سلام به تمام فرزندان عزیز مصطفی.
۱۵ اسفند ۱۳۹۹ یادتون هست کجا رفتیم؟
بله، روستای سورک.
یادتون هست چی کار کردیم؟
آفرین، درخت کاشتیم.
حالا توی این روزای گرم و بدون بارون، اون نهال های مهربون منتظر شمان.
تشنه تشنه ان.
بعضیهاشون از بی آبی خشک شدنو و بعضی ها هم پژمرده.
بیاین یه قولی بهمدیگه بدیم که توی این ۲ ماه گرم تیر و مرداد به این نهال های تازه و کوچولو، آبرسانی کنیم.
وعده ما هر وقت که تونستیم با بابا مامانای مهربون، روستای سورک.
از آبیاریتون عکس بگیرید و برامون بفرستید...
@mostafaschool
محمد طاهای عزیز تصمیم گرفته در تابستان پرچم و پایتخت کشور ها و واحد پولشون رو یاد بگیره.
@mostafaschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمایشگاه ماشین های لگویی توسط یکی از فرزندان پایه سومی منتظران مهدی عج.
@mostafaschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا مدرسه ها ، حتی به یادگیری هم کمک نمی کنند؟!
@mostafaschool
طراحی بازی ماز و خلاقیت فرزند پرتلاش محمد پارسای عزیز، از کلاس سومی های مدافعین حرم.
@mostafaschool
🔴 تحول تعلیم و تربیت در بافت غیر رسمی در مقابل سازمان رسمی!
▪️در صورتی که نظام رسمی تعلیم و تربیت خودش را در بافت جدید پیدا نکند، و بخواهد در همان بافت سنتی خود باقی بماند، جامعه منتظر او نخواهد ماند.
▪️بافت جدید بزودی در بیرون نظام رسمی شکل خواهد گرفت، و نظام رسمی مجبور خواهد بود، برای ادامه حیات خود، خودش را در این بافت شکل گرفته، با پذیرش قواعد آن، به زور جا کند.
▪️بخصوص امروز که نظام رسمی با چالش تعطیلی کرونائی مواجه شده، شکل گیری این بافت سرعت بیشتری پیدا می کند.
▪️نمونه مشابه این پدیده را در تاکسی های اینترنتی دیده ایم، پدیده ای که تنها چند سال پیش، تحقق آن غیر واقعی به نظر می رسید، اما تنها ظرف یک سال، رواج آن به شکلی شد که تلاش برای جلوگیری از شکل گیری آن بی نتیجه بود.
▪️سازمانی غیر رسمی، در مقابل سازمان رسمی با بافتی متفاوت و قواعد و سازوکارهائی متفاوت علم شده بود. در نهایت این سازمان رسمی بود که مجبور شد، خودش را با بافت جدید وفق داده، و قواعد آن را بپذیرد.
#تحول_تعلیم_وتربیت
@mostafaschool
"بسم الله الرحمن الرحیم"
🔻داستان نویسی
📝ادبی، علمی، تخیلی
🗒زندگی در جنگل
✍سلام، شما من را نمی شناسید، من هم شما را نمی شناسم. اما بگذارید خودم را معرفی کنم، من پسر جنگلی هستم و در جنگل زندگی می کنم. البته من را با تارزان اشتباه نگیرید.
از کلبه چوبی درب و داغون خودم آمدم بیرون. از دور که نگاهش می کنی شبیه یک تپه چوب است. اما برای ساختنش بسیار زحمت کشیدهام. گرچه یک طوفان شدید خرابش می کند.
حرکت کردم، به درخت چنار کهن که رسیدم ایستادم و به عظمتش نگاه کردم. در همان لحظه صدایی چِندش آور به گوشم خورد، سرم بر گرداندم. همان گرازی بود که هفته قبل دیدمش. نمی دانم چرا از من خوشش می آید و هر جا می روم دنبالم می آید. من که اصلا ازش خوشم نمی آید. اما بدی اش این است که سر و صدا می کند و همه حیوانات خبر دار می شوند و مثل قطار پشت سرم می آیند.
همانطور که راه می رفتیم درخت ها شروع به تکان خوردن کرد. باد در بین درخت ها پخش می شد آنها را به شدت تکان می داد.
آهویی که جلوی ما بود به درخت ها زل زده بود. نمی دانست چکار باید بکند. بیچاره، همان لحظه رعد و برق زد و زهر ترک شد. روی برگرداندم و دیدم گرازی که پیشم بود مثل کتک خورده ها از ترس به این این ور و آن ور می دوید. که ناگهان آب شد رفت در زمین. هر چه نگاه کردم اثری ازش ندیدم.
باران هم می آمد، نمی دانم کجا بود. تا کلبه هم خیلی راه بود. برای همین کمی زیر درخت چنار کهن نشستم. ناگهان صدای موتور ماشین شنیدم. بلند شدم و نگاهی انداختم. چند با یک ماشین جیپ آمده بودند در جنگل. رفتند جلو و گراز را در چاله ای در آوردند. گراز در تله افتاده بود. آنها هم شکارچی بودند. سیبک گلویم را قورت دادم. سریع دویدم و از آنجا دور شدم. غروب بود و هوا تاریک رفتم و در اعماق جنگل بودم. روباهی خونسردانه در ۴ متری من نشسته بود و به من زل زده بود. شغالی خیس، مثل موش آب کشیده هم بود. هوا که خوب شد از آنجا رفتم به سمت کلبه. اما وقتی رسیدم با صحنهای وحشتناک روبرو شدم. کلبه خراب شده بود.
همانطور که گفته بودم کلبه شُل و سستی است.
پس حدسم درست بود.
داستان نویسی یکی از فرزندان پایه چهارمی مصطفی.
@mostafaschool
آچار کشی
🔧🔨🔨🔧
دیروز که برای رفع مشکل روغن ریزی ماشین به تعمیرگاه رفته بودم تعمیرکار شروع کرد به غر زدن که چرا انقدر سوارش میشی وقتی خراب بشه بعد میاری پیش من ؟ چرا چک نمی کنی مشکلی نداشته باشه ؟ بعد از آن کمی آرام شد و گفت :
جوون ماشین بعد از مدتی حرکت و استفاده باید چک بشه ! باید بهش رسیدگی بشه ! نمیشه فقط سوار بشی و توقع داشته باشی حرکت کنه . باید چند وقت یه بار آچار کشی بشه !»🚘🚘🔧🔧
- اوسا آچارکشی یعنی چی ؟
- یعنی یه بار پیچ و مهره ها باز و بسته بشه تا اگر دارن شل می شن محکمشون کنیم تا ماشین درست کار کنه »
درست است که انسان ماشین نیست اما وجه مشترک انسان و ماشین حرکت است . هر چیزی که حرکت می کند بعد از مدتی باید بررسی و آچار کشی شود تا درست کار کند و به حرکت خودش ادامه دهد . بعد از آچار کشی عیب های نهفته ، عیان می شود . «خود آگاهی »شاید نزدیک ترین عبارتی است که بتوان برای آچارکشی از نوع انسانی پیدا کرد...
۱٣٩٩/۱۰/٢۱
رضا امیرزاده
#خودآگاهی
@mostafaschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی و رشد عقلی کودکان
🔻هوش یعنی قدرت حل مسئله برای سازگاری با محیط و آدم هوشمند کسی است که توانانی گرهگشایی مسائل را داشته باشد. اگر بچهها رها باشند تا بازی کنند با مسائلی روبه رو میشوند و به دنبال راهی برای حل آن هستند. هم بازیهای جسمی و هم فکری. مثلا بازی مثل اتلو، یک بازی استراتزیک است چون بر اساس شانس نیست، بلکه گزینههای مختلفی وجود دارد که باید راجع به آن تصمیم گرفت.
استاد تراشیون
#تربیت_ماندگار
@mostafaschool
در روزهای گرم تابستان، مربیان مصطفی هم گرم تدارک و آمادگی برای سال جدید تحصیلی می باشند.
تدارک برای دوره ۶ هفته ای تابستانه و آمادگی و مهارت افزایی برای مهر ۱۴۰۰.
@mostafaschool
شروع ۳ هفته ای کلاس های فرابرنامه ای تابستانه تیرماه فرزندان مصطفی با رعایت پروتکل ها و تراکم دانش آموزی.
کلاس های شاهنامه، بازی و خلاقیت، نقاشی، خوشنویسی، مرور درسهای سال قبل و البته با شروعی طلایی مانند همیشه با تلاوت قرآن کریم.
دوره ۳ هفته ای دیگری نیز از هفته دوم تا پایان مرداد برگزار خواهد شد.
@mostafaschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند
گاهی یک حرکت ،یک حرف و یا یک آموزش می تواند دنیایی از تغییر و تحول را به راه اندازد
پیچ اثر گذار، فرزندان، همسر
و زندگی مان را پیدا کنیم.
@mostafaschool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمایشگاه کاردستی با چوب بستنی
با دستان هنرمند فرزندان پایه سومی منتظران مهدی عج مصطفی.
@mostafaschool