eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
43 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ پروردگارا🙏 امشب به عزیزانم 💞 اندیشه ای خلاق دیده ای بینا گوشی شنوا زبانی مهربان دستهایی بخشنده پاهایی استوار تنی سالم و قلبی پراز عشق 💞 عطا کن 🙏 شبتون خوش @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 آمیـــن یا رَبَّ 🙏
‍ ‍ @ olinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🌸🌺 صبح که چشمات رو باز میکنی ☺️ یعنی: 🍁یک فرصت تازه🍁 یعنی: 🍁بگویی:خدایآ شکــــــرت که نفس میکشم😇🍁 یادت باشه:تو باید بهتریــــن باشے😌💪 🍁و امروز روزِ توستْ تا تلاشُ اراده و توکلت به خدای مهربون براتْ بهترین‌ها رو رقم بزنه😍😇 🍁هیچوقت خودتُ دستِ کم نگیر تو میتونی دنیایِ درونتْ رو هم متحول کُنی❤️😌 لبخند بزنُ دوستم شروع کُن 😇☺️ ✨خــــــدآ با تــــوســــتْ✨😇 ✨💛❤️
🍃🌼شروع آبان ماه تون معطر به عطر خوش 🌼🍃 🌼صلـوات🌼 بر محمد و آل مطهرش 🌼 🍃🌼 اللَّـهُمَّ 🌼🍃 🍃🌼 صَلِّ 🌼🍃 🍃🌼 عَلَى 🌼🍃 🍃🌼 مُحَمَّد 🌼🍃 🍃🌼وعلی آلِ🌼🍃 🍃🌼 مُحَمَّد 🌼🍃 ♡ @onlinmshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
خدایا❣ 💐به روزگارِ دوستانم آرامش 💐به زندگیشان عافیت 💐به عشقشان ثبات 💐به مهرشان وفـا 💐به عمرشان عزت 💐به رزقشان برکت و 💐به وجودشان 💐صحت عطا بفرما @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 ظهرتون عالی 👌
🔴 💠 یکی از فرمولهایی که صفت کردن و آسان‌گیری نسبت به همسر و خانواده را زیاد می‌کند و و تجربه را به زندگی تزریق می‌کند معاشرت با اقوام و غیر اقوام است. 💠 سالخوردگانی که هستند و سردی و گرمی دنیا را بازگو می‌کنند گاه باعث اصلاح و بی‌تدبیری‌های ما در زندگی می‌شوند. 🍃 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#فایده_مهربانی_خانم 💠 شاید فکر کنید مردی با ظاهر خشن و زبانی تند، نیازی به ابراز #محبت ندارد! 💠 شاید شما هم زیر بار سنگین زندگی خسته شده باشید اما یادتون باشه مردها نیز درگذر زندگی و در برخورد با مشکلات #فرسوده می‌شوند. 💠 لذا ذره‌ای کوچک از #مهربانی می‌تواند حالشان را خوب کند. اگر در مهربانی کردن پیش قدم شوید، زمان‌هایی که به مهربانی نیاز دارید، #مهربانی خواهید دید. 🍃@onlinmoshavereh 🌺🍀🌺
سوال495 سلام وقتتون بخیر.من دوتا دختر دارم ۷و۴سال.خودم ۳۴سالمه.دختر دومم خیلی به من وابسته هست طوریکه همیشه وهمجا باید کنارش باشم.بهانه گیره وسر هر چیزی گریه میکنه.شبها با حالی که تو اتاق خودش میخوابه اما من هم باید پیشش بمونم شدیدا دختر احساسی هست.طوریکه تا صبح بازوی من گرفته داره ومدام بدنم بو میکشه.خواستم راهنماییم کنین چطوری باهاش برخورد کنم تا وابستگیش کمتر بشه؟ خودمم خیلی خیلی زود عصبی میشم واز کوره در میرم پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده باسلام خواهر خوبم این وابستگی به مادر برای کودک خصوصا سن ایشون یه امر طبیعی هستش البته تا سه سالگی کودک تحمل دوری مادر رو نداره و در هر لحظه مادز باید پاسخگو باشه و ور دل کودک باشه ونیازهاش رو با مهربونی پاسخ بده در غیر این صورت کودک ول بسته ناایمن میشه وازلحاظ روحی وروانی تعادل نداره وبعداز سه سالگی این وابستگی کمتر میشه وحالا چند ساعتی رو میتونه تحمل کنه ولی بیشتر دوست داره با مادر باشه پس لطفا محبت خودت رو ازش دریغ نکن وبه احساساتش پاسخ بده انچنان دور بشه که خودت دلت بسوزه برای این روزهاش پس خیلی عجله نکن واسه فاصله گرفتن ..‌.‌دیگه اینکه سعی کن به خودت ارامش بدی با عصبانیت چیزی گیرت نمیاد فقط دیگران رو از اطراف خودت دور میکنی وروح وروان خودت رو اسیب میزنی همین پس اروم باش وبه خاطر چیزهای بی اهمیت وزندگی گذرا از کوره در نرو موفق باشی @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴 #بازی_کردن_با_همسر 💠 گاهی با همسر خود در خانه مشغول #بازی و سرگرمی شوید و آن را با #نشاط و هیجان و شوخی‌های مناسب انجام دهید. 💠 سرگرمی و بازی و خنده‌های لابلای آن، باعث می‌شود گاهی #کدورتها و رفتارهای سنگین زن و شوهر نسبت به یکدیگر از بین برود و #محبت و علاقه جدید در زندگی جریان پیدا کند. 🍃@onlimoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💔❤💔 عشق برای مردها همچون یک زخم عمیق می‌ماند. به همین دلیل، بی‌آنکه چرایی‌اش را بدانند، از کسی که بیشتر از همه دوستش دارند، می‌گریزند. آن‌ها از این زخم می‌هراسند. این دست خودشان نیست که بی‌دلیل همه‌چیز را رها می‌کنند و می‌روند. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💏 همسرتان را زیاد ببوسید ... 💞بوسه عاشقانه قاتل استرس است و باعث آرامش همسرتان میشود. و ایجاد محیطی امن و آرام برای شما را در پی دارد... @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
عاشقانه مذهبی ۳۷ بیا. لباسش رو با یه تیشرت قهوه‌ای عوض کرده بود و لباس کثیفش دستش بود، جلو رفتم و لباس رو گرفتم. -صبر کن محیا، خودم میشورمش. ابروهام رو بالا دادم یعنی من بلد نیستم بشورم؟ کلافه نفسی کشید، انگار حرف اصلی بیخ گلوش مونده. -آب حیاط سرده، دست‌هات... نذاشتم ادامه بده. -میرم توی روشویی دستشویی آب داغ بگیرم لک چربش بره، بعد بیرون آب می‌کشم. خواست مخالفت کنه که مهلتش ندادم و با قدم‌های سریع بیرون اومدم. کی می‌خواست این تعارف‌ها رو تموم کنه؟ دلم صمیمیت می‌خواست، جوری که خودش بگه میشه این رو برام بشوری. یقه‌ی لباس رو به بینیم نزدیک کردم، پر از عطر امیرعلی بود. دیده بودم همیشه به گردنش عطر می‌زنه، خوب عطرش رو نفس کشیدم و بعد شروع کردم به شستن. وقتی مطمئن شدم اثری از لکه نیست، دست‌های پرکفم رو آب کشیدم و لباس رو برداشتم تا توی حیاط راحت بتونم آب کشیش کنم. بیرون که اومدم چادر رنگی افتاد روی سرم و من با تعجب امیرعلی رو دیدم که صورتش پر از لبخند عمیق بود با چاشنی تشکر و لب زد: -امیرمحمد این‌ها اومدن . با یه دست لباس رو نگه داشتم و با دست دیگه چادر رو درست گرفتم. -از دختردایی ما کار می‌کشی امیرعلی؟ نگاهی به امیر‌محمد انداختم که با کت و شلوار مشکی بود و دست‌هاش توی جیب شلوارش. -سلام. خوبین؟ کمی به نشونه‌ی حرمت سر خم کرد. -علیک سلام دختردایی. بابا بده خودش این لباس‌هاش رو بشوره، این وضع هر روزشه ها. مشت شدن دست امیرعلی رو دیدم، لحن شوخ امیرمحمد می‌گفت قصد کنایه زدن نداشته؛ ولی امیرعلی حسابی نیش خورده بود البته این رسمی پوشیدن امیرمحمد یه جور کنایه بود؛ چه اصراریه خونه بابا اومدن این قدر رسمی و شیک؟! لبخندی زدم، تغییر حالت امیرعلی به چشم نیاد. -خودم خواستم. مگه لباسش رو می‌داد، اگه هر روزم باشه روی چشم‌هام؛ وظیفمه. حالت امیرعلی تغییر نکرد و امیرمحمد لبخند معنی‌داری زد، ادامه این صحبت رو دوست نداشتم. -نفیسه جون و امیرسام کجان؟ -زودتر رفتن تو خونه. امیرسام بی‌تابی می‌کرد، شیر می‌خواست سرم رو به نشونه‌ی فهمیدن تکون دادم و با گفتن ببخشیدی رفتم سمت شیر آبی که درست وسط حیاط بود، با یه حوضچه سنگی آبی فیروزه‌ای. با رفتن امیرمحمد و بسته شدن در چوبی هال، امیرعلی تکیه از دیوار گرفت و اومد نزدیک من. -بده من، خودم آب میکشم برو تو خونه. لحنش تلخ بود و صورتش پر‌اخم، توجهی نکردم و لباس رو به دو طرف؛ زیر شیر آب پیچوندم. دستش جلو اومد و نشست روی دست‌هام. -میگم بده به من. دیگه خیلی تلخ شده بود و تند، دستش هم می‌لرزید از زور عصبانیت. نگاهی به چشم‌هاش انداختم، من گناهی نداشتم. با لجبازی و حرص گفتم : -نمیدم. دستش مشت شد روی دستم و باز من گفتم: -خودت خوب می‌دونی آقا امیرمحمد فقط می‌خواست شوخی کنه. نفس عمیقی کشید و من با دستم آب ریختم روی سر شیر آب که کفی شده بود و بعد آب رو بستم. پوفی کشید، کلافه و خسته خسته شدم. حتی از خودم که فکر می‌کنم همه چیز کنایه است، قبلا برام مهم نبود؛ ولی حالا دوست ندارم تو اذیت بشی و خجالت بکشی از کنار من بودن. آب لباس رو محکم چلوندم و بعد توی هوا تکوندم تا آب اضافیش کامل بره و خیلی چروک نشه. همون‌طور که می‌رفتم سمت طنابی که عمه از این سر تا اون سر حیاط وصل کرده بود، برای خشک کردن لباس‌ها؛ گفتم: -گمونم راجع به این موضوع صحبت کرده بودیم، اون‌شب خونه بابابزرگ قصه نمی‌گفتم برات امیرعلی. اومد نزدیک و من بی‌توجه به نگاه سنگینش گیره‌های قرمز رنگ رو روی لباس زدم. زیر لب گفت: -متاسفم، بد حرف زدم. نگاهم رو دوختم تو نگاه پشیمونش. -طعنه‌های بقیه اذیتم نمی‌کنه، هر چند تا حالا هم طعنه‌ای در کار نبوده و هر کی رو که از دوست و آشنا دیدم ازت تعریف کرده؛ اهمیت هم نمیدم به حرف‌هایی که زیاد مهم نیستن؛ ولی اذیتم می‌کنه این رفتارت که یه دفعه غریبه میشی و غریبه میشم برات.... @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
@beheshte یک ساعت خدمت کردن به همسر 😌 بهتر است از عبادت هزار سال 📿 و هزار حج و هزار عمره 🕋 و بهتر است از آزادکردن هزار بنده ⛓ و هزار جهاد و عیادت هزار بیمار 🛌 و هزار (نماز) جمعه 📿 و هزار تشییع جنازه 🏴 و سیرکردن هزار گرسنه 🍟🍗 و هزار اسب در راه خدا دادن 🐎 و بهتر است از خواندن تورات و انجیل و زبور و قرآن 📖 و بهتر است از خریدن هزار اسیر و آزاد کردن آنها؛ و بهتر است از دادن هزار شتر به فقیران🐫🐪 و چنین انسانی که خدمت گزار به همسرش می باشد از دنیا نمی‌رود، مگر اینکه جایگاه خود را در بهشت می بیند☺️ رسول اکرم (ص) @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
ســـــ😊✋ـــلام به عصر اولین روز آبان ماه خوش آمدید ☕😊🍁 امیدوارم🍁 دلخوشی وشادی 🍁 مهمون خونه هاتون 🍁 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 سلامتی و آرامش🍁 در وجودتون🍁 خدا هر لحظه همراهتون❤ وآبان ماهتون مثل عسل شیرین باشه🍯
تولدت مبارک آبان ماهی عزیز🎈 💞یه آبانی وقتی میگه هستم یعنی تا تهش هست خیالت راحت باشه...😍 تولد دوستان گل آبان ماهیمون را تبریک میگم🎁🎂 امیدوارم به تمام آرزوهای زیباتون برسید🍰🍭 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🗣 به فرزندان خود یاد دهیم به رفتار دیگران "پاسخ" دهند نه "واکنش" 👈🏻 واکنش یعنی: اگه زد تو هم بزن ! 👈🏻 پاسخ یعنی: از عقل خود استفاده کن و بهترین روش را انتخاب کن @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
روانشناسان توصیه میکنند در هنگام خوشحالی قول ندهید وهنگام ناراحتی،تصمیمات مهم نگیریدزیرا مردم اصولا در زمان خوشحالی بدترین قولهارا میدهند و درزمان ناراحتی،بدترین انتخابها رامیکنند @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🌸🍀🌺🍃🍃🍃🍃
سوال496 ببخشیدهمسرم من خیلی بامن بده اخلاقش خیلی بده بانمازو مذهبی بودن من مشکل داره اونم هرروز بایدرابطه داشته باشیم میگه باید ب فیلم بدنگاه وکنی و..... درضمن اصلابراش مهم نیس ک بچه هام میبینن در سن حساسی هستن مثلا پیشم دخترم لخت میره حموم میادبیرون یا شبا ک‌رابطه دایم بچه بیدارمیشه منوصدامیکنه نمیزاره برم اونم‌میبینه صبح ازم میپرسه منم ازخجالت اب میشم پیش بچه دیگه یک روزدرمیان رابطه میکنیم ازطرفی من مشکل رحم دارم دکترم گفته بایدخیلی کم رابطه داشته باشی ولی انگارن انگار من مریضم بخدابراش کم نمیزارم بره سرکاربیاد بدرقه اش میکنم ولی باز اخلاقش بده کتک میزنه پاسخ ما👇 سرکار خانم مشاورخانواده سلام بانو خانم گل میدونی که جهاد زن خوب هسر داری کردن هست ؟اونم شما که خدارو شکر اهل دیانت هستی ....همسر خوب که خوبه وهر خانمی میتونه باهاش کنار بیاد چون مشکلی نداره وهنر انجاست که بتونی یه همسر مشکل داررو خوب مدیریت کنی عزیزم سعی کن وقتی صداش رو بالا میبره شما سکوت کنی اگه چیزی میگه یه چشم بگو اگه حرفی میزنه بگو حق باشماست وقتی دنبال تنش نباشی مطمئن باش بعد از مدتی خودش شرمنده میشه وباهات راه میاد ولی اگه قرارباشه باهاش مقابله کنی ویکه به دو خب حتما لجبازی میکنه وسعی میکنه جایگاه مرد بدنش رو بهت ثابت کنه پس لطفا ارامشت روحفظ کن ووظایف همسریت رو به نحو احسن انجام بده مطمئن باش نتیجه میگیری واما در رابطه با بچه ها توصیه میکنم که بچه ها به هیچ عنوان نباید رابطه همسری شما رو ببینند چون اسیب شدید روحی وروانی میبینند ودر اینده در زندگی مشترک دچار اختلالات جنسی میشن واحتمال به انحراف کشیده شدنشون بسیار زیاده دین اسلام در این باره توصیه های فراوانی داره حتی میگه نوزاد تازه به دنیا امده اگه خوابش هم برده یه چیزی بندا ید تو صورتش تا نفس شما که در حال رابطه اید بهش نخوره ودر کل باید در اتاقی دیگرباشه تا دچار انحراف جنسی نباشه واقعا عاقبت بدی پیدا میکنند که با خجالت کشیدن تنها درست نمیشه لطفا منطقی اما باارامش در این باره باهمسرت صحبت کن وبا سیاست زنانه خودت مجابش کن وامارابطه خب تمکین وظیفه خانم هست وبعضی وقتها که مریض هستی ویا عادت باید با معاشقه نوازش بوسه وماساژ بدن والت باعث شوی که ایشان به انزال برسه ونیازش برطرف بشه تا مشکل شما برطرف بشه پس میبینی که راهکار هست لطفا سعی کن دلبر باشی تا با دعوا ختم نشه وبهانه به دستش ندی در کنار همه اینها امیدت به خداباشه وارتباطت باخدارو قوی کن واز خودش مددبگیر تا کمکت کنه مثل اسیه همسر فرعون که همه بداخلاقیهای فرعون رو به جون خرید وباخدای یگانه معامله کرد موفق باشی...... @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
عاشقانه مذهبی ۳۸ نگاهش هنوز توی چشم‌هام بود و دنبال جمله‌ای می‌گشت برای گفتن که با قدم‌های آرومی رفتم توی اتاقش و روسریم رو جلو آینه انداختم روی سرم و مدل عربی بستم، بعد از چند لحظه اومد و در اتاق رو پشت سرش بست. حاشیه‌ی روسریم رو مرتب کردم، سعی می‌کردم نگاهش نکنم. -چرا این‌جا اومدی؟ می‌رفتی توی هال من هم می‌اومدم. عجب تعارف مسخره‌ای. لمس حضورش وسط دلخوری هم یه نعمت بود برام. به خاطر سکوتش چرخیدم که نزدیک اومد و فاصله‌مون شد به زور چهار انگشت. بازوهام رو گرفت توی دست‌هاش. -قهری؟ لپ‌هام رو باد کردم و با صدا خالی. -نه، دلخورم. انگشت شصت و اشاره‌م رو روی هم گذاشتم و نصف بند انگشتم رو نشونش دادم. -این قده هم قهرم. لب‌هاش به یه لبخند محو باز شد، همین هم غنیمت بود. باز هم طاقت نیاوردم و دست‌هام حلقه شد دور کمرش، فکر کنم باز شوکه شد که دست‌هایی رو که باهاش بازوهام رو گرفته بود توی هوا موند؛ نمی‌دونم چرا عاشقانه‌های من این‌قدر براش سخت بود و شوکه کننده؟! من که آروم شده بودم از نفس کشیدن عطرش به این نزدیکی و شنیدن صدای ضربان قلبش که روی دور تند رفته بود. آروم گفتم: -امیرعلی نمیشه دوستم داشته باشی؟ تو رو جون من به خاطر حرف‌های مسخره این‌قدر به هم نریز، من مطمئنم تنها کسی که می‌تونم با اطمینان بهش تکیه کنم تویی. این‌قدر از من دور نشو، این‌قدر وقتی نزدیکت نیستم فکرهای بیخودی نکن. خواهش می‌کنم مثل من باش که هر ثانیه‌م هم با فکر تو می‌گذره. نفهمیدم کی بغض کردم و کی اشک‌هام روی گونه‌م ریخت و دفن می‌شد توی تار و پود لباس امیر علی. دست‌هاش حلقه شد دور بازوهام و چونه‌ش نشست روی شونه‌م و آروم گفت: -گریه نکن، خواهش می‌کنم. همین جمله کافی بود تا اشک‌هام بند بیاد، یه خواهش ساده؛ شاید برای پوشوندن این جمله که اشک‌هام آزارش میده. دست‌هام رو محکم‌تر کردم و حلقه دستم رو تنگ‌تر، لب زدم: -دوستت دارم. نفس عمیقی کشید، با فشار آرومی که به بازوهام آورد من رو از خودش جدا کرد و با انگشتش رد اشک‌هام رو از روی گونه‌هام پاک. -راستی ممنون به خاطر لباسم، حسابی تمیز شده بود. نگاهم رو دوختم به چشم‌هاش. نمی‌دونم چرا حس کردم چشم‌هاش بهم میگه دوستم داره؛ ولی به زبون نیاورد و مسیر صحبتمون رو تغییر داد وظیفه‌م بود، احتیاجی به این همه تشکر نیست. *** -شروع کلاس‌ها خوبه محیا جون؟ صحبتم رو با عطیه تموم کردم و سر چرخوندم تا جواب نفیسه رو بدم. -ممنون خوبه. هنوز که اولشه، ولی خب درس‌ها یه خورده، یعنی بیشتر از یه خورده سخته. کلاس‌هامون هم ترم اولی حسابی فشرده‌ست. امیرمحمد لیوان چایش رو نصفه گذاشت توی نعلبکی جلوش. -رشته‌ت انتخاب خودته یا رفتی پیش مشاور تحصیلی؟ -انتخاب خودمه، مشاوره نرفتم. حل کردن مسئله‌های ریاضی حس خوبی به من میده. عطیه دستش رو به طرفم نشونه گرفت و رو به بقیه گفت: -دیوونه‌ست دیگه، آخه کی از ریاضی خوشش میاد؟ -من. نگاه ذوق‌زده‌م رو به امیرعلی دوختم که عطیه ابرو بالا انداخت. -نه بابا! کی میره این هم راه رو؟ خب تو هم یکی لنگه این محیایی دیگه. امیرعلی ابروهاش رو بامزه، با هماهنگی چشم‌هاش بالا داد. -آها یعنی من هم دیوونه‌م؟ عطیه لبش رو به طرز مسخره‌ای گزید. -بلانسبت داداش، من محیا رو گفتم. امیرعلی خنده‌ش گرفته بود ولی سعی می‌کرد جدی باشه. -محیا هم خانوممه، دوباره نبینم بهش بگی دیوونه. نگاه عمه و عمو احمد هم که با هم ریزریز حرف می‌زدن با این حرف‌ها چرخید روی ما، البته با یه لبخند خاص و مهربون و من بیشتر از قبل ذوق کرده بودم البته با خجالت زیاد. نگاه پرتشکرم رو به امیرعلی دوختم، عطیه براق شد چیزی بگه که امیرمحمد با خنده پایان داد به این دعوایی که شوخی بود. -کار خوبی کردی محیا خانوم. آدم باید طبق خواسته خودش انتخاب کنه، اگه رشته‌ت رو دوست نداشته باشی علاقه‌ت هم به درس خوندن از بین میره. سرم رو به نشونه تایید حرفش تکون دادم. این‌بار مخاطب امیرمحمد عطیه شد. -خب عطیه خانوم، ان‌شاءالله امسال که دیگه سخت می‌خونی که یه رشته خوب قبول بشی؟ @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال497 سلام خسته نباشین دختریم 23 ساله با پسری که 28 سالشه رابطه دوستی دارم خیلی همو میخوایم ولی چون قبلا یه ازدواج نا موفق داشته و الان نامزد قبلیش برگشته و پشیمونه خودش اصلا راضی نیستو نمیخواد ولی خانوادش اصرار دارن که برگرده و بهش میگن که اگه برنگردی دیگه به هیچ وجه از هیچ لحاظ حمایتش نمیکنن و چون بیکاره خیلی تو فشاره هر روز با خانوادش تو جنگ و دعواعه و این شرایط