۱۴۰۰پنجاه میلیون پول پدر همسرم بهمون داد(یعنی طلا خریدیم ) دیگه نه جهيزيه، نه ماشین، نه امکانات، نه خونه و...هیچ نداشتیم اما وام ازداجمون رو گرفتیم و باهمون همه کار کردیم...پدرمم از لج اینکه من با این پسر ازدواج کردم اصلا هیچی برام نخرید با اینکه خیلی پولدار بود... ولی من به خودم ایمان داشتم که میتونم بهترین باشم اما قسمت تلخ داستان من بخاطر بی پولی از دانشگاه انصراف دادم دوباره کنکور دادم رتبه ام ۴۰۲۵شد کنکور تجربی تا خواستم دوباره برم دانشگاه دیگه مادر شده بودم و بخاطر بچه مون مجبور شدم قید انتخاب رشته رو بزنم با اون رتبه ی خوبم... حالا می رسیم به بد ترین نقطه... شوهر... من هیچ چیزی از خونواده نه پدرم نه پدر شوهرم بهم نرسیده منتها قسمت بد داستان اینجاست که مادر شوهرم همیشه سعی داره منو بد جلوه بده با اینکه هیچ کاری برای ما نکرده میگه هیچی براتون کم نزاشتم! درحالی حتی ۱دونه استکان بی ارزش هم به ما نداده بسیار مزخرف و بیشعوره همیشه می ناله من همیشه میرفتم خونه شون کلی کار می‌کردم کمکش می‌کردم و...آخرسر برگشت به من به جای دستت درد نکنه تو این همه سال زندگی تو برام کار کردی...من همیشه واسش کادو گرفتم همیشه واسش خرید کردم و...هنوز بعداز گذشت ۳سال از عضویت من در اون خانواده بع من میگه شما! بعد انتظار داره من بهش بگم مامان جون آخه کسی که حتی نمیتونه منو مفرد صدا کنه چطوریی میشه آدم بهش بگه مادر؟مادر و فرزندی خیلی چیز مفصلیه ولی این آدم بی درک ... حرف اینه پدرشوهر و مادر شوهر های عزیز شما مؤظف هستید به پسرتون خونه،ماشین و جهیزیه کامل بدید و حق ندارید منتی سر عروس بگذارید اگر کاری برای خونه پسرتون میکنید وظیفه تونه پدر و مادر باید مسئول باشن در برابر زاده هاشون در غیر اینصورت با حیوانات هیچ تفاوتی ندارند...و انتظار هم نداشته باشید عروستون همه کارواسه تون انجام بده اگر میخواید مستخدم بیارید باید از جیب مبارکتون مایه بزارید نه از روح و روان و جسم دختر مردم خوب برو یه ظرفشویی بخر واسه پسرت بجای زن تو که همال میخوای ظرف شویی میخوای نه عروس نع خوشبختی پسرتون مادری که خوشبختی پسرشو بخواد هیچ وقت نیش و کنایه نمیاد به عروسش ... لطفا و خواهش میکنم مهربان باشیدبا عروس هاتون من تو بهترین دانشگاه تهران درس میخوندم واسه اینکه زندگیم از هم نپاشه انصراف دادم بعدش مادر شوهرم برگشته میگه خودت نخواندی کسی مقصر نیست! من اونجایی که میخواستم خونه بگیرم رهن و اجاره همه اش میلیاردی بود درحالی که ما فقط ۵۰میلیون داشتیم!اونم پول طلاهامون بود بجایی اینکه بگه خداروشکر عروسم فهمیده ش خوبه درک کرده که پسرم نداره و از هدفش کناره گیری کرده بیاد تشکر کنع میاد کنایه میاد واسم منم از داغ همین حرفاش خیلی افسرده ام این روز ها تورو خدا خواهش میکنم عروس هااااا رو آزار ندید تمنا میکنم🖤😔 لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸🍃🍃🍃🍃 سلام دوستم 9سال ازدواج کرده سه تا بچه هم دارع یکیشون دوقلوهست شوهرش اصلا بفکرزندگی نبوده و نیست وبه شدت مامانیه... هستش.دوستم خودش کارمیاورد توخونه تاحدودی زندگیشوجمع وجورکرد والانم قصدش طلاقه . ولی سه ساله یکی رو دوست داره الان 6ماهع باهم تلفنی درتماس هستن حالا دوستم پشیمونه ولی طرف ول کن نیست با تهدید میخاد دوستمو نگه داره راهی هست بشه بیخیالش بشه. اون آقا هم‌محلی ایشون هست بخاطر تهدیداش واذیتای ایشون دوستم اقدام به خودکشی کرده بود ولی بازم ول کن نیست میگه تو باید مال من باشی😔 دعا و ذکر چیزی هست بگین راهنمایی کنید لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سیاست های زنانه 🌸🍃🍃🍃
