هدایت شده از محمد فروهر | سواد رسانه🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 جنسی از تخدیر در رسانه های دیجیتال وجود دارد ...
#استاد_فروهر
#خانواده_و_فضای_مجازی
#جنبش_ردم
✅ با ما مربی سواد رسانه شوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/600440835C70c35d8d3e
برخیز مثل خورشید باش☀️
طلوع کن نور بتاب☀️
باعث شادی شو😊
امروزتون سرشار از
زیبایی و نشاط
و اتفاقات شادی بخش☺️
نگاه پرمهر خدا❤
همراه لحظه هاتون🌼
شروع هفته تون قشنگ ✋
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🕌✨🕌
ڪارم اینسٺ ڪه هر روز همان اول صبح☀️
یڪ سلامے طرفِ ڪرببلایٺ بڪنم🕌🙏
دسٺ بر سینہ و با دیده ے پُر اشڪِ خود🙏
طلبِ دیدنِ آن صحن و سرایٺ بڪنم🕌
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🙏
وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🙏
وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🙏
وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن🙏
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴 #بیماری_همسر
💠 در مواقع #بیماری همسرتان با او بیشتر مهربان باشید و به او توجه #ویژه کنید!
💠 همسر شما در اینگونه مواقع #نیاز شدید به محبت و مهربانیتان دارد.
💠 #عشق خود را در بزنگاهها ثابت کنید تا علاقه و #عاطفه همسری بینتان بیشتر گردد.
💠 گاهی برایش #بیخوابی بکشید تا به شما در دلش افتخار کند.
🍃 @oblinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال507
پسرس هستم ۲۲ ساله با اعتقادات مذهبی
َمدرک تحصیلی فوق دیپلم کامپیوتر و شغل نظامی تا بحال ۱۴ مورد خواستگاری رفتم اما هیچ کدام به نتیجه نرسیده اند
اکثریت رد می کنن
تا مورد ۱۴ که یک دختر حدود ۲۰ ساله بود داخل حوزه علمیه درس میخواند که ما ظاهرا دو جلسه ای رفتیم و یک جلسه رسمی صحبت کردیم اما دختر خانوم بعد از ۵ روز با دلیل میخواهم درس بخوانم من را رد کرد
من و خانواده ام دختر خانوم را پسندیدیم
ولی من اونی نیستم که با یک نه عقب بکشم از شما راه حل میخواستم
دراکثر شرایط و زمینه ها هم کفو هستیم کمی شاید پایین تر ازمن
به مادرشون گفتن نظرم همیته
پدر و مادر دختر من رو پسندیدن ولی چون به نظر دخترشون احترام میزارن گفته نه
مادرش این حرف رو به بنده زد
مادرم بدون واسطه فردای روزی که جواب منفی دادند زنگ زد
ولی گفتن منفی
حتی من بادرس خوندن دختر خانوم هم موافقت کرد
گفت در آیند میخوام مدرس بشوم گفتم مشکلی ندارم
حتی گفت من از شغل نظامی خوشم مساد
چون وختر خانم رو پسندیدم
دنبال این هستم که راه رو پیدا کنم
معرف هم دختر عموی من هم کلاسی ایشون هستش
دختر خانوم یک خواستگار مهندس و یک خواستگار آخوند داشتن که رد کرون
و من هم که همین
منتظر جواب شماهستم
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاور خانواده
باسلام
برادر خوبم ازدواج مهمترین امر زندگی هرکس محسوب میشه یه جور برد وباخت محسوب میشه که امیدوارم که هیچ کس نبازه چون در واقع عمر و زندگی وشاید اخرتش رو ببازه
پس لازمه که کامل حواست رک جمع کنی وبه این نکنه توجه کن که باید بمیری برای کسی که برات تب میکنه وقتی طرف میگه نه خب لابد به میلش نیست که نه گفته در کل بهتره یه مرور کنی ببینی ایراد کار کجاست ؟شاید نحوه برخورد شما ویا نحوه صحبت کردنتون ویا ظاهر قضیه و.....به چیزی این وسط هست که ۱۴ نفر گفتن نه البته شاید هنوز قسمت شما نیست ازدواج کنید وقتی روزی ادم باشه بلافاصله همه چیزش جور میشه در کل نگران نباش خدترو شکر جوانی خوب باایمان سالم وشاغل انشاالله که به زودی خداوند همسری لایق از اونایی که به کمال برسونه شمارو نصیبت کنه
