eitaa logo
مطهره وافی‌یزدیツ📿⃟🌳
21.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
35 فایل
فرزند اول پرجمعیت ترین خانواده جوان ایرانی👀 متولد ۷۷ مامان پنج گوگولی😍 اینجا چی میگم؟👇 - خانواده،جمعیت - سیاست - کمی روزمرگی همراه با طنز کانال محصولات سالم سلمی💚 @mahsolsalmaa تبلیغات خیلی محدود و گزینشی💕 @tablighjahad
مشاهده در ایتا
دانلود
مامان چرا منو سقط کردی؟؟ @motaharevafi77
یه زمانی فکر می کردم سقط جنین رو غیر مذهبی ها انجام میدن تا اینکه جایی بودیم دوستم گفت: زنداداش من خیلی سقط کرده پنج شش تا گفتم بنده خدا خب علتش چیه!! گفت خودش سقط می کنه پاهام سست شد گفتم چرا بهم گفتی خیلی حالم بد شد😵‍💫 و موارد دیگه...... بعدا فهمیدم برای حفظ جان بقیه انسانیت مهمه نه مذهب!
اربعین یه خانمی به ظاهر متدین خودش بهم گفت تا حالا ده بار سقط کردم با قرص😵‍💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای بسیار زیبا از خانم مصباح عزیزم محمد یوسف😍🥺 اگر اشک تون سرازیر شد منتشر کنید😭 یه دورهمی گرم با محوریت (جمعیت ) دقیقا همینجا 👇🏻♥️ @motaharevafi77 https://eitaa.com/motaharevafi77 جمعمون جمعه تو روبیکا فقط شمارو کم داریم 👇🏻 https://rubika.ir/Motaharevafi77
کلی از این پیام ها😔 کلیپ بالا رو ببینید👆🏻
منم دوران نامزدی باردار شدم ولی سقط نکردم...اصلا بهش فکر هم نکردم... می دونی چرا؟ چون سقط از اول بچگی برام حرام و ی کار بد جا افتاده بود.... بچه ها الان بیشترشون نمیدونن چی حرامه چی حلاله ما تو مسجد کار فرهنگی میکنیم با خیلی از کارها ، یواش یواش با احکام آشناشون میکنیم.... چیزهایی که باید تو خونه گفته بشه ببین تو حوزه، بچه های طلبه ، هنوز نمیدونستن، تقلب حرامه.... احکام خیلی مهمه دشمن دست گذاشته روی حرام و حلال و مسخره کردن از خیلی سال پیش، دارن حرام رو با جوک های مسخره میزنن تا بچه ها هر چی بگی حرامه، بخندن بگن آره ، اسلام همه چی رو حرام کرده @motaharevafi77
هدایت شده از 🌱محصولات سالم سلمی
📓 قصه ی صبح جمعه به نام خدا یکی بود یکی بود و یکی بود که؛ لا حول و لا قوت الا باللّه بود. ❤️🌼سلام بابای خوب عالَم ؛ مهدی جان ✨نور امروز هدیه محبتِ شهید؛ محمد ابراهیم همت 🌥🪐⚡️ قصه ی چهارم؛ روال صبح مثل برنامه همیشگی نبود. این بار جمع خونواده صمیمی تر و یکدل تر از قبل توی منزل مونده بودند ؛ چراااا؟ چون یه مهمان ناخوانده به منزل اومده بود. ⁉️⁉️تو این اوضاع؟ بعله. مهمان جدید قرار بود کمک حال مامان سلمی باشن (برای اینکه بتونه یه مقدار استراحت کنه.) و بسیار نیازمند مراقبت، و قرار بود با ورود این میهمان ، غذای های خونواده کمی به سمتِ ژله ای شدن بره. غذاهایی با لعاب زیاد و طعمی ساده 🥘🥗 🦴🍗🍖ساده اما؛ قابل نفوذ به گوشت و استخون🤩 رستم خان ، خان خانان💪😁؛ حدودا چند روزی بود که هم نان آور و هم مراقب مادر بود.