⛔️ گیرهای الکی 🍃گاهی وقت ها پیش میاد که شوهرها سر یه مسائلی ،( بی دلیل و یا با دلیل) حساس میشن 🍃مثلا شوهرتون به اینکه شما برین خونه ی خواهرتون حساس میشه و میگه : 👈"دلم نمیخواد بری اونجا" و ... 🍃اینجاست که سیاست زنانه به درد میخوره ،وقتی اینجوری برخورد میکنن اگه واقعا میدونین دلیل رفتارشون چیه و دلیل شون منطقیه، سعی کنین باهاشون حرف بزنین اگه احیانا دیدین قانع نمیشه و حرف حرفه خودشونه، بیش تر از یبار صحبت نکنین و بگین : 👈"باشه اگه شما نیای که من هیچ جا نمیرمممم ..." 🍃خودتون رو به این قضیه حساس نشون ندین ،اگر هم دلیلش رو نمیدونین و یا میدونین که دلیل درست و حسابی ندارن بازم حساسیت نشون ندین و دائم نگین : 👈"چرا ؟ دلیلت چیه؟ مگه خواهرم چیکار کرده؟ اصلا منم خونه خواهرت نمیام!" ⛔️ 🍃یکم صبر کنین و همون جمله بالا رو اگه موقعیت مناسب بود به کار ببرین . کم کم با گذشت زمان از خر شیطون میان پایین به شرط اینکه شما "حساسیت" نشون ندین و نخواین مقابله به مثل کنین. گاهی بزرگواری نشون دادن هم خیلی خوبه و جواب میده. 🍃البته کلا این نکات به شرایط و روابط قبلی خیلی بستگی داره. راستی توی این موقعیت اصلا وقت به رخ کشیدن کارهای بد خواهرش درحق شما نیست ، چون بحث رو بی منطق جلو میبره و درست که نمیشه ،هیچ بدتر هم میشه و به نتیجه نمیرسه⛔️ لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸ختم فوق العاده مجرب جهت حاجت روایی: این ختم در اجابت حاجت بی نظیره جهت هر مطلبی سه روز اول به طریق زیر عمل کند؛ 🌸 سوره حمد را 7 بار بخواند 🌸 700 صلوات بفرستد 🌸 80 بار سوره الم نشرح را بخواند 🌸 1001 بار سوره توحید 🌸 7 بار سوره حمد را بخواند 🌸 100 صلوات بفرستد سه روز نگذرد که حاجت روا شود ان شاءالله 🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خدمت همه دوستان در جواب خانمی که تا صبح خواب بد میبینه باید بگم اسم کوچیکش را به ابجد کبیر حساب کنه اپلیکیشنهایی هستند مثل علم الاسماء که این کار را انجام میدند بعد به عدد اسمشون این دعا را بخونه بسم الله الرحمن الرحیم لا حول ولا قوة الا بالله العلی عظیم توکلت علی الحی اللذی لا یموت والحمدلله اللذی لم یتخذ ولدا ولم یکن له شریک فی الملک ولم یکن له ولی من الذل وکبره تکبیرا . انشاالله خوب میشید این دعا خوندنش برای رفع سحر وجادو ورفع مشکلات وکینه وحسد خیلی خوبه . لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سلام، در جواب دوستی که گفتن کم رزق هستیم... 🍃🍃🍃🍃🌸🍃 سوره درمانی👇 ✨هر کس《سوره تکاثر》را روز دوشنبه یا چهارشنبه ۴۰ بار بخواند مال عظیم یا خیری به او رسد که در ذهن و تصوّرات او نگنجد✨ 📚 کشکول افشاری، ص ۱۱ . . فراموش نکنید ۴۰بار بخونید ❣ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ ثُمَّ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾ کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨﴾ ♡• لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پاسخ ب خانومی ک دچار گال شدن 🌸🍃🍃🍃
سلام مهسا جان عزیزم❤️ اول تشکر کنم از شما بابت کانال فوق العاده و بی نظیرتون. بعد از همه خواهرها و برادرهایی که با دلسوزی مثل یک خانواده واقعی پای درد دل همدیگه میشینید و راهنمایی میکنید. در پاسخ خواهری که دچار مشکل گال شدن خواستم بگم بدنتون رو با سرکه سیب بشورید حتما حتما نتیجه میگیرید ان شاءاالله،ما هم یک دوره این مشکل و پشت سر گذاشتیم و فقط علاجش سرکه سیب هستش. از خداوند برای همگی اعضای گروه و بانو آسمان سلامتی و شادی آرزو میکنم🙏🌹 🌸🍃🍃🍃 در جواب خانمی که گفتن خانوادگی دچار گال شدن لطفا این پیام را براشون بزارید چون تجربه چندین نفر از، فامیلهامون هست. اسفند را بپزن وآب اسفند را بزنن رو قسمتهایی از بدنشون که گال زده چند مدت بعد از بین میرن البته اسفند اصل باشه و مدت یکی دوساعت خوب بپزن وشبها بزنن که بعدش تا صبح آب بهش نخوره صبح که شستن حتما چرب کنند وبهتر با یه روغن طبیعی چیزی چرب کنند وبعد که شستن خوب خشک کنند 🌸🍃🍃🍃 سلام مهسا جان من چندماهی هست که عضو کانال بینظیرتون شدم اولین باره پیام میدم در رابطه با خانومی که با خانوادشون درگیر گال شدن برن پیش دکتر داروساز منم چندسال پیش درگیر شدم دکتر داروساز یه پماد برام ساخت ۵بار استفاده کردم خوبه خوب شدم لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸🍃🍃 سلام خانم‌ ۳۵ ساله که دندانهاش ریخته هزینه نداره. شما درکدام شهر زندگی می‌کنید نزدیکترین شهری که به منزلتون دانشکده دندانپزشگی داره مراجعه کنید به ارزانترین قیمت براتون درست می‌کنند 🌸🍃🍃🍃🍃 سلام خدمت اون عزیزی که بعداز دنیا اومدن فرزند شون جای خواب شون و از شوهرشون جدا شده، به نظرم ایشون حتما با یه مشاور صحبت کنن وراه حل مناسب وپیداکنن باید این مشکل ریشه یابی بشه وبتونن درکنار همسر شون باعشق وعلاقه زندگی کنن نه مثل یه هم خونه ، چون واقعا بعداز مدتی ازنظر روحی ازهم می پاشن، یا با یه نفر که خیلی اعتماد دارن مشورت بگیرن.... ادامه دارد.....
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 برای خانم عزیزی که فرمودند وسایل خونه جا به جا یا گم میشه بعد از نماز صبح هفت مرتبه آیه ۳۵ سوره قصص را بخوانید به جهت دور شدن جن و انواع طلسم های شیطانی ، در ضمن قرآن را روزانه بخوانید و یا از طریق گوشی با صدای بلند در نقاط مختلف منزل پخش کنید ، اذان با صدای بلند که در همه جای منزل شنیده بشه 🌺🌺🌺 🌸🍃🍃🍃🍃🍃 ♥️سلام خدمت همه ی عزیزان. درپاسخ خانمی که سوال فرموده اندکه سرعقددخترخانمشون سوزن قفلی روبازکردندوداخل آب انداختند.کاردرست روانجام دادین نگران نباشیدعزیزم انشاالله دخترخانم عزیزتون وهمه ی جوانان عزیزکشورمون حوشبخت وکامروابشن.❤️❤️❤️ لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سلام در جواب خانمی که بیماری پوستی دارند عزیز جان یه نذری کنید و کمی پول کنار بگذارید برای مرقد مطهر امام حسین ع و تربت امام حسین ع رو به صورت و بدنتون با نیت شفا بمالید و برا هر نفر صدقه ای زیاد کنار بزارید یا کلا یه گوسفند قربانی کنید و همه رو صدقه به فقرا بدید خیلی تاثیر داره متوسل بشید به حضرت رقیه س و سفره ی حضرت رقیه نذر کنید حتما قبول میشه لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
داستان-یک آشنایی... .ببخشید که همراه آرتام نیومدم... برای آوردن طوبی جوون لازم بود – :بابا بیژن لبخدی زد و گفت این چه حرفیه عزیزم... فکر نمیکنم هیچکدوم از ما تونسته باشیم به اندازه ی تو – ...امشب آرتام و خوشحال کرده باشیم :و بعد ازم خواست برم نزدیک تر و آروم زیر گوشم گفت ...من کلی از کادوت لذت بردم... تولد منم نزدیکه – :با ابرو اشاره ایی به مامانی کرد و گفت .منم از کادو های زنده بیشتر خوشم میاد – :لبخندی زدم و نگاهی به طوبی جوون انداختم و پرسیدم ببخشید که برای شما هم دردسر شدم... صدای موزیک که اذیتتون نمیکنه؟ – نه عزیزم.... اتفاقا میخواستم ازت تشکر کنم که برای چند ساعتی هم که شده – ...منو از بیمارستان آوردی بیرون.. . الان حالم خیلی بهتره.. ادامه دارد...
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 من ثنا هستم از بچگی......... ادامه....👇 🌿🌿🌿
مشاوره زندگیـــ👠
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 من ثنا هستم از بچگی......... ادامه....👇 🌿🌿🌿
بابا و مامان هم راحت و آسون با این قضیه کنار اومدن که اره دیگه کار داشت مرده و کارش!!!! امیر اومد داخل اتاق و در و بست و جلوی پای من نشست و پای من و بوسید و دست منو بوسید و گفت : غلط کردم به خدا روی اومدن نداشتم و صبر کردم یه کم بگذره و بهتر بشی و آروم بشی بعد اومدم دخترمون رو دیدم زیر دستگاه مثل قرص ماه بود مطمین باش خوب میشه درست میشه و صحیح و سالم میاد بیرون و با هم دوباره سه تایی زندگی میکنیم خونمون و عوض میکنیم مسافرت میریم و سعی میکنیم مامان بابای خوبی برای میشیم...... چی شد ؟!!!! یعنی زن آنقدر بدبخت و تو سری خور بود که با دیدن این چیزا بیاد دوباره با شوهرش زندگی کنه و گل بگه و گل بشنوه ؟!!! یه جوری برخورد می‌کرد انگار اونی که غلط زیادی کرده من بودم و امیر لطف کرده منو بخشیده و فرصت دوباره بهم داده.... بهش گفتم : میفهمی چی میگی ؟؟؟؟؟ بیام با تو زندگی کنم ؟!!!! با چه رویی این حرف و میزنی کدوم گوری بودی این مدت اصلا چرا هیچ توضیحی ندادی بابت کاری که کردی ؟!!! اصلا میتونی چیزی بگی ؟! روت شد این حرف و بزنی و دوباره برگردی ؟!!!! اصلا هول نشده بود ، اعتماد به نفسش رو هم از دست نداد و حق به جانب گفت : من مردم!!! و باورم نمیشد ، اگه جای امیر یه مرد دیگه ایی نشسته بود و این حرفا رو میزد میگفتم شاید قلدر هست!!!! اما امیر از این حرفا بلد نبود یعنی چی من مرد هستم.....حق به جانب ادامه داد : من میتونم برای من عیبی نداره ، به نفع تو هست که پخته تر میشم و رفتارم باهات بهتر میشه.... حالم داشت بد میشد عین این مردهای الکی داشت صحبت میکرد و انگار هر روز با این و اون بود اختیارم و از دست دادم و یه توف انداختم تو صورتش که تو چشمش پرید و گفتم : احمق بی غیرت تو آنقدر پست و حقیر شدی احمق اون ناموس تو هست و باید مراقبش باشی و حواست بهش باشه نه این که با عشق و علاقه این جا بشینی و بگی می‌خوام تجربه ام بالا بره خاک تو سرت ... ساکت بود بهش برخورده بود و توقع نداشت منی که همیشه احترام میکردم توف کنم تو صورتش نکنه می‌خواست لوح تقدیر هم خدمتش کنم و بگم که آفرین مرحبا جایزه جشنواره هم بدم بهش..... پرو پرو تو صورت من نگاه کرد و گفت :دلیلش فقط و فقط تو بودی... جان 😐😐😐😐؟!!!!!! ادامه دارد....
🌸🍃🍃🍃🍃 یکی از قشنگ‌ترین لغات جهان «مامان»ـه! مامان هست وقتی خسته‌ای، مامان هست وقتی از عالم و آدم دلگیری، مامان هست وقتی سرت روی شونه‌هاش سُر می‌خوره دیگه هیچ غمی دائمی نیست. اما برای من همه‌ی روزهای دنیا، روز مادر‌ هستش یک کلمه‌ نیست، یک جهانه♥️ لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
❄️🍃 سرگذشت ثریا-فائزه جذاب و خواندنی قسمت- بعدی
مشاوره زندگیـــ👠
❄️🍃 سرگذشت ثریا-فائزه جذاب و خواندنی قسمت- بعدی
فرامرز سرش پایین بود و چیزی نگفت ، از مامان بابا ماجرای بهارو نپرسیدم چون برام مهم نبود تو حرفای خاله زنکیشون کی به کی کنایه زدن و چی گفته ، فقط مامان گفت که زن عمو حالش خوب نیست و عمو این شبا حتی برای خوابیدن خونه نمیره . حس میکردم یه چیزی درونم داره رشد می‌کنه ، یه چیزی بزرگتر از بچه ای که تو شکمم بود اونم فرامرز بود . مریضی فرامرز منو مسئولیت پذیر کرده بود ، گاهی وقتا که یه چیزی رو به فرامرز میگفتم و طول میکشید تا ماجرا رو هضم کنه با صبر و حوصله براش توضیح میدادم ، دیگه زندگیمو با کسی مقایسه نمی‌کردم . حالم بهتر شده بود دیگه خبری از دل دردای گاه و بیگاهم نبود ، انگار واقعا زندگی داشت روی خوششو بهم نشون میداد . اوایل بهار بود ، پنجره خونه رو باز کردم و به شاخه های درختی که تازه جوونه زده بودن نگاه میکردم ، هوا تو شهر ما هنوزم سوز داشت ولی بادی که به صورتم میخورد انگار روحمو تازه میکرد . یک ماهی بود فرامرز اومده بود خونه ، خواهرش چند باری زنگ زده بود و دوتا برادرش یکی دو باری به خونمون سر زدن ولی مادرش سراغی ازمون نگرفته بود . فرامرز می‌گفت مادره دلش گرفته ، زمان رد بشه دوباره خودش دلش برای تو تنگ میشه و میاد بهمون سر میزنه . مامان گاهی وقتا میومد بهم سر میزد ولی من زندگی خودمو و خلوت دو نفرمونو به هر چیزی ترجیح میدادم .به کوچه که نم بارون زده بود نگاه میکردم و لبخند از رو لبام یه لحظه هم کنار نمی‌رفت که تلفن خونه زنگ خورد ، خانم جان بود . سلام و احوال پرسی کرد و احوال بچمو پرسید بعدشم گفت شب تصمیم گرفته همه خانواده رو دور هم جمع کنه ، وقتی اسم خانواده میومد بعد این ماجرا ها پدر و مادرم و رضا و قاسم و سهراب رو کنار هم می‌دیدم ، گفتم کیا هستن خانم جان؟ خانم جان خندید و گفت سوالا می‌پرسی ها دختر جان می‌خواسته کیا باشن بچه هامو و نوه هامو گفتم دیگه . گفتم من زیر دلم درد می‌کنه نمیتونم بیام به بقیه سلام برسونید ، خانم جان زد زیر گریه و گفت تو رو خدا کینه و کدورتا رو بزارید کنار آخر عمری بزارید نوه هامو یه بار دیگه دور هم جمع کنم . درمونده از جواب گفتم بهتون خبر میدم ، گوشی رو قطع کردم و فرامرز پرسید که چی شده و ماجرا رو تعریف کردم ، فرامرز گفت اونی که باید خجالت بکشه و نره تو جمع ما نیستیم یکی دیگه‌س ادامه دارد....
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سرگذشت جذاب پری دخت
مشاوره زندگیـــ👠
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سرگذشت جذاب پری دخت
چشمهامو بستم حالم از سرنوشتم بهم خورده بود..از سرنوشت نحس و شومم ..از اینکه اول راه دروغ به این بزرگی رو چطوری باید هضم کنم و این دروغ منو به مرتضی میتونست برای همیشه بی اعتماددکنه ...از طرفی هم اگه برمیگشتم تمام امید های مادرم ناامید میشد و آینده خودمم با ..بابک تباه میشد ..پس باید مرتضی رو با دروغ هاش و دخترهاش قبول میکردم .. فردا صبح وقتی با سردرد چشمهامو باز کردم تو یه اتاق خوشگل و بزرگ روی یه تخت چوبی بودم ..دستمو گذاشتم رو سرمو بلنددشدم ..هنوز سردرد داشتم. .رفتم سمت پنجره ..پرده قهوه ای رنگ رو کناررزدم ...حیاط بزرگ دورتا دور درخت چشم انداز زیبایی داشت. .پنجره رو باز کردم و کمی هوای تازه تنفس کردم و رفتم سمت در و از اتاق بیرون رفتم ..بوی غذا تو کل فضای خونه پیچیده بود....راهی آشپزخونه شدم ...یه آشپزخونه با تمام امکانات و مرتضی که پشت اجاق داشت آشپزی میکرد. آروم زیر لب سلامی گفتم .. شرمنده نگاهم کرد _:نمیدونم فسنجون دوس داری یانه ..ولی قول میدم بخوری از دست پختم خوشت بیاد. . صندلی رو کشیدم و پشت میز نشستم ... مرتضی برام چایی اورد. _:میشه بشینی ؟؟ _:میترسم پری ؟؟! _:ازچی ؟؟ _:از اینکه حرفهایی بزنی که تمام امیدم و ناامید کنی ... لبخند زدم .. _:میخوام حرفهای دیشبت یه راز بین من و تو باشه ..به شرطی باهات ازدواج میکنم که خانوادم و احدی از فامیل های من نفهمه حقیقت رو ... مرتضی با خوشحالی آهی کشید. _:ای به چشم ... ولی من زل زدم تو چشمهاشو و گفتم که .... ادامه دارد....
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سلام مهسا بانو خداوند خیر وبرکت وسلامتی بهتون بده که این گروه رو تشکیل دادید باآرزوی سلامتی برای تمامی اعضای گروه عرضی داشتم خدمت تون امیدوارم مهسا بانو پیامم رو بگذاره وهرکسی تونست راهنمایی کنه آیا دفتری هست به عروس دامادهایی که از استان های دور برای ماه عسل میرن پابوس آقا جا برای اقامت کوتاه بدن؟یه زوج سراغ دارم همین روزا میخوان برن دستشون خالیه ممنون میشم راهنمایی کنید لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
سلام مهسا جان صحبتی میخوام بگم واسه خانمهای جوون عروسکهای گل... ‌ ‌
من خودم 35 ساله ازدواج کردم سختی وسستی زیاد دیدم زندگی اون زمان با الان چقدر عوض شده الان که پاتو سن گذاشتم کامل به حرف بزرگترها رسیدم کبوتر با کبوتر باز با باز کم جمعیت با کم جمعیت ازدواج کنه ولی به جوونها میگی گوش نمیدن فکر میکنن که دروغه در حالی که واقعیت هست این تجربه رو میگم واسه عزیزانم پسر خودم تک پسر درون‌گرا یک خانواده کم جمعیت و راستش اصلا راضی نبودم که زود ازدواج کنه با اصرار همسرم مجبور شدیم که راضی بشیم دنبال دختر بگردیم که پسر گفت دختر فلانی رو میخوام هرچی بهش گفتیم این مناسب شما نیست قبول نکرد یااین دختر یا ازدواج نمی کنم نه اینکه دختر بدی باشه اصلا خلاف هم بودن دختر خانواده بسیار پرجمعیت برون‌گرا تنها مسافرت سرکار شلوغ پرصحبت برخلاف پسرم خلاصه گفت فقط این خوب ازدواج کردن هرطور بود خوب یابد روزگار میگذرونن ولی مشکل زیاد دارن بخاطر همین اختلافات شدید اوضاع مالی پسرم خوب خیلی مهربون دلسوز خانواده واسه منزل خرید کنه همه چی خوب همین درونگرایی نمیتونه با دیگران زیاد ارتباط برقرار کنه مشکل سازه اونم این خانواده خدایا یک وقتا که تو جمه خانوادگیشون میرن دیوانه میشم فرار میکنم دقیقا پونزده تا نوه جیغ داد ولی باجناقها دیگه تو همون سر وصدا ها میخوابن 😂😂😂😂کلا زن سالارن حالا خدایی عروسم خوبه دیگه سبک زندگی اونها این شکلی هست هروقت پسرم شکایت میکنه میگم انتخاب خودته اول دیدی ولیاین تجربه زندگی منه واقعا جوون‌ها این مسائل رو ببینن این شرایط تو زندگی تاثیر داره عروسم چون تو خانوادش زن سالاری هست اصلا تشکر کردن وقدر دانی از همسرش رو بلد نیست برعکس من که تو خانواده خیلی به این کار اهمیت میدیم واسه همین این کارها شاید به چشم کوچیک بیاد ولی تو زندگی تاثیر داره نمدونم چه طوری به عروسم بفهمونم که روش زندگی وسبکها باهم فرق داره تا راهنماییشو ن میکنی جبهه میگیرن فکر می کنن دشمنشو ن هستم درحالی که دوست دارم بهش بفهمونم که مشکلتون سر چه چیزهای بی ارزشی هست ممنون ازشما لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سلام می خواستم در چالش عاشقانه تون شرکت کنم من زندگیم را عاشقانه شروع کردم ۲۶ سال داره از ازدواجمون می گذره یه دنیا مشکلات مختلف داشتم الآنم زندگی آنچنانی و مرفهی ندارم ولی هنوز زندگیم عاشقانه س چون انتخاب اولم صرفا از روی عشق دوران جوانی نبود و در کنارش انتخاب عاقلانه هم بود و معیارهای لازم برای زندگی مشترک را هر دو نفرمون داشتیم لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 ✅ سنت ارزنده ی الهی...
✅ سنت ارزنده ی الهی... وقتی مقابل همسران شهدا، خصوصا همسران شهدای مدافع حرم که اغلب سن و سالشان به دختران سردار می‌خورد، قرار می‌گرفت، احساس پدری‌اش بر هر بعد دیگری از شخصیت او غلبه می‌کرد. نگرانی برای زنانی که بعد از همسرشان چکار باید بکنند؟ دختری جوان با فرزندان کوچک یا بی‌فرزند در سنین بیست و چند یا سی و چند ساله همسرش را در حالی از دست می‌دهد که در اوج خوشبختی بوده و کنار بهترین مخلوقات خدا کیف زندگی مشترکش را می‌برده است. هر چند اغلب روزهای کمی کنار هم بودند، اما همان‌مدت کوتاه روح و قلب او را به تسخیر خود در آورده. حالا با رفتن همسرش چه کسی می‌تواند جای او را پر کند؟ اصلا چه کسی همه این سال‌ها حواسش به همسران شهدا بوده؟ بگذارید جمله‌ای از حضرت روح الله را یادآوری کنم. وقتی در اوج جنگ یعنی ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۱ خطاب به همسران شهدا می‌فرمایند: «یک نصیحت مخلصانه و پدرانه به بانوانی که جوانند و همسرانشان به لقاءالله پیوسته اند می‌نمایم که از ازدواج، این سنت ارزنده الهی سر باز نزنند و با ازدواج خود یادگارهایی چون خود، مقاوم و ارزنده به جای گذارند، و به وسوسه بعضی اشخاص بی‌توجه به صلاح‌ها و فسادها گوش فرا ندهند و ... » اما بینی و بین الله چند نهاد و مسئول فرهنگی و اجتماعی به این موضوع مهم توجه داشتند؟ چند نفر مثل حاج قاسم عزیز ما با آن همه مشغله، حواسش به پشت جبهه هم بوده؟ همسر شهید مدافع حرم محمد نریمانی که ازدواج مجدد کرد از واکنش حاج قاسم بعد از فهمیدن این موضوع در خانه‌شان می‌گوید: «حاج قاسم تا مرا دید، سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود، متوجه شد ازدواج مجدد کرده‌ام. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچه‌دار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم می‌گفتی تا هدیه ازدواج و بچه‌ات را می‌آوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردند. چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه می‌کنی؟ گفتم: حاجی! خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور می‌خواهم ببوسم. سفت و محکم می‌بوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هرچه کوچک‌تر باشد محکم‌تر می‌بوسمش. محمد‌هادی فرزند شهید، کنارم گوشه‌ای نشسته بود. سردار نگاهش کرد و گفت: آقا محمد‌هادی ما چرا نمی‌آید جلو؟ محمد‌هادی برای اولین بار که کسی را ببیند، خیلی غریبی می‌کند، اما سردار گفتند: «پاشو بیا بابا پیش من، پاشو بیا بابا.» محمد‌هادی رفت بغل سردار و تا آخر نشسته بود. سپس رو کردند سمت پدر و مادر شهید و حال و احوالشان را پرسیدند. مادر شهید بحث را کشاند به جایی که شروع کرد از من و همسرم تعریف کردن. مادر رو کرد به همسرم و گفت: او مثل محمود پسرم هست و سارا هم عین دخترم می‌ماند. از محمود هم بیشتر دوستش دارم. همدیگر را بغل کردیم و زدیم زیر گریه. سردار گفت: خیلی عالی! خدا برای همدیگر نگهتان دارد. بعد با خوشحالی گفت: «این ظرفیت بالای شما را می‌رساند که اجازه دادید عروستان ازدواج کند و حالا هم با آرامش و خوبی کنارشان هستید.» از آن‌ها خیلی تشکر کرد. حاج قاسم گفت: بعد از شهادت آقا محمود ازدواج شما هم حتی یک جهاد بود. بعد رو کرد به همسرم و گفت: شما چند کار مهم انجام دادی. اول اینکه سنت پیامبر (ص) را انجام دادی، دوم اینکه فرزند شهید را پدری می‌کنی و سوم اینکه دختر ما را سرپرستی می‌کنی. چند بار با کلمه «دخترم» مرا خطاب کردند که بسیار برایم دلنشین بود. قبل از ازدواج من، پدرم از دنیا رفته بود و همیشه آرزو داشتم‌ ای کاش زنده بود و یکبار به خانه‌ام می‌آمد. حالا احساس می‌کردم آن روز پدرم آمده خانه‌ام.» همسر شهید رضا حاجی‌زاده که زمان شهادت رضا تنها ۲۳ سالش بود با دو فرزند از دیدار با حاج قاسم اینگونه روایت می‌کند: «حاج قاسم ابتدا با پدر و مادر شهید صحبت کردند و بعد نگاهی به من کردند و پرسیدند شما دختر شهید هستید؟ گفتم: نه همسر شهیدم. با تعجب دوباره پرسیدند: شما همسر شهید هستی؟! گفتم: بله. با همان لحن متعجب پرسیدند: بچه هم داری؟ گفتم: بله دو فرزند هم دارم. سردار گفتند: بنشین بنشین می‌خواهم با تو صحبت کنم. از اوضاع و احوالم پرسید و من همه را با اشک جواب دادم. سردار گفت: گریه نکن! گفتم: نمی‌توانم. حاج قاسم رو کردند به مادرشوهرم و گفتند: حاج خانم هوای دختر ما را داری؟ مادرشوهرم گفت: بله دوباره عروس خودم شد. سردار با لبخندی گفت: دختر به این ماهی، اگر این کار را نمی‌کردید چه می‌کردید؟ بعد با حالتی گفت: کسانی که به شهادت می‌رسند، اینقدر از شهادتشان ناراحت نمی‌شوم که همسرانشان را می‌بینم، ناراحتم می‌کند. حاج قاسم بسیار از ازدواج مجدد همسران شهدا خوشحال می‌شد و تشویق به این کار می‌کرد کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 معجزه حضرت فاطمه.... 🌸🍃🍃🍃
سلام مهسا جان میخوام از شفاعت از شهدا و حضرت فاطمه بهتون بگم..برا اون خانم هایی که خیانت دیدن مشکلات بزرگ دارن بیماری دارن.. ناامیدن بریدن نمیدونن به کدوم در بزنن.. من یه زن 30 ساله هستم. بایه فرزند 4 ساله دو سال پیش بخاطر دردهای شدید شکمی به دکتر مراجعه کردم که با سونو بهم گفتن غده سرطان داخل رحم هست باید رحم برداشته بشه دنیا رو سرم خراب شد😭فکر تنهایی بچم فکر اینکه تواین سن بدنم ناقص بشه دیوونه م می‌کرد.گفتم شاید دکتر اشتباه کرده رفتم پیش دکتر دوم.. پیش دکترسوم همه هم نظر بودن..روزای سختی داشتم اینقد درمونده بودم هیچ چیز آرومم نمی‌کرد رفتم سرخاک شهدا گمنام اونجا دردو دل کنم😭رفتم کلی زار زدم😭 فرداش رفتم که دکتر نوبت عمل داد شبش حالم خیلی خراب بود خوابم نمی‌برد توی ذهن وخیالاتم توسل کردم به حضرت فاطمه (ع) خودمو باقلبی شکسته و درمونده جلو درخونه حضرت زهرا تصور کردم که زجه میزدم ومیگفتم تو زنی درد کشیدی درکم میکنی یافاطمه زهرا دستم به دامانت به دادم برس😭خواب رفتم خواب دیدم تو یه بیابون هستم دوتا سرباز جوون بالباس نظامی بهم گفتن اینجا کلی قبرهست بتونی قبرفاطمه زهرا(ع) روپیداکنی شفاعت میشی فقط بین قبرا بی نشون میدویدم یه قبر باسنگ مشکی بدون نشون دیدم که زنی که صورتش باچادر پوشیده بود بالا سرقبر با کمری خمیده نشسته بود😭فهمیدم قبر خانم بی بی هست سرقبر نشستم و زجه میزدم به فریادم برس.. که بیدار شدم..دوباره شب بعد خواب دیدم تومسجد شهدا گمنام هستم بین چند هزار نمازگزار یه آقایی بالباس خادمی اومد بهم گفت نظرکرده شدی این پرچم حرم امام حسین هست از کربلا رسیده روش زیارت عاشورا نوشته بود انداخت رو سرم😭چند روز بعد روز عمل فرا رسید با ناامیدی وترس زیاد وارد اتاق عمل شدم.. بعد بهوش اومدنم دکترم باحالتی خندان سمتم اومد وحشت تمام وجودم وپر کرد که الان میگه رحم رو برداشتیم در کمال ناباوری بهم.گفت معجزه شده.. بعد باز کردن شکم متوجه شدیم تومور به اون بزرگی تو سونو اصلا توموری درکار نیست عملی که 4 ساعت طول می‌کشید به نیم ساعت نکشید.. آره منه نا امید و گناهکار روسیاه😭😭از در خونه بی بی پهلو شکسته که دست به دامنش شدم دست خالی برنگشتم شامل شفاعت شهدا و بی‌بی فاطمه شدم😭بی بی فاطمه هیچ دلشکسته ی رو ناامیدنمیکنه فقط باید از ته قلبت صداش بزنی.. لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سلام مهسا عزیز ودوست داشتنی میخواستم ب اون خانمی ک همسایه ی امام رضا هستن بگم خیلی خوش ب سعادتون ک همسایه امام رضا هستین و دوم اینکه از امام رضا شفای بچه هامو بخوای توروخدا هرموقع میری حرم بچه های منو دعا کن شفاشونا از امام رضا بخواه بگو این خانم منو واسطه کرده ک از شما شفای بچه هاشو بخوام التماس دعای فراوان دارم ازتون آسمان جان توروخدا قسمتون میدم پیاممو داخل گروه بزارین تا اون خانم ببینه خیلی ب دعاش نیاز دارم 😭😭😭 لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️
🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سلام مهسا جان هیچ پیامی از منو نمیذاری حداقل اینو بزار ،،، من همونم که گفتم بابام سرطان حنجره داره امروز بعد کلی دوره درمان سخت و زجر آور آزمایشات و سی تی اسکن بابامو بردیم خدارو هزاران مرتبه شکر رفع شده 😍😍😍😍 من از نماز اموالبنین حاجت گرفتم ،،خدا همه رو حاجت روا کنه با چشم گریون میخوام خدا همه مریض هارو شفا بده ,,,,,خدایا هزاران مرتبههههه شکر شکر شکر شکر لینک کانال👇.... @moshaver_ezdevaaj ♥️ آیدی من...👈 @Mah767 ♥️