در کل برای ازدواج همه موًلفه هارو باید در نظربگیری از لحاظ اعتقادی ،فرهنگی،اقتصادی، تحصیلاتی وسن وسال و.....پس همه چیز رو در نظر بگیرید واگه همه چیز اوکی بود پیش برید تا انشاالله بله رو بگیرید
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙فوائد #تشکر از همسر
حتی در امور جزئی
#استاد_عباسی
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📌
#به_همین_سادگی
#رمان عاشقانه مذهبی
#پارت۴۵
لبخند محوی جا خوش کرد کنج لبش و به جای جواب، انگشتهاش رو جا کرد بین انگشتهام و دستم رو فشار نرمی داد. هنوز نگاهش روی صورتم بود و حالا چشمهام هم خوشحالیم رو داد میزد، چه درخواست بیمقدمه و خوبی کردم و چه قشنگ جوابم رو داد امیرعلی. لب زدم: -ممنون. نگاهش رو دوخت به دستهامون و انگشت شستش نوازش میکرد پشت دستم رو. -من ممنونم. خواستم بپرسم چرا؛ ولی وقتی سر چرخوند، نگاهش بهم فهموند الان نباید چیزی بپرسم، انگار هنوز هم فرصت میخواست برای سکوت پرفکرش؛ من هم سکوت کردم و لذت بردم از این سکوت و انگشت بیحواسش که دستم رو نوازش میکرد.
*** بالشت رو پرت کردم سمت عطیه. -جمع کن دیگه اون کتابها رو، حوصلهم سر رفت. با ته مداد شقیقهش رو خاروند برم کفگیر بیارم برات هم بزنیش سر نره؟ -بامزه. خوشحال از اینکه جواب سوال تستیش رو پیدا کرده گفت: -ببینم تو امروز میذاری من چهار تا تست بزنم یا نه؟ -جون محیا امروز بیخیال این کتابهای تست بشو. تو که میخواستی کلهت رو بکنی تو کتاب، بیخود کردی دعوتم کردی. ابروهاش رو بالاداد. -مگه من دعوت کردم؟ مامانم دعوتت کرده، حالا هم خفه ببینم چی به چیه. اصلا تو چرا اینجایی؟ پاشو برو پیش امیرعلی. نفسم رو فوت کردم بیرون و کمی روی بالشت پشت سرم لم دادم. -نهار که خورد سریع رفت تعمیرگاه. -خب برو پیش مامان و بابا. -به زور میخوای از اتاقت بیرونم کنی نه؟ عمه و عمو خوابیدن. اوفی کرد و اومد چیزی بگه که صدای زنگ در خونه بلند شد. -آخیش، پاشو برو شوهرت اومد
لبخند دندوننمایی زدم و چقدر خوب که اومد، بعد از دیشب دلم تنگتر بود. -چه بهتر، تو هم اینقدر تست بزن که جونت درآد. بالشت ِ کناریش رو برداشت پرت کنه سمتم که سریع دویدم بیرون و همونطور پا برهنه کف حیاط سرد دویدم و بدون اینکه بپرسم کیه، زنجیر پشت درو کشیدم و در رو باز کردم. امیرعلی با دیدنم ابروهاش بالا پرید و سریع اومد تو خونه و در رو بست. -محیا این چه وضعیه؟ تو اصلا نپرسیدی کیه و همینجوری در رو باز کردی. اومدی و من نبودم، اونوقت قرار بود چیکار کنی؟! لحن سرزنشگرش باعث شد به خودم نگاهی بندازم. هی بلندی گفتم، روسری که نداشتم و بافت تنم هم آستین سه ربع بود؛ واقعا اگه امیرعلی نبود باید چیکار میکردم؟! اون بود که محرم بود . لب پایینیم رو گزیدم و مثل بچهها سرم رو انداختم پایین، راه فرار برای کار اشتباهم نبود. -ببخشید حواسم نبود. چونهم رو گرفت و سرم رو بالا آورد. نگاهش مهربون بود، مظلومنماییم کار خودش رو کرده بود. -خب حالا، دفعهی بعد حواست باشه. حالا چرا پا برهنه؟ تو خونهمون دمپایی پیدا نمیشه؟
