گرچه الحمدلله همه این چیزا رو توی تلویزیون به کرّات گذاشتن. اما فقط فعلا این خاطره رو میگم به مناسبت امروز که سالروز ورود حضرت امام هست. اون موقع من تهران بودم، اون شب خانواده ما مثل بقیه مردم از شوق آمدن امام پس از سالها تبعید و دوری از کشور، خواب نداشتیم. منزل ما نزدیک نیروی هوایی بود. صبح سحر به اتفاق خانواده از منزل زدیم بیرون. طوری که نماز صبح مون رو جلوی دانشگاه تهران در پیاده رو خواندیم. خیابان جلوی دانشگاه تهران رو دانشجویان پیرو خط امام مشغول گذاشتن گلهای میخک بودن. تمام خیابان های اطراف که در این مدت پر از کیسه شن و سنگر بندی شده بود، حسابی آب و جارو شده بود. همه جا تمیز و مرتب. حالا شما فکر کنید توی اون هوای سرد کمکم سر و کله مردم یکی یکی و دو تا دو تا پیدا میشد. و همه منتظر ورود امام برای سخنرانی بودن. بعد ساعت ها انتظار و لحظه شماری برای ورود حضرت امام تقریباً نزدیکی های ظهر بود که ماشین حامل حضرت امام از دور پیدا شد. من یه لحظه از پام رو از نردههای جلوی پیاده رو در حد چند سانت گذاشتم بالا و درست همان موقع حضرت امام رو دیدم. نمیدونستم از خوشحالی چکار کنم. اشک توی چشام حلقه زده بود. بنده خدا مامانم که باید از دو تا برادر های کوچکترم که اون موقع یکی سه ساله و یکی هم یک ساله بودن مراقبت میکردن نتونسته بودن چیزی ببینن. وقتی مطمئن شدیم که حضرت امام اونجا سخنرانی ندارن جمعیت کم کم پراکنده شدن تا برن خونههاشون و از طریق تلویزیون برنامه رو ببینن. ما چون تلویزیون نداشتیم (که البته این نداشتن هم داستان داره) برگشتیم خونه. و بعد شنیدیم که بجای پخش مستقیم سخنرانی حضرت امام عکس شاه و چیزای دیگه گذاشتن. یادمه یکی از داییهام از فرودگاه تا بهشت زهرا با بقیه مردم پشت سر ماشین حضرت امام دویده بود. شب وقتی آمد منزل ما باورش نمیشد که این همه راه رو دویده...
*ماه پر فیض شعبان واعیادش مبارک*
مـژده یاران ماه شعبان جلـوه کرد
بار دیگــر ، نو بهـاران جلـوه کرد
فصـل عیــدِ گلشـن پیغمبــر است
رویشِ گلدسته های حیــدر است
ماه شعبان،ماه خوب مصطفـاست
بهرِ عرفان،چشمه سار باصفـاست
در منـاجـاتش دعــا گــل می کـند
دل به صاحبـدل ، توسّــل می کند
تا ببیــند جلــــوهٔ غفـّــار را
استجــابـت های استغفـــار را
بـارش باران رحمـــت بی شمار
می رسـد هر لحظـه از پرودگار
سوم شعبان جهان در شور و شِین
عالَـم آرا می شـود نام حسیــن
در مدینــه شـور بر پا می شــود
او عـزیـزِ عـرش اعــلا می شــود
نام او ، آرام جــان عالَـــم اســت
جان او ، جانِ نبـــیّ خاتم اســت
میــــوهٔ قلــب علــی و فاطمـــه
شــافــع دلهــا به روزِ واهمـــه
از ازل افتــاده شوری از حسین
بر دل و جــان تمــام عالمیـــن
می رســد از راه مـولــودی دگـــر
می درخشد بر زمیـن ، قرص قمـر
روز چـارم ، تازه کن احساس را
تا ببـینــی جلــــوهٔ عبـــاس را
باب حاجات است و دلها سوی او
عالَـمی حیــران و مســتِ روی او
بارگـاهــش بهتــرین دارالشِــفـا
دستهــای پاکِ او مشــکل گـــشا
پهلــــوانِ حیـــدر و ام البــنیــن
مـــاه آل هـاشــمی روی زمیـــن
روز پنجــم نام زیـن العـــابدین
شد دلیــل زینــت عــرش برین
از فروغــش عالَــمــی آبــاد شد
روشــــن از نور رُخِ سجــاد شد
تا برآمــد مــاه رویــش در وجود
مـاه آمــد زیر پایــش در ســجود
نغمه هایش در صحیفه ، بی قرین
زینــت جانهــاسـت زین العـــابدین
روز دیگــر ، که جـوان شــد نام آن
از علــــیِ مرتضــــا دارد نـشــان
روز میـــلاد جــوان حیــدر است
شِبــهِ پیغمبـــر ، علــیِ اکبـر است
سیرت و صورت،خود پیغمبر است
بر جوانان جهــان ، تاج ســر است
شــد مُـــزیّن ، بار دیگـــر با علــــی
گلشــــنِ طاهــا به اَنــوار جلـــــی
دلبـــرِ رعنــــای آلِ هاشــــمی
پـای تا سر ، مرتضـایی ، فاطمـی
نیمــهٔ مَه ، بدرِ ماهــی دیگر است
آخـرین نور از تبــار حیـــدر است
آن شبـی که ماه ، کامل می شود
آسمــان بر خاک ، مایـل می شود
آسمان بر سجده می سایَد سری
روی خــاکِ پــاکِ بیـت عسـکری
عطر نرگــس می رسد از سامرا
عالمی مســت از شمیــمِ آشنـــا
غنچه ها با او تبســـم می کنند
باغ را با او تجســم می کنند
باشد او تابنده تر از مهـــر و ماه
آسمانهــا و زمیـن را تکیــه گــاه
با خـودش دارد نشــانِ انبیـــا
مـعـــدنِ علـــمِ تـمـــامِ اولیـــا
آخــرین سبــطِ نبیِّ اکرم است
منجی کلّ بشــر درعالــم است
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
رقیه سعیدی(کیمیا)