🧑‍⚕🧑‍🍳👨‍🚀🤵‍♂ حتی در تهیه غذا و مقوی جات کمک میکرد؛ در حدی جو همکاری پدر با مادر داغ بود که حتی یه قابلمه رو رستم خان ؛ جزغاله جذقاله؟ جزقاله؟؟ ⁉️⁉️⁉️ نموده بودن💪😂 به هر حال کف قابلمه جان ، به جای خوراکی جایِ ذغال یود 👈👈پس میشه جذغاله 🏴🏴🏴😂 بچه ها، سعی میکردن کارهای شخصی رو خودشون انجام بدن. مامان سلمی در تلاش بود ، تا کاملا به اعصاب خود مسلط باشه، و نگرانی عقب ماندنِ بچه ها از درس و مشق، پس از ورود مهمان جدید رو به روی خودش نیاره، تا اینکه هجوم درد و کسالت و خانه نشینی ،و عقب افتادن از برنامه عادی زندگی ، باعث شد مامان سلمی ؛ همینطور که بچه ها رو بغل کرده ؛ بزنه زیر گریه و روضه ی مادر بخونه🏴😭😭😭😭 مامان سلمی با خودش فکر کرد؛ خدای من ، با اینکه دوست و فامیل و آشنا و همسر و بچه و .....هوای منو دارن برای تهیه غذا و مرتب کردن خانه و رسیدگی به بچه ها تنها نیستم امّا؛ درد درد درد نمیذاره مادری کنم. زیر لب میخوند ؛ مادرم؛ من که فقط پام توی آتل رفته ، فقط یه قسمت کوچیک از بدن، تو چه کشیدی با درد پهلو و غم حضرت محسن جان😭😭✅✅ بله مهمان منزل ؛ آتل پای مادر بود این روضه کوچیک تو جمع خانواده یه شروع ناب و محشر بود برای اینکه مامان سلمی یا علی بگه و دست به عصا ببره و بره توی آشپزخونه؛ برای تهیه نهار و عصرونه و 💪💪 مقوی جات مثل؛ دو سین شربت شلغم کدو حلوایی دمنوش ضد سرما خوردگی و..... برای کوچولوی بیمارِ خانواده و بعد هم به مدد مادر سادات چند تا کار ناب کرد برای داشتن یه روز عالی و متنوع؛ 🧩🥎🪀🎲دور همی شادی با ؛ بازی نشستنی و جذاب 📒✏️🖍📝 رسیدگی به درس و مشق بچه ها 📓 ورق زدن آلبوم قدیمی و یاد خاطرات دور کردن و لبخند زدن 🍃🌺بیرون آوردن چینی های گل سرخی قدیمی که ته کابینت مونده بودن ، و چیدن روی میز و پر کردن با تنقلات خوشمزه و سالم و امّا رستم خان ؛ خانِ خانان 💪😁 ؛ به یاد بچگی های بچه ها😊☺️😊 قصه خوند و خاطره گفت و با مادر یادِ ایامِ اوایل ازدواج رو تازه کردند. 💡🔌و یه کار مهم ؛ درست کردن یه کرسی برقی کوچولو با کمک پسر بزرگ خونه ، برای ورود به شب های گرم و دلنشین زمستان 🌕🌖🌗🌘🌑🌓 روز خوبی بود ، پر از همکاری همیاری معاونت 😍🎊 ساعتی بعد یا بعد از ساعتی ؛ همسایه عزیز؛ یه بشقاب از کیک تولدشون رو آورد و به این جمعِ باصفا ، یه طعم شیرین اضافه نمود. 💡💡💡💡💡 چراغِ دل روشن شد به نورِ همراهی و همکاری و آیه ی شریفه ی؛ و تعاونوا علی البر و التقوا ⚜⚜⚜⚜⚜⚜ آسمان دود آلود و غبار گرفته هم ، با دیدن خانواده ، خداوند رو شکر کرد و آرزو کرد: با همراهی و همیاری تمام مومنان و حق پرستان عالَم غبار غم از دلِ آسمان قدس شریف پاک شود و زمین لایقِ باریدن باران رحمت خدا و نعمتِ بِرّ و نیکی گردد 🌨⛈🌧🌧🌧🌧🌧❄️❄️ 🔮🔮 و باز جمعه ای دیگر در انتظار دیدار مولا گذشت. اللهم عجل لولیک الفرج 💐🌿💐🌿 خدای من شکر؛ که در دین اسلام ، در هفته یک روز عید است؛ عیدی بزرگ ناب دلنشین وشاد و معطر به گل نرگس 🌳🌳🌳🌳🌳 @mahsolsalmaa