کوفه...
بعدِ تو؛
چگونه شبهایش را بدون طنین مناجات تو به صبح برساند؟
چهکسی دستِ نوازش بر سر یتیمانش بِکِشَد؟
چهطور دیگر خاک کوچه هایش قدمهای تو را حس نکنند؟
چه بر سرِ کاسههای شیر کودکانِ یتیمش میآید؟
.
راستی،
علیجان...
برای غمِتو که دیگر نیاز نیست فرزندانت آستین بر دهان بگیرند و بگریند؟...
هدایت شده از ‹ طلوع ›
در جوشن کبیر یک عبارتی هست
که میگیم "یا کریم الصَّفْح "
معنیش خیلی جالبه : یک وقتی یک
کسی تو رو می بخشه اما یادش نمیره
که فلان خطا رو کردی و همیشه یک
جوری نگات می کنه که تو می فهمی
هنوز یادش نرفته یک جورایی انگار
که سابقه بدت رو مدام به یادتمیاره .
ولی یک وقتی، یک کسی تو رو می بخشه
و یک طوری فراموش می کنه انگار نه
انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی ؛
اصلا هم به روت نمیاره .
به این نوع بخشش میگن صَفح .
و خدای ما اینگونست . .
امشب
تقدیر یکسال ما مشخص میشه؛
اگر خواستِ خدا باشه و زنده باشیم،
یعنی قسمتمون امسال اربعین،
کنجِ حرم،
چایِ عراقی،
مشبکهای ضریح،
سوزشِ گلو از خاکِ جاده،
شمارشِ عمودها،
چشمِ اشکی،
دیدِ تار،
سرِ چهارراه: سلام برادرِ زینب(:
یعنی میشه؟!
شهیدعمادمغنیه:
الهدف واضح و محَّدد و دقيق إزالة إسرائيل من الوجود✌️🏻
Martyr Imad Mughniyeh:
The goal is clear, specific and precise, the removal of Israel from existence
گُفتَم شرابِ وَصل به اوباش میدَهند؟!
با خَنده گُفت بَندهی او باش، میدَهند :)
مُشْــتيخٰاك🇵🇸
مبتلا گشتن به تو، کار آسانی نبود ابتلا آمد سراغم لیک همره ناشدم...
بذارید اینجا ابتلا رو براتون ترجمه کنم:
ابتلا یعنی عاشق شدن؛
یعنی با ذره ذره وجود معشوق رو خواستن؛
با تک تک سلول های وجود برای معشوق جنگیدن...
با تمام وجود مایه گذاشتن پای عشق و هیچ جوره پا پس نکشیدن...
یهسری مبتلا معرفی کنم بهتون؟!
شهدا(:
شهید چمران
شهید نیری
شهید همت
آسِدعلی قاضی
و...
خدا نکنه کسی فرصت ابتلا براش پیش بیاد و مبتلا نشه...
اون موقع است که به معنی واقعی کلمه بیچاره است...فلکزده است...
خدا نکنه برا کسی پیش بیاد...
ماهرمضان فرصت نزدیکشدن به ابتلا و شاید مبتلا شدنه...
خدا نکند این یکروزی که باقی مونده رو از دست بدیم؛
خدا نکند همین جور که بیستونه روز مثل برق و باد گذشت،این یک روز هم بگذره و ما دستخالی از مهمانیخدا بیرون بریم؛
خدا نکند...
راستی...
همه ی «خدانکند» ها رو «نکند ضعیفالنفس باشم و نفس نگذارد» بخوانید :)
خدا که جز خیر نمیخواهد؛ ماییم که ضعیفیم :)
مُشْــتيخٰاك🇵🇸
-
دانههای شن بیابانطبس، آنروز را به خاطر دارند؟!
یک هواپیمایجنگی متعلق به یک ابَرقدرت(!) بود و یک بیابانِ بیدفاع؛
اما...
قصه همان «یکی بود، یکی نبود؛ غیر از خدا هیچکس نبود» ِ مادری بود که کیلومترها دورتر از آنجا برای کودش میخواند...
و مگر «یَدالله فوق ایدیهم» نیست؟
پس خدا بود و خدا...(:
و شن ها مأمور خدا بودند و به امر قادرِ عظیم برخاستند و حماسه آفریدند.
.
و این قصهِ پنجم اردیبهشتماه هزارُسیصدُپنجاهُنه است :)))
#طبس
نیاز عاشق سوختــن است،
لذت او درد کشیـدن است،
بقای او در فدا شدن است،
خستگی و ملامت او به سلامت زیستن است.
-شهیدمصطفیچمران-
خدايا؛ به تو پناه ميآورم از نفسي که سير نميشود و از دانشي که سود نميدهد، از نمازي که بالا نميرود و از دعايي که به اجابت نميرسد...🌱
-شهیدجوادحیدریفرد-
هدایت شده از پناـہ
ی جا خوندم نوشته بود :
کسایی که کانال دارن حواستون به محتوایی که داخل کانالتون میزارید باشه، زمانی که اعضای کانالتون برای خوندن پیامهاتون میزارن باارزشه و میتونن روز قیامت به خاطر اینکه زمان باارزششونو تلف کردید بازخواستتون کنن...
بچه ها این کانال دلیِ، حرف های دل ی آدمِ دلتنگ پس قول نمیدم براتون ارزشی داشته باشه البته شاید ممکنِ در آینده یکی تلنگر بهش بخوره با این حرفا....
خواستم بگم از حالا حلالم کنید... چون من قیامت چیزی ندارم که با زمانتون برابری کنه وچیزی ندارم بدم گفتم از حالا بدونید بعد نگید نگفتی ها:)
یادش بخیر...
شبِ جمعه بود،
خسته بودیم، پاها دیگه توان راه رفتن نداشت...
از صبح راه افتاده بودیم الان دو سه ساعت از غروب گذشته بود؛
یهو دیدم همه وایستادن...اینقدر خسته بودم متوجه نشدم وارد شهر شدیم :)
پشت یه سری نرده کوتاه ایستادیم شروع کردن روضه خوندن...
به زور قد بلندی کردم و از روی سرِ افراد جلوییم، نگام افتاد به یه گنبد طلایی :)
.
شبِ جمعه
هوای کربلا
چشمِ اشکی
جسمِ خسته از سه روز پیاده روی
ترکیب قشنگیه نه؟!
می نشیند با شروعِ روضه چشمانم به اشک
تا ابد این رزق را از مادرت دارم حسین(ع)
جا نمانم! این بلا از هر بلایی بدتر است
جا نمانم اربعین! مشتاقِ دیدارم حسین(ع)