فرازهایی از وصیتنامه شهید جعفر جنگروی
خدایا! تو خود می دانی که بیشتر اوقات در این فکر هستم که توشه ای جهت آخرت کسب کنم ولی هر چه فکر می کنم بهتر از این نمی یابم که به سپاس نعمات بیکران خدا، جان ناقابل خود را که برای خودم گرانبهاترین سرمایه است را فدای راهت کنم.
خدایا! خود آگاهی که در شبهایی که خواب دوستانت، یعنی شهدا را میبینم چقدر افسوس میخورم که نمیتوانم خود را به قافله آن بزرگواران برسانم و در اوقاتی فکر میکنم آیا این نعمت بزرگ نصیب من درمانده هم خواهد شد یا نه، در این مطلب میمانم و فقط مجدداً از آن شهدا میخواهم که به خوابم بیایند…
از برادران میخواهـم که در کنـار مـطالعات و درس های مدرسهای، مطالعات اسلامی خـود را کامل کنند به وسیله درسهای حوزه. البته همیشه سعی کنند درسشان خوب باشد.
من در زندگی انفاق را خیلی دوست دارم پس خواهش میکنم هر ماه مقداری پول به آدمهای مستـحق در این زمان به جنگ زدهها بدهید.
نامه های سردار شهید جعفر جنگروی
نامه زیر توسط شهید جعفر جنگروی؛ اولین فرمانده سپاه خرمشهر و قائم مقام قرارگاه رمضان، در سال ۱۳۶۴ (اندکی قبل از شهادت) که ایشان به همراه همسر خود به سفر حج مشرّف شده بودند، خطاب به پسرشان نوشته شده است:
نامهای به پسرم
«… و تو ای گل آقا، ای پسر خوشگل، ای پسر باهوش، ای پسر شجاع، ای رزمنده کوچک و سرباز خوب، ای شهید آینده اسلامی، ای حسین عزیزم، بدانید که فرزندان خلف عزیزترین مال دنیا و ذخیره آخرت برای پدران و مادرانشان هستند و هیچ پدر و مادری نمیتواند دوری فرزندان خود را تحمل کند. الا در یک صورت در یک طریق آن هم طریق خدا، وقتی صحبت از خداست و طریق او، هیچ چیز معنا ندارد چرا که همه چیز از او شروع میشود و به او ختم میشود.
برای همین انسان وظیفه دارد با کمک خداوند این راه را راه خود قرار دهد و این سعادتی است که خدا نصیب ما کرده و ما را به خانه خودش و شهر پیامبر گرامیش دعوت کرده. حسین جان! اینقدر عظمت مکه و مدینه زیاد است که شاید انسان دیگر فکر جای دیگری را نکند، اما هر موقع بچه کوچکی و یا طفل نوزادی را میبینم به یاد تو و خواهرت میافتم.»
شادی روحش صلوات
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
شهید ابوالفضل ریاضی
مـحل تـولـد تهران
سـن :
۲۱ سـال
بیست و هشتم شهریور ۱۳۴۲، در تهران چشم به جهان گشود. تاپایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. سوم فروردین ۱۳۶۳، در طلاییه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
شادی روحش صلوات
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
شهید رمضان ناظریان
نام پدر: علی اضغر
در اردیبهشت سال ۱۳۳۳ دیده به جهان گشود و چون مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان، نامش را رمضان نهادند
در همان دوران کودکى از نعمت مادر محروم شد و چیزى نگذشت که در سن دهسالگى پدرش نیز او را تنها گذاشت. هنوز در غم از دست دادن آن دو عزادار بود که برادرش هم از دنیا رفت اما رمضان بر الطاف خداوند امیدوار بود و مىدانست که پروردگار بهترین محافظ است. او به منزل دایىاش رفت و با آنها زندگى را ادامه داد
تحصیلات خود را در منزل دایىاش تا کلاس ششم ابتدایى ادامه داد؛ سپس براى تأمین هزینههاى زندگى مشغول به کار شد.
رمضان در اوایل دوران نوجوانى، با مبارزین ضدرژیم طاغوت همراه شد و با شناخت آگاهانهاى که نسبت به امام (ره) کسب کرده بود، ایشان را به عنوان مرجع تقلید خود برگزید و به پیروى حضرت در صحنههاى مبارزات حاضر شد.
او پس از پیروزى انقلاب براى حفظ دستاوردهاى انقلاب و ادامه راه شهیدان وارد نهاد مقدس سپاه شد و به جمع پاسداران اسلام پیوست.
در سال ۱۳۶۰ با کلام آسمانى امام خمینی(ره) که خطبه عقد او و همسرش را جارى کرد، زندگىاش را متبرک ساخت. امام خطاب به او و همسرش فرمود: “بروید با هم سازش کنید و خوشبخت شوید.”
اولین سمت او در سپاه مسئولیت یک گروه ۹ نفره از گروهان ۳ گردان هفت سپاه بود. پس از گذشت مدت زمانى کوتاه و بروز شایستگىها و توانایىهایش، فرماندهى گردان حضرت على اصغر (ع) از لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در عملیات والفجر ۸ را نیز به او سپردند. او هم با جان و دل پذیرفت.
سرانجام این فرمانده دلاور در اولین روز اسفند سال ۶۴ جزیره فاو را براى شروع سفر ابدىاش انتخاب کرد و بالهاى پروازش را براى رها شدن از قفس تنگ این دنیا گشود و به سوى دوست پر کشید.
پیکر شهید رمضان ناظریان براى همیشه در منطقه عملیاتى والفجر ۸ باقى ماند.
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
شهید دفاع مقدس
نــام :کاظم
نـام خـانوادگـی :ناظریان
نـام پـدر :علی اصغر
یکم فروردین ۱۳۳۱، در تهران چشم به جهان گشود. تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند. پاسدار بود. ازدواج کرد. در جبهه حضور یافت. دوم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت گلوله به قلب به شهادت رسید مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
شادی ارواح طیبه شهدا وامام شهدا صلوات
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
حسین اسکندرلو» به سال 1341 شمسی در جنوب تهران (محله ی 13« آبان» فعلی) متولد شد. وی در نخستین ماه های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پاسداران انفلاب اسلامی پیوست و زمانی که در بهار 1365 شمسی در منطقه ی عملیاتی «فکه»، با گلولهی مستقیم دشمن بال در بال ملائک گشود، فرماندهی «گردان حضرت علی اصغر(علیه السلام)» (از «لشکر10 سیدالشهدا(صلوات الله علیه)») را بر عهده داشت.
به اذعان بسیاری از رزمنده گان پیشکسوتِ یگان های رزمی استان تهران، «حسین اسکندرلو» از زبده ترین فرماندهانِ گردان سپاه بود. وی با روحیات خاص خود و تعاملِ بسیار نزدیک با بسیجیان، نمونه ای به یاد ماندنی در تاریخ مدیریت جهادی از خود به جا گذاشت. فرمانده ای جوانمرد و کم نظیر در شجاعت ،
«فرماندهی گردان حضرت علی اصغر(علیه السلام)». مردی که در «لشکرِ سیدالشهدا (صلوات الله علیه)» می جنگید، فرماندهی گردانی را بر عهده داشت که نامِ فرزندِ«سیداشهدا(صلوات الله علیه)» را بر خود داشت و سرانجام در پاتکی موسوم به «عملیات سیدالشهدا(صلوات الله علیه)» بال در بال ملائک گشود.
شادی روحش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
شهید مجید داوودی راسخ
مجید داودی راسخ اردیبهشت ماه 1343 در یکی از روستاهای شهر قرچک ورامین بهدنیا آمد. نُه ساله بود که به دلیل تغییر شغل پدر به همراه خانواده از ورامین به شهرری نقلمکان کرد و در آنجا ساکن شد.
با اوجگیری مبارزات مردم علیه رژیم منحوس پهلوی، شور انقلاب وجود او را هم فراگرفت. در بیشتر راهپیماییها و تجمعات ضد رژیم شاه شرکت میکرد، که در یکی از همین فعالیتها توسط ساواک دستگیر و به زندان باغشاه منتقل شد.
مجید همزمان با تشکیل بسیج به جمع بسیجیان پیوست و با شروع جنگ تحمیلی و حمله نیروهای متجاوز بعثی به خاک میهن، بهخیل سبزپوشان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.
وی در عملیات های بزرگی چون فتحالمبین و بیتالمقدس شرکت کرد.
در عملیات بزرگ خیبر در حالی که فرماندهی یکی از گروهانهای گردان قمربنی هاشم علیه السلام از تیپ سیدالشهداء(ع) را به عهده داشت، پس از ساعتها جانفشانی و ازخودگذشتگی در حالی که به شدت مجروح شده بود، به اسارت نیروهای بعثی درآمد. او با وجود جراحت بسیار، هجده ماه در زندانهای موصل عراق طعم تلخ اسارت را چشید.
سرانجام در سال ۱۳۶۴ به دلیل معلولیت و مجروحیتی که داشت با همکاری صلیب سرخ و تلاش دولت جمهوری اسلامی ایران آزاد و به میهن برگشت. اما به دلیل مجروحیت و تحمل شکنجههای پیدرپی رژیم بعث از ناحیه پا به شدت آسیب دیده بود، به گونهای که یکی از پاهایش به علت خرد شدن استخوان حدود پنج سانت کوتاه شده بود. بههمین دلیل پس از آزادی تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفت و تا سال ۱۳۶۵ از شرکت در مناطق جنگی محروم ماند.
با بهبودی نسبی پاهایش دوباره راهی جبهههای جنگ شد و در کنار یاران دیرین خود پابهپای دیگر همرزمان جنگید و مبارزه کرد.
ورود مجید به لشکر ده سیدالشهدا علیه السلام و گردان قمربنی هاشم علیه السلام همه همسنگران دیروزش را به وجد آورده بود و در عملیات کربلای۵ به عنوان فرمانده گردان قمربنی هاشم علیه السلام، نقش آفرینی کرد. پس از عملیات کربلای۸ با راهاندازی گردان حضرت زهرا سلام الله علیها، مجید داودی راسخ، فرمانده این گردان شد و با شرکت در عملیات نصر ۴ در تیرماه ۶۶ در منطقه ماووت به شهادت رسید و پیکر پاکش در قطعه ۲۹ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
روحش شاد
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
1_2019884346.mp3
6.64M
⭕ ( واحد ) امام حسین
✔ بگیر دستمو ببر مرا به سوی کربلا ...
🎤 کربلایی جوادمقدم
کانال مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd