eitaa logo
༺شهیـد مصطفی علیـدادی༻
2.3هزار دنبال‌کننده
793 عکس
625 ویدیو
12 فایل
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی🌱 شهید باران رحمت الهی است که به زمین خشک جانها،حیات دوباره می‌دهد ⌯ کانال توسط مادر محترم شهید اداره میشود ⌯خادم @Nznin313 آدرس‌مزارشهید #مدافع_سلامت تهران/بهشت زهرا قطعه۲۳۱/ردیف۷۹/شماره۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
مصطفای من💞 تمام وجودم💞 🔷من بعد از تو گرچه نمردم اما تمام شدم در دلتنگی... @mostafa_alidadi ...🌱♥️』
سفر بخیر مصطفای شهیدم جوونی که شدی عاقبت بخیر . . 🕊 دعایمان کن ما هم عاقبت بخیر بشیم. ان شاءالله... @mostafa_alidadi ...🌱♥️』
اللّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ✨♥️
بعضے مواقع خداوند متعال مےخواهد کسے را در مراتب بندگے زود بالا ببرد، به همیـن خاطر درهاۍ زندگۍ او را مثل دیگ زودپز محکم مےبنـدد و او را در سختے قرار مےدهد.
14.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 حکایتی جالب از احاطه بر این عالم 🎬 استاد قرائتی
روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،لحظه ها طی شد و مرد! و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید. مثل آن روز که می آمدی از دور … دریغ! دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید🥀🖤 @mostafa_alidadi ...🌱♥️』
*پادگان آموزشیِ ثامن الحجج علیه السلام* آنقدر دوست داشتنی و عزیز و جذاب بود که همه دوستش داشتند. مهدیه ی پادگان را در اختیارش قرار داده بودند و امورات فرهنگی و قرآنی و... را به او محول کرده بودند. خودش هم شروع کرده بود به حفظِ جزء۳۰ ۹ ماه در شهر و پادگانی که مزیَّن بود بنام ثامن الحجج مهمان بود و تحت سایه ی آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام آماده می شد برای سربازی در رکاب آقا صاحب الزمان عج این میزبانی و مهمانی ۹ ماهه حُبِّ شدیدی به قلبش انداخت که اولین مهمان عروسیش امام رضاع بود و مانند دردانه ی ایشان در ۱۹ سالگی ازدواج، ۲۵ سالگی شهادت ونام فرزندش را محمد هادی نام نهاد تا هیچ گاه خوبی های امام هشتم را فراموش نکرده باشد. پلیسِ شهید جهادگر، مصطفی علی‌دادی را می گویم... @mostafa_alidadi ...🌱♥️』
24.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز در برنامه سه شنبه ی مهدوی حسینیه ی مصطفای شهیدم ورزشکارِ نوجوان محله ی خانی آبادنو که در رشته کاراته رده نونهال مدال طلا گرفته با مادرشون تشریف آوردند حسینیه، چشمانی آبی و زیبا به رنگ چشمان مصطفای شهیدم داشت همان ادب همان معصومیت... دلم را لرزاند مرا به یادِ مصطفای قهرمانم می انداخت... این نوجوان بامعرفت با اینکه از ۸ سالگی برای گرفتن این مدال تلاش کرده ولی به عشق پلیسِ شهیدِ جهادگر مصطفی علی دادی که شهید محله اش می باشد تصمیم گرفته بود مدال طلا را به تنها یادگارِ شهید، آقا محمد هادی اهداء کند. می گفت: ما به شهدا مدیونیم و هر چه داریم از شهداست. مادر، برای عاقبت بخیری ام دعابفرمائید... دعایش کردم و با عشق مدال و حکم قهرمانی اش را کنارِ یادگاریهای مصطفای دلاورم گذاشتم تا بماند به یادگار... ۲۰تیرماه ۱۴۰۲ @mostafa_alidadi ...🌱♥️』
عکس یادگاری از شهید مصطفی👆دبیرستان امیرکبیررشته فنی حرفه ای (کامپیوتر) 💢او از شهادت می‌گفت و من باور نمی‌کردم... مصطفای شهیدم را می گویم... جشن تولد ۱۷ سالگی اش را گرفته بودم که از در آمد با همین تیپ و لباس و انگشتری ... شبیه به شهدا ... گفت: مامان یه شهیدی رو می شناسم، مامانش خیلی بهش علاقه داشته و وابستش بوده اون شهید برای اینکه وابستگیه مادرش بهش کم بشه از مادرش فاصله گرفته و با مادرش گرم نمی گرفته و بداخلاقی می کرده به ظاهر، تا مادرش از او کنده بشه تامادرش بعد از شهادتش اذیت نشه. اینو که گفت نگاهی بهش کردم و دلم لرزید گفتم: نکنه در مورد خودش داره این حرف و می زنه... آخه مصطفام می دونست چقدر بهش دلبسته و وابسته ام .... او از رفتنش می گفت و من باور نمی کردم... @mostafa_alidadi ...🌱♥️』
.. دائم الذکر؛ دائم الوضو؛ دائم الاستغفار؛ دائم الاشک؛ دائم المراقبه .. اینها ابزار شهادت است @mostafa_alidadi ...🌱♥️』
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصطفای من صوت دلنشیت مانده به یادگاری🕊 💢دوستانش می گویند: مصطفی اون شب امام علی بازی درآورد... وقتی با ده نفر از بسیجیان دغدغه مندِ محله خانی آباد نو وارد صحنه شد برای دفاع از امنیت مردم محل.... نگاهی به جماعت روبرو کرد. دید بعضی از جوانان محل و همکلاسی‌هایش در دوره تحصیل در حال آسیب زدن به اموال مردم هستند و لیدرهای ناشناس و ارازل اوباش که اهل محل نبودند هم هیزم بیار معرکه شده بودند و آتش به جان و مال مردم انداخته بودند و جوانان را تشویق می کردند و.... اینجا بود که مصطفی امام علی بازی در آورد و رفت تو دل معرکه و با صدای بلند می‌گفت: من و که می‌شناسید مردم محل رو که می‌شناسید این بنده گان خدا چه ربطی به گرانی بنزین دارند که اموالشونو آتش می‌زنید و داشت گروه مخالف را آرام می کرد که به یکباره یک نفر از دل جمعیت با میله ی آهنی پای راستِ مصطفی را هدف گرفت و زد ... در همین حین ریختند سرش و دستش و چاقو زدند و موتورش را آتش زدند.... مصطفای من، از کودکی تا جوانی آنقدر امام علی بازی کردی ... هر روز بیشتر از قبل خود را شبیه به مولایت کردی... تا خریدنت و عاقبت بخیر شدی الحمدلله.... @mostafa_alidadi ...🌱♥️』
بماند به یادگاری چهارشنبه ۲۱ تیرماه۱۴۰۲ کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود... مادرِ پلیسِ شهیدِ جهادگر مصطفی علی‌دادی در جمع دانشجو معلم های مربی و مشاور.... سبک و سیره ی شهیدانه زیستن مصطفای شهیدش را روایت می کند... @mostafa_alidadi ...🌱♥️』