#پویشِ_جواب_نامه_آقایوسف
#شهیدیوسفقربانی♥️🕊
⚘️به نام خدا⚘️
برادر عزیزم سلام.
نامه ات را پاکی آب به دلم رساند.
جای زلالی اشکهایت هنوز روی نامه هست.
نامه ات عطر گلهای محمدی میدهد،
حس غریبی ات را همراه دارد ، (سلام مرا به آقا امام رضا(ع) برسان.)
دلتنگ دیدار شما هستیم ،کاش شما اینجا که نه ،کاش ما آنجا بودیم.
میدانم و خوشحالم که الآن جایتان خوب است و دیگر تنها نیستی ،یادت نرود سر سفره خدا برای ما هم دعا کنی.
ما اینجا تنهاییم ،تو که خودت طعم تنهایی را چشیده ای ، فراموشمان نکنی!
دعا کن یاورمان زودتر بیاید.
راستی سلام ما را به مادر برسان.بگو برایمان دعا کند،دعای مادر زود میگیرد.
التماس شفاعت.
نامه ام را روی بال کبوتر حمد به همراه عطر گل صلوات برایت میفرستم.
هنوز یادم هست که از عزیزترین دارایی ات یعنی جان عزیزت در راه خدا برای امنیت و آرامش ما گذشتی.
ممنون
و ممنون که اجازه دادی برایت نامه بنویسم.
ملالی نیست جز دوری ما از شما.
به امید دیدارت.🌹
کوچکترین خواهر/برادر شما... 💌
#برسد_به_دست_آقا_یوسف
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
#شهید_محمدرضا_شفیعی
🕊🕊🕊
بعد از شانزده سال پیکر محمد رضا را سالم از خاک در آورده بودند. صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود.
پیکر پاک محمد رضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی پیکرش سالم مانده بود. حتی رویش پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان های جسد هم از بین میرفت ولی باز هم پیکر سالم مانده بود.😔
وقتی گروه تفحص پیکر مطهر محمد رضا را دریافت میکردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه میکرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم!
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
💌 #کــلامشهـــید
🌹شهـــید سجاد زبرجدی:
شما چهل روز دائمالوضو باشید
خواهید دید که درهای رحمت خداوند
چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد..!
نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه
درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد..!
سوره واقعه را هر شب یک مرتبه
بخوانید خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند..!
انسان اگر میخواهد به جایی برسد
با نماز شب میرسد..!
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🌸 یکی از شهدایی که خیلی حاجت میدن...
🌷 شهید مرتضی عطایی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 پیکر شهیدی که با صحبتهای همسرش اشک ریخت!
😔همسر شهید مرتضی عطایی:
وقتی بهش گفتم سلام خوبی؟ دلمون برات تنگ شده بود، یهو رَگِ چشمش سبز شد و...
╼═══•❅✿•❁•✿❅•═══╾
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
#قصه_دلبری♥️
#قسمت_بیست_و_سوم
چشمانم را بستم .
با نوای صلوات خاصه امام رضا خودم را پای ضریح می دیدم .
در بین همهمه زائران ، حرفم را دخیل بستم به ضریح :
«ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا / حلوا به کسی ده که محبت نچشیده!»
همه را سپردم به امام (ع) ❤
هندزفری را گذاشتم داخل گوشم .
راه می رفتم و روضه گوش می دادم .
رفتم به اتاقم با هدیه هایش ور رفتم : کفن شهید گمنام ، پلاک شهید ...
صدای. اذان بلند شد ، مادرم سر کشید داخل اتاق و گفت :« نخوابیدی؟!
برو یه سوره قرآن بخون!»
ساعت شش_شش و نیم صبح ، خاله ام با مادرم وسایل سفره عقد را جمع
می کردند.
نشسته بودم و بر و بر نگاهشان میکردم!
به خودم می گفتم :« یعنی همه اینا داره جدی می شه؟» 😕
خاله ام غرولندی کرد که :«کمک نمی کنی حداقل پاشو لباست رو بپوش!»
همه عجله داشتند که باید عقد زودتر خوانده شود تا به شلوغی امامزاده نخوریم .
وقتی با کت و شلوار دیدمش ، پقی زدم زیر خنده 😂
هیچ کس باور نمی کرد این آدم ، تن به کت و شلوار بدهد ..
از بس ذوق مرگ بود ، خنده ام گرفت 🤩
به شوخی بهش گفتم :« شما کت و شلوار پوشیدی یا کت و شلوار شما رو پوشیده ؟»😉😁
در همه عمرش فقط دوبار با کت و شلوار دیدمش : یک بار برای مراسم عقد ، یک بار هم برای عروسی
درو همسایه و دوست و آشنا باتعجب می پرسیدند :« حالا چرا امامزاده؟!» نداشتیم بین فک و فامیل کسی این قدر ساده دخترش را بفرستند خانه بخت☺️
رمان_شهید
#محمدحسین_محمدخانی 🌷
✨ادامه دارد...
❣🦋❣🦋❣
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
#قصه_دلبری♥️
#قسمت_بیست_و_چهارم
حالا در این هیر و ویر پیله کرده بود که برای شهادتش دعا کنم 😑
می گفت :«اینجا جاییه که دعا مستجاب می شه!»
هرچه می خواستم بهش بفهمانم که ول کن این قدر روی این مطلب پافشاری نکن ، راه نمی داد .
هی می گفت :« تو سبب شهادت منی ، من این رو با ارباب عهد بستم ،
مطمئنم که شهید می شم !» 🙃
فامیل که در ابتدای امر ، کلا گیج شده بودند .
آن را ریخت و قیافه داماد این هم از مکان خطبه عقد 😕😅
آن هم آدمی با این همه ریش ، جزء در لباس روحانیت ندیده بودند .
بعضی ها که فکر می کردند طلبه است .
با تو جه به اوضاع مالی پدرم ، خواستگار های پولداری داشتم که همه را دست به سر کرده بودم .
حالا برای همه سؤال شده بود که مرجان به چه چیزاین آدم دل خوش کرده که بله گفته است 😐
عدهای هم با مکان ازدواجمان کنار می آمدند ، ولی می گفتند :«مهریه ش رو کجای دلمون بزاریم ، چهارده تا سکه شد مهریه!!!!!!!!!»
همیشه در فضای مراسم عقد ، کف زدن و کل کشیدن و این ها دیده بودم .
رفقای محمد حسین زیارت عاشورا خواندند ، و مراسم وصل به هیئت و روضه شد ...
البته خدا دروتخته را جور می کند☺️
آن ها هم بعد از روضه ، مسخره بازی شان سرجایش بود
شروع کردند به خواندن شعر «رفتند یاران ، چابک سواران .....»🤣
چشمش برق زد . گفت :«تو همونی که دلم می خواست. کاش منم همونی شم که تو دلت می خواد!»
#رمان_شهید_محمد_خانی🌷
✨ادامه دارد...
❣🦋❣🦋❣
مادرم مرا
یکبار به دنیا آورد
اما برادرم را ۳۶ سال است
هر صبح به دنیا میآورد
بزرگ میکند ...
به جنگ میفرستد
و او هر بار بر نمیگردد ...😔
#مادر_شهید
#جاویدالاثر_حمیدرضا_شفیعی
♥️🕊♥️🕊♥️
وقتی بخشی از قلب ما آسیب میبیند گویی همه وجودمان میلرزد و به درد میآید. شاید به همینخاطر است که میگویند بین مادر و فرزند ارتباطی ماورایی برقرار است. روزی که برادرم شهید شد، مادرم خیلی منقلب و بیتاب بودند. آنقدر که من به ایشان گفتم چی شده چرا اینقدر منقلبید؟ گفتند امروز احساس میکنم دستهایم مال خودم نیستند و اصلا جان ندارم. خیلی دلم شور میزند، انگار چیزی از قلبم کنده شده است. من گفتم چیزی نیست نگران نباشید. بعدا فهمیدیم در همان ساعتها برادرم شهید شده بود. انگار ارتباط مادر و فرزندی بسیار قویتر از تصور ما است.
🔸به نقل از خواهر شهید
جاویدالاثر حمیدرضا شفیعی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