Alireza Eftekhari - Omide Janam Ze Safar Baz Amad (128) (1).mp3
7.43M
🌹علیرضا افتخاری
امید جانم زسفر باز آمد
کانال موسیقی نرگس مستان
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
4_5911511240101855646.mp3
10.02M
🌹سالار_عقیلی
🎶 یار و دیار
کانال موسیقی نرگس مستان
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
Hojat Ashrafzadeh _ Doret Begardam (320).mp3
8.6M
🌹حجت اشرف زاده
دورت بگردم
کانال موسیقی نرگس مستان
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
سلطان "محمد خوارزمشاه" وزیری نیکو خصال به نام "حسن عمادالملک ساوهای" داشت که از یک طرف غمخوار حال رعیت و از طرف دیگر علاقهمند به شعر و فرهنگ بود، درنتیجه دربار شاه محفل شاعران و نویسندگان مختلف بود.
باری روزی شاعری به نزد سلطان محمد آمد و قصیدهای در وصف سلطان خواند و شعر چون در نظر سلطان مقبول افتاد دستور داد، که هزار دینار به شاعر صله بدهند، اما حسن عمادالملک، وزیر ادب پرور این مقدار صله را کم دانسته و مبلغی دیگر برآن افزود. وقتی شاعر مبلغ اضافی را میبیند، از خزانه دار میپرسد :"چه کسی از ارکان دولت باعث این عطا شده است؟"گفتند :"سلطان وزیری دارد به نام حسن و او باعث افزایش مقدار صله شده است."
اما چرخ روزگار به مراد شاعر نگذشت و شاعر به تنگدستی و فلاکت میافتد در نتیجه از نو به امید لطف سلطان و وزیرش، قصیدهای در مدح سلطان میسراید، اما از بد روزگار حسن عمادالملک دارفانی را وداع گفته بود و وزیر جدیدی که بر مسند او تکیه زده بود، چندان اهل ادب نبود و حتی مبلغ صلهای را که سلطان وعده داد بود را کمتر میکند، از قضا نام کوچک وزیر جدید هم حسن بود در نتیجه شاعر پس از دریافت صله و دیدن رفتار متفاوت دو وزیر این شعر کنایه آمیز را میخواند :"زین حسن تا آن حسن صد گز رسن".
کانال موسیقی نرگس مستان
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ...
شبتون پر از یاد خدا ❤️❤️❤️
کانال موسیقی نرگس مستان
https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت کریم اهل بیت #امام_حسن مجتبی (علیه السلام ) تسلیت باد
کانال موسیقی نرگس مستان
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
┄┅┅┅┅❁🖤❁┅┅┅┅┄
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کانال موسیقی نرگس مستان
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
┄┅┅┅┅❁🖤❁┅┅┅┅┄
شبلی عارف معروف به مسجدی رفت که دو رکعت نماز بخواند. در آن مسجد کودکان درس میخواندند و وقت نان خوردن کودکان بود. دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند؛ یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری.
در زنبیل پسر ثروتمند پارهای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا میخواست.
آن کودک میگفت: اگر خواهی که پارهای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ کن.
آن بیچاره بانگ سگ کرد و پسر ثروتمند پارهای حلوا بدو میداد. باز دیگر باره بانگ میکرد و پارهای دیگر میگرفت. همچنین بانگ میکرد و حلوا میگرفت.
شبلی در آنان مینگریست و میگریست.
کسی از او پرسید: ای شیخ تو را چه رسیده است که گریان شدهای؟
شبلی گفت: نگاه کنید که طمعکاری به مردم چه رسانَد؟ اگر آن کودک بدان نان تهی قناعت میکرد و طمع از حلوای او برمیداشت، سگ همچون خویشتنی نمیشد.
کانال موسیقی نرگس مستان
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
هیچ لحظه ای از زندگیمان تکرار نخواهد شد . امروز از تک تک لحظه هایت لذت ببر و برای رسیدن به آرزوهایت هر لحظه را غنیمت شمار .برای نوشتن اهدافت قلم بردار .
کانال موسیقی نرگس مستان
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati