از رسالت محمد(ص) همین بس که "زن را زندگی و آزادیِ خاطر" بخشید ، آن هم در زمان جاهلیت ونمونه واقعی آن را در جمال وجلال دخترش فاطمه به همه جهانیان تا روز قیامت نشان داد
🖤🖤🖤🖤🖤
━━━━💠🌸💠━━━━
کسی ز حُسن و جوانی و جان نمیگذرد
ولی به راه محبت اگر گذشت ، گذشت
━━━━💠🌸💠━━━━
#عماد_خراسانی
❤️😘😍❤️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
در سینه جا گرفت غم آسمانیات
دنیا پر است از هنر دلستانیات
از شاخههای خشک دلم نور سر زده
مؤمن شدم به معجزهء باغبانیات
از آینه سراغ گرفتم تو را ولی
چیزی نشان نداد به جز بینشانیات
جایی برای غیر تو در هیچ سمت نیست
انباشته است شش جهت از بیکرانیات
از بزم بیصفای زمین سخت خستهام
یک گوشه هم به من بده در میهمانیات
فریاد ماعرفتُکَ از بام دل بلند
ای دوست! دست فقر کجا و گرانیات
در انتظار دیدن تو صبر میکنم
بسته است گوش بر سخن لنترانیات
با عدل تو چه کار مرا ای خدای فضل!
آخر نجات میدهدم مهربانیات
#تقدیم به تو ای جانم
بانو فاطمه جانم
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#بعضی_های_زندگیمون😍
🌸بعضی ها
شبیه یک انجیر رسیده می مانند که یکهو از آسمان می افتند در دامن رنگ و وارنگ زندگی ات
آنقدر بی هوا که اصلاً نمی دانی چه شد! چگونه شد!
اصلاً خودت را میزنی به کوچه علی چپ و از بودنش لذت میبری😊
🌸بعضیها
شبیه عطر بهارنارنج هستند در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت، نفس می کشی ، آنقدر عمیق که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیهء عمرت در ریه هایت ذخیره کنی.
🌸بعضی ها
شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند که
افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت جانت را با جان و دل در هوایشان تازه می کنی.
🌸بعضی ها
اصلاً چرا باید از در و دیوار مثال بزنیم؟
بعضی ها آرامش مطلقند، لبخندشان
تلألو برق چشمانشان
🌸بعضی ها بودنشان ، همین ساده بودنشان
همین نفس کشیدنشان ، یک عالمه لبخند می نشاند
روی گوشهء لبمان و من چقدر دوست دارم این
بعضی ها را...💚
🌹❤️🌹
Narimani - Khodanegahdar.mp3
8.38M
#روضه
خدانگهدار خانم خونم...
🖤🖤🖤🖤
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معجزهای به نام توبه
🔹 چرا طلب مغفرت یعنی درخواست معجزه از خدا؟
🔹 چرا هر توبهای که خدا قبول میکند، معجزهای است که خدا برای توبهکننده انجام داده؟
🎤 #استاد_پناهیان
🌹❤️🌹
آیا تا به حال پلی ساختهایم؟
در زمانهای دور دو برادر در کنار هم بر سر زمینی که از پدرشان به ارث برده بودند کار میکردند و در نزدیک هم خانههایی برای خودشان ساخته بودند و به خوبی روزگار میگذراندند. برحسب اتفاق روزی بر سر مسئلهای با هم به اختلاف رسیدند. برادر کوچکتر بین زمینها و خانههایشان کانال بزرگی حفر کرد و داخل آن آب انداخت تا هیچ گونه ارتباطی با هم نداشته باشند.
برادر بزرگتر هم ناراحت شد و از نجاری خواست تا با نصب پرچینهای بلند کاری کند تا برادرش را نبیند و خودش عازم شهر شد. هنگام عصر که برگشت با تعجب دید که نجار بجای ساخت دیوار چوبی بلند یک پل بزرگ ساخته است.
برادر کوچکتر که از صبح شاهد این صحنه بود پیش خود اندیشید حتماً برادرش برای آشتی دستور ساخت پل را داده است و بیصبرانه منتظر بازگشت او بود.
رفت و برادر بزرگ را در آغوش گرفت و از او معذرتخواهی کرد. دو برادر از نجار خواستند چند روزی مهمان آنها باشد. اما او گفت: پلهای زیادی هستند که او باید بسازد و رفت.
#حکایت
🌸🌸🌸🌸
#دلبری🌱
وقٺے ازٺون پرسید « دوسٺم دارےC᭄؟!»
نڪًو آرھ ! بہ جاش مثل مولوے
بهش بڪًو :
« صنما چڪًونہ ڪًویم
ڪہ ٺو نورِ جانِ مایے ♥️🌱 »
♥️🕊
❤️😘😍💋🌸❤️
━━━━💠🌸💠━━━━
خواستم از رنجش دورى بگويم يادم آمد
عشق با آزار، خـويشاوندى ديرينه دارد!😔😔
━━━━💠🌸💠━━━━
#قيصر_امينپور
🌹❤️🌹