و ترس از ایندش که شاید نتونه سرمایه و پشتیبانی برای ازدواج دوباره داشته باشه باعث شده که ازم دورشه ولی ازم نمیخواد که تنهاش بذارم و نمیدونم الان چیکار کنم چجوری باهاش ابراز همدردی کنم که بتونم کمکش کنم خیلی تو داره در مورد مشکلاتشم اصلا باهام صحبت نمیکنه تاقبل اینکه این اتفاقا بیوفته خیلی خیلی باهم خوب بودیم اصلا مشکلی نداشتیم و میگفت مشکل کارمه که اگه حل شه ازدواج میکنیم ولی از وقتی سر کله این دختره پیدا شده و از طرف خانوادش خیلی تحت فشاره و اذیت میشه میگه خیلی دوست دارم ولی اینده ای ندارم پیشم باش تنهام نذار ولی به عنوان دوست منم نمیتونم قبول کنم این مسئلرو از یطرفم نمیتونیم از هم جدا شیم حتی خودشم نمیخواد که تنهاش بذارم و جدا شیم و من نمیخوام تو این شرایط تنهاش بذارم ممنون میشم اگه کمکم کنین پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده باسلام خدمت خواهر خوبم عرض کنم که رابطه حرام هیچ خیری درش نیست خصوصا از این نوعش خودت میدونی که در امر ازدواج نظر خانواده مهم هستش واگه خانواده مخالف ازدواجی باشند نمیذارند که به سرانجام برسه پس بهتره که عمر وجوانی خودت رو هدر ندی وبازیچه نباشی شما هنوز خیلز جوونی و اول راهی وفرصت برای ازدواج هم بسیار است وانشاالله همسری شایسته نصیبت میشه پس لطفا خودت رو هدر نده ایشون قرار با نامزدش رجوع کنه توهم علاف خودش کنه واین اصلا به صلاح نیست پس قدر خودت رو بدون گلم وعلاف کسی نشو @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
یه روز دیگه ازفصل زیبای 🍁 پاییز آغاز شد 🍂 آرزو می‌کنم🙏 قلبتون پرباشه❤ از مهـر و محبت❤ روحتون آروم 🌹 و خیر و برڪت بشه مهمون تون🍁 سلام روز زیباتون بخیر ☕ 😊 🍁 @onlinmoshaveren 🌺🍀🌺🍀🌺🍀
📌نیایش امروز🍃 🌺 @beheshte مهربان خدای من 🙏 از اینکه یکبار دیگر مرا لایق حیات دانستی سپاسگزارم 🙏 از اینکه فرصت "یک شروع مجدد" را به من عطا کردی متشکرم 🙏 مهربانا 🙏 از تو میخواهم: "به من درک و درایتی بیش از پیش ببخشی تا امروز اشتباهات دیروز را تکرار نکنم" و فرصتهایی کــه در اختیارم قــرار میدهی را از دست ندهم🌺 و از یاد نبرم که : "شایـــد فقط بــرای امـــروز بتوانم دوستان و عزیزانم را ببینم و دوست بدارم🙏 بارالها 🙏 در این صبح پاییزیی بهترینها را برای دوستانم به ارمغان بیاور 🙏 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 آمیـــن یا حَیُّ یا قَیّوم 🙏 ای زنده، ای پاینده 🙏
🍃🌷 صلوات🌷🍃 از جانب خداوند رحمت است🌷🍃 و از سوی فرشتگان پاك كردن گناهان🌷🍃 و از طرف مردم دعا است🌷🍃 صلوات🌷🍃 بهترین عمل در روز قیامت است🌷🍃 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴 💠 برخی کارها تنوع خوبی برای ایجاد علاقه و جدید در قلب همسر است. 💠 گاهی سر سفره بگیرید و به همسرتان بگویید: این لقمه‌ی و عشق است لقمه‌ای مخصوص همسر . 💠 یا بگویید امروز دلم میخواد بهت باشم. پس بیا داخل یک بشقاب بخوریم. 💠 مهم این است که گاهی از تکراریهای زندگی خارج شوید تا جدید از همسرتان ببرید. 🍃@onlioshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺😀
سوال498 خواهری دارم ۲۶ ساله و با مدرک ارشد برنامه ریزی شهری دانش آموز و دانشجویی ممتاز و مقید به شوئنات اسلامی متوجه شدیم خواستگاری دارن که ظاهرا از سال دوم دانشگاه با اون آشنا شده و دو ماه پیش جهت آشنایی خانواده به منزل ما آمدن که با توجه به شرایط شغلی و خانوادگی طرف همه خانواده مخالف هستن از اونموقع خواهرم با همه قهر کرده و با هیچ کدوم از ما حرف نمیزنه حتی پدر و مادرم فقط برای رفع حاجات ضروری از اتاقش بیرون میاد و نمیدونیم چطوری باهاش رفتار کنیم که دچار آسیب روحی نشه چون خودش کاملا مشتاق این وصلت هست از لحاظ فرهنگی و خانوادگی با خواستگارشون اصلا هم کفو نیستیم تحصیلات لیسانس و فعلا سرباز و شغل هم قبل سربازی در بتون ریزی کار میکرده و و متاسفانه بینشون علاقه ایجاد شده خانواده ی ما در سطح متوسط تحثیلی و شغلی هستیم من و خواهر دیگرم فرهنگی و بقیه هم در دکترا و ارشد و مهندس ولی خانواده اونا اغلب در حد دیپلم و شغلهای کارگری و آزاد خلاصه اختلاف ها خیلی زیاد و از نظر بعد مسافت هم بسیار دور پسره ساکن یکی از بخشهای اطراف شهرستان شیراز و ما یکی از شهرهای ایلام نحوه آشنایی شون از طریق سمیناری در دانشگاه که خواهرم مسئول برگزاری سمینار بود ه از اینکه وققتون رو گرفتم عذر میخواهم و دعاگویی شما هستم .آجرک الله پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده باسلام خواهر خوبم در کل برای ازدواج حق انتخاب نهایی با پسر ودختر هستش چون اونا قراره با هم زندگی کنند وباید دلنشین هم باشند به نظرت خواهر تحصیل کرده شما که تا مرحله ارشد پیش رفته از لحاظ عقلی به جایی نرسیده که خودش تشخیص بده که فلانی مناسب هست یا نه !که شما بچه فرضش میکنید ومیگین فقط تحریک احساس هستش! خانواده باید تحقیق کنند اگه جوان سالم باشه وروزی حلال هم وربیاره خدارو هم بشناسه وبتونه دخترشون رو خوشبخت کنه نبایو مخالفت کنند این روزها کو شغل دولتی مگه پارتی داشته باشی اگنه نه اوضاع خرابه دیگه اینکه کارگر بودن عیب نیست مهم روزی حلال هستش تحصیل کرده بودن خوبه به شرطی که فخرش رو به دیگران نفروشی وافتادگی اموزی ....پس لطفا بی دلیل رد نکنید واجازه بدین تصمیم نهایی با خودش باشه شما فقط راهنمایی کنید حتی میتونید از مشاور حضوری که متعهد هم باشه استفاده کنید تا جای ای کاش باقی نماند توجه دارید که طبق احادیث وای به کسی که خواستگار باایمان وسالم را به علت واهی رد کند ممنون از اعتمادتون با ارزوی عاقبت بخیری برای همه جوانها @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نمی دانم هم اكنون در كجا مشغول لبخندی😊 فقط يک آرزو دارم🙏 كه در دنیای شیرینت🌺🍃 میان قلب تو با غم🌼 نباشد هیچ پیوندی🙏🌸🍃 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 ظهرتون عالی 👌