eitaa logo
کانال شعر و موسیقی " نرگس مستان"
1.4هزار دنبال‌کننده
814 عکس
122 ویدیو
1 فایل
پیشنهادات و انتقادات شما " @Moradi_z1 " https://eitaa.com/mosigiesonati لینک کانال.
مشاهده در ایتا
دانلود
ای سینه در حرارت خود بسوز دیگر سراغ شعله آتش زمن مگیر می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش در دامن سکوت به تلخی گریستم نالان ز کرده ها و پشیمان زگفته ها دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گرچه خاکستر شب صیقلِ زنگار دل است در صفاکاریِ دل، دستِ دگر دارد صبح 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شادم که در شرار تو می سوزم شادم که در خیال تو می گریم شادم که بعد وصل تو باز این سان در عشق بی زوال تو می گریم 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
پنداشتی که چون زتو بگسستم دیگر مرا خیال تو در سر نیست اما چه گویمت که جز این آتش برجان من شراره دیگر نیست 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
♥️🍃 خودمان را با جمله‌ی "تا قسمت چه باشد" گول نزنیم ... "قسمت" ؛ اراده‌ی من و توست دوست من برخیز و برای به دست آوردن آرزوهایت تلاش کن 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
من با لبان سرد نسیم صبح سر میکنم ترانه برای تو من آن ستاره ام که درخشانم هر شب در آسمان سرای تو 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
تو برآیم ترانه می‌خوانی سخنت جذبه ای نهان دارد گوئیا خوابم و ترانه تو از جهانی دگر نشان دارد 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی ... 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زباله‌اش دنبال چیزی می‌گردد. گفت، خداروشکر فقیر نیستم. مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانه‌ای با رفتار جنون‌آمیز در خیابان دید و گفت، خداروشکر دیوانه نیستم. آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل می‌کرد گفت، خداروشکر بیمار نیستم. مریضی در بیمارستان دید که جنازه‌ای را به سرد خانه می‌برند. گفت، خداروشکر زنده‌ام. فقط یک مرده نمی‌تواند از خدا تشکر کند. چرا همین الان از خدا تشکر نمی‌کنیم که روز و شبی دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟ 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
از تیر کج تابیِ تو آخر کمان شد قامتم کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا میکنی 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچ‌کس متوجه نمی‌شود که برخی از انسان‌ها چه عذابی را تحمل می‌کنند تا آرام و خونسرد به نظر بیایند ... 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
4_6010294431347901519.mp3
11.94M
🎼 دلت یه شوره زاره 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من آن شکوفه اندوهم کز شاخه های یاد تو می رویم شب ها تورا به گوشه تنهایی در یاد آشنای تو می جویم 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
دانشمندی به شهر ملانصرالدین وارد می‌شود و مردم، او را نزد ملانصرالدین می‌برند. آندو روبروی هم می‌نشینند. دانشمند دایره‌ای روی زمین می‌کشد. ملانصرالدین با خطی آن را دو نیم می‌کند. دانشمند تخم مرغی از جیب درمی‌آورد و کنار دایره می‌گذارد. ملانصرالدین هم پیازی را در کنار آن قرار می‌دهد. دانشمند پنجة دستش را باز می‌کند و به سوی ملانصرالدین حواله می‌دهد.ملانصرالدین هم با دو انگشت سبابه و میانی به سوی او نشانه می‌رود. دانشمند ازملانصرالدین تشکر می‌کند و به شهر خود بازمی‌گردد. مردم شهر درباره ی گفتگویش می‌پرسند او پاسخ می‌دهد که: ملانصرالدین دانشمند بزرگی است. من در ابتدادایره‌ای روی زمین کشیدم یعنی زمین گرد است. او خطی میانش کشید یعنی خط استواهم دارد. من تخم مرغی نشان او دادم که به عقیده ی بعضیها زمین به شکل تخم مرغاست. و او پیازی نشان داد که یعنی شاید هم به شکل پیاز. من پنجة دستم را باز کردم که اگر پنج تن مثل ما بودند کار دنیا درست می‌شد و او دو انگشتش را نشان دادکه یعنی فعلاً ما دو نفریم. مردم شهر ملانصرالدین در مورد گفتگو از او پرسیدند او پاسخ داد: آن دانشمند دایره‌ای روی زمین کشید یعنی من یک قرص نان می‌خورم. من هم خطی میانش کشیدم که یعنی من نصف نان می‌خورم. آن دانشمند تخم مرغی نشان داد که یعنی من نان و تخم مرغ می‌خورم. و من هم پیازی نشانش دادم که یعنی من نان و پیاز می‌خورم. آن دانشمند پنجة دستش را به سوی من نشانه رفت که یعنی خاکبر سرت. من هم دو انگشتم را به سوی او نشانه رفتم که یعنی دو تا چشمت کور شود. 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati