ن، [عیون أخبار الرضا علیه السلام] لی، [الأمالی] للصدوق مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی الرِّضَا علیه السلام فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ لِی یَا ابْنَ شَبِیبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی دَعَا فِیهِ زَکَرِیَّا رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ- رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ [۴] فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ فَنَادَتْ زَکَرِیَّا- وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی فَمَنْ صَامَ هَذَا الْیَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ کَمَا اسْتَجَابَ لِزَکَرِیَّا علیه السلام ثُمَّ قَالَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ فِیمَا مَضَی یُحَرِّمُونَ فِیهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِیِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِی هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّیَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ أَبَداً.
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَی الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَی أَنْ یَقُومَ الْقَائِمُ فَیَکُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ یَا ابْنَ شَبِیبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَی الْحُسَیْنِ حَتَّی تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَی خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ علیه السلام یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ فَقُلْ مَتَی مَا ذَکَرْتَهُ- یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّی حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ [۱] .
----------
[۴]: ۴. آل عمران: ۳۸.
[۱]: ۱. أمالی الصدوق المجلس ۲۷- الرقم ۵، عیون أخبار الرضا ج ۱ ص ۲۹۹.
از ریان بن شبیب نقل میکند که گفت: من در روز اول محرم به حضور امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام مشرف شدم. امام به من فرمود: آیا روزه هستی؟ گفتم: نه. فرمود: امروز همان روزی است که حضرت زکریا علیه السّلام دعا کرد و فرمود: «ربِّ هب لی من لدنک ذرّیة طیبة إنّک سمیع الدعاء» - ۲. آل عمران / ۳۸ -،
«پروردگارا، از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایی. » خدا دعای او را مستجاب نمود و در آن هنگام که حضرت زکریا در محراب عبادت بود ملائکه به او گفتند: خداوند یحیی را به تو مژده میدهد. پس کسی که در این روز روزه بگیرد و دعا کند، خدا دعای او را مستجاب میکند همان طور که دعای حضرت زکریا را مستجاب نمود.
سپس حضرت رضا علیه السّلام فرمود: ای پسر شبیب! این ماه محرم ماهی است که در گذشتهها مردم زمان جاهلیت آن را محترم میشمردند و ظلم و جنگ را در آن حرام میدانستند. ولی این امت احترام این ماه را و احترام پیامبر خدا را نشناختند. در این ماه ذریه پیامبر خود را کشتند، زنان او را اسیر نمودند و اموال او را به یغما بردند، خدا هرگز آنان را نیامرزد.
ای پسر شبیب! اگر خواستی برای چیزی گریه کنی، برای امام حسین گریه کن! زیرا آن مظلوم همان طور که که گوسفند ذبح میشود، ذبح شد و تعداد هجده نفر از مردان اهل بیتش با او شهید شدند که در زمین شبیه و نظیری نداشتند. آسمانهای هفت گانه و تمام زمین در عزایش گریان شدند. تعداد چهار هزار ملک برای یاری کردن امام حسین بر زمین نازل شدند، ولی او را کشته دیدند. آنان در حالی که ژولیده مو و غبار آلودند، تا قیام حضرت قائم علیه السّلام نزد قبر امام حسین خواهند بود. آن ملائکه از انصار حضرت قائم هستند. شعار آنان این است: «یا لثارات الحسین» یعنی ای طلب کنندگان خون حسین!
ای پسر شبیب! پدرم از پدرش و او از جد خود برایم فرمود: هنگامی که جدم حسین علیه السّلام کشته شد، آسمان خون و خاک قرمز فرو ریخت. ای پسر شبیب! اگر به اندازه ای برای امام حسین گریه کنی که اشکت بر گونههای صورتت بچکد، خداوند گناهان تو را چه کوچک و چه بزرگ، چه کم و چه زیاد میآمرزد.
ای پسر شبیب! اگر از اینکه خدا را ملاقات کنی و گناهی نداشته باشی خوشحال میشوی، امام حسین علیه السّلام را زیارت کن! ای پسر شبیب! اگر دوست داری در آن غرفه ای که در بهشت بنا شده، همراه پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله باشی، قاتلان امام حسین را لعنت کن! ای پسر شبیب! اگر دوست داری ثواب افرادی را داشته باشی که با امام حسین شهید شدند، هرگاه آن حضرت را به یاد میآوری بگو: «یا لیتَنی کُنتُ مَعَهُم فَأَفُوز فَوزاً عَظیماً» یعنی ای کاش من هم با شهدای کربلا بودم تا رستگاری بزرگی نصیبم میشد. ای پسر شبیب! اگر دوست داری در درجات عالی بهشت با ما باشی، با غم و اندوه ما محزون و با شادی ما خوشحال شوی، بر تو واجب است که ولایت ما را بپذیری، زیرا اگر مردی سنگی را دوست داشته باشد، خدا او را در روز قیامت با آن سنگ محشور خواهد نمود - ۱. امالی صدوق، مجلس ۲۷، شماره ۵، عیون أخبار الرضا ۱: ۲۹۹ -.
هدایت شده از فرزندان منتظَِر
✳️ ادیسون و پسرش
" اديسون " در سنین پيري پس از كشف لامپ، يكي از ثروتمندان آمريكا بهشمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و كمال، در آزمايشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگی بود، هزينه میكرد.
اين آزمايشگاه، بزرگترين عشق «ادیسون» بود. هر روز اختراعي جديد در آن شكلمیگرفت تا آمادهی بهينهسازي و ورود به بازار شود. همين روزها بود كه نيمههای شب، از ادارهی آتشنشاني به پسر «اديسون» اطلاع دادند که آزمايشگاه پدرش در آتش ميسوزد و كاري از دست كسي برنميآيد و تمام تلاش مأموران، فقط برای جلوگيری از گسترش آتش به ساير ساختمانهاست!
آنان تقاضا داشتند كه موضوع، بهنحو قابل قبولي به اطلاع پيرمرد رسانده شود. پسر با خود انديشيد كه به احتمال زیاد، پيرمرد با شنيدن اين خبر، سكته ميکند بنابراین از بيدار كردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب ديد كه پيرمرد در مقابل ساختمان آزمايشگاه، روي يك صندلي نشسته و سوختن حاصل تمام عمرش را تماشا ميكند!
پسر تصميم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او ميانديشيد كه پدر در بدترين شرايط عمرش بهسر ميبرد. ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را ديد و با صداي بلند و سرشار از شادي گفت: «پسر تو اينجايي؟ ميبيني چهقدر زيباست؟ رنگآميزي شعلهها را ميبيني؟ حيرتآور است! من فكر ميكنم كه آن شعلههاي بنفش، به علت سوختن گوگرد در كنار فسفر بهوجود آمده است! واي! خداي من، خيلي زيباست! كاش مادرت هم اينجا بود و اين منظرهی زيبا را ميديد. كمتر كسي در طول عمرش امكان ديدن چنين منظرهی زيبايي را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟»
پسر حيران و گيج جواب داد: «پدر، تمام زندگيات در آتش ميسوزد و تو از زيبايي رنگ شعلهها صحبت ميكني؟ چهطور ميتواني؟ من تمام بدنم ميلرزد و تو خونسرد نشستهاي؟!»پدر گفت: « پسرم از دست من و تو كه كاري برنميآيد. مأموران هم كه تمام تلاششان را ميكنند. در اين لحظه بهترين كار، لذتبردن از منظرهايست كه ديگر تكرار نخواهد شد. در مورد آزمايشگاه و بازسازي يا نوسازي آن، فردا فكر ميكنيم! الآن موقع اين كار نيست! به شعلههاي زيبا نگاه كن كه ديگر چنين امكاني را نخواهي داشت!»
«توماس آلوا اديسون» سال بعد، دوباره در آزمايشگاه جديدش، مشغول بهكار بود و همان سال، يكي از بزرگترين اختراعهای بشريت يعني «ضبط صدا» را تقديم جهانيان نمود. او گرامافون را درست يك سال پس از آن واقعه اختراع کرد.
ازدواج -1
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
يكي از مسائل مهم اجتماعي مسئله ازدواج است من مي خواستم در اين زمينه صحبت كنم ديدم بحث ها طولاني است ده دوازده جلسه مي خورد و اين به محرم و صفر مي خورد گفتيم صبر كنيم محرم و صفر تمام بشود بحث را شروع كنيم بحث مهمي است و نياز به يك عزم ملي و نهضت دارد و اگر اينطور كه هست داريم پيش مي رويم روز به روز فساد بيشتر خواهد شد چاره اي هم نيست موعظه هم كارساز نيست يعني يك كسي كه تشنه اش است شما هر چه براي او حديث بخواني تشنه اش است بنابراين ما انشاء الله اگر خدا توفيق بدهد مي خواهيم مقداري راجع به ازدواج صحبت كنيم و مسئله گير و گوري هم نيست كه حل نشود يعني از بيرون كردن شاه خيلي آسانتر است از جنگ هشت ساله خيلي آسانتر است از خيلي كارها خيلي آسانتر است منتهي كار فرهنگي بايد كرد بحث هاي مختلفي است حالا من كه ديشب يادداشت هايم را ديدم خيلي يادداشت بود حالا مي گوئيم بعد هم قرآن چقدر حرف دارد روايات چقدر حرف دارند از دفاتر طلاق و ازدواج بايد يك اطلاعاتي را گرفت از دادگاه خانواده بايد يك حرفهايي را شنيد من فكر مي كنم بحث مفيدي باشد براي اينهايي هم كه داماد و عروس نشده اند و هم اينهايي كه داماد و عروس شده اند براي بچه هايشان يا براي برادر و خواهرهايشان و همكارانشان براي ازدواج بايد به جوانها بگوئيم كه اولين مسئله ازدواج اين است كه انسان يك مقداري باورش بيايد كه بي عيب نيست خدا رحمت كند شهيد مظلوم بهشتي را مي گفت روي كره زمين دنبال فرشته نگرديد همين هست كه هستند يك دامادي مي خواهد كه از هر جهت خوب باشد خوب پس بنشين كه بنشين يعني حضرت امير(عليه السلام) مي فرمود مسجد كوفه خيلي ثواب دارد اما بالاخره مي بيني كه آنجا فرش نيست زمين اش خاكي است مسجدالحرام بهترين جا است باز مي بيني هوايش داغ است در زمين دنبال هيچكس. . . يكي مدرك ندارد يكي رانندگي بلد نيست يكي كامپيوتر بلد نيست يكي يك سانت پايش كوتاه است يكي پدرش شغلش مشهور نيست بنابراين ما آدمهايي ديده ايم كه سالها ازدواج را عقب انداخته اند بخاطر اينكه مي خواسته اند صددرصد همسرشان بي عيب باشد بي مشكل باشد و خدا اصلاً خلق نكرده است(دار بالبلاء محفوفه) امام علي(عليه السلام) مي فرمايد دنبال چي مي گردي. . . مثل اينكه آدم از قصاب گوشتي خواسته باشد كه استخوان نداشته باشد گوشت بي استخوان خدا خلق نكرده است ولي بايد باورمان بيايد همين است كه هست يك خورده بايد ديد مان را عوض كنيم بسياري از. . . حالا اين چيزي كه مي گويم مربوط به غير ازدواج هم هست بسياري از اشكالاتي كه گاهي ما به خدا مي كنيم بخاطر اين است كه ما ديدمان كج است مثلاً فكر مي كنيم دنيا آخور است خوابگاه است عشرتكده است مي گوئيم آقا پس چرا همچين شد فكر مي كنيم دنيا جاي خوشي است چرا چرا مي كنيم مثل آدمي كه مي آيد توي حمام فكر مي كند هتل است مي گويد پس چلوكبابش كو؟ بابا اينجا حمام است يا دكان تافتوني را مي گويد پس سنگك كو؟ بابا اينجا تافتوني است اصلاً ديدمان بايد عوض بشود دنيا جاي عشرت نيست خلاص. . .
(يكي از وزراي جمهوري اسلامي مي گفت اوايل انقلاب از بس كارها سنگين بود يك روز ديدم اين رگهاي سر دارد پاره مي شود اصطلاحاً مي پُكم، گفتم آقا اين رقمي كه كار مي كنم سكته مي كنم مي خواهم يك بيست و چهار ساعت تخت بخوابم هيچ كس با من ملاقات نكند تلفن عادي و سياسي و كرديم تا يك بيست و چهار ساعت استراحت مطلق بكنيم به رئيس دفتر هم گفتيم مي گفت رئيس دفتر ما گفت آقا يك نفر از مثلاً بندرعباس بيست وچهار ساعت توي ماشين نشسته است مي گويد من يك دقيقه بيشتر با وزير كار ندارم اگر خواسته باشيم بيست و چهار ساعت بمانم بايد بروم مسافر خانه بگيرم يك دقيقه كار دارم اگر بيش از يك دقيقه كار داشتم من را بيرون كنيد مي گفت دلم برايش سوخت كه اين همه توي اتوبوس و گراني و خرجي به وزير گفتم آقا اين از راه دور آمده است و يك دقيقه هم وقت مي خواهد قول داده كه اگر بيش از يك دقيقه شد او را از اتاق بيرون كنم آمد گفت آقا من يك دقيقه وقت دارم ولي مي ترسم با تو حرف بزنم گفتم نترس گفت مي ترسم گفتم نترس گفت مي ترسم گفتم نترس هر چي مي خواهي بگو گفت حالا كه نمي ترسم الان يك دقيقه من تمام مي شود به قدري از توي وزير بدم مي آيد كه دوست دارم با چاقو تو را تكه تكه كنم يك دقيقه من تمام شد و رفت مي گفت اين را گفت و رفت اين بيست و چهار ساعت سوختم چون تصميم گرفته بودم استراحت مطلق كنم اينطور نيست كه ما به خواسته هايمان برسيم. استراحت مطلق نيست. آمد پهلوي يك نفر گفت آقا من بچه دار نمي شوم گفت خانمت درجه يك است گفت بله، فرمود يك قبيله اي هستند كه زن هايشان زشت هستند دخترهايشان قد و بالا ندارد خوشگل هايشان متوسط هستند ولي نسل شان نسل خوبي است هم تيزهوش هستند و هم. . . تمام كمالات توي نسل هست ولي زن زشت است يا متوسط شما يك خورده بايد بيائي پائين ت
كرد بعد مي فرمايد نمي دانيم كه اين سالها سالهاي دنيا است يا سالهاي آخرت كه سال آخرت «وَإِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» الحج/47 روز قيامت باندازه هزار سال شماست، شيطان شش هزار سال عبادت كرد حضرت مي فرمايد نمي دانيم از سالهاي دنيا است يا آخرت بعد از شش هزار سال گفتند سجده كن گفت من سجده كن نيستم نژاد من بهتر است.
بعضي از جوانها دخترها و پسر ها در دنياي خيال مي گويند حالا يك مدتي با هم باشيم ببينيم اخلاقمان به هم مي خورد يا نمي خورد بابا اگر همديگر را دوست داشته باشد هر دو تملق مي گوئيد وقتي با هم بد شديد تملق ها كنار مي رود آشنايي دوره كوتاه اينها نشانه سعادت ابدي نيست.
يكي از مسائل در ازدواج اين است كه مي خواهيم امتياز بگيريم نمي خواهيم امتياز بدهيم اينها گير و گورهاي ازدواج است انگار دارند با هم كشتي مي گيرند دختر فروشي و پسر فروشي مي كنند مهر سنگين الان گروگان شده است مي گوئيم آقا مهر سنگين تو كه نمي تواني بدهي بعضي وقتها آدم شك مي كند كه اين عقدها درست است يا درست نيست اينها را از مراجع تقليد بپرسيد من فتوايش را نمي دانم كه آه در بساط ندارد مي گويد پانصد سكه مي گوئيم اين قيافه اش پانصد سكه تا آخر عمرش مي تواند پانصد سكه جور كند؟ چيزي كه آدم نمي تواند مثلاً مي گويد كوه هيماليا را بر مي دارد فرار مي كند آخر تو الان با عصا هم نمي تواني راه بروي آنوقت مي خواهي كوه هيماليا را برداري و فرار كني گاهي وقتها آثار دروغ توي مهريه پيدا است بعد به پدر عروس مي گوئيم اين كه نمي تواند بدهد مي گويد اين گروگان است آنوقت داماد مي گويد اين بخاطر پولهايم زن من شده است زندگي هم كه مي كنند بخاطر گروگان است نمي دانم چه خاكي به سرم كنم گير هستم زندگي گروگان گيري. ما توي مسجد به پيش نمازها گفته ايم بين دو نماز سخنراني نكنند سخنراني بين دو نماز گروگان گيري است دو تا نماز را بخوان هر كه خواست در برود هر كس خواست بنشيند ما مي گوئيم نه بعد از نماز جيم مي شوند خوب اگر جيم بشوند تو بلد نيستي چيزي بگويي كه جيم بشوند و اينكه جيم شوند كي گفته مشتري هاي ما چهل تا باشند بگذار بيست تا باشند بيست تا آزاد بهتر از چهل تا اجباري است حتي گفته ايم بين دو تا نماز استخاره نكنند چون اين يك نفر استخاره مي كند آن دويست نفر عمرشان تلف شده است آن دويست نفر چه گناهي كرده اند كه بخاطر استخاره يك نفر وقت شان تلف شود. گروگان گيري حتي توي سخنراني حتي توي نماز جماعت مهريه سنگين گروگانگيري است.
يكي از گير و گورها تحصيل است تحصيل يك عبادت است ازدواج هم يك عبادت است نبايد يك عبادت نبايد جلوي يك عبادت را بگيرد قديم ها البته نه خيلي قديم چند سال پيش هر دختري كه عروس بود از دبيرستان او را بيرون مي كردند مي گفتند چرا. . . آخر ازدواج مقدس است تحصيل هم مقدس است اين دو تا مقدس نبايد با هم. . . داشته باشد الان هست يا نيست؟ اگر هست كه كار غلطي است اگر نيست كه الحمدلله چه بهتر، رضا شاه رفت بازديد از پادگاني دم آشپزخانه گفت غذا چيه؟ سرباز گفت قربان آبگوشت است رضا شاه رفت ديد پلو است گفت پسر اينكه پلو است گفت قربان چه بهتر حالا اگر برداشته اند بايد بگوئيم آموزش و پرورش قربان چه بهتر اگر برنداشته اند اين كار كار درستي نيست ما داشتيم از همكاران توي نهضت سوادآموزي آن شبي كه دخترش عروس شده بود مي خواستند ببرند خانه شوهر خبر دادند كه پسرت توي جبهه شهيد شد يكمرتبه شوكه شد گفت به مادر عروس و به هيچ كسي ديگر نگوئيد شهادت پسرم خيري بوده است عروسي دخترم هم خيري بوده است نبايد آن خير جلوي اين خير را بگيرد حرف قشنگي است.
حديث داريم اگر دامادي برايتان آمد، من ديروز به مادر عروسي زنگ زدم و بهش گفتم، حديث داريم اگر دامادي آمد كه مشكل اخلاقي و ديني ندارد و مشكل جسمي هم ندارد يكوقت يك داماد فلان مرض را دارد خوب اين حق با عروس است اما نه داماد سالم است متدين است از نظر اخلاق و فكر هم سالم است صرف اينكه ايشان هنوز مدركش را نگرفته يا هنوز خانه اش را تمام نشده يا هنوز استخدام رسمي نيست قراردادي است يا هنوز يا هنوز يا هنوز. . . حديث داريم اگر دامادي گيرتان آمد قبول نكرديد دخترت به فتنه عظيمي گرفتار خواهد شد. و خواهش هم مي كنم كه نگوئيد دختر ما يا پسر ما حزب اللهي است من خواهش مي كنم اين لقب را به بچه هايتان نگوئيد صرف اينكه ايشان چادرش مشكي است مسجد مي رود بسيج است و انجمن اسلامي است و. . . اينها همه اش درست اما آن هم كه من مي گويم درست است يك كسي رفت چلوكبابي بيرون آمد پول نداد گفتند كجا مي روي پول بده؟ گفت درست مي گوئيد گفت خوب بده، گفت درست مي گويي، يك نفر آنجا بود غذا مي خورد گفت آقا مردم آزاري نكن پول را بده گفت تو هم درست مي گويي يكي گفت بابا شايد ندارد گفت ها! تو هم درست مي گويي! بچه شما حزب اللهي است نمي گويم حزب اللهي نيست نماز هم مي خواند همه خوبي هايي كه مي گويي درست
ر. . .)خدا رحمت كند علامه جعفري بالا منبر بود بحث علمي داشت جمعيت هم نشسته بودند همچين كردند. . . يعني يك خورده مسئله را عملي اش را بياور پائين اين بنده خدا فكر كرد كه مي گويند يك پله بيا پائين از منبر يك پله آمد پائين باز همچين كردند. . . باز يك پله آمد پائين تر او هي مي گفت سطح مطلب را پائين بياور ايشان يك پله پائين مي آمد يك پله بايد پائين تر بيائيم. . . اگر تحمل مي كني زن يك مقدار شكل اش آنطور كه تو مي خواهي نيست اما نسل اش خوب است بگذار از نهج البلاغه بگويم(ماد القامــــ? قصير الهمــــ?) قامت اش كشيده است قد بلند است شاخ شمشاد اما در مقابل همت او كوتاه است(طليق السان حديد الجنان) زبانش نرم است بيانش نرم است اما قلبش مثل سنگ مي ماند(قرن بسعتها فاقتها) يعني كنار توسعه ها فاقه ها گذاشته است يعني كنار عسل نيش زنبور هم هست كنار نرمي پوست مار زهر مار هم هست كنار گل خار هم هست كنار قله درّه هم هست.
اصل مهم اين است كه بي نقص وجود ندارد به توقع هايمان. . . مشكل خودمان توقعات است مثل آدمي كه روي ميخ مي نشيند مي گويد آخ خوب بلند شو آنطرف بنشين ما خودمان گير خودمان هستيم قرآن مي فرمايد بت پرست گير خودشان گير خودشان هستند «قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ» الصافات/95 با دست خودتان بت تراشيده ايد آنوقت راست آن گريه مي كنيد؟ با دست خودمان آداب و رسومي درست كرده ايم خودمان با دست خودمان توي آداب و رسوممان مانده ايم چند ميليون آدم داريم كه مي تواند يك ميليون و يك ميليون و نيم بردارد برود مكه آدم يك ميليوني و دو ميليوني خيلي داريم اما حساب مي كند من بروم مكه بايد چند ميليون سوغاتي بياورم بايد چند ميليون هم بنشينم وقتي هم برگشتم بايد خانه ام را هم رنگ كرده باشم توي خانه اي اجاره اي كه نمي شود بايد خانه شخصي بخريم يعني مكه را جوري گره مي زنيم كه پنجاه سالگي مي رويم مكه وگرنه اگر خرج مكه را. . . جواني هم مي شود رفت مكه يك كسي بود مكه نمي رفت به او گفتم تو واجب الحج هستي مي داني چقدر چيزي داري؟ گفت اگر من بروم مكه بايد به همه شيعيان مكه يا مدينه حقوقي بدهم بنده خدا از دنيا رفت و مكه نرفت توقع را بايد كم كنيم اولويت ها را بايد در نظر بگيريم.
ازدواج مهم تر است يا تحصيل من نمي دانم چه حسابي است كه پدر و مادرها روي ازدواج بچه شان حساس نيستند ولي روي تحصيل بچه شان حساس هستند و حال اينكه تحصيل يك كمال است و ازدواج يك ضرورت اگر آدم بچه اش فوق ليسانس باشد بهتر از ليسانس است هر چه باسوادتر باشيم كمال است اما ازدواج يك ضرورت است دين در خطر است ولي مي بينيم پدر و مادرها آن مقداري كه براي پز و تحصيل اهميت مي دهند. . . حتي براي مدل ماشين اش حساس است از همه جا قرض مي كند خودش را به آب و آتش مي زند تا ماشين اش را عوض كند اما براي ازدواج مي گويد حالا كه جوان هستند بگذار خوش باشند يعني برايشان مطرح نيست كه بچه شان فاسد بشود يا نشود يا كم مطرح است يكي از مسائل مهم در ازدواج اين است كه هر چه سن ازدواج بالا برود توقع بالا مي رود جوان بيست و دوسه ساله كسي توقع خانه شخصي ندارد اما اگر سن ازدواج را بالا برديم داماد شد سي و پنج ساله و چهل ساله از داماد چهل ساله توقع خانه شخصي دارند يعني ما هر چه عقب تر بيندازيم توقع شان بالاتر است. يكي از مسائل اين است كه مي گويند آدم خوب طرفش را بشناسد براي اين كه خوب بشناسد مي گويند يك روابطي با هم داشته باشيم هي. . . اين روابط قبل از ازدواج ممكن است بعضي از جاها مفيد باشد ولي اگر اينها عاشق و معشوق باشند خودشان همديگر را گول مي زنند مگر انسان موجودي است كه مي تواند خودش را بشناسد انسان خودش هم خودش را نمي شناسد يعني الان بنده ممكن است پنجاه جلسه راجع به عدالت اجتماعي صحبت كنم اما در يك صحنه ببينم عادل نيستم يا قرباني دادند كبابي هايش را براي خودم برداشتم اينطور نيست كه انسان بداند. . . . به امير المومنين(عليه السلام) گفتند چرا مي گويي(اهدنا الصراط المستقيم) تو كه راهت مستقيم است فرمود من خبر از يك دقيقه ديگر ندارم حضرت يوسف(عليه السلام) مي گفت «تَوَفَّنِي مُسْلِمًا» يوسف/101 خدايا من مسلمان بميرم من نمي دانم يك ساعت ديگر چه مي شود به يكي از مراجع گفتند مي خواهيم براي شما بزرگداشت بگذاريم فرمود تا من زنده هستم و شيطان زنده است صبر كنيد چون ممكن است دقيقه آخر خراب كنيم بگذاريد اگر سالم مردم اگر دسته گل آب ندادم برايم قرآن بخوانيد اما تا من زنده ام مي ترسم بزرگداشت بگيريد بعداً بزنيد توي سر خودتان كه ما براي اين بزرگداشت گرفتيم دسته گل آب داد بسياري از آدمهاي انقلابي بعد از اينكه سالها سابقه جبهه و جنگ دارند ممكن است خطر پيش بياد آيت الله است ممكن است برايش خطر پيش بيايد قرآن خيلي آيه داريم كه مي فرمايد «فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ» خيلي عبادت كرد ولي حبط شد امام علي(عليه السلام) در نهج البلاغه مي فرمايد شيطان شش هزار سال عبادت
مي گويي اما من هم درست مي گويم شهوت تاريخ سرش نمي شود شهوت زمان سرش نمي شود مكان سرش نمي شود فشار شهوت انفجار است قصه خيلي جدي است ساده نگيريم بعد هم گناه اول ممكن است بچه شما ناراحت بشود سيگار اول آدم سرفه مي كند سيگارهاي بعد آدم كيف مي كند دفعه اول اگر خلافي از او سر زد ممكن است رنگش بپرد بگويد چه گناهي كردم چرا بد شد مي رسد بچه هايي كه روزي گناه نكنند مي گويند امروز روز خوشي نبود چيزي گيرمان نيامد يعني از گناه كردن لذت مي برد ولذا در دعاي كميل داريم(اللهم اغفر لي الذنوب التي تهتك العصم) يعني آن گناهي كه ديگر من را بي حيا مي كند. براي ازدواج بايد اقدام كرد يك مقداري هم بايد توقع ها را كم كنيم.
تحصيل مانع نيست، شغل مانع نيست، فقر مانع نيست، شما يك آماري بگيريد، نگاه به فاميل كن نگاه به پدرت بكن، تمام كساني كه. . . نود و نه درصد افراد وقت ازدواج چيزي نداشتند بعد از ازدواج زندگي شان خوب شده است شما الان همه تحصيلكرده هستيد كسي از شما هست بگويد من قبل از ازدواج وضع ام بهتر بود؟ بسياري از رزقها مال بچه است تا بچه نباشد رزق توي خانه پدر و مادر نمي آيد قرآن مي فرمايد چرا بچه ات را مي كشي بخاطر خرجي؟ چرا از بچه جلوگيري مي كني؟ «نَحْنُ نَرْزُقُهُم» بعد مي فرمايد «وَإِيَّاكُمْ» الإسراء/31 هم قبل از اياكم است يعني صدقه سر بچه يك چيزي هم به تو مي دهم ما آب را مي خواهيم به مزرعه برسانيم حالا صدقه سر مزرعه جوي ها هم تر مي شود پدر و مادر جوي هستند براي مزرعه گاهي وقتها خدا مي خواهد خيري به بچه برساند از صدقه سر بچه. . . اين خيلي قشنگ است. براي ازدواج بايد يك تصميمي گرفت امام فرمود كسي ازدواج كند پنجاه درصد دين اش حفظ شده است(من تزوج فقد احرز نصف دينه) بايد يك عزم ملي كرد حديث هاي من هم فايده اي ندارد فقط من مي خواهم ناخنك بزنم تا افرادي حركت كنند مثلاً نمي شود در هر نماز جمعه اي دختري را جهازيه بدهند هر نماز جمعه اي يك عروس و داماد توي آن باشد حالا شهرهاي كوچك هر دو تا نماز جمعه يكي چهار نماز جمعه يكي شهرهاي بزرگ در هر نماز جمعه ده تا هر كس مي آيد نماز جمعه. . . واقعاً اگر پول دسته گل ها را بريزند توي صندوق ازدواج سالي صدها جوان و دختر و پسر بخاطر پول گل. . . گل پرپر مي شود جوان. . . يكسري پولها ولخرجي مي شود بعضي از افرادي كه بسياري از كارهاي مستحب را مي كنند. . . مثلاً هيئت هاي عزاداري نمي توانند در هيئت عزاداري دو تا از جوانهايي كه توي محله شان است داماد كنند؟ منتهي رئيس هيئت به فكر داماد كردن نمي افتد او مي خواهد علمات بخرد سينه بزند جوان زير علمات زن ندارد آنوقت اين آدمي كه رئيس هيئت است دهها ميليون آهن مي خرد مي گذارد روي دوش جواني كه گرسنه اش است من نمي دانم از اين نوع مديريت. . . بدترين نوع مديريت است بدترين نوع فكر است كه شكم گرسنه است روي شكم گرسنه آهن مي گذارد به اسم امام حسين(عليه السلام) بودجه علمات مي دهيم و فكر هم مي كنيم كه عبادت است قربان قرآن بروم خيلي آيه هاي قشنگي دارد مي فرمايد بعضي ها گناه مي كنند خيال مي كنند كه عبادت مي كنند «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» الكهف/104 يعني پهلوي خودشان حساب مي كنند كه اينها نيكوكار هستند خيال مي كند. . . اصلاً اگر كسي نذر كند كه علمات بخرد شرعاً نذر او درست نيست من بعنوان يك آخوند مي گويم نذر بايد يك كار عقلايي باشد اين همه منار دراز مي خواهند چه كنند اصلاً كي است كه مي خواهد برود آن بالا؟ آن بالا هر چه داد بزني كي است كه اين پائين بفهمد؟ گفته اند برو پشت بام براي اينكه همسايه ها بفهمند ما اينقدر منار را درازش كرده ايم كه ديگر بالا هر چه نعره بكشند پائين نمي فهمند قاطي كرده ايم هم خواص ما و هم عوام ما يك مسيرهايي مي رويم كه جوانهاي ما ازدواج نكرده اند بودجه براي تهاجم فرهنگي است همه استخر درست كرده اند بعضي ها ساختمان ساخته اند حتي بعضي سازمانهاي مذهبي بودجه تهاجم فرهنگي را گرفتند استاندار يكي از استانها مي گفت فلان تشكيلات فرهنگي بودجه تهاجم فرهنگي را نود درصد بنايي كرد يك عده هم كه استخر ساختند جوان رفت توي آن شيرجه زد حال آمد وقتي حال آمد گفت حالا بايد چه كرد؟ حالا بايد چه كرد؟ (والله من كه عقلم نمي رسد من يكسري حرف دارم مي خواهم بزنم مي ترسم ولي حالا خدا رحم كرده است. . . من به يكي از واعظ هاي درجه يك گفتم من اگر يكوقت قدرت پيدا كنم مي گويم حرام است شما منبر برويد براي اينها گفت چرا؟ گفتم اينها صدتا پيرمرد هستند اينها هم همين هايي هستند كه هستند اگر بدند ديگر خوب شو نيستند كسي كه شصت سال است كه بد است ديگر مشكل است كه خوب بشود تصادف است در تاريخ اگر بد هستند خوب شدن آنها شبه محال است اگر هم خوب هستند ديگر صابون روي صابون مي مالي گفت چه كنم؟ گفت چه كنم؟ گفتم بغل اين روضه اي كه مي خواني بيست تا پيرمرد هستند بغلش يك. . . ما كارهايمان درست نيست. . . گاهي توي يك اداره
توي يك پادگان بيست تا پرسنل است شصت تا پرسنل است هر روز واعظ مي آيد با ماشين آنوقت بغل همين اداره دبيرستان هشتصد تا جوان توي آن هستند يك پيش نماز ندارند حالا اين اداره بخاطر اينكه پول دارد يا ارتش است يا سپاه است عقيدتي سياسي است بخاطر اينكه پول دارد زور دارد ماشين دارد قانون دارد هر روز نماز جماعت برپا مي شود هشتصد تا جوان بغل مدرسه پول ندارند زور ندارند بي آقا هستند اينها بايد يك كارهايي كرد نمي دانم بايد چه كرد؟ خيلي بايد تصميم بگيريم مسئله ازدواج را حل كنيم چه اشكالي دارد شهرداري هر كس مي خواهد خانه بسازد بگويد يك سوئيت بيست متري هم بايد بسازي يك سوئيت بايد كنار خانه ات بسازي حالا يا سرايت دار يا تلفن چي يا جواني از فاميل همسايه كارمند يك كسي كه فعلاً آغاز زندگي اش است اگر خواستيد. . . چون ما ساختيم خيلي بزرگ است نه من، بعضي ها، خانه هاي خيلي بزرگ است منتهي جوري نساخته اند كه يك نفر ديگر از اين خانه استفاده كند يكوقت جنگ كه بود مي گفتند خانه بايد پناهگاه داشته باشد يك سوئيت بساز منتهي اختيار آن با خودت است بسيار آدمهايي هستند اگر بخواهند حرفي هم ندارند مثلاً پسر خواهرش دانشجو است فعلاً بيايد توي خانه ما بنشيند يك آدمهايي هستند كه دوستشان دارند جوان هستند جوان خوبي هم هستند سالم هم هستند مي خواهند ازدواج كنند گير يك اتاق هستند يك اتاق يك سرويس كوچولو سي متري اين خانه هاي بزرگ اگر يكي يك اتاق هم بسازند هم فشار به آن كسي نمي آيد كه خانه هاي سنگين مي سازد هم مي تواند يك نفر را نجات بدهد ولي نقشه ها نقشه هايي است كه خانه چهارصد ميليون ساخته است ولي يك زن و شوهر توي آن زندگي مي كنند همين آقا يك مشت فاميل دور او هستند كه همه از بي اتاقي مي سوزند آدم بدي هم نيست ولي مي گويد من كه نمي توانم پسر مردم را بياورم پهلوي زنم؟ خوب از اول يك گوشه مي ساختي كه. . . مي شود از اول جور طراحي كرد كه. . . ما يك خورده مديريت مان كم است مديريت پول خرج كردنمان كم است يك پيش نماز بود وقتي مي خواست مهر بخرد مهر چهارگوش مي خريد به او گفتند چه فرقي مي كند مهر گرد باشد يا چهار گوش گفت ببينيد من پيش نماز هستم يك بار كه پيش نماز بودم مهرم گرد بود چسپيد به پيشاني ام افتاد و رفت جمعيت پشت سرم بود من فكر كردم چه خاكي به سرم كنم ديگر تصميم گرفتم مهر چهار گوش بخرم يك مهر نماز بايد روي آن مديريت بشود ما الان خانه مي سازيم سنگين اما چون مخ مديريت مان و توجه به نسل فقير در ما نيست حتي فاميل هاي خودمان را نمي توانيم. . . دنياي ورزش جوان هايمان مثلاً گاهي توي فشار جمعيت از بين مي روند بخاطر. . .) همين بازي هاي بين المللي اگر پول بليط اش را خرج ازدواج ورزشكارها بكنند توي هر بازي كه راه مي افتد بيست سي تا از اين ورزشكارها هم داماد مي شوند هم گل مي زند هم پول ندارد هم خواهرش جهازيه ندارد يعني همه گرسنه تنبك مي زنيم يك مقداري خلاصه از منارها از علمات ها از تجملات يك مقداري بايد يك فكري كرد نمي دانم بايد چه كرد من در حد يك طلبه بنا دارم چند جلسه اي اينها را نخ نخ كنم يك گوشه هايي بزنم(شايد آن كسي كه دارد بنايي مي كند بگويد اين راست مي گويد پس ما كنار خانه مان يك سوئيت بسازيم خيلي ها ويلا ساخته اند جاهاي خوش آب و هوا ولي نقاشي ويلا جوري است كه جز يك خانواده توي آن عذاب مي شود و حال اينكه مي شد اينرا جوري ساخت كه من كه مي روم لذت ببرم اين آقايي هم كه فقير است همسايه است بگوئيم آقا اين كليد يك تك اتاق است آب و هوايش هم خوب است توي تابستان دو شب هم تو بگير بخواب كار به زن و بچه من هم ندارد در آن جداست راهش هم جداست سرويس آن هم جداست يك چيز بيست متري كنار ويلا بسازيم حالا كه شما توي يك ويلاي چند هزار متري لذت مي بري يكي از فقراي محله يكي از بستگان هم يك شب جمعه يك آب و هواي خنك بخورد تصميم نگرفته ايم كه كمك كنيم هنوز نيت نكرده ايم اگر نيت كنيم همه با هم مشكل ازدواج مشكل تر از جنگ نيست.)
خديا يادمان بده. . . الله اكبر چه دعاي قشنگي است(اهدنا الصراط المستقيم) خدايا يادمان بده كه وظيفه مان چيه و كشور ما رهبر ما جوانهاي ما ناموس ما نسل ما دين ما رهبر ما دولت ما امت ما آبروي ما هر چه كه به ما داده اي در پناه امام زمان حفظ بفرما.
اين نسل آسيب پذير را از همه آسيب ها حفظ بفرما.
خدايا گره هاي ازدواج را باز و آسان بفرما.
غل ها مراد من از غل يعني خرافات غل هايي كه خودمان به گردن خودمان انداخته ايم «الْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» الأعراف/157 قرآن مي فرمايد اينها خودشان به گردن خودشان غل انداخته اند غل ها را از گردن ما از گردن جامعه ما آداب و رسوم غلط را خرافات را از فرهنگ ما برطرف بفرما.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته
💯💯💯
📣📣📣
💠 بسیار مهم 💠
🍀 طریقه خواندن نماز فرج دستور داده شده توسط امام زمان
به جناب #ابوبغل_کاتب برای رهایی از سختی و حاجت روا شدن🍀
📚 منبع : بحار الانوار ج 51 ص 304
✳️ ابوالحسین بن ابوبغل کاتب" که او گفت: از "ابومنصور" کاری را به گردن گرفتم و به سبب آن کار، میان من و او طوری شد که باعث خوف و استتار من از او گردید و او در طلب من بود و من از او هراسان و گریزان بودم. تا آن که در شب جمعه ای قصد زیارت موسی بن جعفر (علیه السلام) نمودم و اراده آن کردم که تمام شب را از برای دعا و سؤال، در آن حرم مطهر کاظمین به سر برم. اتفاقا در همه آن شب در هوا باد و باران بود.
پس از "ابوجعفر کلید دار" خواستم که درهای روضه ببندد و مرا بگذارد، تا در خلوت، دعا و مسئلت نمایم. اجابت نمود و درها را قفل کرده، مرا بگذاشت؛ تا نصف شب گردید و باد و باران هم عبور مردم را از کوچه و صحن و اطراف حرم ببست و من در آن حال، مشغول تضرع و سؤال بودم.
ناگاه در نزد قبر موسی (علیه السلام)، صدای قدمی شنیدم. چون نظر کردم، آواز مردی شنیدم که بر یک یک انبیای اولوا العزم سلام کرد، تا آن که به ائمه (علیهم السلام) رسید و یک یک را سلام کرد تا آن که به حضرت حجت (علیه السلام) رسید و او را ذکر نکرد.
چون این بدیدم، متعجب گردیدم و با خود گفتم: شاید آن حضرت را فراموش نمود، یا آن که او را نمی شناسد، یا آن که مذهب او این باشد. تا آن که از زیارت فارغ گردیده، دو رکعت نماز کرد و چون از نماز فارغ شد، نزد قبر امام محمد تقی (علیه السلام) آمده او را نیز مانند جدش، سلام و زیارت نمود و دو رکعت نماز به جا آورد. او را نشناختم و از او ترسیدم. چون مشاهده کردم جوانی دیدم در حد کمال. لباسهای سفید در بر و عمامه با حنک بر سر (و) ردائی در دوش داشت. به سوی من نگریست و فرمود: یا "ابا الحسین بن ابی بغل"! تو در کجایی از دعای فرج؟
عرض کردم: ای مولای من، آن دعا کدام است؟ فرمود: دو رکعت نماز ( به نیت نماز فرج و حاجت )بگذار، بعد از آن بگو:
✅ يا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا كَرِيمَ الصَّفْحِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا مُنْتَهَى كُلِّ نَجْوَى وَ يَا غَايَةَ كُلِّ شَكْوَى يَا عَوْنَ كُلِّ مُسْتَعِينٍ يَا
مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا 💠 سپس ده بار بگو يَا رَبَّاهْ 💠 سپس ده بار بگو يَا سَيِّدَاهْ 💠 سپس ده بار بگو يَا مَوْلَاهْ 💠سپس ده باربگو يَا غَايَتَاهْ 💠 سپس ده بار بگو يَا مُنْتَهَى غَايَةِ رَغْبَتَاهْ 💠 سپس بگو أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ ع إِلَّا مَا كَشَفْتَ كَرْبِي وَ نَفَّسْتَ هَمِّي وَ فَرَّجْتَ غَمِّي وَ أَصْلَحْتَ حَالِي💠 و سپس به هر صورتی که می خواهی دعا کن و حاجاتت را بگو 💠 سپس گونه راست صورت خود را روی سجده (روی مهر) بگذارید و 100 بار بگویید 👈 يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَايَ 💠 سپس گونه چپ صورت را روی سجده و مهر بگذارید و 100 بار بگویید 👈أدْرِكْنِي💠 و سپس در همان حالت مکررا می گویید 👈 الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ تا نفس شما فطع شود و سپس سر خود را از سجده بلند می کنید که ان شالله حاجت روا می شوید.
☝️ قابل توجه که متن دعا و نماز و... عینا به صورت اصل از متن
کتاب بحارالانوار کپی شده و معتبر است.
☝️ این نماز خیلی ها را حاجت روا کرده است، از عزیزان تقاضا می شود
این نماز را در گروهها و کانال ها پخش کنند.
🔶🔹🔶🔹🔶
فایلهای صوتی درس سلوک اجتماعی استاد یزدانپناه در تهران ☝️☝️☝️☝️☝️
(هر چهارشنبه ساعت ۲۰ مسجد خیر تهران)
4_5947466649014634238.mp3
10.36M
#تنبلی_و_بی_حوصلگی 1⃣
بعضیا بی حوصله و تنبلند...
اما فقط در امور دنیایی!.
بعضیا فقط در امور آخرتی!
بعضیا هم در هر دو ‼
شما جزو کدوم دسته اید؟... چرا؟
@ayande_sazan_mostafayi
4_5951857617419633701.mp3
10.09M
#تنبلی_و_بی_حوصلگی 2⃣
هرچه محیطی، دارای شرایط پیچیده تر، کامل تر و زیباتر، باشه؛ ورودِ بهش مجوّز سخت تری میخواد!
🔅استفاده از شرایط زیستیِ پیچیده آخرتی ؛ منوط به کسب مجوزِ شما در این دنیاست!
@ayande_sazan_mostafayi