eitaa logo
مکروهات و مستحبات
223 دنبال‌کننده
258 عکس
36 ویدیو
7 فایل
مستحبات ومکروهات را از بیان نورانی اهل بیت عصمت وطهارت صلوات الله علیهم اجمعین فرا بگیریم لینک کانال جهت معرفی به دوستان👇 https://eitaa.com/joinchat/840302617Cd8c61ab204
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان ◼️ اَما فیکُم مسلمٌ ... نوشته اند: و بَقِیَ وَحدَهُ و قد أثخَنَ بِالْجِراحِ في رأسِهِ و بَدَنِهِ، فجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ و هُم يَتَفَرَّقونَ عَنهُ يَميناً و شِمالاً. ▪️امام، تنها ماند و زخمهاى گران كه بر سر و بدنش رسيده بود، او را سنگين كرده بود.پس با شمشير، آن بى شرمان را مى زد و آنان از برابر شمشيرش به راست و چپ پراكنده مى شدند. فقالَ حميدُ بنُ مُسلمٍ : فَوَ اللّهِ ما رأيتُ مَكثوراً قَطُّ قد قُتِلَ وَلَدُهُ و أهلُ بَيتِهِ و أصحابِهِ أربَطَ جَأشاً، و لا أمضَىٰ جِناناً مِنهُ عليه السّلامُ، إن كانَتِ الرَّجَّالَةُ لِتَشُدَّ عَلَيْهِ، فَيَشُدُّ عَلَيْها بِسَيفِهِ، فَيَنكَشِفُ عن يَمينِهِ و عن شِمالِهِ اِنكِشافَ الْمَعزَىٰ إذا شَدَّ فيها الذِّئبُ ▪️حميد بن مسلم گويد: «به خدا، مرد گرفتار و مغلوبى را هرگز نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند و دلدارتر و پابرجاتر از آن بزرگوار باشد؛ چون پيادگان بر او حمله مى افكندند، او با شمشير بدانان حمله مى كرد و آنان از راست و چپش مى گريختند؛ چنانچه گله گوسفند از برابر گرگى فرار كنند. فَلَمَّا رَأى ذٰلكَ شِمرُ بنُ ذِي الْجوشَنِ اِستَدعىٰ الْفُرسانَ، فصاروا في ظَهورِ الرَّجَّالَةِ، و أَمَرَ الرُّماةَ أن يَرموهُ، فَرَشَقوهُ بِالسِّهامِ حَتَّىٰ صارَ كَالْقُنفُذِ، فأحجَمَ عَنهُم، فَوَقَفوا بِإزائِهِ ▪️شمر بن ذى الجوشن كه چنان ديد، سوارگان را پيش خواند و آنان در پشت پيادگان قرار گرفتند.سپس بر تيراندازان دستور داد او را تيرباران كنند.پس تيرها را به سوى آن مظلوم رها كردند (آن قدر تير بر بدن شريفش نشست) كه مانند خارپشت شد.پس آن حضرت از جنگ با آن بى شرمان بازايستاد و مردم در برابرش صف زدند. و خَرَجَتْ اُختُهُ زينبُ إلىٰ بابِ الْفُسطاطِ، فنادَتْ عُمَرَ بنُ سَعدِ بنِ أبي وَقّاصٍ: وَيلَكَ يا عُمَر! أ يَقتُلُ أبو عبدِ اللّهِ و أنتَ تَنظُرُ إلَيْهِ؟ فَلَم يَجِبْها عُمَرٌ بِشَيءٍ، فنادَتْ: وَيحَكُم! أما فيكُم مُسلِمٌ؟ فَلَم يَجِبْها أحَدٌ بِشَيءٍ. ▪️خواهرش زينب به در خيمه آمد و رو به عمر بن سعد بن ابى وقاص كرد و فرياد زد: «واى بر تو اى عمر! آيا ابو عبد اللّه را مى كشند و تو نگاه مى كنى؟ » عمر پاسخ زينب را نگفت.زينب فرياد زد: «واى بر شما! آيا يك مسلمان ميان شما مردم نيست؟ اما كسى پاسخش را نداد. 📚الارشاد ج٢ص١١۵ 📚نفس المهموم ص٣۶١ 📚لواعج الاشجان ص١٨۴ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان ◼️ گریه های سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام بین گودال... ▪️باید سه دسته شویم و با تیر و سنگ و شمشیر، حسین را از پا در بیاوریم... نوشته اند: ثُمَّ حَمَلَ، و جَعَلَ يَضرِبُ فيهم يَميناً و شِمالاً، حَتّىٰ قَتَلَ مِنهُم خَلقاً كثيراً، فَلَمَّا نَظَرَ الشِّمرُ (لَعَنَهُ اللّهُ) إلىٰ ذٰلكَ أقبَلَ إلىٰ عُمَرِ بنِ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) و قالَ: أيُّهَا الْأميرُ إنَّ هٰذا الرَّجُلَ يُفنينا عَن آخِرِنا مُبارِزَةً ▪️سپس امام حسین علیه السلام حمله کرد و گاهی به میمنه و گاهی به میسره لشگر می زد تا اینکه بسیاری از آنان را به درک واصل کرد. وقتی که شمر ملعون این را دید، رو به عمربن سعد کرد و گفت: ای امیر ! این مرد از اول تا آخر ما را با مبارزه تن به تن از بین خواهد برد. عمر گفت:چه کنیم؟ 🔹شمر گفت: نَتَفَرَّقُ عَلَيْهِ ثَلاثُ فِرَقٍ: فِرقَةٌ بِالنِّبالِ و السِّهامِ، و فِرقَةٌ بِالسُّيُوفِ و الرِّماحِ، و فِرقَةٌ بِالنَّارِ و الْحِجارَةِ، نُعَجِّلُ عَلَيْهِ ▪️باید سه دسته بشویم؛ عده ای تیر بیاندازند عده ای با شمشیر و نیزه او را بزنند عده ای نیز، پاره های آتش و سنگ به سمت او پرتاب کنند و بر او باید شتاب کنیم. فَجَعَلوا يَرشُقونَهُ بِالسِّهامِ، و يَطعَنونَهُ بِالرِّماحِ، ▪️پس تیر ها را به سمت امام علیه السلام پرتاب کردند و با نیزه به او ضربه زدند يَنزِعُ السَّهمَ بِيَدِهِ، و يَتَلَقَّىٰ الدَّمَ بِكَفَّيْهِ و يُخَضِّبُ بِهِ لِحيَتَهُ و رأسَهُ الشَّريف ▪️و حضرت تیر ها با دست از بدن مطهرش در می آورد و کف دستش را پر از خون کرده و سر و صورتش را با آن خضاب می کرد و می فرمود : هٰكَذا ألقَىٰ رَبِّي، و ألقَىٰ جَدِّي، و أشكُو إلَيْهِ ما نُزِلَ بِي.و خَرَّ صَريعاً مَغشياً عَلَيْهِ ▪️اینگونه پروردگارم را ملاقات می کنم؛ اینگونه جدم را می بینم و آنچه را که به سرم آوردند برایش شکایت می برم و در همین حال بی هوش روی زمین افتاد. فَلَمَّا أفاقَ مِن غَشيَتِهِ وَثَبَ لِيَقومَ لِلْقِتالِ، فَلَمْ يَقدِرْ، فَبَكَىٰ بُكاءً شَديداً ▪️و وقتی که به هوش آمد، خواست که برای قتال از جا برخیزد اما نتوانست و به شدت گریه کرد و فریاد زد: وا جَدَّاهُ! وا مُحَمَّداهُ! وا أبَتاهُ! وا عَلِيّاهُ! وا أخاهُ! وا حَسَناهُ! وا غُربَتاهُ! وا عَطَشاهُ! وا غَوْثاهُ! وا قِلَّةَ ناصِراهُ! أ اُقتَلُ مَظلوماً و جَدِّيَ الْمُصطَفىٰ، و اُذبَحُ عَطشاناً و أبي عَلِيٌّ الْمُرتَضَىٰ، و اُترَكُ مَهتوكاً و اُمِّي فاطِمةُ الزَّهراءِ . ▪️من مظلوم کشته شوم در حالی که جدم رسول خداست؟! و تشنه ذبح شوم در حالی که پدرم علی مرتضاست! و حرمتم را بشکنند در حالی که مادرم فاطمه زهراست؟! 📚مقتل ابی مخنف ص٨٨ 📚اسرارالشهاده ص ۴٢۵ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان ◼️ گوشه ای از حال زینب کبری علیها السلام، در بالای تل زینبیه... … و هنگامي كه امام حسين سلام الله علیه به زمين افتاد، حضرت زينب سلام الله علیها از درب خيمه خارج شد، در حالي كه ندا سر مي‌داد: واي از مصيبت برادرم! واي از مصيبت آقا و بزرگم! و رَكَضَتْ نَحوَ الْمَعرِكَةِ و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها و تارَةً تَسقُطُ عَلیٰ وَجهِها مِن عِظمِ دِهشَتِها ▪️و دوان دوان به سمت معركه می رفت و در اين حال گاهي پايش به پايين لباسش گير مي‌كرد و زمین می خورد و گاهي از شدت مصيبت و دهشت، اختیار دست و پایش را از دست می داد و با صورت بر زمين مي‌افتاد. تا وقتي كه به آنجا رسيد.در آن لحظه شروع كرد به نگاه كردن به سمت چپ و راست و برادر خود امام حسين سلام الله علیه را ديد كه بر روي زمين افتاده است. 📚معالي السبطين ج٢ص٣٧ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان ◼️ صحنه‌ای جانسوز در شب عاشورا... شیخ مفید رحمة الله می‌نویسد: و حسينٌ جالسٌ أمامَ بَيتِهِ مُحتَبياً بِسَيفِهِ إذ خَفِقَ بِرأسِهِ عَلىٰ رُكبَتَيْهِ و سَمِعَتْ اُختُهُ زينبُ الصَيحَةَ فَدَنَتْ مِن أخِيها فقَالَتْ يا أخى أمَا تَسمَعُ الْاَصواتَ قَد اقْتَرَبَتْ قالَ فَرَفَعَ الْحسينُ رأسَهُ فقالَ إنِّى رَأَيتُ رَسولَ اللهِ صَلّىٰ اللهُ عَلَيْهِ و سَلَّم في الِمَنامِ فقالَ لى إنَّكَ تَروحُ إلَيْنا قالَ فَلَطِمَتْ اُختُه ُوَجهَها و قالَتْ يا وَيلَتا.... ▪️ غروب تاسوعا بود که امام حسین علیه السلام جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه زده و سر به زانو نهاده و از خستگی به خواب رفته بود. چون زینب کبری سلام الله علیها خروش لشکر دشمن را شنید، نزدیک برادر آمده و گفت: برادر، صدای لشکر را نمی شنوی که پیوسته به ما نزدیک می‌شوند؟ آن حضرت سر از زانو برداشت و فرمود: هم اکنون رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم. به من فرمود: تو به نزد ما خواهی آمد. چون زینب کبری علیها السلام این خبر وحشتناک را شنید، سیلی به صورت زد و فریاد واویلاه برآورد... 📚 الإرشاد، ج٢ص٩٠ 📚 تاریخ طبری، ۴ ص٣١۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان 🩸کدام خواهر را مثل من دیده‌ای؟ ! … | وقتی‌که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها، ذوالجناح را برای رفتن برادر به میدان، آماده می‌کند... در نقلی آمده است: 🥀 ... هنگامی که سیدالشهداء علیه‌السلام با مخدّرات وداع نمود و آمد تا سوار مرکب شود، ندا داد: 📋 مَن ذا يُقَدِّمُ لي جَوادي؟ فجاءَتْهُ زينبُ و قد أخَذَتْ بِعَنانِ الْجَوادِ تَقودُهُ و تَقولُ: أخي لِمَن تُنادي، قَطَعتَ نِياطَ قَلبي، ▪️چه کسى اسب مرا برایم می‌آورد!؟ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها عنان ذوالجناح را گرفت و آن را پیش برد و گفت: برادرم چه کسی را صدا میزنی؟ بند قلبم را پاره کردی! 📋 ثُمَّ قالَتْ: هَلْ رأیتَ اُختاً مِثلي قَبلَ هٰذا قدَّمَتْ فَرَسَ أخیها لِلْمَوتِ؟!؟ ▪️سپس فرمود: آیا قبل از این خواهری را مثل من دیده‌ای که اسب برادرش را برای مرگ آماده کند؟ 📋 فَلَمّا سَمِعَ کَلامَها اِختَنَقَ بِعَبرَتِهِ و بَکیٰ وَانکَبَّ عَلیٰ رَأسِها وَانکَبَّتْ عَلیٰ صَدرِهِ و جَعَلا یَبکیانِ طَویلاً ▪️سیدالشهداء علیه‌السلام همینکه سخن خواهر را شنید، اشک و بغض، راه گلوی او را بست و شروع به گریه کرد. سپس سر خود را بر سر خواهر گذاشت و هر دو مدت طولانی گریستند. 📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴ 📚موسوعة الامام الحسین علیه‌السلام، ج۴ ص۴۸۴ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان 🩸ای دخترم! با اشک‌هایت قلبم را آتش مزن... در نقل‌ها آمده است: 🥀 ... هنگامی که سیدالشهداء علیه‌السلام آماده رفتن به میدان شدند و بر روی ذوالجناح قرار گرفتند، 📋 فأقْبَلَتْ سکینَةُ و هِیَ صارِخَةٌ و کانَ یُحِبُّها حُبّاً شَدیداً فَضَمَّها إلیٰ صَدرِهِ و مَسَحَ دُموعَها بِکُمِّهِ ▪️در اینجا بود که حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جلو آمد و فریادی کشید. سیدالشهداء علیه‌السّلام او را بسیار دوست داشتند؛ پس او را به سینه‌ اش چسباند و با آستینش اشکهایش را پاک کرد... 🥀 سپس به ایشان فرمود: 📋 سَیَطولُ بَعدِی یا سکینَةُ فَاعْلَمی مِنکِ الْبُکاءُ إذا الْحَمامُ دِهانِی ▪️ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود. 📋 لا تُحرِقی قَلبی بِدَمعِکَ حَسرَةً ما دامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانِی ▪️تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. 📋 فإذا قُتِلتُ فأنتِ أولَیٰ بِالَّذی تَأتینَهُ یا خَیرَةَ النِّسوانِ ▪️ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو سزاوارتری برای گریستن. 📚المناقب،ابن شهرآشوب، ج۴ ص۱۰۹ 📚المنتخب ج۲ ص۴۵۰ 📚الدمعة الساکبة ج۴ ص۳۳۷ 📚نفس المهموم ص۳۴۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان 🩸وقتی‌که با نداهای غریبیّ سیدالشهداء علیه‌السلام، بدن بی‌سر شهداء از جا بلند می‌شد... در نقلی آمده است: 🥀 سیدالشهداء لحظاتی بالای سر عباس علیه‌السلام گریست، پس صدای خود را بلند کرد، به گونه‌ای که صدای آن حضرت دشت کربلا را فرا گرفت و ندا سر داد: 🥀 ای مسلم بن عقیل، ای هانی بن عروة، ای حبیب بن مظاهر، ای زهیر بن القین، ای هلال بن نافع... 📋 یا أبطالَ الصَّفاءِ و فُرسانَ الْهَیجاءِ! مالي أُنادیکم فلا تُجیبوني و أدعوکم فلا تَسمَعونِ؟! ▪️شما ای دلاور‌مردان پایدار و ای سواران عرصه پیکار! چرا شما را صدا میزنم اما جوابم را نمی‌دهید! شما فرا می‌خوانم و صدایم را نمی‌شنوید؟! 🥀 آیا شما خوابید که به بیداری‌تان امیدوار باشم یا محبّت‌تان از امام خود برگشته که به یاری او نمی‌شتابید؟! اینها دختران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هستند که به خاطر از دست دادن شما ناتوان گشته‌اند؛ مگر شما خانه‌هایتان را برای کمک به من ترک نکردید؟! 📋 فَقوُموا عَن نَومَتِکم أیُّهَا الْکِرامُ الْبَرَرَةُ وَادْفَعُوا عَن حَرَمِ الرَّسولِ ▪️پس ای مردان شریف و صالح از خواب برخیزید و از حرم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در مقابل طاغیان کافر و فاجر دفاع کنید. 🥀 اما افسوس! به خدا سوگند مرگ شما را به خاک افکنده و روزگار دغل با شما بی‌وفایی کرده است و گرنه شما از جواب دادن به دعوت من کوتاهی نمی‌کردید و از یاری من روی برگردان نمی‌شدید. هان! اینک ما از فقدان شما داغداریم و به شما می‌پیوندیم که ما از آن خداییم و به سوی او بازآییم. 🔻در اینجا بود که به نقل «بحرالمصائب»، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمود: 📋 فو الله الَّذي لا إلٰهَ إلّا هو إنّی رَأیتُ الْاَجسادَ تَضطَرِبُ کَأنَّها یُریدُ النُّهوضَ. ▪️به خدا سوگند که معبودی جز او نیست، بدنهای شهدا را دیدم چنان می‌لرزید گویا که می‌خواستند از جا برخیزند. 📚مقتل أبو مخنف،ص ۸۴ 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۹ 📚بحرالمصائب ج۵ ص۶۱ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان 🩸سیدالشهداء علیه‌السلام چند جای آن پیراهن کهنه را هم، پاره پاره کرد تا دیگر کسی طمع در آن نکند، امّا... در نقل‌ها آمده است: 🥀 ... سیدالشهداء علیه‌السلام برای وداع به خیمه زن‌ها آمد و خطاب به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمود: 📋 آتینی بِثَوبٍ عَتیقٍ لا یُرغَبُ فیهِ أحدٌ مِنَ القومِ أجعَلُه تَحتَ ثیابی لِئَلّا أُجَرَّدُ مِنه بَعد قتلی، ▪️ای خواهرم! یک پیراهن کهنه‌ای را برایم بیاور تا کسی از لشکر، طمع در آن نکند؛ می‌خواهم آن را زیر لباس‌هایم بپوشم تا بعد از کشته‌شدنم، عریان نمانم. 🥀 با این جمله آن حضرت ، صدای گریه و ناله زن‌ها بلند شد؛ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها لباسی را برای آن حضرت آورد. 