نگاهی به پاهام انداختم که بیجوراب روی موزاییکها کمی انگشتهام رو تکون میدادم؛ چون سرماش داشت به ساق پام میزد و این رو چهطوری توجیه میکردم؟ هر چند این یکی توبیخش از سر دلنگرانی بود و کمی ناز کردن میطلبید. -از دست عطیه فرار کردم، میخواست با بالشت من رو بزنه. تک خندهای کرد و من توی ثانیهای از زمین کنده شدم، تپش قلبم یکی درمیون شد و برای سبک شدن وزنم دستهام رو دور گردنش حلقه کردم و با خجالت پیشونیم رو روی سرشونهش گذاشتم تا چشمهاش رو نبینم. -سنگینم امیرعلی. گونهی زبرش رو کمی روی موهام کشید و صداش خندون بود که خجالت من رو بریزه. -آره خب؛ ولی همین یکباره، گفته باشم. من از خجالت، بیشتر سرم رو توی گودی گردنش فرو کردم و اون آروم نزدیک گوشم گفت: -اونجوری پاهات یخ میکرد عزیزم. قلبم آروم و قرار نداشت و با این همه نزدیکی مطمئناً امیرعلی حسش میکرد. همونطور که توی بغلش بودم من رو به اتاقش برد و زمین گذاشت، من هم از خجالت جرأت سر بلند کردن هم نداشتم...
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
👸 #سیاست_های_زنانه
ﺧﻮﺩﺕ رو دست بالا بگیر
ﮔﺎﻫﯽ ﺟﻠﻮﯼ ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻥ،ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎیی ﻫﺎﺗﻮﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎیی ﻫﺎﺗﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﯿﻦ.
ﺍﮔﺮ کسی ﺑﻬﺘﻮﻥ میگه ﭼﻘﺪﺭ ﻟﺒﺎﺳﺖ قشنگه ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ سلیقه ﺍﯼ ﻭ....
ﺣﺘﻤﺎ ﺑﯿﺎﯾﻦ واسه ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ کنین ﺑﮕﯿﻦ:
"ﻓﻼﻧﻲ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ سلیقه ﺍﯼ..."
یا مثلا امروز که رفته بودم آرایشگاه آرایشگره میگفت عجب موهایی دارین خانوم...
ﯾﺎ ﻣﺜﻼ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﻲ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺠﺮﺩﯼ ﺗﻮﻥ ﻫﺮ ﺍﺯ ﮔﺎﻫﯽ ﺻﺤﺒﺖ کنین
ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺳﺘﻮﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻩ،ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭗ ﺑﻮﺩﯾﻦ،ﺍﮔﺮ ﺁﺷﭙﺰﯼ ﺗﻮﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﺎ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﻩ دیگه ﺍﯼ.
ﻓﮏ ﮐﻨﯿﻦ که چه ﭼﯿﺰﺍیی ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻥ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻩ،ﺍﺯ ﺧﻮﺑﻲ ﻫﺎﯾﻲ ﺗﻮﻥ که ﺩﺭ ﺯمینه ﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼقه ﯼ ﻫﻤﺴﺮﺗﻮﻥ ﻫﺴﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ کنین
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
⭕️ ١٠ روش برای اینکه بفهمیم آیا با فرد درستی در رابطه هستیم
۱ـ همه چیز را با او درمیان می گذارید.
هر چیزی که در ذهن تان و در قلب تان هست و از بقیه ی مردم مخفی کرده اید را با شریک زندگی تان در میان می گذارید.
۲ـ در مقابل او گارد نمی گیرید
شاید قوی و باهوش باشید، اما او آنقدر برایتان ارزش دارد که نقطه ضعف ها و چیزهایی که شما را آسیب پذیر می کنند را با او در میان بگذارید.
۳ـهمه جوره به او احترام می گذارید
او کامل نیست، اما ویژگی هایی دارد که باعث می شود او را محترم بشمارید. مثلا انسانیت، دلسوزی، قدرت و تصمیم گیری!
۴ـ او را با تمام کاستی هایش دوست دارید
۵ـ می توانید خود را در آینده با او تصور کنید
فقط بحث ازدواج کردن نیست، شما خودتان را تصور می کنید که با هم صبحانه درست می کنید، با هم خانه می خرید و با هم خانواده ی کوچک تان را تشکیل می دهید.
۶ـ از اینکه با او مخالفت کنید نمی ترسید و خجالت نمی کشید
شاید همیشه ۱۰۰٪ با او موافق نباشید اما می دانید که چطور باید به بحث راجع به نقطه نظرتان با او بپردازید و می دانید که او هم به شما گوش کرده و به نظرتان احترام می گذارد.
۷ـ با هم می خندید
اینکه شوخ طبع باشید خوب است، اما اینکه بتوانید یکدیگر را تا مرز اشک ریختن بخندانید یعنی حال تان خیلی خوب است.
۸ـ با هم جور در می آیید
شاید عاشق کسی شده باشید که کاملا مطابق معیارهایتان نباشد، اما در کنار هم زوج خوبی را تشکیل می دهید.
۹ـ می توانید با هم در سکوت باشید
لازم نیست که حتما یکی از شما چیزی بگوید که فضا عوض شود و زمان بگذرد، می توانید با هم در سکوت باشید و هر دو هم با این سکوت راحت هستید.
۱۰ـ می توانید خودتان باشید
لازم نیست نگران این باشید که شما را قضاوت می کند. او تمام شما را می شناسد و مهم تر اینکه اصلا سعی نمی کند شما را تغییر بدهد
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال508
سلام علیکم عذر میخوام ی بنده خدایی دخترش دانشجوس ایشون مثل اینکه دخترشون دردانشگاه ب ینفر علاقمند میشن واون اقا پسر
ازشون خواستگاری میکنه شغلشون هم خوب خانواده خوب از ی طرف برااین دختر خانم ی خواستگاره دیگه میاد ک پسردایی پدرشون میاد ایشون هم دری بیمارستان کار میکنن بگمانم پرستاری باشه این دختر خانم ب اصرار مادرش وپدرش وخانواده پدری بااین اقا عقد میکنه ولی درحال حاضر دخت.ر خانم بامادرش اظهار ناملایمتی ومثل غریبها برخورد میکنه واظهار میکنه ب این پسر علاقه ای نداره ولی بظاهرش دوسش داره مادرش خیلی نگران وناراحتن از یطرف هم اون پسری ک دردانشگاه ازش خواستگاری کرد پسر خاله همین شوهرشه ک ایشون علاقه ای بهش نداره لطفا راهنمایی های لازم روبفرمایید ک ایا ممکنه این بی علاقگی ادامه پیدا کنه وریشه دار بشه ضمنا این سر بودن رفتارش بامادرش ممکنه ادامه پیدا بکنه فعلا ک باایشون سرده انگار نه انگار مادرش حتی بهش گفت دیگه برام تصمیم نگیر باتشکر
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاورخانواده
باسلام
خواهر خوبم هرادمی یه بار حق انتخاب داره که برای خودش همسر انتخاب کنه که اونم این مادر مثلا دلسوز ازش سلب کرده برای ازدواج اگه همون قدم اول طرف به دل ادم بشینه وبعد قدمهای بعدی برداشته بشه که عالی در غیر اینصورت ین سردی هرروز بیشتر میشه وکار به جای باریک کشیده میشه وقتی طرف دلش دنبال یکی دیگه است وبعد قرار توزندگیش هم ببینش خب معلوم که مشکل ساز میشه دور از جون ایشون خیلی از خیانتها به همین علت به وجود می اید ای کاش اجازه میدادن این دختر خانم انتخاب با خودش باشه چون حق طبیعی اوست تازه اگه مشکلی هم باشه چون خودش انتخاب کرده باهاش کنار میاد ولی وقتی انتخاب دیگری باشه هراتفاقی بیافته میندازه گردن کسی که مجبورش کرده
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔰آقای محترم!
💠 هنگام مواجهه با شکایت همسرتان:
1⃣ #قضاوت نکنید!
2⃣ سعی کنید #شنونده باشید!
3⃣ #همدلی کنید و به او بفهمانید که شما هم از اینکه او ناراحت است، ناراحتید!
💠وقتی همسرتان نگران است یک #نوازش ساده برای آرامش او یا یک #گفتگوی صمیمی و خوردن یک فنجان چای کنار یکدیگر و کارهایی از این قبیل باعث میشود پایه های زندگی مشترک شما #محکمتر شود.
@onlinmosgacereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ
💠 نیاز مردان و نیاز زنان
🎤 #استاد_پناهیان
🍃❤️ @onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
خواص بی نظیر آب نارگیل
مخصوصا خوردن آن درصبح:
انرژی زا
تنظیم قندخون
افزایش متابولیسم
کمک به عملکرد قلب
از بین بردن سنگ کلیه
کمک به لطافت پوست
تامین آب مورد نیاز بدن
@inlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال509
سلام علیکم عذر میخوام ی بنده خدایی دخترش دانشجوس ایشون مثل اینکه دخترشون دردانشگاه ب ینفر علاقمند میشن واون اقا پسر
ازشون خواستگاری میکنه شغلشون هم خوب خانواده خوب از ی طرف برااین دختر خانم ی خواستگاره دیگه میاد ک پسردایی پدرشون میاد ایشون هم دری بیمارستان کار میکنن بگمانم پرستاری باشه این دختر خانم ب اصرار مادرش وپدرش وخانواده پدری بااین اقا عقد میکنه ولی درحال حاضر دخت.ر خانم بامادرش اظهار ناملایمتی ومثل غریبها برخورد میکنه واظهار میکنه ب این پسر علاقه ای نداره ولی بظاهرش دوسش داره مادرش خیلی نگران وناراحتن از یطرف هم اون پسری ک دردانشگاه ازش خواستگاری کرد پسر خاله همین شوهرشه ک ایشون علاقه ای بهش نداره لطفا راهنمایی های لازم روبفرمایید ک ایا ممکنه این بی علاقگی ادامه پیدا کنه وریشه دار بشه ضمنا این سر بودن رفتارش بامادرش ممکنه ادامه پیدا بکنه فعلا ک باایشون سرده انگار نه انگار مادرش حتی بهش گفت دیگه برام تصمیم نگیر باتشکر
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاورخانواده
باسلام
خواهر خوبم هرادمی یه بار حق انتخاب داره که برای خودش همسر انتخاب کنه که اونم این مادر مثلا دلسوز ازش سلب کرده برای ازدواج اگه همون قدم اول طرف به دل ادم بشینه وبعد قدمهای بعدی برداشته بشه که عالی در غیر اینصورت ین سردی هرروز بیشتر میشه وکار به جای باریک کشیده میشه وقتی طرف دلش دنبال یکی دیگه است وبعد قرار توزندگیش هم ببینش خب معلوم که مشکل ساز میشه دور از جون ایشون خیلی از خیانتها به همین علت به وجود می اید ای کاش اجازه میدادن این دختر خانم انتخاب با خودش باشه چون حق طبیعی اوست تازه اگه مشکلی هم باشه چون خودش انتخاب کرده باهاش کنار میاد ولی وقتی انتخاب دیگری باشه هراتفاقی بیافته میندازه گردن کسی که مجبورش کرده
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
♨️"اگر تغییر نكنیم ، حذف می شویم"
برای جلوگیری از حذف شدن در بازی زندگی ، باید تغییراتی را در خودمان و زندگی مان به وجود آوریم .کليدهای اين تغيير عبارتند از :
کلید اول: خواستن
كلید دوم: خالی كردن ذهن از تعصب ها
كلید سوم: باور مثبت نسبت به خود
كلید چهارم: عمل کردن
-به یاد داشته باشیم كه عظمت زندگی تنها به دانستن نیست بلکه تلفیقی از علم و عمل است.
@onlinmosgavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نکته تربیتی:
✅ پدر و مادرهاي محترم :
نيازهاي فرزندتان را در ٣ بخش طبقه بندي كنيد:
✅١- مهم و ضروری
✅٢- مهم اما غير ضروري
✅٣- غير مهم و غير ضروري
واكنش شما در زمان برآورده كردن خواسته هاي فرزندتان براساس طبقه بندي بالا به اين شكل خواهد بود :
🌀خواسته هاي طبقه ١ -
برآورده شوند حتي قبل از اين كه فرزندتان عنوان كند
🔅منتظر نمانيد تا او به گريه ، اصرار و بهانه_جويي متوسل شود .
⛔️ با اين كار شما به او خواهيد آموخت كه براي خواسته هايش بايد به زور متوسل شود .
🚫 از بي توجهي به نيازهاي واقعي فرزندتان بپرهيزيد
🌀خواسته هاي طبقه ٢ -
برآورده شوند اما با فاصله و آموزش صبر براي رسيدن به خواسته ها
🌀خواسته هاي طبقه ٣ -
گفتن " نه " قاطع و استمرار در تصميمي كه اتخاذ كرده ايد
🔅با او صحبت كنيد و براي او در سطح توان فهم و ادراكش توضيح دهيد كه ما نمي توانيم به همه خواسته هاي مان برسيم .
🚫از دلسوزي بيجا ، بپرهيزيد🚫
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
✨درخانه وفقط برای شوهرتان ازلباس چسبان و بدن نماوعطرهای محرک وآرایش آنچنانی و عشوه وکرشمه استفاده کنیداگربچه داریدبه آثارمخرب رفتارهاونمادهای جنسی لباسهای محرک توجه کنید
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📌
#به_همین_سادگی
#رمان عاشقانه مذهبی
#پارت۴۶
من میرم بیرون لباس عوض کنی، میام. -بمون محیا، بشین. شیطنت صداش بیداد میکرد و این امیرعلی امروز چهقدر عجیب بود و من با شرم نشستم و به بالشت پشت سرم تکیه دادم. نگاهم رو دوختم به فرش و سر بلند نکردم، به خاطر هیجانی که به جونم افتاده بود شروع کردم به شمارش گلهای ریز فرش. -پاهات رو دراز میکنی؟ گیج به امیرعلی که لباس عوض کرده بود نگاه کردم و بیاختیار پاهام صاف شد و امیرعلی سرش رو گذاشت روی پام، لبخندی روی لبش بود و من هنوز شوکه شده از کارهاش. -اذیت میشه پات؟ هنوز این صمیمیتش باورم نمیشد! با صورت پررضایتی که به صورتش میپاشیدم فقط یه کلمه تونستم بگم. -نه. نگاهش رو از چشمهام گرفت و نفسش رو بیرون داد. -خوبه... راستش خیلی خستهم، از صبح زیاد ایستادم. بدت که نمیاد اینجوری یکم حرف بزنیم؟ اختیار زبونم دیگه دستم نبود، فقط میخواستم فداش بشم.
با صدای گرم و آرومی گفتم قربون اون خستگیت برم. اگه خوابت میاد... انگشت اشارهش نشست روی لبم تا سکوت کنم، امروز واقعا از رفتارش گیج شده بودم . -خوابم نمیاد، میخوام باهات حرف بزنم. نتونستم خندهی سرخوشم رو کنترل کنم و لبهام که به خنده باز شد، انگشتش رو بـ ـوسهی کوتاهی زدم که امیرعلی هم با یه لبخند مهربون جبرانش کرد . -میذاری حرف بزنم حالا؟ لبهام رو مثل بچهها جمع کردم. -ببخشید. بفرمایید، سرا پا گوشم. کمی سکوت کرد، نگاهش به دیوار سفید روبهرو بود. -شبی که سرما خورده بودی و اومدم پیشت، وقتی اون حرفها رو زدی خیلی حس خوبی پیدا کردم؛ غرق خوشی شدم. درسته همهی اون بدبین بودنم خونهی بابابزرگ از بین رفت؛ ولی نمیدونم چی شد محیا که یه دفعه با خودم گفتم نکنه تو از روی عشقی که تو بچگی به من داشتی و رویاهایی که بافتی همه چی رو ساده میگیری، با خودم گفتم نکنه تو واقعیت کم بیاری. دیشب که مجبور شدم بیام نزدیک دانشگاهت یه فکری به سرم زد.
ماشین خاموش شده کاری نداشت؛ ولی خب من از عمد حسابی لباسهام رو خاکی کردم، میدونم بچگی کردم ولی خب میخواستم ببینم اگه من رو بیرون از خونه اینجوری ببینی باز هم از حضورم خوشحال میشی یا با خجالت سعی میکنی از من دوری کنی. نگاهش رو از دیوار گرفت و دوخت توی چشمهام و من با همهی محبتی که به قلبم سرازیر شده بود، عشق قلبم رو مهمون نگاهش کردم. -خب نتیجه؟ لبخند محوی صورتش رو پر کرد که دستم رو نوازشگونه کشیدم روی موهاش. لبخندش عمق گرفت و لب زد: -من رو ببخش محیا. تو دیشب جوری از دیدنم خوشحال شدی که اول اصلا متوجه لباسهای نامرتبم نشدی. به نوازش موهاش ادامه دادم و آروم گفتم: -دوستت دارم. هیچوقت به این حرفی که از ته قلبم میگم، شک نکن. یه بیتابی توی نگاهش حس کردم که سریع چشمهاش رو بست و بعد از چند ثانیه باز کرد. -من رو میبخشی؟ دستم رو شونهوار بین موهاش کشیدم و من هم از نگاهش فرار کردم
کاری نکردی که منتظر بخشش منی. لبخندی زد، از اونهایی که معنی ممنونم میداد. دست مشت شدهش اومد جلوی صورتم و باز شد. یه آویز با شکل پروانه شروع کرد تو هوا تکون خوردن. ذوقزده گفتم: -وای امیرعلی مال منه؟ لبخند مهربونی زد به ذوق کردنم و با باز و بسته کردن چشمهاش جواب مثبت داد. پروانهی سفید رنگ رو لمس کردم که یه بالش برجسته بود و پر از نگین ریز. -وای خیلی قشنگه، ممنون. -نقره است، ببخشید که طلا نیست. میدونی وظیفهم بود که طلا بخرم؛ ولی... پریدم وسط لحن کلافهش که نمیذاشت و نمیخواست جمله تکمیل کنه. -مرسی امیرعلی. بهتر که طلا نیست، از طلا خوشم نمیاد. دستش رو عقب کشید که مجبور شدم به جای پروانه به صورتش نگاه کنم و اخم ظریف روی پیشونیش.
-محیا خانوم، درسته نمیتونم حالا به هر مناسبتی برات طلا بخرم؛ ولی قرار نیست شما هم دروغ بگی محض دل من دلخور نگاهش کردم و من دروغگو نبودم. -من دروغ نمیگم. هنوز نمیخوای باورم کنی؟ اخمش باز شد؛ ولی هنوز نگاهش میخ چشمهام بود. -جدی میگم، باور نمیکنی از عطیه بپرس. آخه تو کی دیدی من طلا به خودم آویزون کنم؟ هر چند که روز خریدمون اخمو بودی؛ ولی... دست چپم رو بالا آوردم و با انگشت اشارهی دست راستم به حلقهم ضربهای زدم. -دیدی که حلقهم رو ساده و رینگی برداشتم. باز هم چینهای پیشونیش اضافه شد. -نصف اخمو بودن اون روزم هم برای همین بود؛ چون فکر کردم طبق سلیقهت انتخاب نکردی و به اصطلاح داری مراعات من رو میکنی. چشمهام گرد شد و چهقدر این وسط اشتباهِ حل نشده بود. -امیرعلی تو از من تو ذهنت چی ساخته بودی؟ آقا من پشیمون شدم، نمیبخشمت.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
نیایش امروز 🍃 🌺
خدایا🙏
در این روز زیبای یکشنبه 🌺🍃
کمک کن🙏
سبب درمان باشیم
نه باعث درد♦️
حضورمان
همراه آرامش باشد
نه موجب نا آرامی♦️
حامل امیدباشیم
نه ناقل ناامیدی♦️
عشق پرورش دهیم
و نه نفرت♦️
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
آمین یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام 🙏
ای صاحب جلال و بزرگواری 🙏
@beheshte
❤ #من_عاشق_امام_حسینم
🔹️من نه به نژادم می نازم
و نه به تاریخ چند هزار ساله ام!
🔹️من به ❤معشوقی می نازم…
که فراتر از تمامی نژادهاست!
🔹به امام حسینی می نازم…
که فراتر از تمامیِ مرزهاست!
🔹 فرقی نمیکند کجای این کرهٔ خاکی به دنیا آمده ام، مهم این است ❤معشوقی دارم که از تمام نقاط جهان از جمله هند و چین و ایران تا انگلیس و آلمان و حتی امریکا هم دلداده دارد!
🔹 عده ای میگویند:
کوروش امامشان است!
که کمرنگش کردند،
که به مقبره اش رسیدگی نمیکنند،
برای همین ناشناس مانده است!
🔹 و من فریاد میزنم
من عاشقِِ معشوقی هستم که 7 بار
قبرش را با خاک یکسان کردند!
🔹سالها زیارت قبرش را ممنوع کردند!
حتی برای زیارتش باید دستت را قطع میکردی!
سالها قبرش مخفی بود! ولی #اربعینِ هرسال بیشتر از ٢٠ میلیون زائر دارد!
🔹من عاشقِ امام ❤حُسینَم!
او که دستگیر دنیا و شفیع آخرت من است
پس مهم نیست برایش تخت جمشید بسازند یا حَرم..
🔹بر حق که باشی؛
اربعین 100 ها کیلومتر پا برهنه به عشقت می آیند… ولی افسوس که عده ای تا ابد نخواهند فهمید …
❤سید الشهدا علیه السلام
قلب ها را تسخیر کرده!
❤السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
❤وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
@beheshte
😭اینم برای ما جا مونده هااااا
💠راهی برای زیارت از راه دور
🔻امام صادق علیهالسلام فرمود:
🔹إِذَا بَعُدَتْ بِأَحَدِكُمُ الشُّقَّةُ وَ نَأَتْ بِهِ الدَّارُ فَلْيَصْعَدْ أَعْلَى مَنْزِلِهِ فَلْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ لْيُومِ بِالسَّلَامِ إِلَى قُبُورِنَا فَإِنَّ ذَلِكَ يَصِلُ إِلَيْنَا.
🔸هرگاه مسیر و فاصله یکی از شما (با مراقد ما) طولانی بود، بر بالاترین نقطه خانه خود رفته و دو رکعت نماز به جا بیاورد و سپس رو به سوی قبور ما سلام کند که این سلام به ما می رسد.
📗منلایحضرهالفقیه، ج۲، ص۵۹۹
@onlinm9shavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
نشر این پیام صدقه جاریه است
سوال510
خواهرزاده ام یه پسر چهار ساله داره چون شغل شوهرش طوریه که همیشه نیست خواهرم میره خونشون. اگه خواهرزادم سر پسرش داد میزد خواهرم طرفداری بچه رو میکرد و خواهرزادمو دعوا میکرد من احساس میکنم بچه از این موقعیت سواستفاده کرده یه موقع ما میریم خونشون پیش حتی شوهر من میگه مامان و بابا مثلا دیروز دعوا کردن مامان فلان کرد و .. من به خواهرزادم میگم چرا جلوشو نمیگیری همه چیو میگه . میگه خودم تنها هستیم میگم نگو میگه نمیگم به محض اینکه یه نفرو دید همه چیو میگه... من مقصر خواهرمو میدونم که چون پشتش درمیومد بچه توی جمع از مادرش نمیترسه حالا راهکاری وجود داره که بچه خوب و بد رو تشخیص بده و همه چیو به همه نگه؟
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاورخانواده
باسلام
خواهرمن
اصولا بچه ها نیازمند توجه وومحبت والدین هستند خصوصا درسن پایین و۷سال اول واگه ا جانب والدین تامین نشه به اطرافیان جذب میشه خصوص اینکه این اطرافیان مثل مادر بزرگ ازش دفاع کنه واین که پناه میبره به او به خاطر محبت وجانبداری ایشون هستش واینکه دوست داره خوشمزه بازی دربیاره وگزارش دهی میکنه به خاطر جلب توجه اطرافیان وتائید ایشون هستش پس لازمه که مادرش همه تلاشش رو داشته باشه واز لحاظ عاطفی فرزتدش رو پوشش بده وتامینش کنه تا فرداروز باهر اشاره ای در جامعه هرز نره !هشدار......!!!!؟
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
بر احمد و بر جمال حیدر صلوات ❣
بر فاطمه پاک و مطهر صلوات❣
بر مهرِ و جودِ یازده نور جلی ❣
بر جمله شافعین محشرصلوات❣
✨❣الّلهُم صَلِّ علی محمَّدوَآلِ محمَّد
وعجِّل فرجهُم❣✨
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#ظهرتون_بخیر🌸🍃🌸
خدایا در این ظهر زیبا
برای دوستانم عطا فرما🙏
شادی بسیار خنده فراوان
تفریحات زیبا خوشی های پایدار 🌸
و زندگی پراز خوشبختی
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