eitaa logo
فرزند پروری ۷ الی ۱۲ سالگی (زمانی)
614 دنبال‌کننده
1هزار عکس
227 ویدیو
2 فایل
ارتباط با مشاور @zamanimoshaver99
مشاهده در ایتا
دانلود
شكل حرف (غر) مي زنيد فرزندتان از جمله دوم به بعد شما را نميشنود و كم كم ياد ميگيرد اصلا حرفهاي شما را نشنود. ◽️جمله خود را كوتاه شفاف و مستقيم بيان كنيد. ✔️"لطفا آشغال ميوه رو تو بشقاب بذار" 🔘آيا اين روش معجزه ميكند؟ در تربيت فرزندان هيچ ميان بري وجود ندارد و انتظار معجزه نداشته باشيد اما رابطه خود را نجات مي دهيد. 👈با غر زدن فقط فرزندتان ياد مي گيرد حرفهاي شما را نشنود و يا تبديل مي شود به يك انسان طلبكار و ناراضي چون غر زدن را آموخته. 🌸🍃🌸🍃🌸 🔸فرزندان شما در سنین ۱۳سال به بعد، بسیار مایلند بدانند که تا چه اندازه زیبا، جذاب، دوست داشتنی و خواستنی هستند و در حالی که به جنبه‌های دیگر وجود خودشان آگاه اند، کاملاً آن را به ظاهر خودشان مرتبط می‌بینند. 🔹به ویژه این‌که می‌بینند نظر و قضاوت مردم درباره‌ زیبایی و زشتی اهمیت فوق‌العاده‌ای در زندگی دیگران دارد. 🌸🍃🌸🍃🌸 را کنترل کنید 👈این عوامل، پرخاشگري در کودکان را افزایش می‌دهد: ❌توجه نکردن به نیاز کودکان ❌گرسنگی ❌خانواده‌های پر‌تنش ❌مقایسه کودکان باعث رشد نیست، بلکه حسادت آنها را تحریک می‌کند ❌فیلم‌ها و کارتون هاي خشن ❌تشویق کودکان به کتک کاری «والدین تنها باید استعدادهای درونی فرزند خود را شکوفا کنند که ما از آن به 📝 "آبیاری زمین وجود فرزند" تعبیر میکنیم. 🔹زمین وجودی فرزند آماده است؛ بذرهم آماده است؛ در این حال والدین اگر به این زمین آماده، آب ندهند، خیانت کرده اند؛ چه بسا جنایت کرده اند. 🔸معتقدم که تربیت فرزند خیلی مشکل نیست؛ ولی دارای ظرافت های علمی فراوانی است.» -آیت الله حاج اقا مجتبی تهرانی(ره) 📚کتاب ادب الهی تربیت فرزند/ص42 ❌علل و راههای درمان و انجام ندادن کودکان ؟؟؟ ⭕️نکته : شما باید برای رفع این مشکل، از روش حل مسأله استفاده کنید بدین معنا که علل احتمالی را در نظر گرفته، در پی از بین بردن آن باشید. علل گوناگون مشکلات درسی کودکان چنین است: ✅ 1. مشکلات : ممکن است فرزند شما در یا ضعف داشته یا به مزمنی مبتلا باشد. مراجعه به متخصص، نگرانی شما را از این جهت از بین میبرد. ✅ 2. مشکلات : فشارهای روحی ناشی از اختلاف پدر و مادر، به فرزند تازه متولد شده، و ی کودک با دیگران، و و... به طور قطع در او اثر منفی دارد و او را از انجام امور درسی باز خواهد داشت. ✅ 3. : اختلال در یادگیری یا ناتواناییهای که 80 درصد به صورت اختلال در خود را نشان میدهد، یکی از عوامل مشکلات درسی و عدم انجام تکالیف است. کودکان مبتلا به این اختلال از جهت بهر، متوسط رو به بالا هستند؛ پس برخلاف تصور برخی، اختلال در یادگیری، به معنای نیست. مشکلات این گونه کودکان، مربوط به ، ، و توالی دیداری و شنیداری است و به طور معمول در تشخیص کلمات مشابه چون دوز و زود و غاز و زاغ، روز و زور، و... مشکل دارند. ✅4. : و فعالیتهای فیزیکی بیش از حد، سبب خستگی فراوان و در نتیجه، عدم انجام تکالیف خواهد شد؛ پس این گونه فعالیتها نیز باید حساب شده و براساس برنامه باشد. 🌸🍃🌸🍃🌸 آیا تعریف مادر "نمونه" همان مادر "نگران" است؟ در اغلب فیلمها و سریالها مادرانی که مرتب نگران کوچکترین امور مربوط به فرزندان کوچک و بزرگ خود هستند، به عنوان مادران نمونه نشان داده می شوند. چگونه مادری که مرتب نگران است و استرس دارد می تواند هیجانات منفی خود را کنترل نماید؟ چگونه می تواند حس خوبی را به کودک خود منتقل کند؟ نگرانی های حاصل از اضطراب با احساس مسئولیت فرق دارد... 👈🌸 مادر نمونه، ✅مادر مسئول است ‼️ نه مادر نگران. مادر مسئول الزاماً همیشه نگران نیست و اتفاقاً همیشه به فکر تازه نگاه داشتن روحیه خود و خانواده می باشد... ‼️نه اینکه مدام نگران کارهای فرزندان خود باشد و این اضطراب را نا خود آگاه به خانواده منتقل کند. اینو یارها بخونید کودکان هم مثل بزرگسالان دوست دارند برای آنها ارزش قایل شوید. به همین دلیل بسیار مهم است واقعا برای آنها ارزش قایل شوید. هنگام صحبت با فرزند خود، گوشی موبایل را کنار بگذارید و با همه حواس به حرف های او گوش کنید. این باعث می شود تا اعتمادبه نفس پیدا کنند و آن حس ارزشمندی که دنبالش هستند را از شما بگیرند. از هفت سالگی تا هجده سالگی دو كار در كنار تحصيل شخصیت كودكان و نوجوانان را ميسازد. داشتن دوستی خوب تا روزی چند ساعت با هم حرف بزنند و از طريق حرف زدن آسيبهای كودكی را جبران كنند و خود را بشناسند.  عضو ورزش گروهی باشند (بسكتبال واليبال فوتبال) و هفته ای
اد، آواز خواندن یک آهنگ در حالی که با ریتم آهنگ دست و پای خود را تکان می دهند بسیار کمک کننده است. برخی از پدر و مادرها تصور می‌كنند با انتقاد كردن از فرزندانشان می‌توانند روی رفتار و كردار آنها تاثیر بگذارند. بنابراین با لحنی تند و خشن از آنها انتقاد می‌كنند. بهتر است بجای این‌كه با لحنی تند ازآنها انتقاد كنید و كارهای آنها را مایه خجالت خود بدانید، با لحنی دوستانه و نیز با رفتارهای معقول و مناسب روی اعمال آنها تاثیر بگذارید. شما با انتقاد كردن بیش از حد از آنها باعث می‌شوید تا آنها اعتماد به نفسش را از دست بدهند و استعدادها و توانایی‌های خویش را نشناسند و برای كسب موفقیت تلاشی نكنند و با وجود این ارتباط دوستانه میان شما از بین می‌رود. 🔲 با كودكي كه ميزند چه كنيم ؟ هنگاميكه که کودک شما با صدای بلند چیزی را از شما درخواست می‌کند متقابلاَ شما با صدای بلند با او حرف نزنید. صداها را رنگ‌بندی کنید: 🔵صداي آرام= آبی 🔴صداي بلند= قرمز مثلا بگویید: "این صدای بلند قرمز است و من به صداهای قرمز جواب نمی‌دهم" یا اینکه "آفرین! الان این صدا آبی شد و من جواب می‌دهم." به‌یاد داشته باشید که لحن شما باید آرام باشد تا کودک با آرامش حرف زدن را یاد بگیرد. هر چی میگم بچم گوش نمیکنه، نمیفهمه، چه کنم؟ کنترل بچه‌ها را زمین بذارید و کنترل خودتون رو در دست بگیرید، چون بچه‌ها شنونده‌های خوبی نیستند اما مقلدهای خیلی خیلی خوبی هستند: ➖داد بزنید = داد میزنند ➖لج کنید = لج می‌کنند ➖مهربان نگاه کنید = مهربان نگاه می‌کنند ➖اول سلام کنید = اول سلام می‌کنند ➖احترام بگذارید = احترام می‌گذارند حالا به نظرتون چه کسی باید شروع کند؟ ترس از آمپول زدن یکی از شایع ترین ترس ها در کودکان و حتی بزرگسالان ترس از امپول زدن است. چند نکته را مد نظر داشته باشیم: هیچ گاه کودک را گول نزنیم و به او نگوییم میخواهیم به سینما یا پارک برویم بلکه حقیقت را بگوییم. هیچگاه برای ساکت کردن کودک و ترساندش، او را تهدید به آمپول زدن نکنیم. می توانیم نحوه آمپول زدن را روی میوه ها مثلا پرتقال به او نشان دهیم. هنگام آمپول زدن از کودک بخواهیم شروع به شمردن اعداد کند. فیلم ها و کارتون های آموزشی و بهداشتی برایش تهیه کنیم و به او نشان دهیم. هراز گاهی او را به بخش کودکان ببریم. به او دروغ نگوییم مثلا نگوییم درد نداره و... بلکه واقعیت را برایش شرح دهیم. موارد ضروری كه والدين بايد برای خودشان رعايت كنند: 👈 توجه والدين به نيازهای شخصی خودشان مانند تفريح 👈 حمايت والدين از يكديگر 👈 توافق والدين در اجراي تكنيك ها 👈 پرهيز از مشاجره در حضور كودك 👈 داشتن حامی و رد و بدل تجارب 👈 اختصاص زمانهایی برای دور بودن از كودك وقتی با نگاه خرابکار به فرزندتان نگاه می کنید او هم خرابکار بار می آید. اگر به جای خرابكار او را كنجكاو بدانيد فرزندتان می آموزد از هوشش استفاده كند. اگر به جای لجباز او را مستقل ببينيد فرزندتان مياموزد اعتماد بنفس داشته باشد. شما به فرزندتان چگونه نگاه ميكنيد؟ ‌ بعد از 9 و یا 11سالگی است که کودک من و شما به موضوع آبروی خودش و یا وِجهه و جلوه‌ای که دارد اهمیت بسیاری میدهد. کودک در این دوران مایل است: دیگران آن را خوب بدانند. قضاوت و نظر خوبی درباره‌اش داشته باشند. اگر در شخصیت پدر و مادر نقص روانی و تربیتی وجود داشته باشد معمولا هیچ نسخه تربیتی به تربیت کودک کمکی نخواهد کرد. باید سعی کنید مساله حریم تن را به کودک تان بیاموزید. یعنی باید او را آموزش دهید که خودش به تنهایی به توالت برود و دیگر شما یا پدرش همراهی اش نکنید چون بخشهایی از بدن را هیچکس نباید ببیند یا لمس کند. ضمنا در مورد جلوگیری از آسیب جسمانی و دست ورزی به کودکان هم باید او را آموزش دهید تا اجازه ندهد هیچکس به او دست بزند یا آسیب برساند و هر کس دراین زمینه قصدی داشت حتما به شما یا پدرش اطلاع دهد. در این سن اگر نیاز به ارایه اطلاعات بیشتر بود فقط باید بر اساس دانسته های خود کودک باشد نه چیزی فراتر از آن. یعنی به نیاز و دانسته های فرزندتان توجه کنید و بر ان اساس اطلاعات دهید. زمانی که برای کودک تعیین می کنیم چه احساسی باید یا نباید داشته باشد، مثلا " ناراحت نباش، نترس، خجالت نداره، اینکه ناراحتی نداره " به هوش هیجانی او آسیب می زنیم. شخصیت کودک را زیر سوال نبرید.احساس او را نفی نکنید.او باید بداند خوب است، احساسات او تایید شده است، اما رفتار او بر اساس آن احساسات درست نیست. میدونم ناراحتی، منم بودم ناراحت میشدم، اما اجازه نداری کتک بزنی. به کودک حق انتخاب دهيد. الان حمام ميری يا قبل از خواب؟ بشقابتو توی سينك ميذاری يا روی كابينت؟ به او حق انتخاب دهيد تا بتواند قسمتی از تصميم گيری شما باشد. ميتوانيد از او بپرسيد كی ميخواهد درس بخواند
ی به فکر فرو رفت و خود را در موقعیتی خیلی بد دید. می دانست که زندگی برای آن سخت شده است . اما خود را نباخت و موقعیت جدید خود را بررسی کرد و گفت : بهتر است به فکر سرپناهی باشم چون بعد از ساعتی شب فرا می رسد . او یکه و تنها شروع به کار کرد و قبل از غروب آفتاب لانه بسیار کوچکی برای خود آماده کرد . مورچه آنقدر خسته شده بود که نفهمید کی خوابش برده است و صبح زود با طلوع آفتاب از خواب بیدار شد. مورچه از لانه اش بیرون آمد صبح زیبایی بود خورشید در آسمان می درخشید اما مورچه صبح خوبی نداشت چراکه خیلی چیزها را از دست داده بود .  محیط اطراف خود را خوب نگریست همه چیز در نظر او غیر عادی بود . او می دانست که باید به فکر غذا باشد. بنابر این بدنبال غذا در اطراف لانه قدم زدن را شروع کرد و چند لحظه بعد متوجه حیوانی شد که تا بحال ندیده بود . به او نزدیک شده و سلام کرد و بعد نام او را پرسید . آنحیوان سوسک بود خود را برهم معرفی کردند و معلوم شد که سوسک نیز سوار بر جریان آب از آنجا سردر آورده و او نیز همه کسانش را از دست داده است . مورچه گفت پس تو هم تنهایی سوسک گفت : بلی مورچه بلافاصله به او پیشنهاد دوستی داد و او قبول کرد . مورچه و سوسک قرار ملاقات بعدی را باهم گذاشتند و مورچه برای یافتن غذا از او خداحافظی کرد و از هم دورشدند . مورچه غذایی تهیه کردو به لانه خود برگشت حالا دیگر مورچه روحیه بهتری داشت . چراکه لانه داشت غذا داشت و از همه مهمتر یک دوست خوب هم داشت . مورچه در آن موقعیت بد خود را نباخت و با صبر و حوصله و فکر درست توانست زندگی خوبی را دوباره شروع کند . درست است گه با زندگی اولی خود فرق داشت اما این زندگی هم بد نبود و در نوع خود بسیار زیبا و جذاب بود. روز به روز لانه خود را بهتر می کرد. دوستان زیادی را برای خود یافته بود. غذاهم به مقدار کافی داشت . 👨🔧 😼سهیل کوچولو هر سال تابستان مهمان خانه مادربزرگ بود. خانه مادربزرگ یک حیاط با صفا و سبز و خرم داشت و سهیل تمام روزش را در حیاط می‌گذراند و به آب بازی مشغول بود. 😼مادربزرگ هم هر روز به او اعتراض می‌کرد و می‌گفت: پسرم اینقدر شیر آب را باز نگذار، حیفه به خدا. اما سهیل گوش نمی‌کرد. تا این‌که یک روز سهیل در حیاط بود و می‌خواست به درختان آب بدهد که ناگهان آب قطع شد. سهیل مدتی در حیاط بازی کرد، ولی حوصله‌اش سر رفت. برای همین از مادربزرگ اجازه گرفت تا بیرون برود و در کوچه قدم بزند. 😼 در محله آنها همچنان آب قطع بود، گربه‌های محل هم در جوی‌ها و باغچه‌ها به دنبال آب می‌گشتند، همه تشنه بودند. سهیل گربه‌ای را دید که از شدت تشنگی زبانش را روی آسفالت خیابان می‌کشید، اما هیچ جا خبری از آب نبود. سهیل کوچولو به خانه برگشت و کاسه آبی که مادربزرگ کنار گذاشته بود را برای گربه‌ها آورد و روی زمین گذاشت. 😼گربه کوچولو به سمت آب دوید، آنقدر تشنه بود که با ولع زیادی آب می‌خورد. در همان موقع بود که گربه‌ای چاق آرام‌آرام به سمت آنها آمد، همه گربه‌ها راه را باز کردند تا او آب بخورد. 😼پشت سر آن تعدادی بچه گربه کوچولو هم آمدند، سهیل تازه متوجه شد که آن گربه یک مادر است و به بچه‌هایش شیر می‌دهد. سهیل با دیدن این صحنه تازه متوجه شد که آب چقدر با ارزش است. 😼چند روز کامل، آب کوچه آنها قطع بود و تمام برگ‌های درختان و بوته‌ها از بی آبی پلاسیده شده بود. همه جا خشک خشک بود. سهیل متوجه شد بدون آب چقدر زندگی سخت است و ما باید قدر آب را بدانیم و آب را هدر ندهیم. ناگهان با صدایی بلند همه خوشحالی کردند و به آسمان نگاه کردند. 😼بله باران شروع به باریدن کرد و تمام زمین‌ها و درختان و باغچه‌ها و حتی گربه‌ها و حیوانات دیگر را سیراب کرد. سهیل هم زود به خانه برگشت و از آن روز متوجه شد که آب را به اندازه و شیر آب را موقعی که نیاز ندارد، باز نگذارد تا همه از آب بتوانند استفاده کنند و همه خوشحال باشند. گلنوشا صحرانورد یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود یه جنگلی بود که درختان آن روز به روز افسرده  می شد آب چشمه هایش کمتر و کمتر می شد . در این جنگل موشی بود که خیلی جاها سفرکرده بود و چون خیلی باهوش بود هر چه را می دید سعی می کرد آن را به تجربیات خود اضافه کند و آن را یاد بگیرد . به همین دلیل دایره اطلاعات او از همه حیوانات آن جنگل بیشتر بود . این موش بین حیوانات به موش دانا ملقب شده بود و همه آنرا موش دانا صدا می زدند . موش دانا به دوستان خود گفت بهتر است بفکر ترک این جنگل باشیم و به جنگل دیگری برویم . دوستان او چون می دانستند موش دانا حرف بی ربطی نمی زند . حرف او را قبول کردند و به دستور موش خود را آماده ترک آن جنگل کردند . آنها رفتند تا جایی حدید برای زندگی پیداکنند . چون هدفشان معلوم بود اتفاقا به جایی رسیدند که خیلی جای خوبی بود . موش از انها خواست که در این جا
برای خود لانه ای بسازند . دوستان موش دانا که خاله سوسکه - عنکبوت سیاه - هزار پا و مارمولک بودند به حرف موش دانا زیاد اهمیت ندادند و مشغول بازی و تفریح شدند ولی موش بلافاصله شروع به کندن زمین کرد و یکی دو روزی را بازحمت فراوان این کار طاقت فرسا را ادامه داد و بلاخره توانست لانه خود را آماده کند دوستان بازی گوش او همیشه در حال تفریح بودند و صدای  قهقهه آنها هر روز شنیده می شد . موش دانا بعد از اتمام کار ساخت لانه بفکر جمع کردن آذوقه افتاد و رفت دنبال آذوقه و یکی دو روزی هر چقدر که می توانست آذوقه فراهم کرد و  دوستان خود را به میهمانی دعوت کرد در ان روز آنها دور هم خیلی خوشگذراندند و در آخر موش دانا به آنها توصیه کرد دوستان من بفکر فردا هم باشید وضعیت هوا همیشه همینجوری نخواهد بود سعی کنید لانه ای محکم برای خود تهیه کنید . آنها از هم خداحافظی کردند و رفتند چند روزی به همین روال گذشت اما هنوز هیچ یک از دوستان موش لانه ای نساخته بود چند روزی گذشت هوا بطور ناگهانی سرد شد . دوستان موش دانا بفکر لانه ساختن افتادند . آنها بدلیل سردی هوا خیلی سریع لانه ای درست کردند که خیلی هم محکم نبود . بعد از ساعتی هوا طوفانی شد و در اولین ساعات شروع طوفان همه دوستان موش دانا لانه نچندان محکم خود را از دست دادند و همگی بی پناه شدند. تحمل  این وضعیت برای همه آنها خیلی سخت بود و همه آنها در صحبتهای خود متوجه این نکته شدند که باید برای راه علاج بسراغ موش دانا بروند و از او کمک بگیرند . آنها باهم بسراغ موش دانا آمده و مشکل خود را با او در میان گذاشتند . موش دانا از آنها دعوت کرد که به لانه او بیایند و چند روزی را با او زندگی کنند و بعداز پایان طوفان و خوب شدن هوا بفکر سرپناهی محکم و دائمی برای خود باشند . آنها قبول کردند و چند روزی را با هم در کنار هم به خوبی و خوشی سپری کردند و از خاطرات شیرین گذشته خودشان تعریف کردند . خیلی به همه آنها خوش گذشت و بعد از اینکه طوفان فروکش کرد آنها همگی با همفکری همدیگر و کمک به همدیگر برای ساخت لانه ای محکم برای هم کار را آغاز کردند . آنها سالهای زیادی را در کنار هم با شادی و خوشی زندگی کردند . یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود روزی روزگاری در یک روستایی  درختی بود که هر پنج سال یک بار یکی از  سیب هایش با بقیه فرق میکرد. هر کسی این سیب را میخورد آینده را میدید.  پادشاهی سه پسرداشت که همگی برسر به قدرت نشستن به جای تخت پادشاهی با هم بحث می کردند . روزی پدر آنها را خواست و گفت فرزندان من وقت آن رسیده که من یکی از شماها را به عنوان پادشان به مردم معرفی کنم.  من به شما ماموریت می دهم که هر سه بروید و گرانبهاترین شیئ دنیا را برایم بیاورید.  هر کس گرانبهاترین را آورد آن را انتخاب خواهم کرد. هر سه کوله بارشان را جمع کرده و راه افتادند.  هر کدام به سمتی رفتند پسر بزرگ به کشور چین رفته و کاسه ای بسیار گران قیمت را خرید و به سمت پدر برگشت . پسر وسطی به هندوستان رفت و طوطی سخنگویی را خریداری کرده و به پیش پدر برگشت . و لی پسر کوچک به جهانگردی روی آورد و هر که را که دانا می دید به پیش آن می رفت و چیزی یاد می گرفت. بطوری که هر چه پول داشت در این راه خرج کرد و مجبور شد به کار کردن روی آورد. وی در پی کار جویی سر از روستایی در آورد. در پیش  باغداری  که پیر و فرسوده شده بود و صاحب زنی پیر بود رفت و در باغ او مشغول کار کردن شد.  روزها و ماه ها گذشت و باغ سیب پربار شده بود. پیر مرد و پیر زن با او بسیار خوشرفتاری می کردند.   روزگار بسیار خوش می گذشت روزی از روزها پسر پادشاه که دیگر  کوله باری از تجربه شده بود تصمیم گرفت با اندک سرمایه ای که از باغداری به دست آورده بود به نزد پدر برگردد. ماجرا را با پیرمرد در میان گذاشت و پیرمرد بسیار از رفتن او ناراحت شد اما چاره ای نبود، باید پسر به نزد پدرش برمی گشت . پیرزن با اندوه و غم کوله باری برای پسر آماده کرد و با هم با گریه و زاری خداحافظی کردند. پسر وقتی از در خانه بیرون می رفت دزدان و راهزنان به خانه حمله کردند و دارو ندار مردباغدار را بردند.  پسر مجبور شد پولی را که پس انداز کرده بود و در جای امنی از لباسش مخفی کرده بود را به باغدار بدهد.   باغدار در نهایت شرمندگی سیبی را به رسم یادگاری به پسر داد و پسر قول داد که به زودی دوباره به آنها سر بزند و از آنها خداحافظی کرد و از خانه دور شد.  چون پولی نداشت مجبورد بود بیشتر راه را با پای پیاده برود در طول مسیر خسته و کوفته بدون غذا خوابید و بعد از بیدارشدن چاره ای جز خوردن آن سیب ندید.  پسر مشغول خوردن سیب بود متوجه شد در بدن او تغییراتی رخ می دهد.  پس از پایان  متوجه شد که چیزهایی  را می داند که قبلا نمی دانست این همان اینده را دیدن بود. پسر اتفاقی صاحب سیبی شده بود که قبلا صحبتش را کرده بودیم با هز
ار زحمت به پیش پدر رسید . قبلا برادرانش به خدمت پدر رسیده و اشیائ خریداری شده را به او تقدیم کرده بودند .  پدر از پسر کوچک سوال کرد تو چه آورده ای ؟ پسر جواب داد کوله باری از تجربه و آینده نگری و دیدن آینده !!!!! باشنیدن جریان سفر پسر  شاه بادیدن اینهمه تجربه و دانایی، او را به عنوان پادشاه به مردم معرفی کرد. پسر با لباس پادشاهی به آن روستا رفت و پیرمرد باغدار و پیرزن را به قصر خود آورد و دستور داد دزدان و راهزنان را پیدا کرده و به مجازات برسانند .  پدر و مادر دنيای فرزندشان هستند: وقتی پدر و مادر در حضور كودك دعوا ميكنند،فرياد ميزنند و همديگر را تهديد ميكنند تمام دنيای كودك زير و رو ميشود.وحشت و اضطراب باعث ترشح هورمون كورتيزول ميشود كه به مغز كودك آسيب ميزند يا باعث ايجاد بيماری های روان تنی در او خواهد شد. پرورش گل و گیاه، یکی از بهترین تمرین‌ها برای آموزش صبر به کودکان است با این کار کودک می‌آموزد با مراقبتی که همراه با حوصله است می‌تواند موجودی را پرورش دهد. ✔️بچه نوپايتان هنگام حمام كردن به آلت تناسلي خود دست ميزند: ⭐️اين سناريوي رايجي است و در بيشتر خانه ها به طور مكرر اتفاق مي افتد. 📍اگر فرزندتان اينكار را كرد از فرصت استفاده كنيد و نام صحيح اندامهاي مختلف بدن را با او مرور كنيد و با موضوع خيلي جدي رو به رو شويد. 📍از اندامهاي غيرجنسي شروع كنيد و اندامهاي جنسي را به طور پراكنده لا به لاي آنها نام ببريد. 📍از همان ابتدا از تايمهاي صحيح استفاده كنيد: 📌براي پسرها اين قسمتها عبارتند از آلت تناسلي، بيضه ها و باسن 📌براي دخترها عبارتند از پستان ها، واژن يا آلت تناسلي و باسن. 📍به بچه ها بفهمانيد كه كسي اجازه ندارد به قسمتهاي خصوصي بدن آنها دست بزند و خودشان هم نبايد آنها را به كسي نشان بدهند. 💯البته استثنا وجود دارد و وقتي پدر و مادر، بچه را حمام ميكنند و يا پزشك او را معاينه ميكند در حضور پدر و مادر ميتواند به آن قسمتها دست بزند. 👇 هشت ساله بودم که در یک میهمانی برای اولین بار با پدیده ای به نام "خرمالو" آشنا شدم . میزبان با لبخندی ملیح خرمالو تعارف کرد و من هم بدون درنگ نامبرده را شکافته و چشیدم . شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می کردم گونه هایم در حال تجزیه شدن هستند! از آن روز به بعد در نظر من هر کس که خرمالو می خورد فردی " مازوخیسمی " و هر کس که خرمالو تعارف می کرد شخصی " سادیسمی " قلمداد می شد ! تجربه تلخ اولین کام از خرمالو باعث شد که من بیست و دو سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک طرفه تحریم کنم با اصرار فراوان همسرم ، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در سی سالگی به خرمالو یک فرصت تازه دادم خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیمو ترش و توت فرنگی در "صدر مصطبه" بنشانم یک تجربه ی تلخ در هشت سالگی ، باعث شد که بیست و دو سال از همه خرمالو ها متنفر باشم . اولین تجربه های کودکی ، شالوده ی ما را می سازند . چه بسیارند باور ها ، هنجار ها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه طعم "گس" آن ها در کودکی ، هنوز منفور ما هستند . کاش به بچه هامون بگیم: مهم نیست اگه 20 نشی، میتونی 16 بشی و به تلاشی که کردی افتخار کنی. لازم نیست بهترین باشی، مهم اینه که خوشبخت باشی، مهم اینه که از زندگیت لذت ببری. خوشبختی جایی هست که توش مقایسه نباشه، بهترین ها همیشه خوشبخت نیستن… -براي تو🌱🕊 ⭕️✍حکایتی زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 ارباب لقمان به او دستور داد که در زمینش، برای او کنجد بکارد؛ ولی او جو کاشت. وقتی که زمان درو فرا رسید، ارباب گفت: "چرا جو کاشتی، در حالی که من به تو دستور دادم که کنجد بکاری؟" لقمان گفت: "از خدا امید داشتم که برای تو، کنجد برویاند" اربابش گفت: "مگر این ممکن است؟" لقمان گفت: "تو را می‌بینم که خدای متعال را نافرمانی می‌کنی، در حالی که از او امید بهشت داری؛ بنابراین گفتم شاید آن هم بشود" آن گاه، مولایش گریست و به دست او توبه کرد و لقمان را آزاد ساخت. 🌳🍃🌳🍃🌳🍃 کودک درمانده تربيت نكنيد! جملاتی مانند "هميشه كارت خرابكاريه" "هيچ وقت حرفمو گوش نميدی" "يكبار ازت يه كارى خواستما ببين چكار كردى" به كودكان در مانده بودن را مياموزد. از كلمات "هيچ وقت" يا "هميشه" برای نشان دادن بدى كار كودك استفاده نكنيد. فرزندتان روزانه صدها كار درست و چند كار اشتباه انجام ميدهد درست شبيه شما و بقيه انسانها، غلو نكنيد فرزندتان باور ميكند كه هميشه بد است و هيچ وقت خوب نيست و كم كم درمانده خواهد شد. 🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃 🌼🍃 🍃 (پيشنهاد ميكنم بخونيد ، خيلى زيباست) بربالین دوست بیماری عیادت رفته بود
ر و مادری که دائم با هم درگیری و اختلاف دارند، چنین برخورد میکند.
منين فرمود: تو او را نمي شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا مي کنم! ابوذر عرض کرد: من ضمانتش مي کنم يا اميرالمومنين. 💭آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد...و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود...سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب آمد و در حاليکه خيلی خسته بود، به نزد اميرالمومنين (علیه السلام) آمد وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی. ❓❔ امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چيزی باعث شد تا برگردی درحاليکه مي توانستی فرار کنی؟ ✨✨ آن مرد گفت: ترسيدم که "وفای به عهد" از بين مردم برود. ❓اميرالمومنين(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟ ✨✨ ابوذر گفت: ترسيدم که "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم برود. پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتيم... اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود: چرا؟ ✨✨ گفتند: مي ترسيم که "بخشش و گذشت" از بين مردم برود. 💧و اما من اين پيام را برای شما فرستادم تا "دعوت به خير" از ميان مردم نرود. 👈 حالا نوبت شماست که بعد از خواندن این داستان آن را برای دیگران نقل کنید و در صورت امکان برای دوستانتان ارسال کنید تا "نشر و پخش فضایل مولای مان" از میان ما نرود. لاک پشت ها به خاطر سبک زندگی خاصی که دارند نزدیک به ۱۵۰ سال عمر می کنند سبک زندگیشون اینه که سرشون تو لاک خودشونه، نه زندگی دیگران! 💢تنبیه بدنی، کم اثرترین ابزار یادگیری واصلاح رفتار است. تکالیف زیاد، به ویژه جریمه کردن، سبب بی میلی تحصیلی می شود. در تنبیه، باید عمل کودک نکوهش شود، نه شخصیت او. 🔯جلب توجه منفی می‌کند: 🔸كودك نیاز به توجه دارد به‌طور معمول او ترجیح می‌دهد از راه‌های مثبت یعنی با انجام كارهای خوب این توجه را به‌دست آورد اما اگر تشویق كارهای خوب به اندازه كافی نباشد و كودك مورد بی‌توجهی قرار گیرد، برای او توجه منفی هم بهتر از بی‌توجهی است. كودكی كه اغلب مورد غفلت واقع می‌شود ممكن است پس از مدتی كشف كند كه اگر جنگ و دعوا راه بیندازد و دیگران را بزند در مركز توجه دیگران قرار می‌گیرد. یکی از علل لجبازی کودکان، تناقضات رفتاری والدین است. مثلا یک روزحالمان خوب است با او بازی میکنیم و وقتی حالمون بد است حوصله بازی نداریم. 💥 فحش دادن کودک ❓ سوال: فرزندم چندتا فحش یادگرفته وگهگاهی به زبون میاره خیلی نگرانیم چطور با اون برخورد باید کرد. 🎈 پاسخ روانشناس : شماپدرمادرها فحش بلدید؟ همه گفتند بله خیلی زیاد روانشناس : پس خیلی بی ادبید که انقدر فحش بلدید. 🎈 بچه ها فحش یاد میگیرن ولی نمیدونن که بده. وقتی فحش میدن اصلا حساسیت نشون ندید چون تا بفهمن شما حساس شدی باهاتون در می افتن. میفهمن این کلمه که نمیدونن چیه باعث جلب توجه شما میشه اصلا انگار نه انگار چیزی گفته. 🎈 هروقت فحش داد فضارو عوض کنید اگه گفت مرض بگید مرض یا مگس؟ تبدیل به شوخی و بازی کنید و فضا رو منحرف کنید اگه گفت آشغال بگید آره باید آشغالا رو بریزیم سطل آشغال بعد ببریم بذاریم سرکوچه. امروز هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند. قبل از اینکه بخواهید از مزّه ی غذای تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد. امروز پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام، از دنیا رفته قبل از آنکه از فرزندان تان شکایت کنی، به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید، به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند. و پیش از آنکه از شغل تان خسته شوید و از آن شکایت کنید به افراد بیکار و ناتوان و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند فکر کنید. زندگی،یک نعمت است با غر زدن و نالیدن به کام خودتان و اطرافیان تلخش نکنید. 🔸در یک کلام کودکان گدای محبت اند.یعنی شما والدین می توانید آنقدر به یکدیگر و کودکتان مهر بورزید که یک گوشه چشم و خم ابروی شما،از صد تنبیه و کتک و شکنجه برای کودک دردناک تر باشد! و برعکس می توانید آن چنان در رابطه عاطفی و خانوادگی تان دیسیپلین اعمال كنيد که کودک را تشنۀ محبت سازید! دلیل لجبازی کودکان 1. تثبیت استقلال: کودک دوست دارد به گونه ای باشد که خودش میخواهد، نه آن گونه که شما میخواهید؛ زیرا احساس استقلال میکند؛ بنابراین، جایی برای نگرانی نیست. 2. جلب توجه: چنان سخن نگویید که چنین موضعی بگیرد؛ او دوست دارد جلب توجه کند؛ پس به مخالفتهایش بی توجهی کنید و حساسیت نشان ندهید. 3. لجبازی: ممکن است این رفتار کودک به سبب لجبازی باشد که در اثر بی توجهی شما به خواسته های منطقی اش ایجاد شده است. 4. انتقامجویی: گاهی کودک برای انتقام جویی از پد
🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃 🌼🍃 🍃 📖 مانند این پیرزن خدا را بشناسید امام علی (علیه السلام) با جمعی از پیروان در معبری عبور می نمود. پیرزنی را دید که با چرخ نخ ریسی خود مشغول رشتن پنبه بود. پرسید پیرزن، خدا را به چه چیزی شناختی؟ پیرزن به جای جواب، دست از دسته چرخ برداشت. طولی نکشید پس از چند مرتبه دور زدن، چرخ از حرکت ایستاد. پیرزن گفت چرخ بدین کوچکی برای حرکت احتیاج به چون منی دارد. آیا ممکن است افلاک به این عظمت و کُرات به این بزرگی، بدون مدبری دانا و حکیم و صانعی توانا و علیم با نظم معینی به گردش افتد و از گردش خود باز نایستد؟ امام علی (علیه السلام) روی به اصحاب خود نمود و فرمود مانند این پیرزن خدا را بشناسید. منبع: داستان هایی از خدا، نوشته احمد میرخلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد ۱ مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد. مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟ آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد. مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند. آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم. مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد. آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند. مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد!  سه پند به پسرش : "در زندگی بهترین غذا را بخور ... در بهترین رختخواب جهان بخواب ... در بهترین خانه ها زندگی کن" ... پسر گفت : ما فقیریم چطور این کارها را بکنم ؟ لقمان : ✨اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری ، هر غذایی ، طعم بهترین غذای جهان را میدهد . ✨اگر بیشتر کار کنی و دیرتر بخوابی ، هر جا که بخوابی بهترین خوابگاه جهان است ، ✨و اگر با مردم دوستی کنی ، در قلب آنها جای میگیری ، و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست! 📌خانوادۀ خوب، فرزند صالح اصلی‌ترین ثمرۀ زندگی مشترک، فرزند است؛ ☘️ثمره‌ای که می‌تواند انسان را به سعادت برساند و زندگی را برای او تبدیل به بهشت کند. 📛از آن سو، فرزند بد، زندگی را برای انسان، به جهنّم تبدیل کرده، لکّۀ ننگی برای پدر و مادر خویش می‌شود. ✅بسیاری از ما در دنیای امروز به دنبال پیدا کردن راهی هستیم که بتوانیم به بهترین و راحت‌ترین شیوه، فرزندان سالم و صالحی را تربیت کنیم. ✖️فضای بیرون از خانه، محیط امنی نیست. در وضعیت کنونی، محیط خارج از خانواده، پُر از عواملی است که می‌تواند فرزند ما را از هستی ساقط کند. 🔔اگر کسی چشم بینایی برای دیدن عوامل ضدّ تربیتی در جامعه و گوش شنوایی برای شنیدن زنگ خطر داشته باشد، معنای تربیت شدن فرزند در محیط خارج از خانه را می‌فهمد. وقتی هم این زنگ خطر را شنید، تمام همّتش را به کار می‌بندد که محیط خانه را محیطی سرشار از صمیمیّت و محبّت کند. 📚 [Forwarded from Matin] سه برادر مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند اين مرد پدرمان را کشته است.😵 👤امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟ آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. يکی از شترهايم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اينها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مرد.🐫🐪🐫 ✨امام علی (علیه السلام)فرمودند: حد را بر تو اجرا مي کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهيد. پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته پس اگر مرا بکشيد آن گنج تباه مي شود، و برادرم هم بعد از من تباه مي شود.🚶🏃🚶 📝 اميرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را مي کند؟ آن مرد به مردم نگاه کرد و گفت اين مرد. اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آيا ضمانت اين مرد را مي کنی؟ ابوذر عرض کرد: بله اميرالمو
یم پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت چند دقیقه. بعداز ورودما اذان مغرب گفتند آقای پیرکراواتی،باشنیدن اذان ،درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!! برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقیدبه نماز اول وقت باشد بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم؟ و اوهم قضیه نماز ومرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد... درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه(رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!! روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم... آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم... رسیدیم مشهدو بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد... گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کردکه رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.! به خودگفتم ماعجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!! حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پيرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟ گفتم:چه شرطی وبرای چی؟ شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسروقت اذان بخوانی.! متعجب شدم که او قضيه مرا ازکجا میدانست!؟ كمی فکرکردم دیدم اگرراست بگوید ارزشش را دارد... خلاصه گفتم :باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.! همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!! منهم ازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.! اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتندسردارسپه جهت بازدید درراهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.! درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز.. رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!! اگرعصبانی میشدیاعمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود... نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم وگفتم : قربان درخدمتگذاری حاضرم شرمنده ام اگروقت شما تلف شد و... رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟ گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت: مردیکه پدرسوخته،کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.! اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.! بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!! ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم.... 🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃 🌼🍃 🍃 💎استادی با شاگردش از باغى ميگذشت .. چشمشان به يک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند . بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ..! استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛ بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين! مقدارى پول درون آن قرار بده .. شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند. کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد. با گريه فرياد زد : خدايا شکرت ! خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى .. ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت .. استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستانی .. 🍃🌼🌼🍃
؟ چند ساعت تكاليفش طول ميكشد؟ اگر به مرحله نوجوانی رسيده اند از آنها بخواييد برنامه ريزی كند و بعد به شما اطلاع دهد. ‌ والدینی که زود عصبانی می شوند، تحمل کمی دارند، انتظار دارند همه چیز طبق خواسته آنها پیش برود و از کودک توقعات غیرواقعی دارند، خودشان کودکی بدی داشته اند، و معمولا باعث آزار فیزیکی، روانی، کلامی یا عاطفی فرزند خود می شوند.این کودکان معمولا مضطرب میشوند و مهارتهای اجتماعی ضعیفی دارند ( خجالتی و مضطرب یا جنگجو و پرخاشگر ) و در آینده به افسردگی مبتلا خواهند شد ‌ احترام گذاشتن به فرزندان یکی از اساسی‌ترین مباحثی است که همواره مورد توجه در تعلیم و تربیت بوده است. بعضی از والدین ممکن است فرزند خود را دوست داشته باشند ولی به او احترام نگذارند. نکته مهمی که والدین باید به آن دقت کنند این است که دوست داشتن فرزند کافی نیست، بلکه لازم است شما برای او احترام قائل باشید. احترام به کودک و نوجوان به همان اندازه اهمیت دارد که دوست داشتن او. اگر میخواهید سخن شما روی فرزندتان تاثیر داشته باشد باید به او احترام بگذارید و برایش حریم قائل شوید. ‌اگر می خواهید کودک خود را به انجام کاری تشویق کنید، مثلا می خواهید که اسباب بازی هایش را جمع کند، می توانید آن فعالیت را به صورت بازی در آورید و بگویید: ببینم می توانی تاپنجاه که شمردم اسباب بازیهایت را جمع کنی .او را مسئولیت پذیر سازید. اگر عجله دارید به او بگویید که دیرتان شده است و به کمک او احتیاج دارید. از او بخواهید که کیف شما را دم در بگذارد و ظرف غذای خودش را از یخچال بیرون بیاورد. همیشه به سوالهای کودک پاسخ دهید. نیازی به گفتن تمام حقایق نیست، فقط آن مقداری که او قادر به درک آن است بگویید، ولی هرگز دروغ نگویید و چیزی را مخفی نکنید، زیرا کودک شما خواهد فهمید و اعتماد خود را به شما از دست خواهد داد. کودک شما یک سوال را بارها می پرسد همیشه جواب یکسان بدهید و هرگز شکیبایی خود را از دست ندهید. «تو واسه من مهم‌نیستی» شما می‌دانید معنی این جمله چیست. اتفاقا شما اهمیت می‌دهید به همین دلیل است که ناراحت هستید. خب، پس چرا این را می‌گویید و باعث می‌شوید هر دوی شما احساس ناراحتی کنید؟! این نوع از ابراز بی‌توجهی می‌تواند تبدیل به عادت شود. خب، حتما می‌دانید که مهم‌ترین الگوی بچه‌ها پدر و مادر هستند و این رفتارها را الگو‌برداری می‌کنند. کمی عقب بایستید و دخالت نکنید اگر کودکتان هنگام راه رفتن زمین خورد یا اگر دیدید که دو کودک بر سر اسباب بازی با هم درگیر شده اند سریعاً دخالت نکنید. کودکان برای رشد جسمی و ذهنی نیاز به فرصت و فضا دارند به ویژه در شرایطی که دچار مشکل می شوند. وقتی که خودشان مشکلاتشان را حل کنند در آینده انسان های توانمندتری خواهند بود. اگر چه عقب نشستن و نگاه کردن برای والدین بسیار سخت است اما کلیدی ترین نکته در توانمند سازی کودکان به شمار می رود. فقط زمانی دخالت كنيد كه به هم آسيبی ميزنند يا از شما كمك ميخواهند. یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود در یک منطقه خوش آب و هوا دره ای بود بسیار زیبا که در آن مورچه هایی برای خود لانه درست کرده بودند و زندگی خوشی داشتند . آنها کار و تلاش فراوان می کردند . مورچه ها همیشه در تلاش و جمع کردن غذا بودند و باهم در خوشی زندگی می کردند . آنها لانه خودشان را گسترش می دادند یا آن را بازسازی می کردند . خلاصه شاد شاد بودند و تفریح می کردند و باهم مهربان بودند و همدیگر را دوست داشتند. روزهای زیادی را باهم با خوشی گذراندند تا اینکه روزی آسمان آبی را ابری تیره پوشانید و به دنبال آن باران تندی درگرفت و همه جا را آب فرا گرفت باران ساعتها ادامه داشت همه حیوانات بدنبال پناهگاه می گشتند . مورچه ها همگی با سرعت خود را به لانه رساندند بجز یکی از آنها که از لانه دور بود . این مورچه خود را به روی برگ درختی که روی زمین وجود داشت رسانید و برگ در روی آب روی زمین سریع شناور شد و مورچه به همراه برگ سرگردان با آب جاری روی زمین به اینطرف و آنطرف می چرخید و از لانه دور تر و دورتر می شد. مورچه هایی که در لانه بودند با پر شدن آب درون لانه شان همگی خفه شده بودند و هیچ مورچه ای الا مورچه شناور سرگردان و آواره شده در هوای سرد نمانده  بود.  مورچه از خود اختیاری نداشت آب برگ را به هر کجا که دلش می خواست می برد . ساعتها بر روی برگ سرگردانی کشید و همیشه از اینکه در آب بیفتد می ترسید تا اینکه باران بند آمد . آب روی زمین فروکش کرد و یواش یواش مورچه توانست از روی برگ به روی زمین قدم بگذارد تازه مورچه  به خود آمد و متوجه شد که چه بلایی به سرش امده است . مورچه متوجه شده که در عرض نیم روز همه چیزش را از دست داده است . مورچه دیگر نه صاحب لانه بود و نه خانواده و نه هیچ دوست و نه غذایی برای خوردن تازه مصیبت او شروع می شد . لحظه ا
ورد. اگر ديدگاه شما منفی باشد، او از راههای منفی به هدف خود می رسد. اما اگر شما روی نكات مثبت متمركز شويد، در مقابل، رفتارهای خوب بيشتری دريافت خواهيد كرد، زيرا در اين حالت كودك با رفتارهای مثبت خود، سعی درجلب توجه شما خواهد داشت. باید بدانیم که تکلیف مدرسه از اول تا آخر فقط و فقط وظیفه فرزند من و شماست و به هیچ وجه نه به عنوان معلم تکالیف او را تصحیح نکنیم و نه مانند معلم از او نپرسیم که چرا چنین و چرا چنان کردی و او را مورد بازخواست قرار ندهیم و حتی به عنوان هم‌شاگردی نیز به دنبال کمک کردن به او، به صورت تقلب و یا انجام تکالیفش به او کمکی نکنیم. (نوشتن تکالیفش) فرزند ما باید به این نتیجه برسدآنچه را که او باید انجام بدهد به خود او مرتبط است و از این بابت باید احساس مسئولیت لازم را بکند. سرمشق خوبی برای کودکان باشید چرا که فرزندان با چشم ها و گوش های باز متوجه شما هستند و صداقت، وفاداری، محبت، گفتار، رفتار پسندیده را از شما سرمشق می گیرند. اولين نياز كودكان برای داشتن رشد سالم روانی عشق و امنيت است.زندگی كودكان بدون آرامش و امنيت،اگر همه چيز داشته باشد گويی هیچ چيز ندارند. تحمل دعوا وخشونت خونگی واسه بچه ها، چند برابر بزرگسالان سخته. و اگه کودک در مراحل رشد مغز و شکل گیری شخصیت باشه، تاثیرات جبران ناپذیری به جسم و روانش وارد می بازی‌های جسمی برای مصرف انرژی اضافی بدن و نجات یافتن از خستگی و کسالت بسیار مفید است و رفتارهای ناآرام و پرخاشگری توأم با عصبانیت کودک را کاهش می‌دهد. اگر در خانه فردی خشن هستید و یا همسر خود را مورد اهانت قرار می دهی،لازم نیست به فکر تربیت فرزندتان باشید. فرزندتان با دیدن اعمال شما خودبخود تربیت می شود. همانند سازی با یکی از والدین هم جنس موفق گرچه کودک را به موفقیت تشویق می کند اما الزاما تضمین کننده نیست به کودکان این امکان را دهید تا کارهای کوچک را خودشان به تنهایی انجام دهند و موفقیتهای هر چند ناچیز به دست آورند تا اعتماد به نفسشان پرورش یابد و مهارتهای زندگی اجتماعی در آنها تقویت شود. سعی کنیدفرزندان خود بخصوص فرزندان کمرو را قدری بیشتر نوازش کنید.تماس جسمانی باعث میشود کودک احساس طرد شدن نکند احساس رضایت را در او ایجاد میکند و واقعیت وجودی اورا مورد تأیید قرار میدهد. کودکی كه جنب و جوش ندارد، باهوش نمی شود. ممكن است کودک حافظه ای عالی داشته باشد ولی زمانی که از هوش خود استفاده نکند و آنرا پرورش ندهد به خلاقیت نمیرسد. اگر فرزندتان دو تربیتی است، مثلا یکی از والدین تنبیه میکند و همان لحظه دیگری در حضور کودک دخالت کرده طرف کودک را می گیرد و به او محبت می کند، فرزندتان می آموزد از هیچ قانونی پیروی نکند. 🔻🔻 🔲 كار تعليم و تربيت بچه ها از جراحى قلب هم مشكل تره، ما حاضر نيستيم با هيچ تهديدى، عمل جراحى رو انجام بديم، چون تخصص اينكار رو نداريم، ولى در مورد تعليم و تربيت بچه ها حاضر نيستيم حتى الفباى اين تعليم رو فرا بگيريم و وقت و زمان خود را با انواع دلمشغولى هاى بيهوده از دست ميدهيم. ما تا می توانيم باید سلامتى روانى كودكانمون رو تامين كنيم تا در اينده انسان هاى سالم تری داشته باشيم. خوردن غذا را برای کودکتان با تماشای تلویزیون یکی نکنید.غذاخوردن کاریست که فرزندتان برای تمام عمر انجام خواهد داد، آن را شرطی نکنید. به جای آنکه فرزندتان به نقطه ایی خیره شود با او حرف بزنید، شعر بخوانید، داستان بگویید در بگو مگوی کودکان دخالت نکنید.بگو مگوی کودکان سر ، اسباب بازی یا جای محدود یا حتی تماشای شبکه تلویزیونی، فرصتی مناسب برای آموزش مهارت حل مساله برای کودکان است. کودک نمی تواند غذایش را به سرعت بزرگ ترها تمام كند. نمی تواند با سرعت بزرگ ترها در بازار راه برود و بدود و چون این ناتوانی غیرعمد محلی برای سرزنش شدن اوست، دچار اضطراب می شود. زود باش كار دارم، زود بگو باید برم، بدو دیرم شده و...استرس را در جان كودك می نشاند. این وظیفه شماست كه زمان را طوری تنظیم كنید كه مجبور به عجله كردن نباشید. تربیت کودک تنها به عهده مادر نیست.نقش پدر تنها در پرداختن هزینه های زندگی نیست. کودک برای داشتن شخصیتی سالم نیاز به حضور پدر، بازی با او، محبت و توجه پدر دارد. حضور مثبت پدر در زندگی کودک باعث ایجاد حرمت نفس، امنیت، اعتماد به نفس و توانایی بیشتر در کودک خواهد شد. کودکانی که از توجه پدر در زندگی خود برخوردارند در نوجوانی کمتر دچار مشکل خواهند شد. اگر فرزندتان دچار لکنت شد به مدت دو هفته تنها کسانی در رابطه با فرزندتان باشند که به لکنت او توجه نکنند، به او کمک نکنند، نشان ندهند که منتظرند یا معذبند. بیش از نیمی از لکنتها در کمتر از یکسال بدون کمک متخصص رفع خواهد شد.حرف زدن با حیوانات یا نوز
دلیل لجبازی کودکان 1. تثبیت استقلال: کودک دوست دارد به گونه ای باشد که خودش میخواهد، نه آن گونه که شما میخواهید؛ زیرا احساس استقلال میکند؛ بنابراین، جایی برای نگرانی نیست. 2. جلب توجه: چنان سخن نگویید که چنین موضعی بگیرد؛ او دوست دارد جلب توجه کند؛ پس به مخالفتهایش بی توجهی کنید و حساسیت نشان ندهید. 3. لجبازی: ممکن است این رفتار کودک به سبب لجبازی باشد که در اثر بی توجهی شما به خواسته های منطقی اش ایجاد شده است. 4. انتقامجویی: گاهی کودک برای انتقام جویی از پدر و مادری که دائم با هم درگیری و اختلاف دارند، چنین برخورد میکند. 💢🔻💢🔻💢 💞بي ادبي و بد رفتاري كودك ١- نياز به توجه ٢- تناقض در رفتار والدين ٣- احساس بي پناهي و طرد شدگي ٤- احساس غم و اضطراب ٥- بالا بودن استاندارد هاي والدين بدون توجه به شرايط سني كودك ٦- فشار و سخت گيري والدين ٧- تنبيه ٨- رفتار ناعادلانه و غير منصفانه ٩- مقايسه و تبعيض ١٠- بي ادبي و بد سه زمان طلایی برای تقویت رابطه با کودک لحظات اولی كه از خواب بيدار می شود. دقايق اولی كه از مهد كودک يا مدرسه باز می گردد. و در اخر قبل از به خواب رفتنش نصیحت نکنید ،گزارش نخواهید،سوال نکنید‌‌‌‌؛فقط به زندگی از دیدگاه فرزندتان نگاه کنید یعنی همان همدلی برای شناختن ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﺠﻠﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ، ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ، ﺫﺍﺕ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻣﯿﺮﻧﺠﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺗﻬﺎﯼ ﻋﺠﻮﻻﻧﻪ ﯼ ﺯﻭﺩ ﻫﻨﮕﺎﻣﺖ ... ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ،ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺖ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻣﯿﻨﺖ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ... ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻗﺎﺿﯽ است. ☁️🌧🌨 ☃ 🔴عوارض استرس بر بدن: 🔺تا پنج برابر قدرت سیستم ایمنی بدن را پایین می آورد 🔺سلولهای مغزی را از بین میبرد 🔺منجر به از دست دادن بخش مهمی از حافظه میشود ☁️🌧🌨 ☃ 🚩 دو چیز انسان را نابود میکند مشغول بودن به گذشته مشغول شدن به دیگران هر کس درگذشته بماند آینده را از دست میدهد و هر کس نگهبان رفتار دیگران باشد،آسایش و راحتی خود را از دست میدهد. ☁️🌧🌨 جالبه بدانید که دروغ گویی باعث ایجادحس خارش دربافت های صورت وگردن میشود پس توجه کنیداگر طرف مقابلتان درحین صحبت تمام وقت درحال خاراندن صورت و گردنش است میتوانید مطمئن باشید جایی ازکارمی لنگد😄 ☁️🌧🌨 حكيمي را گفتند : چرا هرگز غمگین نمیشوی؟ گفت دل بر آنچه نمی ماند نمی بندم. فردا یک راز است ; نگرانش نباش. دیروز یک خاطره بود ; حسرتش را نخور و امروز یک هدیه است ; قدرش را بدان و از تک تک لحظه هایت لذت ببر. از فشار زندگي نترسيد به ياد داشته باشيد که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبديل ميکنه.. نگران فردايت نباش خدای ديروز و امروز خداى فردا هم هست... ما اولين بار است كه بندگي ميكنيم. ولى او قرنهاست که خدايى ميكند پس به خدايى او اعتماد كن و فردا و فرداها را به او بسپار... ☁️🌧🌨 ☃ پنجشنبه است ثانیه هایمان بوی دلتنگی میدهد چه مهمانان ساکتی هستند رفتگان نه بدستی ظرفی آلوده میکنند نه به حرفی دلی را تنها به فاتحه قانعند شادی روح تمام اموات فاتحه وصلوات برمحمدوال‌محمد ☁️🌧🌨 ☃ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎﯼ ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ. ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ: "ﺍﯾﻦ نیز بگذﺭﺩ" ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪ ساﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ. ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ. ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ برﮔﺸﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ: "ﺍﯾﻦ نیز بگذرد... ☁️🌧🌨 ☃ 🚩 دو چیز انسان را نابود میکند مشغول بودن به گذشته مشغول شدن به دیگران هر کس درگذشته بماند آینده را از دست میدهد و هر کس نگهبان رفتار دیگران باشد،آسایش و راحتی خود را از دست میدهد. ☁️🌧🌨 چوپانی ماری را از میان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد. چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمده و گفت: "به گردنت بزنم یا به لبت؟" چوپان گفت: "آیا سزای خوبی این است؟" مار گفت: "سزای خوبی بدی است." قرار شد تا از کسی سوال بکنند، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند. روباه گفت: من تا صورت واقعه را نبینم نمی‌توانم حکم کنم، پس برگشته و مار را دوباره درون بوته‌های آتش انداختند، مار به التماس برآمد. روباه گفت: "بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود." ☁️🌧🌨 ☃ در سوئد صبحها زود به کارخانه مي‌رسيديم و همکارم ماشينش را در نقطۀ دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک مي‌کرد به همکارم گفتم: چرا ماشينت را جلوتر پارک نمیکنی؟ گفت: براى اينکه ما زود مي‌رسيم و وقت براى پياده‌رفتن داريم. ا
ين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر مي‌رسند و احتياج به جاى پارکى نزديک‌تر به درِ ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. فرهنگ عامل اصلی در پیشرفت است ☁️🌧🌨 ☃ حكيمي را گفتند : چرا هرگز غمگین نمیشوی؟ گفت دل بر آنچه نمی ماند نمی بندم. فردا یک راز است ; نگرانش نباش. دیروز یک خاطره بود ; حسرتش را نخور و امروز یک هدیه است ; قدرش را بدان و از تک تک لحظه هایت لذت ببر. از فشار زندگي نترسيد به ياد داشته باشيد که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبديل ميکنه.. نگران فردايت نباش خدای ديروز و امروز خداى فردا هم هست... ما اولين بار است كه بندگي ميكنيم. ولى او قرنهاست که خدايى ميكند پس به خدايى او اعتماد كن و فردا و فرداها را به او بسپار... ☁️🌧🌨 ☃ 💥افرادی که آرام غذا میخورند ✨خوش اندام تر ،کم استرس تر و آرام تر از سایرین هستند. ✨این افراد ازغذای خود بیشتر لذت میبرند و دفع راحتری هم دارند ☁️🌧🌨 گلهایی که در انتهای جنگل می رویند عطر خودشان را منتشر میکنند چه کسی آنجا باشد تا از آنها قدردانی کند، چه نباشد چه کسی از کنارشان بگذرد، چه نگذرد معطر بودن ذات و طبیعت گلهاست درست مثل آدمهایی که وجودشان سراسر عشق و محبت است، آنهایی که بی هیچ توقعی لبخند می زنند و مهربانند... ☁️🌧🌨 جالبه بدانید که دروغ گویی باعث ایجادحس خارش دربافت های صورت وگردن میشود پس توجه کنیداگر طرف مقابلتان درحین صحبت تمام وقت درحال خاراندن صورت و گردنش است میتوانید مطمئن باشید جایی ازکارمی لنگد😄 ☁️🌧🌨 دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد شادمان گوشه های دامن را گره زده و میرفت و در راه با پرودرگار خود سخن میگفت : ای گشاینده گره های ناگشوده ، گره از گره های زندگی ما بگشای ....... در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت. او با ناراحتی گفت : من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز؟ آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ و نشست تا گندمها را از زمین جمع کند که در کمال ناباوری دید ، دانه های گندم بر روی ظرفی از طلا ریخته است! ندا آمد که : تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه . ☁️🌧🌨 ☃ 💕از عارف کاسبی پرسیدند: چگونه دراین کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟! عارف گفت: آن خدایی که فرشته مرگش،مرا در هرسوراخی که باشم پیدامیکند چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند. 💕بهترین هدیه ای که میتونین به کسی بدین، زمانتون، توجهتون، عشق و نگرانیتونه... 💕داستان کوتاه شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان می داد ، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد. روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد. شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: لااله الا اللّه ! طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت. اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت : طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه می کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد... با آن همه لااله الاالله که می گفت، وقتی گربه به او حمله کرد، آن را فراموش کرد و فقط فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود. سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم! تمام عمر با زبانمان «لااله الاالله» بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم ، زیرا قلبهای ما هنوز آن را نشناخته است. 💕هدفمند زندگي كن . انسان بي هدف مثل مسافر بي مقصد ميمونه . اگر هدف نداشته باشي زندگي تو رو هرجا بخواد ميبره . راهت رو خودت انتخاب كن . زمين خوردي ؟ احساس نا اميدي مي كني ؟ دوباره تلاش كن ... قوي باش ... دوباره شروع كن نزار يأس بهت غلبه كنه ... فقط استارت اولش سخته . باور داشته باش كه ميتونی تو فقط يكبار زندگي مي كني ... بزار ده سال ديگه بخودت و پشتكارت افتخار كني 💕شاگردی که شيفته ی استادش بود تصميم گرفت تمام حرکات و سکنات استادش را زير نظر بگيرد. فکر می کرد اگر کارهای او را بکند فرزانگی او را هم به دست خواهد آورد. استاد فقط لباس سفيد مي پوشيد شاگرد هم فقط لباس سفيد پوشيد، استاد گياهخوار بود شاگرد هم خوردن گوشت را کنار گذاشت و فقط گياه خورد. استاد بسيار رياضت می کشيد، شاگرد تصميم گرفت رياضت بکشد و روی بستری از کاه خوابيد. مدتي گذشت. استاد متوجه تغيير رفتار شاگردش شد. رفت تا ببيند چه خبر است. شاگرد گفت: دارم مراحل تشرف را می گذرانم. سفيدی لباسم نشانه ی سادگی و جستجو است.گياهخواری جسمم را پاک می کند.رياضت م
ی"عمر" است! 💕ای کاش مَـــردم از عقربه هاے ساعت می آموختند که وقتــے از کنار هم رد مے شوند به همدیگر تنه نزنند 💕یه لقمه"نون" یه کاسه"ماست" یه عشق"پاک" یه حرف"راست" رفاقت"بى کم و کاست" هرچی"محبت و صفاست" تو ذات تک تک شماست 💕از قورباغه ای که ته چاهی زندگی می کرد، پرسیدند: آسمان چیست؟ گفت: دایرۀ کوچکی به رنگ آبی جایگاهتان را تغییر دهید تا دیدگاهتان تغییر کند 💕مادری میگفت من5فرزنددارم همه رادریک خانه کوچک بزرگ کردم ولی انهانتوانستد در5خانه بزرگ خودبرای من اتاقی پیدا کنند مراقب برکت زندگیمون باشیم تادیر نشده 💕مدرسه كه ميرفتيم هربار كه دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم معلممون ميگفت "مواظب باش خودتو جا نذارى" و ما ميخنديديم و فكر ميكرديم نميشه خودمونو جا بذاريم بزرگ كه شديم بارها و بارها يه قسمت از خودمون رو جا گذاشتيم، توى يه كافه، توى يه خيابون، توى يه خاطره 💕قدیم تر ها وقتی که برف می بارید یک ظرف بر می داشتند می رفتند توی حیاط لایه ی روی برف را با دست پس می زدند و قسمت سفید و تمیز برف را جمع می کردند می ریختند توی ظرف بعد می آمدند توی اتاق،می نشستند زیرِ کرسی ظرف را می گذاشتند روبه رویشان رویش شکر میریختند و میخوردند کاری که حتی تصورش هم برایمان شاید کمی سخت باشد به این قضیه که فکر می کنم می بینم شاید تنها دلیلِ شاد بودن نسل های قبلمان همین باشد آنها از هر اتفاقی در جهت به جریان انداختن مسیر زندگی بهره می بردند. سختی بود. خیلی بیشتر از حالا حتی ولی از سختی ها بحران نمی ساختند که بعد نتوانند آن بحران را حل کنند کمی شکر می ریختند رویش می نشستند زیرِ کرسی و میخوردندش! حلش می کردند 💕 داستان کوتاه مردمانی که در سواحل اقیانوس اطلس زندگی می کنند به صید خرچنگ آبی مشغولند. آنها خرچنگ هایی را که صید می کنند در سبد می اندازند. اگر فقط یک خرچنگ در سبد باشد، روی سبد درپوش می گذارند؛ اما وقتی چند خرچنگ صید کرده باشند، هرگز درپوش سبد را نمی گذارند. چون هرکدام از خرچنگ ها برای بیرون آمدن، دیگری را به کناری می کشد. بنابراین هرگز هیچ کدام موفق به فرار نمی شوند. این شیوه ی انسان های ناموفق است. آنها دست به هر کاری می زنند تا دیگران را از پیشرفت باز دارند و مانع جلو رفتن آنها شوند!! آنها برای نگهداشتن دیگران در سبد، از هر وسیله ای استفاده می کنند. 💕نيمى از زندگى مان ميشود صرفِ اينكه به آدمهاى ديگر ثابت كنيم، ما چقدر خوشبختيم... به آدمهايى كه شايد خوشبختى برايشان تعريفِ ديگرى دارد حتى اگر واقعاً هم خوشبخت باشيم، اما همين خودنمايى، ما را تبديل ميكند به بدبخت ترين آدمِ روى زمين! غذايى اگر جلويمان ميگذارند، قبل از لذت بردن از غذا، ترجيح ميدهيم آن را به رخِ ديگران بكشيم... سفرى اگر ميرويم، ترجيحمان اين است كه بگوييم، ما آمديم به بهترين نقطه ى روى زمين،تو بمان همان جهنم هميشگى... واردِ رابطه اگر ميشويم،عالم و آدم را با خبر ميكنيم، كه ببينيد چقدر خاطرِ من را ميخواهد، تو اما بمان در همان پيله ى تنهايى ات... ما لذت بردن را پاك فراموش كرده ايم مسيرى را ميرويم كه خطِ پايان ندارد، فقط ميرويم كه از بقيه جا نمانيم!