📋 فَخَرقَهُ و مَزَّقَهُ مِن أطرافِهِ و جَعَلَهُ تَحتَ ثِیابِه ▪️سیدالشهداء علیه‌السلام آن پیراهن را گرفت و چند جای آن را پاره پاره کرد و آن را زیر لباس‌هایش پوشید. 🥀 آن حضرت یک شلوار نو هم داشت که چند جای آن را نیز پاره پاره کرد ، تا دیگر کسی طمع در آن نکند. 📋 فَلمّا قُتلَ عَمدَ إلیه رَجلٌ فَسَلبَهما مِنه و تَرَکه عُریانًا بالعَراء مُجرّداً عَلَی الرَّمضٰاء فَشَلّتْ یَداهُ فی الحٰال ▪️اما وقتی که به شهادت رسید، نانجیبی پیش آمد و هم آن لباس کهنه و هم آن شلوار را به غارت برد و سیدالشهداء علیه‌السلام را عریان بر روی ریگ و رمل بیابان رها کرد؛ وقتی‌که آن نانجیب، پیراهن را به غارت برد، در همان حال، دستش شَل شد و از کار افتاد. 📚المنتخب،ص۴۱۱ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان 🩸به وقت وداع سیدالشهداء علیه‌السلام، مخدّرات به دست و پای آن حضرت افتادند‌ و بر آنها بوسه می‌زدند... در نقل‌ها آمده است: 📋 فأرادَ عليه السّلامُ أن يَخرُجَ مِنَ الْخَيمَةِ، فَلَصِقَتْ به زينبُ ... ▪️سیدالشهداء سلام‌الله‌علیه خواست از خیمه بیرون بیاید، حضرت زینب سلام‌الله‌علیها خود را به او رساند. 📋 ... فَجَعَلَتْ تُقَبِّلُ يَدَيْهِ و رِجْلَيْهِ، و أحَطنَ به سائِرُ النِّسوانِ، يُقَبِّلنَ يَدَهُ و رِجلَهُ ▪️ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها خود را به روی دست و پای سیدالشهداء علیه‌السلام انداخت و آن‌ها را می‌بوسید؛ بقیه زنان نیز آمدند و دور او را گرفته بودند و دست و پایش را می‌بوسیدند. 📚اسرار الشهادة ص۴۱۲ 📚معالی السبطین ج۲ ص۲۵ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان 🩸سیدالشهداء علیه‌السلام بر در خیمه‌ها ایستاده بود، که خیمه‌ها را تیرباران کردند … | به فدای مظلومی که تیرها را با بدن خودش می‌گرفت،تا به خیمه‌ زن‌ها نخورند... در نقل‌ها آمده است: 🥀 ... به وقت وداع، زن‌ها و بچه‌ها دل از سیدالشهداء علیه‌السلام نمی‌کَندند؛ آن حضرت بر در خیمه ایستاده بود که عمر بن سعد ملعون صدایش را بلند کرد و گفت: 📋 وَيحَكُم! اُهجُموا عَلَيْهِ ما دامَ مَشغولاً بِنَفسِهِ و حَرَمِهِ ▪️وای بر شما! به او حمله کنید در همین حال که او به خود و حرمش مشغول است. 🥀 به خدا قسم اگر حسین علیه‌السلام فارغ شود، قسمت چپ و راست لشكرتان از هم قابل تشخیص نیست( کنایه از اینکه لشکرتان را به هم می‌ریزد) 📋 فَحَمَلوا عَلَيْهِ يَرمونَه بِالسِّهامِ حَتّىٰ تَخالَفَتْ السِّهامُ بَينَ أطنابِ الْمُخَيَّمِ، و شَكَّ سَهمٌ بَعضَ أزَرِ النِّساءِ، ▪️پس همگان بر آن حضرت یورش بردند و آن قدر تير زدند كه برخی از تيرها به بند خيمه‏‌ها می‌خورد و برخی دیگر نیز، لباس‌های زنان را پاره می‌کرد. 📋 فَدَهَشْنَ، و أرعَبنَ، و صَحنَ، و دَخَلنَ الْخَيمَةَ، يَنظُرنَ إلىٰ الْحسينِ علیه‌السلام كَيفَ يَصنَع ▪️در اینجا بود که زنان مات و مبهوت شدند و وحشت‌زده و فريادزنان به داخل خيمه‏ها رفتند و به امام حسین علیه‌السّلام نگاه می‌کردند که چه می‌کند. 🥀 آن حضرت چون شير خشمگين به دشمنان حمله‏ کردند و به احدى نمى‌‌رسيدند مگر آنكه با شمشير او را به هلاكت مى‏ رساندند. 📋 وَ السِّهامُ تَأخُذُهُ مِن كُلِّ ناحِيَةٍ، و هو يَتَّقيها بِصَدرِهِ و نَحرِهِ. ▪️و اين در حالي بود كه تيرها از هر سو به سمت سیدالشهداء علیه‌السلام مى‏‌آمد و آن حضرت با سینه و پشت مبارکش تیر را می‌گرفت تا تیری به سمت زن‌ها و بچه‌ها نرود. 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام، مقرم،ص۳۴۰ 📚مقتل الحسين علیه‌السلام، بحرالعلوم،ص۴۴۲ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان ◼️ گوشه ای از اثرات شهادت سيدالشهدا عليه السلام ◼️ وقتی که جبرئیل در کنار گودال نعره میزد... بعد از شهادت سيد الشهدا عليه السّلام، لشكريان سوارى را نگريستند كه ناپروا صيحه مى زند و بى محابا واویلا سر می‌دهد . گفتند: «اين سوار كيست و چنین ناله و فرياد برای چيست؟ او گفت: و كيف لا أصرخ و رسول اللّه قائم ينظر إلى الأرض مرّة و ينظر إلى حربكم مرّة؟ و أنا أخاف أن يدعو اللّه على أهل الأرض فأهلك فيهم ▪️«چه گونه صيحه نزنم و فرياد نكنم و حال آن كه رسول خداى صلی الله علیه و آله را مى نگرم كه ايستاده گاهى به سوى زمين می نگرد و گاهی قتلگاه را نظاره مى كند؟ از آن مى ترسم كه خدا را بخواند و ساکنین روى زمين را تباه كند.» جماعتى از لشكريان گفتند: «او مردى ديوانه است و سخنى سفيهانه مى گويد.» گروهى گفتند: «سوگند به خداى، ستمى بزرگ بر خويشتن آورديم.به رضاجويى پسر سميه(ابن زیاد) ، پسر پيغمبر را كشتيم.» راوى گويد: «به عرض امام سجاد عليه السّلام رسانيدم كه: آن کسی که فریاد می‌زد چه كسی بود؟ » حضرت فرمود: ما نراه إلّا جبرئيل، أمّا إنّه لو أذن له فيهم لصاح بهم صيحة يخطف منها أرواحهم من أبدانهم إلى النّار، و لكن أمهل لهم ليزدادوا إثما و لهم عذاب أليم ▪️آن كس، جز جبرئيل نبود و اگر از خداوند مأذون بود، صيحه اى بر آن جماعت مى زد كه ارواح ايشان از ابدان ايشان به جانب دوزخ شتاب گيرد؛ لكن ايشان را مهلت داد تا گناه ايشان بزرگ تر گردد و عذاب ايشان عظيم تر شود. 📚بحارالانوار ج ۴۵ص١٧٣ 📚ناسخ التواریخ ج٢ص۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
◼️ چندین تن از اطفال آل الله، در حمله به خیام، جان سپردند... اندکی پس از شهادت حضرت امام حسین (صلوات الله علیه) سپاه دشمن با وحشیگری تمام سواره به خیام آن حضرت هجوم بردند؛ حَتّىٰ سَحِقَ سَبعَةٌ مِنَ الْأطفالِ تَحتَ حَوافِرِ الْخَيلِ... ▪️به گونه ای که هفت تن از کودکان در هجوم زیر سم اسب های آنان لگدکوب شدند؛ که تاریخ نام پنج تن از آنها را آورده است: دو دختر از حضرت امام حسن مجتبی (صلوات الله علیه) دو پسر از عبدالرحمان بن عقیل بن ابی طالب به نامهای سعد و عقیل، عاتکه دختر هفت ساله حضرت مسلم بن عقیل (صلوات الله علیه) محمد بن ابی سعید بن عقیل بن ابی طالب که او نیز هفت ساله بود. 📚معالي السبطين ج٢ص١٣۵ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
◼️ شتران را رَم می دادند تا نوامیس سیدالشهدا علیه السلام بر زمین بخورند... در زمان قیام مختار ، سهیل بن عریف خزاعی ملعون را به نزد مختار آوردند. مختار گفت : ای سهیل! تو آن نیستی که سیخ بر شتران می زدی تا رم کنند و اهل بیت «سلام الله علیهم» را از روی شتران بر زمین بیفتند ؟ سهیل انکار کرد. امیر مختار فرمود: اگر صد مصحف بسوزانی که من باور نمی کنم. پس دستور داد تا انگشتان چهار دست و پای او را بریدند و در آفتاب انداختند تا به جهنم واصل شد. 📚مخزن البکاء ص ٧۴٨ 📚بحرالمصائب ج۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
◾️ سنگ‌دل‌تر از يزید (لعنه الله علیه) ندیدم ... ... ثُمَّ أُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَصِحْنَ نِسَاءُ آلِ يَزِيدَ وَ بَنَاتُ مُعَاوِيَةَ وَ أَهْلُهُ وَ وَلْوَلْنَ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ وَ وُضِعَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بَيْنَ يَدَيْهِ - فَقَالَتْ سُكَيْنَةُ وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ أَقْسَى قَلْباً مِنْ يَزِيدَ وَ لاَ رَأَيْتُ كَافِراً وَ لاَ مُشْرِكاً شَرّاً مِنْهُ وَ لاَ أَجْفَى مِنْهُ وَ أَقْبَلَ يَقُولُ وَ يَنْظُرُ إِلَى الرَّأْسِ - لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ فَنُصِبَ عَلَى بَابِ مَسْجِدِ دِمَشْق... ✍🏻 سپس زنان امام حسين عليه السلام را نزد يزيد بن معاويه لعنهماالله بردند، و زنان آل يزيد و دختران معاويه و خاندانش شيون و واويلا كردند و ماتم برپا نمودند؛ سر مطهر امام را برابر يزيد لعنه الله گذاشتند؛ سكينه علیهاالسلام گوید: سخت‌دل‌تر و كافرتر و مشرك‌تر و جفاکارتر از يزيد نديدم، به آن سر مطهر نگاه كرد و مى‌گفت: كاش کشته‌شدگانِ ما در جنگ بدر مى‌ديدند این روزها را؛ سپس دستور داد سر حسين عليه السلام را بر در مسجد دمشق آويختند ...❗ 📓أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس سی و یکم، حدیث ٣ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
◼️ دیگر تا آخر عمر زیر سایه نرفت و زیر آفتاب می نشست و گریه می‌کرد... در نقل‌ها آمده است: همسر امام حسین علیه السلام، حضرت رباب علیهاالسلام - دختر امرؤ القیس - مادر حضرت سکینه و حضرت علی اصغر علیهما السلام بود. او را به شام بردند با دیگر خاندان آن حضرت، پس از آنکه به مدینه بازگشت و اشراف قریش او را خواستگاری کردند؛ اما حضرت رباب علیها السلام فرمود پدر شوهری پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله دیگر نمیخواهم و یک سال پس از آن سیدالشهدا علیه السلام بیشتر زنده نماند ، در این یک سال زیر سقف نمی رفت و پیوسته گریه و زاری می‌کرد، تا فرسوده و رنجور شد و در آخر درگذشت. در برخی از مقاتل آمده وقتی که کاروان در اربعین به کربلا برگشتند، آن حضرت، دیگر همراه کاروان به مدینه برنگشت بلکه یکسال بر سر قبر أبي عبدالله علیه السلام اقامت کرد و دائما مشغول نوحه و بکاء بود و سپس به مدینه برگشت و از نهایت اندوهی که در دل داشت از دنيا رفت. 📚 الكامل، ج۳/ ص۳۰۰ 📚 نفس المهموم، / ص۴۷۰ - ۴۷۱ 🔹مصقلة بن طحان می‌گوید: از امام جعفر صادق علیه السّلام شنیدم که می‌فرمود: وقتی امام حسین علیه السّلام شهید شد، زوجه کلبیه آن حضرت - حضرت رباب علیهالسلام - برایش عزاداری کرد؛ وَ بَکَتْ وَ بَکَیْنَ النِّسَاءُ وَ الْخَدَمُ حَتَّی جَفَّتْ دُمُوعُهُنَّ ▪️او همراه مابقی زنان وخدمتگزاران به قدری گریه کردند که اشک چشمشان خشک شد. ولی حضرت رباب علیهالسلام دید که چشم یکی از کنیزانش اشک می‌ریزد! او را صدا زد و گفت: چه شده که فقط چشم تو در میان ما اشک دارد؟ گفت: وقتی ناتوان شدم مقداری قاووت(سویق) خوردم، آن بانو پس از این جریان دستور داد تا غذا و قاووت(سویق) به مصیبت زدگان دادند و فرمود: إِنَّمَا نُرِیدُ بِذَلِکَ أَنْ نَتَقَوَّی عَلَی الْبُکَاءِ عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام ▪️ما این عمل را برای این انجام می‌دهیم تا برای گریستن به امام حسین علیه السلام تقویت شویم. نقل میکنند: یک باقرقره - نوعی مرغ - برای حضرت رباب علیهالسلام به عنوان هدیه فرستاده شد تا به وسیله آن در عزای امام حسین علیه السّلام استعانت کند. وقتی چشم آن بانو به آن افتاد فرمود: این چیست؟ گفتند: هدیه ای است که فلانی فرستاده تا تو به وسیله آن در عزای امام حسین علیه السّلام استعانت نمایی. فرمود : ما که مشغول عروسی نیستیم. این مرغ به درد ما نمی خورد. سپس آن بانو دستور داد تا آن زنان از خانه خارج شدند. وقتی از خانه خارج شدند اثری از آنان احساس نشد. گویا در میان آسمان و زمین پرواز کردند و اثری به جای نگذاشته و ناپدید شدند. (گویی آن زنان یا از ملائکه یا از جنیان بودند چنانکه علامه مجلسی نیز به این مطلب اشاره فرموده است) 📚 الکافی ج۱ ص ۴۶۶ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🩸روایت با مقتل‌خوانی مرحوم حاج " رضوان الله تعالی علیه " کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
◾️ سیدالشهداء علیه‌السلام در لحظات احتضار إمام حسن علیه‌السلام، از شدّت گریه از هوش رفتند ... در نقلی آمده است: امام حسن علیه‌السلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، به برادران و فرزندان واهل بیت و پیروان خود دستور فرمود که از برادرش حسین بن علی علیهما‌السلام تبعیت کنند سپس خطاب به برادر فرمود: ای برادر من به تو در مورد اهل و عیالم به نیکی سفارش می‌کنم و تبعیت نما از همان سفارشاتی را که جدّت رسول خدا و پدرت امیرالمومنین ومادرت فاطمه علیهم‌السلام نموده اند. ثُمَّ إنَّ الحسینَ بَکٰی بُکاءاً شدیداً حتّی غُشیَ علیه ▪️سپس امام حسین علیه السلام شدیدا گریه نمود تا اینکه از هوش رفت. هنگامی که به هوش آمد امام حسن علیه‌السلام به برادر خود فرمود: ای برادر! بر من غم مخور؛ همانا مصیبت تو عظیم‌تر از مصیبت من است و سختی‌های تو بزرگ‌تر از سختی‌های من است. 📚معالی السبطین؛ ص۴۸ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
◾️ مأمون ملعون، آن‌قدر امام رضا علیه‌السلام را اذیت می‌کرد که آن حضرت همانند مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها تمنّای رفتن از دنیا را می‌نمود... در آمده است: به قدری از ناحیه مأمون به آن حضرت ناراحتی روحی وارد شد که روز جمعه در مسجد جامع دست به دعا بلند می‌کرد و می‌فرمود: اَللّهُم اِنْ کانَ فَرَجِی مِمّا اَنَا فِیهِ بِالْمَوْت فَعَجِّلْ لِیَ السّاعَةَ ▪️خدایا اگر گشایش کار من در چنین وضع ناگواری که هستم با مرگ انجام می‌شود، هم اکنون در مرگ من شتاب کن. 📚منتخب التواریخ ص۵۸۱ ✍ این دعای «عَجِّلْ وَفَاتِی» دل یک دلسوخته را به همان روزهایی می‌کشاند که یک مادر هجده ساله پهلوشکسته ، دائماً با خدای خود اینگونه نجوا می‌کرد: یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً ؛ فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَیَاةُ یَا مَوْلَائِی ▪️ای خدای من! مرگ مرا به سرعت برسان که دیگر زندگانی در این دنیا برای تیره و تار گشته است. 📚بحارالانوار ج۴۳ ص۷۷ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
◾️امام حسن عسکری علیه‌السلام در لحظات احتضار خود، آب طلبید و به دستان فرزند دلبندش، سیراب شد؛ امّا... در روایت آمده است: آخرین لحظات عمر مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام بود که به «عقید»، خادم خود فرمودند: «ای عقید! قدری آبِ مَصطکی برای من بجوشان! » عقید هم آب را روی اجاق نهاد و صیقل(نام دیگر حضرت نرجس) مادر امام زمان علیه‌السلام، آن را به خدمت حضرت آورد. فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّی ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَکَهُ مِنْ یَدِهِ ▪️ آن حضرت، کاسه را گرفت و خواست بیاشامد، ولی دست مبارکش لرزید و کاسه به دندا‌نهای نازنینش خورد. سپس آن را رویزمین گذاشت. آنگاه رو به عقید کرد و فرمود: «برو به اندرون، کودکی را می‌بینی که در سجده است، او را نزد من بیاور.» 🩸عقید گوید: «وقتی به اندرون برای جستجوی او رفتم، دیدم کودکی سجده می‌کند و انگشت سبابه خود را به سوی آسمان گرفته است. من سلام کردم و او نمازش را کوتاه کرد. » سپس گفتم: «آقا شما را می‌طلبد که به خدمتش درآیی.» در این وقت مادرش صیقل آمد، دست او را گرفت و او را نزد پدرش آورد. فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَکَی وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُکَی بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ ▪️وقتی امام حسن عسکری علیه السلام او را دید، گریه کردند و فرمودند: «ای آقای این خاندان! این آب را به من بده که من اینک به سوی خدای خود می‌روم. إمام زمان علیه‌السلام، کاسه آب داغ را برداشت و به دهان پدر بزرگوارش نزدیک ساخت، تا آن را نوشید. 📚کتاب الغیبهٔ،شیخ طوسی،ص۲۷۱ ✍ آه یا أباالحُجه، یا حسن بن علی... در لحظات آخر عمْر شریف‌تان آب طلب کردید و به دستان مبارک فرزند دلبندتان سیراب شدید... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: 🩸... سیدالشهداء علیه‌السلام، غریبانه در بین گودال قتلگاه از شدت عطش، ناله سر می‌داد و می‌فرمود: اَلْعَطَشُ اَلْعَطَشُ! اُسْقُونی شَرْبَةً مِنَ الْماءِ ▪️تشنه‌ام... تشنه‌ام... به من جرعه‌ای آب دهید! و إنّ رجلاً رمٰاهُ بِسَهمٍ فَشَكَّ شَدِقَهُ و جَعلَ یَتَلقَّی الدَّم ▪️در این هنگام، یک نانجیبی، تیری به سمت آن حضرت پرتاب کرد که آن تیر، دهان مبارک آن حضرت را پاره کرد؛ و آن مظلوم با دست مبارکش خون ها را از دهان مبارکش برمی‌گرفت. برگرفته از: 📚المناقب،ج۱۰ ص۴۰ 📚انوار الشهاده، ص۷۸ 📚ناسخ التواریخ امام حسین علیه‌السلام ج۲ ص۲۵۸ کانال معرفتی"معارف الشیعه " @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
◾️امام حسن عسکری علیه‌السلام در اثر سَمّ، ساعتی از هوش می‌رفتند و ساعتی به هوش می‌آمدند... در نقل‌ها آمده است: بعد از آنکه در روز اول ربیع‌الاول(۱) ، معتمد عباسی ملعون در قالب یک طعامی به امام حسن عسکری علیه‌السلام ، سمّ خوراند، هشت روز طول کشید تا امام علیه‌السلام به واسطه آن سمّ به شهادت رسیدند. در این مدتی که سمّ در بدن مبارک آن حضرت اثر کرده بود، نوشته‌اند: وَ جِسمُهُ یَزدادُ ضَعفاً و الآلامُ تُشتَدُّ عَلَیه ▪️جسم مبارک آن حضرت روز به روز ضعیف‌تر می‌گشت و دردهای بدن مبارک بیش از پیش می‌شد. فَیُغشٰی عَلَیهِ ساعَةً بَعدَ ساعَةٍ ▪️آن حضرت ساعتی از هوش می‌رفت و ساعتی دیگر به هوش می‌آمد.(۲) 📚(۱) الإرشاد ج۲ص۳۳۶ 📚(۲)العبرة الساکتة ج۲ ص۵۶۴ 📚بحارالانوار ج۴۳ ص۱۸۱ کانال معرفتی"معارف الشیعه " @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
🩸امیرالمؤمنین " سلام الله علیه " با شنیدن خبر شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام، با صورت به زمین می‌خورد... دم غروب بود که امام حسن و امام حسين عليهما السلام علیهما السّلام از راه رسیدند و مشاهده کردند مادرشان به حالت خوابیده ملحفه ای به روی خود کشیده است؛ رو به اسماء کرده و گفتند: ای اسماء! مادر ما که در یک چنین ساعتی به خواب نمی رفت؟ اسماء جواب داد: مادر شما به خواب نرفته، بلکه از دنیا رفته است. فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی ▪️در این هنگام امام حسن علیه السلام روی نعش مادر افتاد و در حالی که جسد مقدس او را حرکت می‌داد و فرمود:«مادر جان! تا روح از بدن من جدا نشده با من سخن بگو! » و أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ ▪️ آنگاه امام حسین آمد و در حالی که پاهای مبارک مادر را حرکت میداد و می‌بوسید، می‌فرمود: «مادر جان! من فرزند تو حسینم. قبل از اینکه در هم بشکنم و قالب تهی کنم با من حرف بزن! » اسماء به آنها گفت: ای فرزندان پیغمبر اسلام! نزد پدرتان علی بروید و آن حضرت را از فوت مادرتان آگاه کنید. حضرت حسنین علیهماالسلام از خانه خارج شدند و به طرف مسجد رفتند. هنگامی که نزدیک مسجد رسیدند، با صدای بلند گریه سر دادند. گروهی از صحابه به حضور آنها آمدند و پرسیدند: «برای چه می‌گریید؟ خدا چشم شما را نگریاند! شاید چشمتان به جای جدتان رسول خدا افتاد و از شدت علاقه ای که به آن حضرت دارید گریان شده اید؟ فرمودند: «نه، مادر ما از دنیا رحلت کرده است... فَوَقَعَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَی وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّی فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ ▪️حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام پس از شنیدن این خبر جانگداز، اختیار زانوانش را از دست داد و با صورت به روی زمین افتاد و فرمود: «ای دختر حضرت محمّد! من غم و اندوه خود را بعد از تو به که بگویم؟ من درد دل‌های خود را برای تو می‌گفتم. اکنون برای چه کسی درد دل کنم؟! کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻عالم ربانی استاد حاج شیخ عبدالحسین " حفظه الله تعالی " قسمت اول 🔻 کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
📢 ضربات قنفذ با پهنای شمشیر 📝 عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ بْنِ مُوسَي التَّلَّعُكْبَرِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ، عَنْ أَحْمَدَ الْبَرْقِيِّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي، عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ، عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ: قُبِضَتْ فَاطِمَةُ سلام الله عليها فِي جُمَادَي الْآخِرَةِ يَوْمَ الثَّلاثَاءِ لِثَلاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ سَنَةَ إِحْدَي عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَي عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ ◾️امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت فاطمه زهراء سلام الله عليها روز سه شنبه، سوّم ماه جمادي الثّانيه به شهادت رسيد. علّت شهادت آن حضرت همان ضربه اي بود كه قنفذ غلام عمر به دستور او با پهناي شمشير به حضرتش زد. 📜دلائل الامامه، ص ۱۳۴ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
🩸صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها در ساعات احتضار، با نگاه بر سیدالشهداء علیه‌السلام، دائم از دل «آه» می‌کشید... در نقلی آمده است: در روزهای آخر عمر شریف صدیقه کبری "سلام‌الله‌علیها" بود، که اسماء می‌گوید: فاطمه زهرا "سلام الله علیها" مرا طلبید و بعضی از وصایا را به من سفارش نمود. سپس رو به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام کرد و فرمود: 📋 يَا قُرَّتَا عَينِي! إنَّ أُمَّكُمَا مَريضَةٌ؛ اِذهَبا إلَى رَوضَةِ جَدِّكُما وَ اْدْعُوا لَها. و قَبَّلتْهُما وَ بَكَتْ ▪️ای دو نور دیده‌ام! مادرتان بیمار است؛ بر سر مزار جدّتان روید و برای او دعا کنید. سپس آن دو را بوسید و گریه کرد. 📋 فَنَظَرَتْ إلَى الحُسينِ عَليهِ‌السّلام نَظَرَ حَسْرَىٰ وَ تَأَوَّهَتْ ▪️و از روی حسرت نگاهی به امام حسین علیه‌السلام می‌انداخت و «آه» می‌کشید... 📚 لوامع الأنوار،مرندی(خطی)؛ ص٩٩ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
آجرک الله یا صاحب الزمان ⚫️ از فاطمه سلام الله علیها جز شبحی نمانده بود... 🔻 [عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ الصادِقِ‌ علیه‌السّلام عَنْ ‌أبِیهِ‌ علیه‌السّلام: قالَ:] 🔹إنَّ رَسُولَ اللهِ‌ صلّی‌الله‌علیه‌وآله أسَرَّ إلی فاطِمَة‌َعلیهاالسّلام أنَّها أوْلی(أوَّلُ) مَنْ یلْحَقُ بِهِ مِنْ أهْلِ بَـیتِهِ فَلَمّا قُبِضَ وَ نالَها مِنْ الْقَوْمِ ما نالَها لَزِمَتْ الْفِراشَ وَ نَحَلَ جِسْمُها وَ ذابَ لَحْمُها وَ صارَتْ کَالْخَیالِ. 🔻[از امام جعفربن محمّد صادق از پدرش‌ علیهماالسّلام که فرمود:] 🔸رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله به فاطمه ‌علیهاالسّلام محرمانه فرمود که وی نخستین شخص از اهل بیت اوست که به ایشان می‌پیوندد. بعد، وقتی آن حضرت ‌صلّی‌الله‌علیه‌وآله رحلت فرمود و از طرف جماعت به آن بانو آن آسیب‌ها رسید، در بستر افتاد ▪️ و جسمش ضعیف گشت ▪️ و گوشت [بدن] وی آب شد (به تدریج لاغر شد) ▪️و  مانند شَبَحی گردید. --‐----------------------------- 📚منابع دیگر: 📚قاضی نعمان مغربی (متوفّای 363) در کتاب «دعائم الإسلام» (جلد 1 ، صفحه 232) ▪️دانشنامه شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ، چاپ اول، 1388، 437 صفحه یا جلد اول درسنامه‌های فاطمیه ، چاپ سوم، 1393 ، ص 412پ7/266پ «لعن الله قاتلي فاطمة الزّهراء.» کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa