در هنگام جنگ جهانی دوم بعد از چند هفته بالاخره یک سرباز موفق میشود چند روز مرخصی بگیرد. وقتی به محل سکونت خود میرسد چشمش به تعدادی جسد میافتد که روی هم انباشته شده اند و عدهی مشغول انتقال آنها به درون کامیونی بودند که به سمت قبرستان میرفت.
نزدیک تر که می رود پاهای زنی را میبیند که هنوز کفش هایش را به پا داشته است. او همسرش را می شناسد.سرباز به سرعت به نزد آن افراد رفته و از آنها میخواهد تا جسد همسرش را به او تحویل دهند. بعد از بحث و مشاجره آنها راضی می شوند تا جسد را به او بدهند.
او همسرش را در آغوش میگیرد و بعد از بررسی وضعیت او متوجه میشود که همسرش هنوز زنده است. لذا سریعا او را به بیمارستان میرساند و تا زمانی که سلامتی اش را به دست بیاورد از او مراقبت می کند.
آن زن ماریا شلموا نام داشت. او چند سال بعد از آن حادثه، در سال ۱۹۵۲ فرزندی را به دنیا آورد که سالها بعد یکی از قدرتمندترین رؤسای جمهور دنیا شد. نام او ولادیمیر بود. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه!
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 برای هم دعا کنیم
سر سفره افطار☕
برای شفای همه مریضا😷
و سلامتی همه پدر مادرا👵👴
و مشکلات کار و ازدواج و...جوونها👨🦰
برای همه گرفتارها دعایم🙏
ان شاء الله تو این🌹
ماه برکت و رحمت✨
دعاهای همه ی دوستان
مستجاب بشه الهی آمیـــن🙏
🌹طاعات و عبادات
شما خوبان خدا مقبول حق
التماس دعای خیر و فرج🙏
قرارعاشقی_ای_عشق_به_شوق_تو_گذرمیکنم.mp3
16.46M
پادکست قرارعاشقی
🔹موضوع: ای عشق به شوق تو گذر می کنم
🔶این آرامش حق شماست.
خداوند منبع آرامش تمام هستی است.
به قدرت خداوند ایمان داشته باش.
می توانید هر شب این آرامش را به خودتان و عزیزانتان هدیه دهید.
#قرار_شبانه
🕊🤍دعای فرج
🕊♥️إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ .
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .
يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ
♥️🕊🤍🕊♥️🕊
#قرار_صبحگاهی
🕊🥀#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج
✨بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
۞اَللّهُمَّ۞
۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞
۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞
۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞
۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞
۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞
۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞
۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞
۞طَویلا۞
💚👉@moshkenan_nasim🕊
🌱 #نسیم_حدیث
🌸 امام باقر علیه السّلام :
سه چيز نشانه رحمت خدا است : عبادت شبانه ، افطار دادن به روزه دار ، ديدار با برادران.
📚 الأمالى طوسى ، ص ۱۷۲
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
✨️دعای روز هفتم ماه رمضان
#دعای_هر_روز_ماه_رمضان
╔═════════🍃🕊══╗
•●❥ @moshkenan_nasim
╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت #نویسنده_خانم_ط_حسینی #قسمت۳۰ 🎬 همانند شبهای قبل با تکرار دیدن صحنه ی سرب
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت
#نویسنده_خانم_ط_حسینی
#قسمت۳۱ 🎬
کارمن تمام شده بود که لیلا امدوگفت:ام عمر میگه بیا,نهاررااماده کن....
میدانستم که درخانه ی اینها نهار معمولا یک نمونه غذاست اما امروز نمیدانم ازبخت بد ما یا واقعا وضعشان خوب شده بود که ام عمر روبه لیلا سفازش چندین غذا را داد وخودش رفت کنار شوهرخبیثش وبچه هایی که اززمانی امدیم چشممان به چشمشان نیافتاده بوداما صدایشان رامیشنیدیم,فقط یک بار بکیر را دیدم که زیرچشمی مرا میپایید .
بساط نهار برپاشد ,چون ما کنیز زرخریدشان بودیم,ابوعمرامر کرد که به زیرزمین برویم ,ام عمر انگار بعداز ان کتک مفصلی که به من زده بود ,عقده از دست دادن پسرش التیام یافته بود وبه من هیچ نمیگفت وحتی نگاهی هم نمیانداخت ,انگار که سالهاست با من قهر بود.
شکرخدا اینجوری برای من هم بهتر بود.وقتی میخواستیم برویم پایین,از انهمه غذای رنگ ووارنگی که اماده کرده بودیم,
ابو عمر دوتکه نان خشک مثل کسی که جلوی سگش میاندازد جلویمان انداخت وگفت:بردارید ,این نهارامروزتان,اما اگر کنیزان حرف گوش کن ومودبی بودید جیره ی روزانه تان را چرب تر وبیشتر میکنم😈
خیلی پست بود ومیخواست بااین کارش مارا حقیر وحقیرت کند...میدانستم نقشه ی شومی درسرش است که میخواهد انقدربر ماسخت بگیرد تا ما ذله شویم تاوقتی خواسته اش رامطرح کرد دست رد به سینه اش نزنیم.
بدون توجه به تکه نان از کنارش گذشتم ولیلا هم همین کار راکرد.
ناگهان با صدای فریاد خشمگین ابوعمر خشکمان زد:عفریته های پدر....س...گ ...
به من کم محلی میکنید؟حرف مرا زمین میزنید؟
به سمت من ولیلا یورش برد وناگهان...
#ادامه_دارد ..
#داستان
💦⛈💦⛈💦⛈