وجب می شود که فقط به روحانيت فکر کنم. استاد خنديد و او را به دشتی برد که اسبی از آن جا می گذشت. بعد گفت: «تمام اين مدت فقط به بيرون نگاه کرده ای در حالی که اين کمترين اهميت را دارد. آن حيوان را آنجا می بينی؟ او هم با موی سفيد، فقط گياه مي خورد و در اسطبلی روی کاه می خوابد. فکرمی کنی قديس است يا روزی استادی واقعی خواهد شد؟ 💕 دنیا ؛ به "شایستگی هایت" پاسخ میدهد نه به "آرزوهایت" پس شایسته ی آرزوهایت باش... چه بسیار انسانها دیدم تنشان "لباس" نبود...! و چه بسیار لباسها دیدم که درونش "انسانی" نبود! به هر کس"نیکی" کنی او را "ساخته ای" و به هر کس"بدی" کنی به او "باخته ای" پس بیا بسازیم و نبازیم. 💕 " سی.پی.آر " بیمارستان جای جالبی ست، آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند ،گریه میکنند ،دعا میکنند ،حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست. آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترستند؛ از "نبودن" ! از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان ،از جای خالیه یک آدم. اتاق شوک جای بد و جالبیست ،تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود ،تمام خاطرات مرور میشود !تمام خوبی هایش یادآوری میشود ! حالا چشمتان را ببندید. بدترین آدم زندگیتان را درون این اتاق تصور کنید. فرض کنید تنها کسی هستید که او دارد ،به خوبی هایی که قبلا به شما کرده فکر کنید،به جای خالیش . نبود آدم ها را هیچ کینه ای پر نمیکند! لطفاً در زندگیتان یک اتاق سی پی آر ،یک اتاق شوک داشته باشید و خوبی های آدم های بدِ دنیایتان را احیا کنید . بعضی روزها امروزمان به فردا نمیرسند 💕 انسانها،تو یک ثانیه قلبشون میشکنه... تو یک ثانیه،قلب دیگران رو میشکنن... تو یک ثانیه ،خوشحال میشن... تو یک ثانیه ،دیگران رو خوشحال میکنن... تو یک ثانیه ،ناراحت میشن... تو یک ثانیه ،دیگران رو ناراحت میکنن... تو یک ثانیه به دنیا میانو تو یک ثانیه از دنیا میرن!!! ووو... امادر این میان یک ثانیه ای، هیچ وقت قدر هم دیگه رو نمیدونن!!! این است دنیای ما 💕 تفکر پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت: سردت نیست؟ گفت عادت دارم. گفت: میگویم برایت لباس گرم بیاورند. و فراموش کرد! صبح جنازه ی نگهبان را دیدند روی دیوار نوشته بود: به سرما عادت داشتم اما وعده ی لباس گرمت مرا از پای درآورد! مواظب هایمان باشیم 💕سمی ترین کلمه "غرور" است،بشکنش سست ترین کلمه"شانس " است به امید آن نباش. شایع ترین کلمه "شهرت " است، دنبالش نرو. لطیف ترین کلمه "لطافت " است،آن را حفظ کن. ضروری ترین کلمه "تفاهم " است، آن را ایجاد کن. زیباترین کلمه "راستی" است،با آن رو راست باش. زشت ترین کلمه "دورویی " است، یک رنگ باش. رساترین کلمه "وفاداریست" سرعهدت بمان. آرام ترین کلمه "آرامش " است،به آن برس. ماندنى ترين كلمه "عشق" است،قدرش را بدان... 💕روزي ملانصرالدين در مجلسي نشسته بود. از ملا پرسيدند: خورشيد بهتر است يا ماه؟!! ملانصرالدين قيافه متفکرانه اي به خود گرفت و گفت: اين ديگر چه سوالي است که شما مي پرسيد؟ خوب معلوم است که ماه بهتر است !!! چون خورشيد در روز روشن در مي آيد به همين علت وجودش منفعتي ندارد ! اما ماه شب ها را روشن مي کند!! پس ماه بهتر است!! این حکایت زندگی ماست کم که باشی دیده می شوی محبت زیاد دل نمیبره؛ دل میزنه... 💕گوته می گوید: اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان هاست اما، اگر «عزت نفس نداری»، هیچ نداری 💕 متنی بسیار زیبا چه زود دیر می شود! در باز شد... برپا !... بر جا ! درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم. بابا نان داد ، ما سیر شدیم... اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان... و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند... کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم و در زندگی گم شدیم. همه زیبایی ها رنگ باخت...! و در زمانه ای ک زمین درحال گرم شدن است قلب هایمان یخ زد! نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته... دیگر باران با ترانه نمی بارد! و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم ، زرد شدیم ، پژمردیم... و خشکزار زندگیمان تشنه آب شد... و سال هاست وقتی پشت سرمان را نگاه می کنیم، جز رد پایی از خاطرات خوش بچگی نمی یابیم، و در ذهنمان جز همهمه زنگ تفریح ، طنین صدایی نیست...! و امروز چقدر دلتنگ "آن روزها" ییم و هرگز نفهمیدیم ، چرا برای بزرگ شدن این همه بی تاب بودیم... پاکن هایی ز پاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلق
ه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود برگ دفترهایمان از کاه بود تا درون نیمکت جا می شدیم ما پر از تصمیم کبری می شدیم با وجود سوز و سرمای شدید ریزعلی،پیراهنش را می درید کاش می شد باز کوچک می شدیم لااقل یک روز کودک می شدیم!!!! 💕گاهی خدا همه پنجره ها را می بندد و همه درها را قفل میکند!!! مطمئن باش آن بیرون هوا طوفانیست و خدا در حال مراقبت از توست... 💕داستان کوتاه دوستی میگفت که محصول کشاورزی ام را جمع و خالص کرده بودم و برای اینکه از دست پرنده ها در امان باشد و ضرر و زیانی نبینم کنار آن مترسک گذاشتم و راهی منزل شدم برای استراحت و ناهار که در بین راه بصورت اتفاقی یکی از اهالی روستایمان را دیدم که به سمت باغ شخصی خودش میرفت البته شخصی متدین و کاریزماتیک بود که اهل روستا خیلی احترام براش قائل بودن با دیدن من دستم را گرفت و گفت باید حتما ناهار مهمان من باشی پذیرفتم و وارد باغ که شدیم درحین قدم زدن متوجه شدم که زیر درختان انگور کاسه های کوچکی آب گذاشته بود، با فاصله خاص، تعجب کردم و پرسیدم، این چه کاریه؟؟ این کاسه های آب برای چیه؟ ؟ جواب داد چون گنجشکها از این انگورا میخورند و بخاطر شیرینی زیاد انگورها ممکنه دهنشون خشک بشه، این کاسه های آب رو گذاشتم تا بخورند با دیدن مهربانی این پیرمرد، خیلی از کار خودم خجالت کشیدم وبرای چند دقیقه از اون بزرگمرد به بهانه ای اجازه گرفتم و سریعا برگشتم و مترسک را از کنار محصول برداشتم و اصلا دوست داشتم تمام پرنده ها بیایند و از این محصول من بخورند 💕زن ها اگر شاد باشند ️خانه می تپد زن ها اگر موهایشان را شکل دهند ، اگر صورتشان را آرایش کنند اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند اگر شوخی کنند ، بخندند ، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد تمام اهل خانه غمگین میشوند زنان ارمغان آور شادی ، گذشت و خنده اند یادمان نرود قلب خانه باید بتپد مراقب قلب خانه ات باش❤️ 💕یه دردهایی هست که هیچ وقت تو برگه آزمایش نوشته نمیشه ... 💕داستان کوتاه ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘایشان ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ . ﻣﻼ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ . ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎو ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻬﺮ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﻓﺮﺍﻫﻢﮐﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭﯼ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ . ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻣﻼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺳﮑﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﺻﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺧﺮﻭﺝ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻭ ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ . ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﻼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼﮔﻨﮓ ﻭ ﮔﯿﺞﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﻣﻼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ مراميست ! ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪي ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : من به اين سكه ها نيازي ندارم چون كارشان را كردند !! و ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪﺍﺳﺖ . _اﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﯾﺪ.چون برايش بهايي پرداخت كرده بوديد _ﺩﻭﻡ اينكه من ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﺻﺤﺒﺖ كردم چون در جيبم پول بود 💕هر وقت در فريب دادن كسي موفق شدي به اين فكر نباش كه چقدر ساده و نادان است به اين فكر كن كه چقدر به تو اعتماد داشته است پس در حقيقت تو باخته اي!!! در اعتمادهايمان دقت کنیم 💕 دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند... پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر... پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم... دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد! این دقیقا مانند داستان رابطه‌ی ما با خداوند است؛ هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دست‌مان ما را بگیرد، هرگز دست‌مان را رها نخواهد کرد! و این یعنی ... "دعا کنیم فقط خدا دستمونو بگیره" 💕 نترسید؛ از روزیکه خورشید متلاشی شود و همه از سرما بمیریم بترسید از روزی که زنان بخواهند محبتشان را از مردان دریغ کنند... آن‌وقت همگی از سرما خواهیم مُرد! 👤 چارلی چاپلین 💕افکار منفی و اضطراب ها مانند پرندگانی هستند که بالای سرت پرواز می کنند نمی توانی جلوی پرواز آنها را بگیری اما می توانی از نشستن آنها روی سرت و آشیانه کردنشان جلوگیری کنی 💕گل رابه عزیزان میدهند ومحبت رابه مهربانان!! کدام لایق توباشد که هم عزیزی هم مهربان... 💕هیچ "مدرسه ای" بالاتر از "تجربه" نیست افسوس که، "شهریه" آن به گران
💕لجبازي يك كلمه نيست! يه اشتباست! اشتباه ويران كننده! كه ميتواند هر دو نفر را در رابطه به زمين بزند و جايي براي بلند شدن نماند! لجبازي ميتواند انقدر قوي باشد كه يادت برود روزي عاشق كسي بودي كه به او ميگفتي نميخواهي ناراحتي اش را ببيني! اما حالا خودت عامل اصلي اش شده اي! باعاشقانه هاي خود لجبازي نكنيد گاهي جايي براي جبران نميماند! 💕من فهرستی از آنچه در مدرسه به ما یاد نمی دهند را تهیه کرده ام: آنها به ما یاد نمی دهند که چگونه کسی را دوست بداریم. آنها به ما یاد نمی دهند که چگونه در شهرت به درستی زندگی کنیم آنها به ما یاد نمی دهند که چگونه در گمنامی، از زندگی لذت ببریم. آنها به ما یاد نمی دهند که چگونه از کسی که دوستش نداریم جدا شویم آنها به ما یاد نمی دهند که به آنچه در ذهن دیگری می گذرد فکر کنیم. آنها به ما یاد نمی دهند که به کسی که در حال مرگ است چه بگوییم. آنها به ما هیچ چیزی را که ارزش یاد گرفتن داشته باشد، یاد نمی دهند. 💕 وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.. باد باعث طراوتش میشود آب باعث رشدش میشود و آفتاب پختگی و کمال میبخشد اما … به محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت، آب باعث گندیدگی باد باعث پلاسیدگی و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود.. بنده بودن یعنی همین، یعنی بند به خدا بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود. پول، قدرت، شهرت، زیبایی... تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود. 💕 پیری برای جمعی سخن میراند، لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.... او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟ گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید 💕 داستان کوتاه ﻣﺮﺩ ﻋﯿﺎﻟﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺪﺍﺭﯼ، ﺳﻪ ﺷﺐ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺳﺮ ﺑﺮ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ وادار کرد ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﻭﺩ. ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺼﯿﺒﺶ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ . ﻣﺮﺩ ﺗﻮﺭ ﻣﺎﻫﯿﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩ ﺗﺎ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﻏﺮﻭﺏ ﺗﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺗﻮﺭﺵ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩ . ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﻮﺭﺵ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﻣﺎﻫﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﺗﻮﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﺍﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻧﺠﻬﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩ. ﺍﻭ ﺯﻥ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ؟ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ می رفت. ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮔﺮﺩﺵ ﺑﻮﺩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﺷﺘﻪ ﯼ ﺧﯿﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺍﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮﺭﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺁﻥ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺸﮑﺮ ﻫﻢ ﻧﮑﺮﺩ . ﺍﻭ ﺳﺮﺍﻓﮑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ. ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺑﻨﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﻪ ﮐﺎﺥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﺟﻠﻮ ﻣﻠﮑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺒﺎﻟﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺻﯿﺪﯼ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻠﮑﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ، ﺧﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ. ﺩﺭﺩ ﺷﺪﯾﺪﯼ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺶ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩ ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺘﺶ ﻭﺭﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ. ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﮐﺎﺥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻗﻄﻊ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻧﮑﺮد. ﺩﺭﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﭻ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺗﺎ ﺑﺎﺯﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻮﺍﻝ ﺳﭙﺮﯼ ﮔﺸﺖ ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﻗﻄﻊ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﯾﺎﺩ ﺩﺭﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ . ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪﻧﺪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﺴﻤﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺴﺘﺸﺎﺭﺍﻧﺶ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻇﻠﻤﯽ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﺪﻩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﺮﺩ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻧﺰﺩﺵ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮ ﻓﻘﯿﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﻬﻨﻪ ﻭ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ؛ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ :ﺁﯾﺎ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ﺁﺭﯼ ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺘﯽ - ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﺣﻼﻝ ﮐﻨﯽ . - ﺗﻮ ﺭﺍ ﺣﻼﻝ ﮐﺮﺩﻡ . - ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﭼﻪ ﮔﻔﺘﯽ؟ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﺍﻭ ﻗﺪﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ، ﺗﻮ ﻫﻢ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ ... خدایا قدرتت را نشان بده... 💕زمین گرد است یا زمان؟ در ٤ سالگى … موفقیت یعنی: کثیف نکردن شلوار در ٦ سالگى … موفقیت یعنی: پیدا کردن راه خانه از مدرسه در ١٢ سالگى … موفقیت یعنی: داشتنِ دوست در ١٨ سالگى … موفقیت یعنی: گرفتن گواهى نامه رانندگى در ٣٥ سالگى … موفقیت یعنی: پول داشتن در ٤٥ سالگى …
موفقیت یعنی: پول داشتن در ٥٥ سالگى … موفقیت یعنی: پول داشتن در ٦٥ سالگى … موفقیت یعنی: تمدید گواهى نامه رانندگى در ٧٠ سالگى … موفقیت یعنی: داشتنِ دوست در ٧٥ سالگى … موفقیت یعنی: پیدا کردن راه خانه در ٨٠ سالگى … موفقیت یعنی: کثیف نکردن شلوار حالا به نظرتون زمین گرده!! یا زمان؟؟ 💕 داستان کوتاه روزی جوانی نزد استاد معنوی خود رفت و از او پرسید: ” ای استاد! من از تو سوالی دارم. ” استاد گفت:” سوالت چیست؟” جوان گفت:” من خواسته های زیادی در زندگی و حتی برای به دست آوردن آنها خیلی تلاش کرده ام، ولی تا کنون به هیچ یک از هدفها و آرزوهایم دست نیافته ام و همین امر باعث شده که به حالت افسردگی و ناراحتی دچار شوم و احساس کنم که دیگر نمی توانم به خواسته هایم برسم و باید آرزوهایم را به فراموشی بسپارم و نسبت به زندگی، دلسرد و دلزده بشوم. از تو خواهش می کنم که مرا راهنمایی کن. ” استاد ادامه داد:” من می خواهم برایت مثالی بزنم و تو باید جواب سوالت را در مثال من پیدا کنی. فرض کن که دنیای به این بزرگی مانند ساحل یک دریای پهناور است و همان طور که می دانی هر چه را که به دریا بیندازی، بعد از مدتی دریا آن را به ساحل بر می گرداند. هدفها و آرزوهای هر شخص مانند نوشته ای است که در بطری می گذاری و آن را به دریای بی کران هستی پرتاب می کنی. هر چقدر خواستنت بیشتر باشد، آن را دورتر پرتاب خواهی کرد و طبق قانون دریا که برایت گفتم دریا آن بطری را به سمت ساحل بر می گرداند، ولی نه به طور قطع در همان جایی که آن بطری را پرتاب کرد بلکه باید با لذت و شادمانی در طول ساحل قدم بزنی و از لحظه های خود لذت ببری تا اینکه هدفهایت بعد از یک فاصله زمانی به تو باز گردد و آنها را مشاهده کنی. متاسفانه، تو در همین محل مانده ای و غصه می خوری. بلند شو و در ساحل زندگی به کاوش مشغول باش و ایمان داشته باش که روزی بطری تو به تو باز خواهد گشت. تا آن روز شاد و مطمئن زندگی کن. 💕از حکيمي پرسيدند: معني زن چيست؟ با تبّسم گفت: لوحي از شيشه است که شفّاف بوده و باطنش را مي تواني ببيني. اگر با مدارا او را لمس کني درخشش افزون مي شود و صورت خود را در آن مى بيني اما اگر روزي آن را شکستي جمع کردن شکسته هايش بر تو سخت مى شود اگر احياناً جمعش کردي که بچسباني بين شکسته هايش فاصله مي افتد و هر موقع دست به محل شکستگي بکشي دستت زخمي ميشود. زن اينچنين است پس آن را نشکن. تقدیم به تمام بانوان عزیز❤️ 💕میگویند زن جنس ضعیف است، باور نکن دخترم! زن ها همیشه قوی تر از مرد ها بوده اند... شجاع تر، قدرتمند تر، باهوش تر... زن ها فقط یک نقطه ضعف بزرگ دارند، که همیشه همه چیز را قربانی اش میکنند و آن چیزی نیست جز "عشق" دنیا را هم که به نامشان کنی باز هم یک نفر را میخواهند تا به او تکیه کنند، میخواهند کسی دوستشان داشته باشد، میخواهند دیده شوند... میخواهند برای یک نفر خاص مهم باشند... بعدها برایت مینویسم که "عشق" برای زن ها هم نقطه ضعف است، هم نقطه ی قوت ! 💕ﺑﯿﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﻟﯿﺴﺖ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺳﻄﺮﺵ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﻪ... ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ: ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﮐﻪ ﺳﺎلمم ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻡ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺁﺑﯽ آﺳﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺭﻭ ﺣﺲ ﮐﻨﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ که... ﺑﯿﺎﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ، ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺎﺭﯾﻢ ﻧﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺭﻭ! 💕تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بود كه همیشه با هم بحث میکردند … یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد. روی تابلو نوشته بود : بهترین خیاط شهر دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت : بهترین خیاط کشور سومین خیاط نوشت : بهترین خیاط دنیا چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد روی یک برگه کوچک با یه خط معمولی نوشت : بهترین خیاط این کوچه قرار نیست دنیایمان را بزرگ کنیم  که در آن گم شویم در همان دنیایی که هستیم می شود آدم بزرگى باشیم 💕ﺑﯿﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮدت را بزن ﺑﻪ بی خیالی ﺗﻮﯼ دنیای بیخیالی نفس بکش ﺭﺍه ﺑﺮو ﺳﻮت ﺑﺰن عشق کن توی دنیای بیخیالی سربه هوا شو آواز بخوان از نوع کوچه بازاری اش بگذار زندگی ات رنگی دیگر بگیرد بی خیال بایدها و نبایدها قید و بندها قاب و قالب ها باورکن دنیای بیخیالی هم برای خودش عالمی دارد. 💕داستان کوتاه ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺷﯿﺦ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﯿﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺨﯿﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺍﻧﺪﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻛﻌﺒﻪ ﺭﻭﺩ. ﺑﺎ ﻛﺎﺭﻭﺍﻧﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣرﻛﺒﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺳﻔﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﻛﺮﺩ . ﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻟﯽ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺷﯿﺦ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻤﻊ ﺍﻭﺭﯼ ﻫﯿﺰﻡ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ، ﻣﺮﺩ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﯽ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻭﯼ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺍﻫﻞ ﻭ ﻋﯿﺎﻝ ﺩﺭ ﻋﺪﻡ ﻛﺴﺐ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﺍﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺩﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺷﯿﺦ ﭼﻨﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺍﻧﺪﻭﺧﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺩﺍ
ر اعظم (ص)می فرمایند: کسی که به فرزندش قران بیاموزد در روز قیامت بر سر پدر و مادرش تاج پادشاهی گذاشته می شود. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 منبع حدیث: کنزالعمال ج 1 ص 540 🍃 🌸🌸 🍃🍃🍃 🌸🌸🌸🌸 🌺🍃🌺 ✍آموزش پيشگيري از آزار جنسي به كودكان 🔔به كودك خود بياموزيد: 🔻هر چيزي كه با لباس زير (زيرپوش، شورت، زيرشلواري) پوشانده شود، عضو خصوصي است 🔻هيچكس حق ندارد به آنها دست بزند يا آن را ببيند. 🔻اگر كسي خواست اينكار را بكند، كودك بايد نه بگويد و شما را مطلع كند. ✍💠✍ ✍💠✍ سلام با اظهار نظر کودک در مورد خودش چطور برخورد کنیم؟ ✍✍✍✍ ✍ پاسخ مشاور با سلام دوست خوبم وقتی کودک در مورد خودش اظهار نظری می کند، غالباً مطلوب است که با توافق یا عدم توافق پاسخ ندهیم، 👈 بلکه در پاسخمان به این اظهار نظر از جزئیاتی استفاده کنیم که کودک را متوجه درکی ماورای آنچه انتظار داشت بسازد. 🔹وقتی کودک می گوید: "ریاضی من خوب نیست" 👈اگر در پاسخ به او بگوییم: "بله ، تو در درس ریاضی نسبتاً ضعیف هستی" کمکی به او نخواهیم کرد. ‼️ همچنین درست نیست که درباره نظر او بحث کنیم و یا پند و اندرز دهیم: ❌ "اگر بیشتر درس می خواندی و مطالعه می کردی، ریاضیت بهتر می¬شد". 👈این نوع اظهار نظر و به اصطلاح کمک شتابزده و عجولانه فقط باعث می شود که حس احترام به خود در کودک دچار لطمه شود و کودک اعتماد به نفس پایین را تجربه کند. 👈والدین می توانند با این گفته کودک که درس ریاضیم خوب نیست به شیوه ای مؤثر برخورد کنند. ✅ برای جامه عمل پوشاندن به این نوع برخورد مثبت، هر کدام از جملات زیر قابل استفاده خواهند بود: 🔺 ریاضی درس آسانی نیست. 🔺لابد نگرانی که مبادا یک وقت نمره نیاوری و رد بشوی. 🔺بعضی از مسائل آنقدر سخت هستند که بسختی می توان آنها را حل کرد 🔺 ما میدانیم که بعضی از درسها آسان نیستند. ✅ ما به اینکه تو نهایت تلاشت را خواهی کرد ایمان داریم 🌺🍃🌺 👈رفتاری مهربان و ملایم داشته باشید و به کودکان خود محبت کنید. 👈مخصوصا زمانی که فرزندتان عصبانی، غمگین یا کلافه است یا کار اشتباهی انجام داده است. 🔵وقتی به احساسات و نظرات فرزندتان توجه کنید: هنگامی که به شادی یا ناراحتی کودکتان توجهی نمی‌کنید و عکس العملی نشان نمی‌دهید، ‼️در واقع عزت نفس کودکتان را از بین خواهید برد . پس زمانیکه فرزند شما در مورد مسأله‌ای نظری می‌دهد، به حرف‌های وی توجه کنید. 🌺🍃🌺 بچه ای که دائم به مادرمی گوید «این و بیار یا اونو بده» یعنی نمی خواهد مسئولیت بپذیرد، حال اگر مادر هرچه او می خواهد بدهد، باعث مسئولیت ناپذیر بارآمدن فرزندش می شود 🌺🍃🌺 ✅ کودک در سن پنج تا هفت سال ، قادر میشود از بین سه گزینه یکی را انتخاب کند. چند مثال کاربردی:::برای محدود کردن گزینه های پیشنهادی: 👇👇👇 -مثلا به کودک نگویید امروز نهار چی بپزم دوست داشته باشی⁉️⁉️ این جمله چند اشتباه دارد!! ۱_تعداد انتخابها نامحدود و بی نهایت است!! ۲_تو همه غذاها را دوست نداری!! یا میتوانی بعضی غذاها را دوست نداشته باشی!! 💯بگویید:امروز نهار « ماکارانی» بپزم یا «لوبیا پلو»؟؟ - مثال: به کودک نگویید امروز کجا برویم ⁉️⁉️ 💯بگویید امروز پارک برویم یا خونه مادربزرگ؟؟ 🌺🍃🌺 زمانی که آرام با فرزندتان حـرف می زنید، مغز او آرام می گیـرد و در کمال آرامش به حرف های شما گوش می کند . زمانی که داد می زنید، مغز کودک وارد مرحله جنگ و گریـز می شود . ممکن است در ابتدا در اثر ترس خواسته شما را برآورده کند اما : به مرور دیگر صدای شمـا را نخــــواهد شنید. با فرزندتان با صـدای آرام و جمـلات واضح و کوتاه حرف بزنید و به مرور معــــجزه آن را در فرزندتـان ببیند ‼️هیچوقت به کودک نگویید : دیگه دوستت ندارم، مامانت نمیشم، میرم ازپیشت، قهرم ❌کودک این حرفهارا باورمیکند وفکر میکند بی پناه شده است 🔺 نمیداند شما برای تخلیه ناراحتی اینها را میگویید. ✍💠✍ ✍💠✍ سلام با که " بی احترامی" می کند برخورد کنیم؟ ✍✍✍✍ ✍ پاسخ مشاور سلام دوست خوبم 🔴رفتارهای مثبت فرزندتان را تحسین کنید. زمانی که فرزند شما آرام است، به این مساله توجه نشان دهید، به فرزندتان در این مورد اشاره کنید و نشان دهید که چقدر خوب است که او می تواند زمان هایی که ناراحت است، آرام باشد. اگر فرزند شما اوقات تلخی می کند، او را زمانی که آرام است تشویق و تقویت کنید. 🔵به نوجوانتان کمک کنید مهارت های حل مساله را فرا گیرد. بهترین زمان برای صحبت در مورد رفتار نامناسب نوجوانتان زمانی است که او ناراحت و عصبانی نیست. 👈 به او بیاموزید که چگونه باید احساساتش را به زبان بیاورد و چگونه قبل از
اینکه مشکلات و کشمکش ها تشدید شوند برای آن ها راه حل بیابد. بدین شیوه احتمال بروز رفتارهای نامناسب در نوجوان شما کاهش می یابد. 🔴برای نوجوانتان جایزه و تقویت کننده در نظر بگیرید. دادن تقویت کننده های مثبت برای رفتارهای مناسب، مثل دادن جایزه و هدیه، خیلی بیشتر از تنبیه کردن تاثیر گذار است. زمانی که او با لحن خوب و مثبت صحبت می کند و رفتارهای مناسب نشان می دهد، شما می توانید جایزه ای را به عنوان نشانه ای از تایید رفتارش برای او در نظر بگیرید. زمانی که ارتباط بین شما و نوجوانتان بهبود یابد، رفتار نوجوانتان نیز بهبود می یابد. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🌺 مادامى که سيب با چوب باريکش به درخت متصل است 🌸همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند..🌸 🔸باد باعث طراوتش میشود 🔸آب باعث رشدش میشود 🔸و آفتاب پختگی و کمال ميبخشد 🔹اما ... به محض منقطع شدن از درخت و جدايى از 🌸"اصل"🌸 🔹همان آب باعث گندیدگی 🔹همان باد باعث پلاسیدگی 🔹همان آفتاب باعث پوسیدگی و ازبين رفتن طراوتش میشود ☘ قصه انسان و خدا قصه سیب و درخت است. 🔸آدمی تا با خداست همه چیز در خدمت اوست . 🔹خواه قدرت ، خواه شهرت ، خواه ثروت 🔸و اگر از خدا برید همه به زیان اوست. @harrozbaqoraan ♻️لـطفا هـمسرتان را تـغییر نـدهید! زوجین بهتر است درک کنند که نیازهای زنان و مردان متفاوتند. شما و همسرتان نیاز‌ها، خواسته‌ها، علایق و سلایق متفاوتی دارید. بنابراین سعی نکنید با هم‌شکل خود کردن همسرتان؛ از تنها بودن و تنها شدن خودتان جلوگیری کنید. تفاوت ها باعث تکامل می شود. همسرتان را همانگونه که هست بپذیرید. به تفاوت ها احترام گذاشته و با کمک آن ها خودتان را تقویت کنید و رشد دهید. 💞 در تربيت فرزند، از سه كليد "منطق، عاطفه و جديت" استفاده كنيد. 💢منطقی بودن، مثل زمانی كه فرزند شما خواسته به جايی دارد و بايد برآورده شود. بنابراين: دليلی برای جدال و بحث نيست. 💢 عاطفی بودن، مثل زمانی كه احساس می كنيد با كمی ابراز عشق و توجه، مي شود به اتمسفر ارتباط شما و فرزندتان آرامش منتقل كرد .بنابراين: دليلی برای استفاده از روش های منفی ارتباطی مثل بحث، توهين، تحقير نيست. 💢 جدی بودن، مثل زمانی كه قانونی را وضع كرده ايد و اطمينان داريد به صلاح فرزندتان است، بايد با جديت (بدون عصبانيت)، روی حرف تان بايستيد. بنابراين: دليلی برای بحث های طولانی و قوانين بی ثبات نيست. 💞 ✅باهمسر لجباز چطور برخوردکنیم؟ 1⃣اول اینکه در مقابل همسر لجباز لجبازی به خرج ندین. 2⃣دوم اینکه چون معمولا لجبازها توی لحظه اوج لجبازی اصرار دارن بگن دارند درست میگن اون لحظه اصرار بر اثبات اشتباهشون نداشته باشین. 3⃣سوم اینکه اون لحظه باهاشون بحث نکنین. سعی کنین بحث در این مورد رو بذارین واسه لحظه ای که آروم تر شدین. در مجموع میخوام بگم اون لحظه بگذارید و بگذرید... همیشــــه باید ات را با بعضی آدم ها حفظ کنی آن ها وقتی توی ویترینند، جذاب ترند تو وقتی پشت شیشه باشی در تری... اگر سعی کنی نزدیکشان شوی خیلی چیزها می فهمی.. در مورد جنسشان، قد و اندازه شان، هویتشان و.... آنوقت ضربه میخوری، دلخور میشوی، ناامید میشوی.. یادت باشد: 👈بعضــی آدم ها فقط به دردِ "از دور تماشـا شدن" می‌خورند...! 💞 هیچوقت برای فهمیده شدن فریاد نزنید، آنکس که شما را بفهمد صدای سکوتتان را بهتر می شنود...! ♻️خوب گوش کنید رانکن یکی از پژوهشگران علم ارتباطات درمطالعه ای به این نتیجه رسید که حدود 70% از زمان بیداری افراد به شرح ذیل در ارتباطات می گذرد: • گوش دادن 42% • سخن گفتن 32% • خواندن 15% • نوشتن 11% بر این اساس گوش دادن اساس ارتباطات بین اشخاص است و اگر به درستی انجام نگیرد ارتباط ناقص خواهد بود و این مهارتی است که اکثر ما در آن احتیاج زیادی به تقویت داریم! 💞
ﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﻣﺮﺩ ﺑﯿﻨﻮﺍ ﮔﻔﺖ : ﻣﺮﺍ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ ﺩﺭ ﺣﺮﺝ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺑﺒﺮﻡ ﺷﯿﺦ ﮔﻔﺖ ﺣﺞ ﻣﻦ، ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻔﺖ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﺩ ﺗﻮ ﻃﻮﺍﻑ ﻛﻨﻢ ﺑﻪ ﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺁﻥ ﺑﻨﺎ ﻛﻨﻢ 💕 فقیری به ثروتمندی گفت: اگر من در خانه ی تو بمیرم، با من چه می کنی؟ ثروتمند گفت: تو را کفن میکنم و به گور می سپارم. فقیر گفت: امروز که هنوز هم زنده ام، مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار... حکایت بالا حکایت بسیاری از ماست؛ که تا زنده‌ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی بعد از مردن هم، می‌خواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم! 💕در بیمارستان ها وقت شام و ناهار، غذاها خیلی متفاوت است به یک نفر سوپ، چلوکباب و دسر می دهند و به کسی دیگه فقط سوپ می دهند و به یک نفر حتی سوپ هم نمی دهند و می گویند که فقط آب بخور. به یک کسی می گویند که حتی آب هم نخور و با سرم تغذیه میشود. جالب است که هیچ کدام از این بیمارها اعتراض ندارند زیرا آنها پذیرفته اند که کسی که این تشخیص ها را داده است طبیب است و آن کسی که طبیب است حکیم است. پس اگر خدا به یک کسی کم داده یا زیاد داده، شما گله و شکوه نکنید که چرا به او بیشتر داده ای و به من کمتر داده ای. تمام کارهای خدا روی حساب و حکمت است... 💕 مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند. کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم: خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی. اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟ می دانی جواب گاو چه بود؟ جوابش این بود: شاید علتش این باشد که: "هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم" 💕 خداوند عهده دار کار حضرت یوسف شد. پس قافله ای را نیازمند آب نمود تا او را از چاه بیرون آورد سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود تا او را به فرزندی بپذیرد. سپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد تا او را از زندان خارج کند سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود تا او عزیز مصر شود. اگر خدا عهده دار کارت شود همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده میکند فقط با صداقت بگو کارم را به خدا می سپارم. خدایا فقط تو ما را کفایت است. ✅ زن با احترام گذاشتن به شوهرش میتونه حسابی سیاست به خرج بده و زندگیشو بسازه. میگین نه؟ امتحان کنین اکثر مردها اسیر احترام زن هستن اینکه فکر کنن پیش زنشون خیلی آدم بزرگ و مقتدر و باحالی هستن براشون مهمه و زنها باید از همین روش استفاده کنن.. ❣ ✨تا زمانی که حسادت در ما جاری است ؛ می توان مطمئن بود که به اندازه کافی رشد نکرده ایم و طعم دلچسب بودنمان را هنوز نه خود چشیده ایم نه دیگران☘ ❣ 🔴خدا رحمت کند مادرم را یکی از راههای تربیتی وی این بود که هرگاه از ما خلافی میدید، دیگر کار به ما نمیداد و نمیگذاشت در خانه کار کنیم؛ یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب میکرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند میساخت. امروزه بسیاری از ما دقیقاً بالعکس عمل میکنیم؛ یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وا میداریم یا اگر اذیت کرد، کار او را دو برابر میکنیم. در نتیجه، چنین بچهای کار را تنبیه تلقی میکند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی میکردیم! «آیت الله حائری شیرازی» ❣ قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را، این باران است که باعث رشد گل‌ها می‌شود، نه رعد و برق 💖ناراحت شدن دست ما نیست اماناراحت ماندن دست ماست پس اجازه ندهیم که رفتار تلخ دیگران در ما اثر کند و روزگارمان را تلخ کند … ❣ ✨گاهی پیش میاد که به آینه نگاه می کنیم و احساس می کنیم از چهره و اندام خودمون راضی نیستیم. ✨گاهی فکر می کنیم رفتارمون اون طوری که باید خوب نیست و دیگران از ما بهتر هستن. دلمون می خواد یک آدم دیگه بودیم یه جور دیگه با یک شخصیت دیگه. ولی تمام این حس های منفی یک راه حل داره و اونم اینه که عزت نفس و اعتماد بنفست رو بالا ببری 🎐📎 ‼️ عادات افراد موفق را بشناسید: یک پژوهشگر روسی با بررسی زندگی بیش از 100 فرد موفق، عادت‌های روزانه‌ی آن‌ها را که به موفقیت‌شان کمک می‌کند، کشف کرده است. ▪️مطالعه‌ی مداوم ◽️ورزش منظم ▪️نشست ‌و برخاست با افراد موفق ◽️دنبال کردن اهداف خود ▪️سحرخیزی ◽️کمک گرفتن از مشاوران مجرب ▪️مثبت‌نگری ◽️همرنگ جماعت نبودن ▪️روزانه ۱۵ تا ۳۰ دقیقه تفکر و تعمق ◽️کمک کردن به دیگران 🌸🌸🌸🌸 🍃🍃🍃 🌸🌸 🍃 موضوع حدیث: پاداش اموزش قران به فرزند 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 پیامب
حافظه مثل دستگاه ضبط صوت يا دوربين نيست كه گذشته در آن بايگانی شود و هر گاه بخواهيم آن را فرا خوانیم. حافظه روایت گر است . حافظه خالق شکل و‌ معناست. آنچه در حافظه ی ما نقش بسته و ما را ناراحت می کند فقط رنج نامه ای است که از ما از مشکل می گوید نه واقعیت ها. پس می توانیم با تغییر نگرشمان به مشکل به دنبال وجه دیگری از داستان باشیم . وجهی که از ما به خاطر صبرمان قهرمان می سازد و راه را به سوی باز می کند. خودتان باشید از دیگران‌ کپی برداری نکنید یعنی هر شخصی با چیزی شاد ودلخوش است. شاید ماشینی که دیگری سوار شده‌ و آن احساس خوبی که دارد برای شما شادی آور نباشد. استعدادخودتان‌را بشناسید.اگر دیگری پزشک ،مهندس ویا هر موردی دیگری را انتخاب کرده، صرفا به دلیل علاقه خودش بوده پس شما خودتان را کشف کنید و ببینید با چه چیز احساس آرامش دارید. شما شاید به کفاشی علاقمند باشد همان را انتخاب کنید و ایمان داشته باشید که موفق میشوید. چه بسیار کفاشان که از کار کوچک به موفقیتهای بزرگ رسیدند. با علاقه اصلی و واقعی خلقت هستی نیز آماده یاری رساندن به شما در اهداف وخواسته های واقعیتان می شود. 💞 پژوهشهای روانشناسی ثابت کرده که "تنبلی" یک صفت طبیعی مختص دوران نوجوانیست که در بیشتر نوجوانان وجود داره و نباید در این سنین، تنبلی را به عنوان رفتار و صفتی ناپسند در نظر گرفت 🔔بین نه تا بیشتر بچه ها باید: 🕳جنسیت را بعنوان بخشی طبیعی از زندگی درک کنند. 🕳با تغییرات طبیعی دخترها و پسرها در دوران بلوغ (عادت ماهانه و احتلام) آشنا شوند. 🕳بتوانند با دیگران دوست شوند و دوستی هایشان را حفظ کنند.(معمولا با هم جنس های خودشان) 🕳روند تولید مثل از جمله مفاهیم آمیزش جنسی ، پدرو مادر شدن، سقط جنین و جلوگیری از بارداری را درک کنند. 🕳درباره انتقال ایدز و بیماریهایی که از طریق جنسی منتقل میشوند اطلاعات بیشتری بدست بیاورند. 🕳همچنان مفهوم خصوصی بودن برخی از اعضای بدن خود را حفظ کنند و 🔻بدانند که سوء استفاده جنسی چیست ، 🔻چگونه میتوان آنرا تشخیص داد، 🔻چگونه میتوان خود را از آن محافظت نمود و در موقعیتهای که بالقوه خطرناک هستند🔻چگونه باید رفتار کرد. ♨️چه کنم کودکم لجباز نشه؟ ❇️اگر کودک از شما درخواستی دارد نه سریع آن را رد کنید و نه سریع آن را بپذیرید . اول ببینید درخواست او منطقی است یا نه ✅اگر منطقی بود قبل از اینکه رفتار غلطی انجام دهد مثلا جیغ بزند خواسته اش را برآورده کنید ولی اگر غلط بود هر چه قدر رفتار ناسالم انجام داد جیغ کشید یا گریه کرد به در خواست او جواب ندهید. بوسیدن کودک چه فایده ای دارد؟ بوسیدن فرزند پرخاشگری او را کاهش میدهد بوسیدن فرزند انرژی های اضافی او را تخلیه میکند بوسیدن فرزند باعث میشود رابطه عاطفی و روانی بین فرزند و والدین تقویت شود بوسیدن فرزند باعث میشود که کودک در کنار والدین احساس امنیت بیشتری بکند بوسیدن فرزند اشتهای روانی و غذایی او را افزایش میدهد بوسیدن فرزند یک نوع تن آرامی را برای او فراهم میکند هنگام بوسیدن فرزند میتوان سفارش های لازم تربیتی و آموزشی را به او گوشزد کرد ( در این موقعیت ،همکاری کودک با شما بالاست). نکته آخر: بچه هایتان را خیلی ببوسید دست هایشان را روی گونه تان بگذارید. چون دست یک عضو کلیدی و بسیار مهم است 💟 7 اشتباه تازه مادران 1. اجازه نمی‌دهید دیگران مراقب فرزندتان باشند 2. فرزندتان را در تخت خود می‌خوابانید 3. برای کودکتان هزاران اسباب بازی می‌خرید 4. از خواب کودک برای استراحت استفاده نمی‌کنید 5. می‌خواهید از فرزندتان انیشتین بسازید 6. کودکتان را با بچه‌های دیگر مقایسه می‌کنید 7.همسرتان را فراموش می‌کنید. به خصوص مورد هفتم رو جدی بگیرید. والدین گرامی، هرچه به کودک در خونه احساس امنیت بیشتری بدیم، در مدرسه با آرامش و بیشتری فعالیت میکنه. ✍💠✍ ✍💠✍ سوال من راجع به دعوای خواهر و برادره..من یک دختر 10 ساله و یک پسر 5 ساله دارم که حدود 5 یا 6 ماهی است که 90 درصد اوقاتشون رو در حال بگو مگو و دعوا هستن... دیگه واقعا خسته شدم.. میخوام دخالت نکنم و به خودم نیارم ولی واقعا دعواهاشون خسته کننده و تکراری شده. لطفا راهنمایی بفرمایید. ✍✍✍✍✍✍ 📝پاسخ سوال 👇 👈 کودکان به علت های مختلفی با هم دعوا میکنند. ویژگی های شخصیتی مختلف، استفاده از وسایل مشترک، توجه بیشتر یکی از والدین به یکی از فرزندان، تفاوت سنی، نابرابری، تلویزیون، رقابت و ... 👈به هر حال چیزی که مسلمه هیچ خواهر و برادری نیستند که با هم دعوا نکنند. به خصوص در سنین کودکی و نوجوانی. و بعد هم خیلی زود اشتی میکنند. 👈در واقع اینجوری بگم که این دعوا کردن ها مقدمه ورود به جامعه س. کودکان از طریق دعوا کردن ارتباطات رو یاد
میگیرن. 👈 ممکنه این دعواها خیلی شدید بشه و در آینده بچه ها تاثیر بذاره که والدین باید در این زمان ها مراقب باشن. اگر دعوا یا بحث کلامی بود، ‼️❌ بهتره شما به هیچ وجه دخالت نکنید. 👈معمولا به فرزند کوچکتر میگن باید به بزرگترت احترام بذاری! و یا به فرزند بزرگتر میگن خجالت بکش! از تو کوچیکتره! 🔺این کار میتونه باعث میشه کودک از پدر و مادرش حس منفی پیدا کنه. اگه دعواشون به کتک کاری کشید قبل از اینکه آسیبی به خودشون یا وسایل بزنند 👈 تنها اونها رو از هم جدا کنید و هر کدوم و به اتاقی جدا بفرستید تا نیم ساعت تنها باشن. 🔺 بعد از این مدت اگه باز هم دعوا کردند 👈❌بهشون بگید دیگه حق ندارن با هم بازی کنند. ممکنه کودکان شیوه ی دعوا کردن رو از والدین الگو برداری کنند. ‼️ هرگز بحث و مشاجره در حضور کودکانتون نداشته باشید. 🔺یا به هیچ عنوان کودک رو تشویق نکنید که اگه کسی زدش اون هم بزنه. 🔹در ضمن اینکه عصبانیت شما میتونه رو رفتار بچه ها تاثیر بذاره. سعی کنید به خودتون مسلط باشید. 🔹 بچه ها رو به کلاس ورزشی بخصوص رزمی بفرستید تا هم انرژیشون تخلیه بشه و هم خشمشون. 🌺🍃🌺 هر یک از والدین باید دوچیز راباهم داشته باشن ✅اقتدار+لطافت لطافت بدون اقتداربه کودک آسیب میزند واقتدار بدون لطافت نیز همینطور نبودن یکی از آنهاخشونت علیه کودک است... 🔰دكتر فرجي مادری که ساعت ها برای تمیزکردن خانه وقت گذاشته، طبیعی است که با ریختن غذا بر روی فرش توسط کودکش خشمگین شود؛ این مادر ممکن است برچسب شیطنت یا لجبازی را بر رفتار کودکش بچسباند. روی دیگر این سکه کودکی است که بی خبر از همه جا با خشم مادر مواجه می شود و نمی داند به خاطر چه چیز تنبیه می شود. کودک تنها در پی کشف محیط و استفاده از حواسش بوده و گرچه خشم مادر را درک می کند، اما نمی تواند دلیلی منطقی برای آن پیدا کند. تا قبل از سه سالگی، رفتارهای بچه ها حتی اگر به خرابکاری منجر شوند، حاصل لجبازی و تلاش برای آسیب زدن به افراد و وسایل نیستند و به همین دلیل است که بچه ها، وقتی کاملا از سر تصادف به کسی یا چیزی آسیب می زنند، انتظار ندارند کسی تنبیه شان کند. شما والدین بايد به اين باور برسيد كه همه انسانها كار اشتباه انجام ميدهند و كودكان اشتباهات بيشترى خواهند داشت. فرزندتان به كمك شما احتياج دارد نه طعنه و كنايه و سرزنش شما. پس بصورت شفاف و كوتاه براى او مشخص كنيد كجا اشتباه شده و چگونه ميتواند جبران كند. کودکی که ضعف در مهارت حل مسئله دارد، نمی تواند در برخورد با مشکلات به این فکر کند که راه‌حل‌های دیگری هم برای حل موضوع وجود دارد. این قبیل کودکان سریع بدون فکر کردن در مورد مشکل تصمیم گیری می‌کنند. برای مثال اگر کودکی نتواند گزینه‌های موجود را تشخیص بدهد و اگر کسی اسباب بازی او را بر دارد با کتک زدن و حمله سعی می‌کند، مشکلش را حل کند و به نظر او تنها راه برای برگرداندن اسباب بازی همین هست،اولین گام برای آموزش حل مسئله به کودک این است که کودکتان باید بداند که اشکالی ندارد اگر اشتباه کند و به این خاطر تنبیه نشود و اینکه کودک متوجه شود که راه حل هایشان ارزشمند هستند؛ حال چه درست باشند چه غلط. دکتری برای خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید! آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت: در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خانه های مردم رخت و لباس میشست.. حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. نه فقط این، بلکه این گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است. به نظرتان چکار کنم!! استاد به او گفت: از تو خواسته ای دارم ؛به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد... زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید ، طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت: ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی! من مادرم را به امروزم نمیفروشم.. چون اون زندگی اش را برای آینده من تباه کرد!! فقط زن و شوهر نباشید، یک تیم باشید اینکه همیشه به همسرتان یادآوری کنید پشت او هستید و از هیچ کمکی برای به کمال رسیدن او دریغ نمی‌کنید، عالی‌ترین راه برای تقویت رابطه شماست یک زندگی زناشویی باثبات وقتی پدید می آید که زن و شوهرها بتوانند تعارضات اجتناب ناپذیر روابطشان راحل کنند. بسیاری از زن و شوهرها تصور می
کنند خوشبختی یعنی عدم تعارض؛ و تصور میکنند جنگ و دعوا نداشتن نشانه سلامت زندگی زناشویی آنهاست. پیشرفت روابط ما بستگی به آشتی دادن تفاوتهایمان دارد. باین شکل است که میتوانیم به یکدیگر عشق 👈بورزیم و لذات زندگی مشترک را بچشیم. بخشش را "بخش کن"... محبت را "پخش کن" غضب "پریشانی" است... نهایتش "پشیمانی" است شکیبایی... بر هر "دعوایی"، "دواست" هر چه "بضاعتمان" کمتراست ... "قضاوتمان" بیشتر است به "خشم" ... "چشم" نگو سوء تفاهم، "تیر خطایی" است..که از "گمان" رها می شود! انسان "خوشرو" ... گل "خوشبو" ست. "دوست داشتن" ... را "دوست بدار". از" تنفر " ..."متنفر"باش به "مهربانی" .. "مهر" بورز با "آشتی" .... "آشتی" کن و از "جدایی"..."جدا "باش از دورویی"دوری" کن... این حدیث تنم را لرزاند، امام صادق علیه السلام فرمود: "اگر یک نماز صبحت قضا شود، کل دنیا طلا شود و در راه خدا بدهی جبران نمی شود.» [مقام معظم رهبری] و انسان با یک کلمه سقوط می کند و با یک کلمه به معراج می رود: کلمه می تواند تو را مشتاق کند مثل "دوستت دارم" تو را ویران کند مثل "از تو بیزارم" تو را تلخ کند مثل "خسته ام" تو را سبز کند مثل "خوشحالم" تو را زیبا کند مثل. "سپاسگزارم" تو را سست کند مثل. "نمی توانم" تو را پیش ببرد مثل. "ایمان دارم" تو را خاموش کند مثل. "شانس ندارم" کلمه می تواند تو را آغاز کند مثل: از همین لحظه شروع میکنم، ازهمین نقطه تغییر میکنم، ازهمین دم یک طرح نو میزنم، می توانم.. می خواهم.. ﻫﻔﺪﻩ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ، ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺍﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ، ﺗﺮﺳﺎﻧﺪﻣﺶ، ﺑﻬﺶ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ، ﺍﻭ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ... ﺩﺭ ﺍﻥ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ، ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ؛ ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ،ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭﺣﻤﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻧﻢ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﺦ!! ﻧﺦ ﺍﺧﺮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻡ، ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻫﺎﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯﺗﺮﺱ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﭼﺎﻩ ﺣﻤﺎﻡ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺭﺣﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻣﺪﻡ، ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩﻩﺍﺳﺖ ﺍﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﺪ ... ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻮﺳﯿﺪﻣﺵ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﮑﺸﯿﺪﻡ ... [گاندی 🔸وقتی فرزند خود را به مدرسه می فرستید، به او بگویید دوستش دارید.وقتی مشغول انجام تکالیفش است، باز هم علاقه خود را بیان کنید.حتی نوجوانان سرکش نیز علاقه و توجه قلبی شما را رد نمی کنند بعدِ سالها انتظار با عشق ازدواج کردیم... خوشبخت بودیم اما هیچوقت نتونستیم از کنار هم بودن لذت ببریم چون باید پولامون رو پس انداز میکردیم واسه خرید خونه و باهزار سختی و کُلی صرفه جویی کردن پولامون رو پس انداز کردیم بالاخره موفق شدیم خونه رو خریدم از فردای اون روز به فکر این بودیم لوازم خونمون رو جدید کنیم گوشت و مرغ تو خونه همیشه باشه میوه های چند رنگ داشته باشیم با اومدن بچه به فکر این بودیم که بچمون لباساش خوب باشه...غذاش مقوی باشه و... خلاصه تا وقتی بچه هامون سرو سامون گرفتن هر روز‌ دغدغه چیزی رو داشتیم ... خونه بزرگ تر_ماشین بهتر_مبل زیباتر_خرج دانشگاه_عروسی جهیزیه و... روزها گذشت وما پیر شدیم..ما موندیم و یه خونه بزرگ، یه ماشین پارک شده توی پارکینگ که استفاده نمیشه...بچه هایی که درگیر زندگی خودشونن... ما پیر شدیم و از زندگی لذت نبردیم، پیر شدیم و یادمون افتاد هنوز اون کافه که قرار بود اولین سالگرد عروسیمون بریم نرفتیم... یادمون افتاد اون شام رویایی دونفره رو نخوردیم... یادمون اومد هیچ سالگرد ازدواجی رو نگرفتیم... یادمون اومد چقدر زود تولد هم دیگر رو فراموش کردیم... یادمون اومد پشت تلفن فقط لیست خرید رو گفتیم، حال همو نپرسیدیم... از این زندگی ما فقط یاد گرفتیم داشتن خونه و ماشینش رو..هیچکدوم نتونستیم خوشبخت باشیم٬ ریخت و پاش و ولخرجی خوب نیست اما اینجوری هم نه دیگه... ما فقط یک بار به دنیا میایم و یک بار زندگی میکنیم...شادی و لبخند رو به شریک زند‌گیمون هدیه کنیم و هر روز به خدا نزدیکتر بشیم کودکانی که نقص توجه دارند حافظه شان قوی نیست و خیلی زود حواسشان پرت می‌شود قادر به کنترل برخی رفتارهای خود نیستند و سرعت پردازش مفاهیم در مغز شان كم است. 🌺🍃🌺 ❌خشونت های عاطفی عبارتنداز: 📍قهرکردن 📍طرد کردن 📍محبت مشروط 📍نمی خوام ببینمت 📍دیگه مامانت نمیشم 📍اصلاً بامن حرف نزن 📍برو دیگه دوستت ندارم 📍می برم میذارمت سر راه 📍برو از جلوی چشمم دور شو 👈همگی خشونت عاطفی هستند وباعث ناامنی کودک میشوند. ✔️اگر كودكتان ٦ تا از اين علايم را دارد و به مدت ٦ ماه طول كشيده است، بدانيد او بيش فعال است. 📍كودك غالباً با دست هايش بازي مي كند و در جايش مي لولد. 📍كودك معمولاً كلاس را ترك مي كند. 📍غالباً مي دود يا مي پرد. 📍اغلب بازي يا فعاليت هايش پر سروصداست. 📍به نظر مي رسد كودك هميشه در حال حركت است. 📍زياد صحبت مي كند. 📍از توجه به جزئيات ناتوان اس
ت. 📍اغلب قادر به پيگيري دستورات يا اتمام كارها نيست. 📍اغلب وسايل خود را گم مي كند. 👇 💢♦️💢♦️💢♦️ ✔️فرزندان خود را از گزند روزگار حفظ کنید، اما از حمایت بیش از اندازه هم اجتناب کنید چراکه حمایت بیش از اندازه می تواند مانع رشد و ترقی فرزندان شما شود. 💢بیاموزید که در وقت لزوم به فرزندان خود نه بگوئید چرا که گاه یک نه گفتن می تواند فرزندان شما نجات دهد. 🌺🍃🌺 ⚠️انتظارات نابجــا ... ” نمره ات ۱۷ شده پس ۳ نمره دیگر چه شده است تو فقط باید ۲۰ بگیری.” 👈پدر و مادرانی که از فرزندان خود انتظارات بی جادارند آنها را مجبور می کنند که بهترین بازیکن باشند یا در مدرسه نمره ۲۰ بگیرند. پیامی که پشت این عمل پنهان شده این است که تو در مدرسه به اندازه کافی خوب نیستی. ❌داشتن انتظار بی جا تنها اعتماد به نفس کودک را از بین می برد. ❓چه باید گفت؟ 👈با تاکید به نکات مثبت بگوئید: خیلی عالی است که نمره های ۲۰ زیادی در کارنامه ات داری ‼️ اشکالی ندارد نمره ۱۷ گرفتی چون تو تمام سعی خود را کردی و هر انسانی ممکن است اشتباه کند 👈 سعی کن اشتباهاتت در آینده کمتر شود لزومی ندارد همیشه و همه کس نمره ۲۰ بگیرند. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 چه جوری‌ یه‌ مرد ‌خوب‌ باشم؟ 🔹️ زمانی که پدر نقش موثری در خانه ایفا نمی‌کند، 🔺تمام مسوولیت‌های بچه‌ها برعهده مادر خانواده می‌افتد و مادر همیشه احساس افسردگی، خستگی و عصبی بودن دارد و تصور می‌کند در خانه مظلوم واقع شده است. 🔺همین مساله باعث می‌شود مادر نیز نتواند وظایف مادری خود را به خوبی انجام دهد و روابط موثری با بچه‌ها نخواهد داشت، 🔹 بنابراین پدر‌ها حتما باید ۳-۲ ساعت در روز کنار بچه‌ها باشند تا مادر نیز بتواند برای خودش وقت بگذارد و به کارهای موردعلاقه‌اش بپردازد. ✂️در غیر این صورت مادر همیشه خسته است و از نظر روانی و جسمی توان لازم را برای نقش موثر مادری و فرزندی نخواهد داشت. 🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 .🌺🍃🌺 🌼 . 👈 مهارت های تشویق فرزندان 🎁 😂 . 💜 کار ها را تشویق کنیم نه خود آنها را . 💚 در تشویق نکنیم . 💙 تشویق متناسب عمل باشد یعنی کار کوچکتر، تشویق کمتر و کار بزرگتر، تشویق بیشتر . 💛 دادن، نباید به شرطی شدن ، منجر شود . ❤ کودک باید دقیقا بداند بخاطر کدام کارش تشویق شده است . 👈 مهارت های تنبیه فرزندان 😭 . 💜 تنبیه بابد بعنوان آخرین راهکار بکار گرفته شود . 💚 نباید بین تنبیه و رفتار انجام شده، فاصله بیفتد . 💙 کودک باید بداند برای چه چیزی تنبیه می شود . 💛 تنبیه نباید برای خنک شدن دل باشد . ❤ تنبیه جایی معنا دارد که کودک آگاهانه کار اشتباهی انجام داده باشد . 💟 تنبیه باید متناسب با باشد . 💗 بهترین تنبیه، کردن 💢برای کمک به کودک، ما به عنوان والدین چه کارهایی می توانیم انجام دهیم؟ 🔻با آرامش کامل به آنچه کودک می گوید گوش دهید نه به اینکه چگونه می گوید. 🔻بگذارید خودش حرفش را تمام کند، شما جمله او را کامل نکنید. 🔻هنگام صحبت کردن با او تماس چشمی داشته باشید. 🔻برای پاسخ دادن به سوال به کودک فشار نیاورید. 🔻پس از اینکه صحبتش تمام شد، با آرامش و با به کار بردن تعدادی از لغات خودش به او پاسخ دهید. 🔻هرگز هنگام صحبت کودك از عباراتی چون زودباش، الان صحبت نکن کار دارم استفاده نکنید. 🔻هرگز به او نگوییدکه چه کار کند تا لکنت نداشته باشد. عباراتی نظیر یواش، آهسته، نفس عمیق بکش، آرام تر صحبت کن از این قبیلند. 🔻حداکثر روزی 15 دقیقه را به صحبت آرام با کودک اختصاص دهید. مثلا برای او کتاب بخوانید. 🔻کودک را در فعالیت هایی که به خوبی از عهده آنها بر می آید شرکت دهید و توانایی های او را تشویق کنید. 🔻کودکانی که لکنت دارند، معمولا وقتی در گروه قرار می گیرند و همراه سایرین مطالبی را بیان می کنند یا شعر یا آوازی را از بر می خوانند، مشکلی ندارند، این موقعیت ها را برای کودک فراهم کنید. در آلمان یک مدیر مدرسه در آغاز هر سال تحصیلی برای معلمان مدرسه این نامه را می فرستاده است: کسی هستم که از یک اردوگاه اسیران جان سالم به در برده است. چشمانم چیز هایی دیده که چشم هیچ انسانی نباید می دیده، اتاق های گازی که توسط مهندسینی ساخته شده بود که به خوبی آموزش دیده بودند، کودکانی که توسط پزشکان مسموم شدند که به خوبی تربیت شده بودند. نوزادانی که توسط آمپول های پرستار هایی مردند که به خوبی کارشان را بلد بودند، انسان هایی که توسط فارغ التحصیلان دبیرستان ها و دانشگاه ها سوزانده شدند. به آموزش به این دلیل مشکوکم. چیزی که از شما می خواهم این است که: برای انسان شدن دانش آموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت جانورانِ دانشمند و بیمارانِ ماهر نشود. خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت