eitaa logo
مطهره وافی‌یزدیツ📿⃟🌳
21.5هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
34 فایل
فرزند اول پرجمعیت ترین خانواده جوان ایرانی👀 متولد ۷۷ مامان پنج گوگولی😍 اینجا چی میگم؟👇 - خانواده،جمعیت - سیاست - کمی روزمرگی همراه با طنز کانال محصولات سالم سلمی💚 @mahsolsalmaa تبلیغات خیلی محدود و گزینشی💕 @tablighjahad
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان اربعین پارسال ما خیلی جالب بود من شش ماهه باردار بودم و به همسرم گفتم من نمیتونم نیام و میام هرطور که بشه
خلاصه وسایل مون و جمع کردیم و رفتیم سمت مرز
ماشین و پارک کردیم و خیلی خوشحال به سمت پایانه ی مرزی بابا اینا از یه مرز دیگه رفته بودن
تا یه جایی سوار اتوبوس شدیم و اتوبوس مارو سر بلوار زائر پیاده کرد و گفت اصلا اجازه نمیدن بیشتر از این ببریم پیاده شدیم و شروع کردیم پیاده روی هرچی میرفتیم تموم نمیشد جمعیت خیلی خیلی زیاد میشد پشت سرم ونگاه می کردم قیامت بود جمعیت خیلی زیادی هنوز کلی تا پایانه مرزی راه بود پیر مرد پیرزن ها از پیاده روی وسط گرما طاقت شون تموم شده بود هرچی می گفتیم ماشین ها خالی دارن میرن سمت مرز مردم رو سوار کنین مردم اتفاقی براشون میفته ولی.....
خودم خیلی مقاومت کردم رفتیم و رفتیم و رفتیم دوساعت بیشتر پیاده روی تا به موکب ها برسیم تازه نه خود پایانه من فکر کردم رسیدیم پایانه همسرم گفتن نه تاره کلی مونده همین و که گفتن گفتم من دیگه نمیتونم بیام مردم مستاصل شده بودن شرایط خیلی بدی بود
تصمیم گرفتیم برگردیم قم
با کلی دل شکستگی و گریه برگشتیم سمت قم
متوجه شدیم دقیقا همون روز که ما اونجا بودیم بیشترین جمعیت اومده بودن و اوضاع بحرانی شده بود و مرزها رو بسته بودن دوست مون که با ما برنگشت می گفت ساعت ها تو صف بودیم برای مهر گذرنامه
دو سه روزی قم بودیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه برگشت به قم مردم تو ترافیک شدیدی گیر افتاده بودن
خلاصه رسیدیم خونه 👇🏻
از تلویزیون و اخبار چشم بر نمیداشتم می گفتم نکنه مرز رو باز کنن و من بمیرم از حسرت
👇🏻
تا اینکه شنیدم اوضاع آروم تر شده و مرز خلوت گفتیم پاشیم بریم 😅😅 حالا منی که جاده دوست ندارم و یک بار مسیر و رفتیم و اومدیم ولی خوبیش این بود بار و وسایل رو خیلی کمتر کردیم
رفتیم سمت مرز پیاده روی داشت ولی نه مثل اون بار تا یه جایی رو اجازه میدادن با ماشین بریم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونجا یه آقایی که تو ماشین باهامون بود تا نجف خیلی کمک کرد بعد دیدم همه جا باهامون میاد به همسرم گفتم ایشون چرا همه جا باما هست همسرم گفتند ایشون گفته حاج آقا دیدم با بچه ها هستین نیت کردم کل سفر باهاتون باشم و کمک تون بدم چقدر بهمون کمک دادن 😍😍
بعد رسیدیم نجف انقدر نجف شلوغ بود مردم تو خیابونا خوابیده بودن ماهم به شدت خسته یه دفعه یه جای خیلی خوب برامون جور شد دیوار به دیوار حرم😍 خودم نصف شب میرفتم حرم بچه ها می خوابیدن
تو اون شلوغی ها اینجا برامون بهشت بود به شدت تمیز و خنک
شرایط من ویژه بود امام حسین هم بهترین ها رو رقم میزد❤
تو پیاده روی به بابا اینا ملحق شدیم و جالبه که بابا اینا گذرنامه ها و پول هاشون همون اول سفر گم شده بود و اون آقای عربی که خونشون بودند وقتی متوجه میشه چند برابر شو بهشون هدیه میده و پول کرایه ی بعضی از همسفری ها که قرض کرده بودند هم جور شد