eitaa logo
نغمه های بهشتی
284 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
100 فایل
﷽؛ ؛*┄┄┄┅═✧❁💠🌹💠❁✧═┅┄┄┄* ارتباط با مدیر @Kanale_komil_313 ❁به کانال «نغمه‌های بهشتی» خوش آمدید❁ یک کانال کاملاً قرآنی با گرایش فنّ جذّاب تلاوت قرآن
مشاهده در ایتا
دانلود
«يا مُحْسِنُ قَدْ اتاكَ الْمُسى‏ءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ انْ يَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسيئِ انتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسيى‏ءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَزْ عَنْ قَبِيحِ ما تَعْلَمُ مِنّى همینطور که عربی اش را می گویم ترجمه اش را در دلم مرور می کنم «اى خداى نيكوكار! بنده گنهكارت به در خانه تو آمده است تو امر كرده ‏اى كه نیكوكار از گنهكار بگذرد، تو نيكو كارى و من گنهكارم، به حقّ محمّد و آل محمّد رحمتت را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از كارهاى زشتى كه می‏دانى از من سرزده بگذر!» عجب مضمونی عین حقیقت است بغض سراغم می آید حالا دستانم را به نشانه تکبیرالاحرام تا بنا گوشم می آورم و بلند و با اطمینان می گویم الله اکبر حالا همه چیز را بر خودم حرام کردم از حرف زدن از خوردن از صحبت کردن از بازی کردن از...و فقط یک چیز را بر خودم واجب کردم روبروی خالقم بایستم و بخاطر همه چیز از او تشکر کنم و دل تنگ خودم را با مناجاتش انرژی ببخشم الله اکبر آمدم قبولم کن ای محبوب من بسم الله الرحمن الرحیم و باز پرنده زیبای ذهن پرواز می کند به اسم تو شروع می کنم الله مهربانم الله بخشنده ام مکثی می کنم تا پرنده ذهن بالاتر بپرد مشتاقم به گفتن اسمای بیشتری از تو و چون در ظاهر نماز نمی توانم تغییر دهم در پس نماز و در سکوت روح فریاد می زنم الله عزیزم الحمدلله رب العالمین حمد و ستایش مال توست مال تویی که خدای همه جهانهایی چقدر خوب است اجازه دارم با تو اینگونه زیبا صحبت کنم حمد مال توست ای الله دوست داشتنی من الرحمن الرحیم تشنه گفتن اسماء توام و سیر نمی شوم دوباره تکرار می کنم الرحمن الرحیم نزدیک هست این دو کلمه ، زمان را برایم نگهدارد تشنه تکرارم به سختی عبور می کنم و به مالک یوم الدین می رسم چه خوب روز قیامت هم از آن توست خیالم راحت است در روزگاری که بعدها خواهد آمد پشت و پناهمی ایاک نعبد و ایاک نستعین سالهاست به این فراز که می رسم عرق خجلت از سرو رویم می ریزد چون دروغ می گویم من کجا اینگونه بوده ام که فقط از تو بخواهم؟!و از تو یاری بجویم ؟! خدایا چه جمله سنگینی از من خواستی بگویم نه نه باطنم همراهی نمی کند روحم قبول نمی کند که این کلمات را از زبان خودم به خدای عزیز بگویم لذا آهسته و همراه اشک می گویم ای کاش راست میگفتم تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم خدایا کمکم کن این مقام را به من عطا کن آتش دوزخ بسوزانم ولی از من مخواه:در تمنایت نباشم با نگاه اهدناالصراط المستقیم اه راحت شدم از سنگینی ایاک نعبد حالا احساس سبکی می کنم با اشتیاق و البته التماس به خداوند مهربانم می گویم مرا به راه درست رهنمون باش صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالین پرنده ذهن در درونم فریاد می زند راه کسانیکه به ایشان نعمت داده ای راه محمد و آل محمد راه انبیاء راه شهدا راه صالحان حالا با هر گروهی که می شمارم عطش پیوستن به آنها در من بیدار می شود نه راه کسانیکه بر ایشان غضب کرده ای و نه گمراهان دوباره کلمه " غضب و گمراه" احساسم را شعله ورتر کردند قطره اشکی بر صورتم دوید یاد خودم افتادم و راهی که سالها گم کرده ام می خواهم بنشینم زار زار گریه کنم نکند اینجا خدای عزیزم به کنایه با من صحبت می کند که مغضوب شده ای و گمراه نه نه از همچنین خدای مهربانی سوزاندن من ضعیف بر نمی آید سوره حمدم تمام شد تک تک کلماتش مرا بر محور معشوقم پرواز داد لذت بردم اشک ریختم و حالا دوباره سوره اخلاص به به چه سوره زیبایی بسم الله الرحمن الرحیم به اسم تو محبوب نه فقط نماز که هر کاری را انجام می دهم من اسیر خودخواسته نام تو شده ام قل هو الله احد بگو خدا یکی است باورم نمی شوم ذهن ایستاد روح ایستاد خدایا تو مرا مورد خطاب قرار دادی که قل ؟!!! آخر من کی ام که تو به من میگویی قل ممنونم سرافرازم کردی قل هو الله احد پرنده ذهنم جولان می دهد او خدای احد و واحد است اما مگر من واقعا به یقین رسیده ام به وحدانیت خدا ؟!!! اعمال زشتم و گناهان پنهانی ام چیز دیگری می گوید که من به او ایمان کامل نیاورده ام آه آه خدایا احد بودن خودت را به من نشان بده و الله بودن خودت را خدایا من می گویم اما به خودت قسم اگر تو نگفته بودی بگویم نمی گفتم
من دربرابر این کلمات ناچیزم دروغم ناخلفم چیزی درک نمی کنم اما چون تو واجب کردی می گویم قل هو الله احد الله الصمد وقتی احد بودن تو را ندانستم صمد بودن تو را بی نیازی مطلق تو را چگونه بفهمم؟!! من اگر بی نیازی تو را می فهمیدم پس اینهمه گدائی غیر تو را پس نمی کردم لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد نه می زاید و نه زاده شده است و هیچکس شبیه او نیست می دانم می دانم تو فامیل هیچکس نیستی و با هیچکس قوم و خویشی نداری اگر انسان باشم بال و پرم می دهی و اگر ظالم باشم طردم می کنی خدایا چون تو شبیه هیچکس نیستی عاشقت شده ام سوره اخلاص تمام شد آماده رکوع رفتنم می خواهم سر خم کنم تا دربرابر هیچکس دیگر سر خم نکنم سبحان ربی العظیم و بحمده و دوباره در پس این کلمات عرشی که مستقیما از عرش نازل شده ذهن محصور شده در زمان حال به سخن در می آید که پاک و منزهی ای پروردگار من ای نزدیکتر از هر پرورش دهنده ای به من حتی پدر و مادر و معلمم اصلا تو بودی که پرورشم دادی و آنها دستان تو بودند که نوازشم کردند و بر من مهربانی کردند و برای خوب شدنم خودشان را به اب و آتش زدند تو از هر چیزی که رنگ عیب و نقص می گیرد مبرایی و دوری و من تو را با افتخار و عاشقانه ستایش می کنم بلند می شوم و به عشق درپای محبوبم به خاک می افتم سبحان ربی الاعلی و بحمده چقدر در سجده این جمله می چسبد دور از چشم همه در تاریکی و سکوت اتاق کلمات سجده را بارها تکرار می کنم سبحان سبحان سبحان این ضرب اهنگ زیبا با صدایی که در گوشم می پیچد و زایش کلماتی در پس اینها که پاکی پاکی پاکی پاک تر از هرچیزی و هر کسی و پاکی از عنادها کینه ها طمع ها ظلم ها قدرت طلبی ها غفلت ها آه چقدر تو دوست داشتنی هستی تو رب من تنها رب من تنها عشق من و بلند مرتبه ای نه زیر دست نه ظلم پذیر نه خسته نه کوتاه عمر نه ترحم پذیر اعلای اعلایی بالا و والا و من کیف می کنم از اینکه ساحتت این قدر بلند است باید نازت را بیشتر بکشم وقتی اینقدر دلخواهی و خودم سبحان می شوم و عظیم می شوم و اعلی و اهل حمد و ستایشت تا بالابیاییم و ببینمت دوبار سجده می کنم حالی دارم که در شعفم ده بار هم سجده می گفتند می رفتم دو بار اقل آن است دوباره بلند می شوم تمام قد در برابر خدایی که عظیم هستی است بلند میشوم و در دلم از او سپاس می کنم که قامتی راست و استوار به من داده تا مقابلش بیایستم بدون درد اعضا دوباره شروع می کنم حمدی دیگر با مناجاتهای متفاوت آبشخور کلمات ذهنم دعاهای مفاتیح الجنان است دعاهای صحیفه سجادیه است گاهی فرازهایی از نهج البلاغه هر وقت کم می اورم باز می گویم حرفهایی که به یکبار جوشش می کند از گفتنشان هم عبایی ندارم چون ریشه در چشمه عشق دارند و چون مخفیانه است بین من و خدایم نمی ترسم که اگر کمی و کاستی هم دارد آبرویم را ببرد در همه این سالها که نماز خوانده ام و مناجات کرده ام کلماتم را به ودیعه پیش خدا گذاشته ام و می دانم روزی که در برزخ رخ در رخ ملائکه الهی باید همه اینها را دوباره جواب پس دهم خوشحالم حتی اگر در مناجات کمی لغزیده باشم یاد داستان حضرت موسی (ع)و شبا‌ن می افتم و مناجات کوتاه بینانه اما عاشقانه شبان لبخندی ریز بر لبانم نقش می بندد قرائت رکعت دوم را ادامه می دهم به قنوت می رسم در بین اعضای نماز قنوت را بسیار دوست دارم چون می توانم فارسی هم صحبت کنم و دیگر پس ذهنم نیست آشکار آشکار گاه با لبخند گاه با گریه گاه با التماس درخواست هایم را به او می گویم بی واسطه تر از هر بی واسطه ای حتی ملکی نیاز نیست واسطه باشد حتی اولیاء الهی نیاز نیست واسطه باشند من و خدا حالا عربی هم اضافه می کنم ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه وقنا عذاب النار ای خدا در دنیا و آخرت به من نیکی عطا کن من محتاج نیکی و محبت توام آن نیکی که سبب شود بیشتر به تو دلبندم بیشتر بی قرارت شوم مرا در عذاب آتش بی مهریت نسوزان مرا در عذاب آتش طرد کردنم نسوزان مرا با بهشت و حورت مشغول نکن خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو شاه‌نشین چشم من تکیه گه خیال من هیچ کجا نمی دهد لذت در کنار تو خدایا دست گدایی ام را بالا اورده ام ایا دلت می اید این دست پر از تمنا را خالی برگردانی؟!! از تو چنین انتظاری ندارم وقتی میبینم حتی با غیرمسلمانها هم مدارا می کنی
قنوتم را طول میدهم کم کم در پاهایم دردی می دود یاد مردمی می افتم که هر روز بیش از ۱۰ ساعت برای اندکی رزق سرپا می ایستند با این یاداوری به خودم می گویم بی انصاف تو هنوز ده دقیقه نشده سرپایی نکند احساس خستگی کنی که معلوم میشود از عشق بویی نبردی و از نیاز شدیدت به خدا خبری نداری که حاضر نیستی یک صدم یک مردم سرپا بایستی قنوتم را ادامه می دهم برای چند نفر از دوستانم دعا می کنم از خدا حاجت انها را می خواهم و باز دوباره مثل همیشه اخر دعاهایم را به درخواست ظهور سرور و آقای کل جهان معطوف می کنم و با سوز بیشتری می گویم خدایا به درماندگیمان رحم کن به بی پناهیمان به بی کسی مان به به راهنمایمان خدایا آیا به حال ما چشم انتظاران ترحم نمی کنی؟!خدایا دیگران ما را مسخره می کنند و می گویند آقایتان کو؟!در یمن شما را می کشند در عراق می کشند در افغانستان می کشند پس آن آقای مهربانی که می گویید با آمدنش شیعه نجات پیدا می کند کو ؟!خدایا به خودت قسم دارم کم می آورم خدایا چرا معلم بزرگ بشریت را پس از هزار و اندی سال نمی فرستی ؟! این اشکهای من و دست نیاز من :این گریه های های های من و این شکوه های من :بی طاقتم ، غریب ، تنها و تو می بینی ام خدا :آخر کجاست نقطه پایان دردهای من ؟!!! دوباره به رکوع می روم دوباره سرخم می کنم سرم را در پیشگاه خدایم فرو افکندم دربرابر خدایی که هر نمازگزاری را در برابر مخلوقات جهان سربلند کرده است سبحان ربی العظیم و بحمده سه بار می گویم ارام در ضمیرم می گویم ای منزه و پاک اصلا ای منزه کننده هر منزه ای تو پروردگار بزرگ منی تو عشق و جان و جانان منی و من بعد از دیدن این شکوه چگونه حمد و ستایشت نکنم؟!!! از رکوع بلند می شوم و با شوقی عجیب به سجده می روم اصلا گویا حالت اصلی من در دنیا سجده است که اینگونه یکبار و با شعف به سجده می روم و سر بر خاک می گذارم سبحان ربی الاعلی و بحمده تکرار می کنم ۳ بار که تمام می شود و باز ادامه می دهم سیر نمی شوم پاک و پاکیزه تویی پاک نموده چو منی :رب اعلای من و مردم این سرزمنی :من به حمد تو گرفتم رخ و قامت و قد :من چگونه نکنم حمد که در قلب منی دوباره سر از سجده بر می دارم و به سرعت سجده دومم را ادا می کنم گویا بی سجده نمی توان در این خاک نهادن قدمی :خاک است و رخ و عشق و دگر هیچ دمی سبحان ربی الاعلی و بحمده از ضمیرم می گذرد که به به چه سجده زیباست چه عطر خوشی دارد فارغ از همه شدن و پای معشوق افتادن و در او فنا شدن انقدر سجده را طول می دهم که میل برخواستن دارم و به تشهد مشغول شدن ۰از سجده بلند شده می نشینم اول کلامم این است الحمدلله در ذهنم می گویم خدایا خیلی ممنونتم خیلی سپاسگذارم ادامه می دهم اشهد ان لا اله الا الله از ذهنم می گذرد خدایا من شهادت می دهم به یگانگی ات اما ببخش که این شهادتم خیلی کم عمق است خیلی معرفت داخلش نیست ای کاش می توانستم همان شهادتی که اولیائت می دادند و با تک تک سلولهایشان می دادند همان شهادت را می دادم شهادت شهدای شب عملیات شهادت اهل یقین شهادت اهل بیت پیامبر ص اما افسوس تو را نشناخته ام که حالا انگونه که لیاقتش را داری شهادت برای بودن تو و یگانگی ات دهم وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و ال محمد آه کاش در زمان پیامبر بودم با او می نشستم و بلند میشدم در کنارش بودم چهره ملکوتی اش و کلام وحی شده بر او را از زبانش می شنیدم و حالا موقع شهادت بر او با معرفتی گراسنگ و یقینی بر او به عبد بودنش و رسول بودنش گواهی می دادم افسوس که محروم بودم از او پس خدایا بر او و خاندانش که انهمه ایثار کردند تا اکنون من تو را در حد خودم شناخته ام و در پیشگاه تو ایستاده ام درود و سلام و صلوات فرست و به سلام می رسم تلخترین و شیرین ترین حسی دوگانه که نه پای رفتن از نماز دارم و نه دل کندن از معشوقم نه بیش از این جرئت ماندن در نماز و ابراز وجود کردن و نه حالی برای برگشتن از معراج سلامی که بوی خداحافظی را دارد آغاز می کنم اولین سلام خدا را به دوست داشتنی ترین مخلوق خداوند هدیه می دهم السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته در ضمیرم با پیغمبر بزرگ و امین حرف می زنم که ای رسول عزیز ممنونم که نماز را در طی دهها قرن به من رساندی و شیرینی اش را نکاستی ممنونم امضا کردی
با تو باشم و از ارادتمندانت گرچه چشمم نیست لایق ، جسم پاکت را ببینم :لیک این لحظه با روح تو نجوا می کنم گویا رخ به رخ با پیغمبر نشسته ام و حرف می زنم هر سلامی که از باطنم می گذرد ده پاسخ در خود سلام هست و ارامش می یابم وقتی اسم پیغمبر را می برم مثل فرزندی که سالهاست پدرش را گم کرده و حالا پیدایش کرده و به آرامش رسیده آرام می شوم السلام علینا و علی عبادالله الصالحین معنی اش از ذهنم می گذرد که سلام بر ما به به چقدر زیباست در نماز امضا شده است سلام بر ما انهم با مهر زبان خودم سلام بر ما اشک دوباره در چشمم می غلطد سلام بر ما خدایا تو چقدر شرافت دادی به ما ممنونم سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا تو نام الوده مرا در کنار نام بندگان صالحت گذاشتی در کنار نام هر پیغمبری هر امامی هر شهیدی هر مشتاقی و بر ما سلام نوشتی و گفتی خودتان هم بگویید که سلام بر ما السلام علیکم و رحمه الله و برکاته و سلام بر شما زمینیان این سلام هدیه من است از معراج از عرش از پیش خود خداوند بی واسطه سلام بر شمایی که منتظر بهره ای از نمازم بودید هر روح گرفتار امده هر بی وارث به تنگ آمده هر بد وارث غمگین شده هر بیماری که در پی سلامتی اش هست هر اسیب دیده ای که سلامتی را می جوید سلام بر همه مردم بر خویشانم بر دوستانم و رحمت خدا بر ایشان باد . و از نماز خارج می شوم و الحمد لله رب العالمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید غلام رضا خردمینا نام پدر قربان علی تاریخ تولد 1346/5/8 تاریخ شهادت 1365/6/22 محل ولادت شهرستان ساری محل شهادت فاو 🔻در ادامه به و این شهید والامقام خواهیم پرداخت... اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🌹شهید غلامرضا خرده مینا فرزند قربانعلی در سال ۱۳۴۶ در روستای اروست بخش چهاردانگه در خانواده مذهبی متولد شد. دوران کودکی همان روستا سپری کرد. دوران ابتدایی را در روستای اروست تحصیل نمود. به علت فقر و نبودن امکانات تحصیلی مجبور به ترک تحصیل شد و جهت کمک به خانواده مشغول کار کشاورزی و دام داری شد. ✨شهید غلامرضا انس با قرآن و ذکر و دعا و نیایش علاقه وافر داشت به مراسمات اهل بیت بویژه عزاداری امام حسین علاقه ویژه داشت و در مسائل دینی پایبند بود و مقلد امام خمینی و خود را سرباز ولایت می دانست و روحانیت متعهد مورد احترام ایشان بود. 🌎شهید از یک جهانبینی و معرفت الهی برخوردار بود که دنیا را محل زندگی و تن پروری نمی دانست بلکه دنیا محل کوشش و تلاش معرفت الهی می دانست که جمله زیبا شهید در وصیت نامه وی نشان از یک معرفت بلند و الهی است که فرمود ما به خودمان تعلق نداریم یعنی خلق نشدیم تا راحت طلب و یا در پی آسایش دنیوی باشیم و اساس این جهان محل آزمایش است زندگی جاوید سرای جهان آخرت است و باید مهیای سفر اخرت شد. 🌺شهید بعد از ترک تحصیل دوره نوجوانی را درخدمت پدر و مادر بود دوره سربازی فرا رسید ایشان با تمام وجود آماده خدمت مقدس سربازی شد که می دانست که آرزوهای که داشته می تواند در این دوران مقدس سربازی عملی کند که 🥀سرانجام در۲۲ شهریور ۱۳۶۵ در فاو در اثر اصابت خمپاره بزم عیش عروسی بپا کرد و عشق با حسین و پاره شدن گلویش توسط ترکش خمپاره ثابت کرد و به خیل دوستان شهیدش به ملکوتی اعلاء پیوست.
🌹🌹🌹 ✍️فرازهایی از وصيت نامه شهید 🌹تاریخ شهادت 1365/6/22🌹 ▫️شکر خدایی را که قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم تا در خاموشی جهل از دنیا نروم . ▫️آری ای مردم به میدانی قدم نهاده ام که نتیجه اش را از قبل گرفته ام و با ایمان کامل پیکار میکنم چون اگر در این میدان کشته شوم بمقام والای شهادت دست یافته ام و راه عشق را رفته ام و اگر زنده مانده ام شاهد پیروزی بزرگی که همان پیروزی مسلمین بر کفراست خواهم بود. ▫️من با کمال میل به این جبهه مقدس که برای اسلام است میروم ▫️ای مردم مرگ را فراموش نکنید دنیا به آخر میرسد سعی کنید به دنیا دل نبندید و خود را مهیا سفر آخرت کنید . ▫️امروز حسین زمان تنهاست امروز فرزند فاطمه (س) در برابر سپاهیان و کفر و ابرقدرتها بی یاور است امروز کربلای انقلابمان خون می خواهد و من میروم تا به یزیدیان زمان بفهمانم که شهادت بالاترین آرزوی ماست از شهادت مرا باکی نیست چون کشته شدن در راه خدا سعادتی بس بزرگ است. ▫️پدر جان مرا حلال نمائید چون فرزند خوبی برایت نبودم و آنطور که حق فرزند نسبت به شما ادا نکردم. ▫️مادر جان از شما میخواهم زینب گونه زندگی کنید و برای من گریه نکنید برای علی اکبر حسین گریه کنید برای علی اصغر و قاسم گریه کنید ▫️و شما برادرانم برخیزید اسلحه بر زمین افتاده مرا بگیرید و قلب دشمن را نشانه بگیرید و پیرو امام عزیز باشید ▫️خواهرانم باید با حجاب خود به دشمنان اسلام بفهمانید که خواهر واقعی شهید هستید و در حجاب خود کوشا باشید تا دیگران از شما پند بگیرد. ▫️ای مردم پیرو رهبر عزیزمان خمینی بت شکن باشید چرا که تمام رسالت انبیا و اولیا را بر دوش دارد و زمینه انقلاب حضرت مهدی است ▫️درجلسات مذهبی شرکت نمائید چرا که دشمنان اسلام از این وحدت شما میترسد 💥انتشار بمناسبت سالروز شهادت
سمانه نعیمی ۶ساله از فامنین
فاطمه خالقی از فامنین
نازنین آزمون ۹ساله از شهرستان مراغه