فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 پیام مرجعیت به زائران اربعین!
🔻دعای خالصانه و متضرعانه برای فرج در شب و روز اربعین
🔹به هر نقطه ای که رفتید برای فرج دعا کنید
💠 | همه مردم شب و روز اربعین برای ولی عصر دعا کنند ...
🎙 | پیام آیت الله وحید خراسانی "دامت برکاته" به زائرین اربعین:
▫️خوشا به حال این پیاده روها...
▫️ امیدوارم همه در شب و روز اربعین در آن مقامی که: و اِجابةُ الدعاء تَحت قُبته، همه دست به آسمان بلند کنند...
▫️و بگویند: "اللهم أرنا الطلعة الرشیدة والغرة الحمیدة واکحل ناظری بنظرة منی إلیه
أللهم عَجّل فرجه و سَهّل مَخرَجه و أوسع منهجه و اسلک بی محجته و أنفذ أمره و اشدد أزره"
👈 باید شما هم به هر نقطه ای که رفتید، شب و روز اربعین، فرج آن حضرت را از خدا بخواهید.
📌از این پیام مرجعیت بر می آید:
مقصود (هدف) از این مقصد (کربلا) بایستی وليّ حیّ دوران و امام حاضر زمان، یعنی منتقم سیدالشهداء علیه السلام باشد!
همه با هم #تحت_قبه_دعای_فرج
🆔 @moudethaqalain
🔹سامرائیات ١٧
صاحب خانه در خانه!
يكى از سربازان حکومتی گفت:
بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام در سامراء به چشم خود دیدم که نسیم (مأمور تفتیش خانۀ امام عسكرى از طرف خلیفه عباسی) درب خانه را شكسته بود تا وارد خانه شود.
ناگاه مهدی علیهالسلام در حالی که طبرزينى به دست داشت در مقابل او ظاهر شد و از خانه بيرون آمد و به او فرمود:
تو در خانۀ من چه مىكنى؟
نسیم وحشت زده پاسخ داد:
جعفر [کذاب] معتقد است كه پدر شما از دنیا رفته و اولادی ندارد، اما اگر اين خانه، خانه ی شماست، من همین حالا برمىگردم.
این را گفت و فورا از خانه امام بيرون رفت.
على بن قيس می گويد:
در همان ایام، يكى از خادمان خانه امام از خانه بيرون آمد. من از فرصت استفاده کرده و اين ماجرا را از او پرسيدم.
گفت: چه كسى اين ماجرا را به تو گفته؟
گفتم: يكى از سربازان حکومتی
گفت: مثل اینکه نمی شود چیزی را از مردم پنهان کرد.
کافی شریف ج ۱ ص ۳۳۱
#سامرائیات
🆔 @moudethaqalain
🔹سامرائیات ١٨
پناهگاه شیعیان!
با عجله خود را به منزل امام هادی در سامراء رساند، لرزه تمام پيكر او را گرفته بود. می دانست که پناهگاه شیعیان در همه مشکلات امام آن زمان است.
گفت آقای من! سربازان ظالم متوکل عباسی پسرم را به جرم محبت شما اهل بیت گرفتهاند، این سنگدل ها می خواهند امشب او را از بالاى ارتفاع به پایین پرت کنند تا کشته شود و در همان پائين هم برای او قبری کنده اند که بدنش را آنجا دفن كنند.
امام هادی فرمود:
اکنون خواسته تو چیست؟
گفت: پدری چون من غیر از نجات جان فرزندش چه مي خواهد؟
امام فرمود: با خیالی آسوده برو که به پسرت هیچ آسیبی نخواهد رسید، او سالم می ماند و فردا صبح پيش تو خواهد آمد.
فردا صبح پسر سالم و سرحال خدمت پدر رسید. پدر پرسيد پسر جان چگونه از دست این سربازان ظالم خلاص شدى؟
پسر گفت: قبر مرا را كنده بودند و آماده شده بود، دستهاى مرا نيز بسته بودند و می خواستند مرا از بالای بلندی به زیر پرت کنند. ناگهان ده مرد را دیدم كه بوى بسیار خوشی از آنها ساطع بود و سر و وضعى پاك و پاكيزه داشتند.
آنها از من پرسيدند چرا گريه مىكنى؟
جريان خود را براى آنها نقل كردم.
آن ده مرد از من سوال کردند: اگر ما به جاى تو همان شخصى كه ميخواهد تو را بکشد قرار بدهيم و تو آزاد شوى، حاضری از سامراء مهاجرت کرده بروی و ساكن مدينه بشوی؟
گفتم: آرى حاضرم این کار را بکنم.
آن ده نفر مأموری را که می خواست مرا بکشد گرفتند و به جای من او را از بالاى بلندی پرت كردند، طورى كه كسى صداى او را نشنيد و سربازان حکومتی هم آن ده مرد را نديدند.
اکنون آن ده مرد مرا اينجا آورده اند تا خبر سلامتی ام را بدهم و منتظرند كه من برگردم. پسر از پدر خود وداع كرد و سامراء را به قصد مدينه ترک کرد.
پدر جهت قدردانی خدمت امام هادی رسيد و ماجرای نجات فرزندش را عرض كرد. مردم گمان می کردند آن پسر کشته شده. امام هادی تبسم نموده و مىفرمود اينها آنچه ما [از ماجرای نجات پسر جوان] مي دانيم نمی دانند.
المناقب ج ۴ ص ۴١۶
🆔 @moudethaqalain
4_5924808308526422878.mp3
1.9M
🎙 دعا، راهکار خروج از زمستان غیبت ❄️
✅ حجة الاسلام حامد فرجپور
#امام_زمان_علیه_السلام
#دعای_فرج
#عصر_غیبت
#امام_حی
🆔@moudethaqalain
🔹سامرائیات ١٩
از قم تا سامراء به عشق دیدن آخرین حجت خدا
در اثر فشار شدید حکمرانان ظالم عباسی و برای حفظ جان امام دوازدهم، موضوع جانشینی پس از امام عسکری علیه السلام پنهان داشته میشد و غیر از دوستان مورد اعتماد و نزدیک امام، کسی از آن آگاه نبود.
شیعیان قم در اینباره از دانشمند بزرگ خود احمد بن اسحاق سؤالاتی کردند. او که محضر سه امام یعنی امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام را درک کرده بود، برای اینکه اطلاعات بیشتری کسب کند و جانشین حضرت را از نزدیک و با چشم خود ببیند، باید بار سفر می بست و راهی عراق و شهر سامراء میشد.
می گوید:
در سامراء به محضر امام یازدهم ابومحمد حسن بن علی عسکری علیهالسّلام وارد شدم و میخواستم راجع به جانشین پس از او پرسش کنم.
پیش از آنکه من سوالم را بپرسم خود آن حضرت آغاز سخن کرد و فرمود:
ای احمد بن اسحاق به درستی که خدای تبارک و تعالی از هنگامی که آدم را آفرید تا هنگامه قیامت زمین را از حجت خودش خالی نگذاشته و نخواهد گذاشت، حجتی که به واسطه وجود او بلاء را از زمین دفع میکند و باران رحمتش را میفرستد و برکات زمین را استخراج میکند.
گفتم یا ابن رسولالله! [من هم از قم تا سامراء آمدهام تا همین را سوال کنم که] امام و خلیفه پس از شما چه کسی است؟
در این لحظه امام از جای برخاست و درون خانه رفت و چیزی نگذشت که برگشت، در این هنگام دیدم بر شانه امام پسری نشسته است که صورتش چون ماه شب چهارده زیبا و دلنشین بود، کودک، سه ساله مینمود.
امام فرمود: ای احمد بن اسحاق بدان که اگر تو نزد خدای و حجت های او گرامی نبودی، پسر خود را به تو نشان نمیدادم. بدان که او هم نام رسول خدا و هم کنیه او است، او آن کسی است که زمین را از عدل و داد آکنده سازد آنچنان که از ظلم و ستم پر شده است. ای احمد بن اسحاق! مثل او در این امت، مثل خضر و مثل ذوالقرنین است.
به خدا فرزندم مهدی غیبتی دارد که در آن کسی از هلاکت نجات نیابد جز آنکه؛
١) خدای او را بر باور به امامت فرزندم ثابت نگاه دارد
٢) و خدای او را به دعا بر فرج فرزندم موفق کند.
گفتم: مولای من آیا فرزند شما نشانهای دارد که دل من با آن نشانه به امامت او مطمئن شود؟
در اینجا آن کودک به من رو کرده و به زبان فصیح فرمود:
✨منم ذخیره خدا در زمین و انتقامگیرنده از دشمنان او، ای احمد بن اسحاق پس از اینکه مرا با چشم خود مشاهده کردی، دنبال چه می گردی؟
احمد بن اسحاق گويد:
من از دیدن آخرین حجت خدا و جانشین امام عسکری شاد و خرّم از منزل حضرت بيرون آمدم. فرداى آن روز به نزد امام عسكرىّ عليه السّلام بازگشتم و گفتم:
اى فرزند رسول خدا! شادى من به واسطۀ منّتى كه بر من نهاديد بسيار است، بفرمائيد آن سنّتى كه فرزند شما از خضر و ذو القرنين دارد چيست؟
فرمود: طولانى شدن غیبت.
گفتم: اى فرزند رسول خدا! آيا غيبت او به طول خواهد انجاميد؟
فرمود: به خدا سوگند چنين است تا جایی كه اكثر معتقدين به او از اعتقاد خود بازگردند و تنها كسى كه خداى تعالى عهد و پيمان ولايت ما را از او گرفته و ايمان را در دلش نگاشته و با روحى از جانب خود مؤيّد كرده باقی می ماند.
احمد بن اسحاق! اين ها که گفتم امرى از امر الهى و سرّى از سرّ ربوبى و غيبى از غيب پروردگار است، آنچه به تو هدیه كردم را بگير و از غیر اهلش پنهان كن و از شاكرين باش تا فردای قیامت با ما اهل بیت در بهشت در رتبه علّيّين باشى.
کمال الدین ج ٢ ص ٣٨۴
🆔@moudethaqalain
▪️صلی الله علیک یا رسول الله
▪️صلی الله علیک یا حسن بن علی المجتبی
▪️صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا
عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت برترین حجت های خدا؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله، امام مجتبی و امام رضا علیهما السلام محضر فرزند بزرگوارشان، صاحب عزا، ولی دم، ولی دوران و امام این زمان بقیة الله الاعظم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه ارادتمندان آن جناب.
🆔@moudethaqalain
▪️در مورد شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله چه می دانید؟
اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله به مرگ طبیعی از دنیا نرفته اند بلکه به شهادت رسیده اند مورد اتفاق شیعه و سنی است.
اما در چگونگی شهادت آن حضرت اختلافاتی هست.
خدای متعال فرج منتقم رسول خدا صلی الله علیه و آله را برساند🤲
اللهم عجل لولیک المنتقم الفرج
#رسول_الله_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_زمان_علیه_السلام
🆔@moudethaqalain
اسماعیل هرقلی - مرحوم کافی - ۱۳۵۵.mp3
32.6M
«تشرف اسماعیل هرقلی خدمت امام عصر عجل الله فرجه الشریف»
مرحوم شیخ احمد کافی
#تشرف #امام_زمان_علیه_السلام #امام_حی #سامراء #اسماعیل_هرقلی
پیشنهاد دانلود/ فوق العاده زیبا
⭐️ مؤسسه علمی فرهنگی موعود ثقلین
تلگرام | ایتا
هدایت شده از الغوث
4_6046449929902099716.mp3
5.03M
#امام_عسکری
#نماهنگ
🎧 شال عزا / هوای سامرا (رو دوش آقامون یه شال ماتمه، گریونه این شبا مهدی فاطمه)
🎙محمد فصولی
#امام_زمان_علیه_السلام
https://eitaa.com/neshastalghos
▪️سامرائیات ٢٠
آغاز یتیمی و غربت پدر عالَم
در روزهائى كه امام حسن عسکرى علیه السلام در سامراء در بستر بيمارى قرار گرفته بود و در همان بیماری به شهادت رسید به ملاقات و ديدار حضرت رفتم. پس از آن كه لحظه اى در كنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارك حضرتش مى نگريستم، ناگاه ديدم آن حضرت، خادم خود را (كه نامش عقيد و سياه چهره بود) صدا كرد و به او فرمود:
اى عقيد! مقدارى آب - به همراه داروى مصطكى - بجوشان و بگذار سرد شود.
همين كه آب، جوشانيده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسكرى عليه السلام آورد تا بياشامد. موقعى كه حضرت ظرف آب را با دست هاى مبارك خود گرفت، لرزه و رعشه بر دست هاى حضرت عارض شد، به طورى كه ظرف آب بر دندان هاى حضرت مى خورد و نمى توانست بياشامد. آب را روى زمين نهاد و به خادم خويش فرمود: اى عقيد! داخل آن اتاق برو، آن جا كودكى خردسالى را مى بينى كه در حال سجده و عبادت مى باشد، بگو نزد من بيايد.
خادمِ حضرت گفت: چون داخل اتاقى كه امام اشاره نمود رفتم، كودكى را در حال سجده مشاهده كردم كه انگشت سبّابه خود را به سوى آسمان بلند نموده است، بر او سلام كردم. او نماز و سجده خود را خلاصه و كوتاه نمود. پس به محضر ايشان عرض كردم: مولايم فرمود نزد ايشان برويم. در همين لحظه، مادر آن فرزند عزيز آمد و دست كودك را گرفت و پيش پدرش برد.
ابوسهل نوبختى گويد: هنگامى كه كودك - كه بسيار زيبا و همچون ماه نورانى بود - نزد پدر آمد، سلام كرد و همين كه چشم پدر به فرزند خود افتاد، گريست و به او فرمود: اى پسرم! تو سيّد و بزرگ خانواده هستى، من به سوى پروردگار خود رحلت مى نمايم، مقدارى از آن آب مصطكى را با دست خود بر دهانم بگذار.
چون مقدارى از آن آب مصطكى را تناول نمود، فرمود: مرا كمك كنيد تا نماز به جا آورم، پس آن كودك حوله اى را كه در كنار پدر بود، روى دامان امام عليه السلام انداخت و سپس با محبت تمام پدرش را وضوء داد.
هنگامی که حضرت ابومحمّد امام عسكرى عليه السلام نماز را با آن حال مريضى انجام داد، خطاب به فرزند خويش نمود و فرمود:
فرزندم! تو را بشارت باد، كه تو صاحب الزّمان و مهدى اين امّت هستى، تو حجّت و خليفه خدا بر روى زمين مى باشى، تو وصىّ من و نيز خاتم ائمّه و اهل بيت عصمت و طهارت خواهى بود و جدّت پيغمبر خدا… تو را هم نام خود معرّفى نموده است.
راوى در پايان افزود:
در همين لحظات حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام به وسيله آن سمّ و زهرى كه توسّط معتصم به او خورانيده شده بود به شهادت رسيد.😭
⭐️ مؤسسه علمی فرهنگی موعود ثقلین
تلگرام | ایتا
🔹سامرائیات ٢١ (بخش اول)
خلافت عباسی در جستجوی فرزند حسن بن علی العسکری
سعد بن عبداللّٰه گفت:
در سال ٢٧٨ ه ق (هجده سال پس از شهادت امام عسكرى عليه السّلام) در مجلس احمد بن عبيداللّٰه بن يحيى بن خاقان كه در آن روزگار از طرف خلیفه عباسی حاکم قم بود حاضر بوديم و او از ناصبىترين و دشمنترين خلايق نسبت به ائمّۀ هدى بود.
وقتی سخن از عده ای از اهل بیت به ميان آمد كه در شهر «سامراء» زندگى مىكنند و از مذهب و صلاحيّت و منزلت ايشان نزد سلطان، او گفت من در «سامراء» هيچ كسی از علويان را مانند حسن بن على العسکری نديدم و در هدايت، وقار، عفاف، بزرگوارى و كرم نزد اهل بيت خود و خلیفه و همۀ بنى هاشم، نشنيدم كسى همتاى او باشد. همه او را بر شيوخ و بزرگان و افسران و وزراء و نويسندگان و عامّۀ مردم مقدّم مىداشتند.
يك روز در مجلس عمومى پدرم پشت سر او ايستاده بودم كه دربانان او دويدند و گفتند ابن الرّضا بر در خانه است. پدرم با صداى بلند گفت: او را وارد كنيد.
مردى گندمگون، گشاده چشم، خوش قامت، زيباروى، خوش تركيب، جوان ولی با جلال و هيبت وارد شد. چون چشم پدرم به او افتاد برخاست و چند گام به استقبال او رفت.
به ياد ندارم پدرم به کسی از بنى هاشم و يا حتی افسران و يا وليعهدها چنين احترامی كرده باشد. وقتی نزديك او رسيد صورت و شانه های او را بوسید و دستش را گرفت و او را بالاى مصلاّى خود كه بر آن مىنشست نشانيد و خود در پهلوى او نشست و رويش را به طرف او كرد، با وى سخن مىگفت و او را با احترام مىخواند و خودش و پدر و مادرش را قربان او مىكرد. اما من از رفتار پدرم متعجّب بودم.
شب هنگام به پدرم گفتم اگر اجازه دهید سوالی بپرسم. گفت هر چه مىخواهى بپرس. گفتم پدر جان مردى كه امروز صبح به نزد شما آمد و آنقدر او را اكرام و احترام كردى و خود و پدر و مادرت را قربانش می کردی كه بود؟
گفت: پسر جان او امام شیعیان «ابن الرّضا» است (قدرى ساكت شد) و سپس گفت: اگر خلافت از بنى عبّاس گرفته شود، هيچ كسی از بنى هاشم جز او شایستگی خلافت را ندارد، او از نظر فضيلت، عفاف، رهبرى، صيانت نفس، زهد، عبادت، اخلاق نيكو و صلاحيّت سزاوار خلافت است، ای کاش پدرش را ديده بودى که او نیز مردی جليل و بزرگوار و خيّر و فاضل بود.
از شنيدن اين سخنان گرفتگی و خشمم از پدرم زیاد شد و بعد از آن روز تمام اهتمام و تلاشم این بود كه در مورد حسن بن علی سوال كنم و احوال او را از همگان بپرسم. همه او را بزرگوار، عالى مقدار و صاحب مقام رفيع و گفتار جميل مىدانستند و بر همۀ خاندانش از پير و جوان مقدّم مىشمردند و همه مىگفتند او امام شیعیان است تا اینکه بزرگوارى او نزد من ثابت شد، چرا که دوست و دشمن در بارۀ او خوب مىگفتند و او را مىستودند.
سپس ادامه داد:
اما به خدا سوگند هنگام وفات حسن بن علي العسکری براى خلیفه و اطرافیان او شرایطی پيش آمد كه بسيار تعجّب كردم و گمان نداشتم كه چنان اتّفاقی بیافتد.
⭐️ مؤسسه علمی فرهنگی موعود ثقلین
تلگرام | ایتا
🔹سامرائیات ٢١ (بخش دوم)
خلافت عباسی در جستجوی فرزند حسن بن علی العسکری
وقتى حسن بن علي العسکری (در اثر زهر) مسموم و بيمار شد، کسی را نزد پدرم فرستادند كه ابن الرّضا بيمار شده است و پدرم همان ساعت سوار بر اسبش شد و به دار الخلافه رفت و شتابان برگشت، در حالى كه پنج تن از خادمان ویژه خلیفه (كه همگى از افراد معتمد و خاصّان او بودند و نحرير خادم نيز با ايشان بود) به همراه او بودند و پدرم به ايشان دستور داد كه خانۀ حسن بن علي را زير نظر بگيرند و دائما از اخبار و احوال او آگاه باشند.
همچنین به دنبال چند نفر طبيب فرستاد و به ايشان نيز دستور داد كه به نزد حسن بن علی رفت و آمد كنند و هر صبح و شام مراقب او باشند. دو روز گذشته بود که كسى به نزد او آمد و خبر داد كه ضعف و بی حالی بر ابن الرّضا عارض شده است. با شنیدن این خبر پدرم سوار اسبش شد و صبح زود نزد حسن بن علی آمد و به طبيبان دستور داد كه در بالين او بمانند.
همزمان به دنبال قاضى القضاة فرستاد و او را احضار كرد و به او دستور داد كه از اصحاب موثّق و ظاهر الصلاح، ده نفر را برگزيند و ايشان را احضار كرد و به خانۀ حسن بن علی فرستاد و به ايشان دستور داد كه شب و روز در آنجا باشند و آنها نیز آنجا بودند. چند روز از ايّام ماه ربيع الاوّل سال ٢۶٠ ه ق گذشته بود كه حسن بن علی درگذشت و شهر سامراء يكپارچه ضجّه و گریه و ناله شد كه ابن الرّضا درگذشته است.
خلیفه جاسوسانى را به خانۀ او فرستاد تا اتاقها را تفتيش و جستجو كرده و بستند و مهر و موم كردند و به شدت در جستجوى اثرى از فرزند حسن بن علی بودند. قابلههايى را آوردند كه زنان باردار را شناسايى مىكردند و كنيزان را مورد شناسايى و وارسى قرار مىدادند. يكى از ايشان گفت اين كنيز باردار است و دستور داد كه او را در حجرهاى زندانى كردند و نحرير خادم و همراهانش و جماعتى از زنان را بر او گماشت.
بعد از اين سراغ تشییع و تدفین آمدند و بازارها تعطيل شد و پدرم با بنى هاشم و افسران و كاتبان و ساير مردم به تشييع جنازه آمدند. شهر سامراء در آن روز مانند قيامت شده بود.
چون از كار دفن فارغ شدند، ابوعيسى پسر متوكّل مامور شد تا بر حسن بن علی نماز گزارد و چون جنازه را براى نماز گذاشتند، ابوعيسى پيش آمد و روى صورت او را باز كرد و به همۀ هاشميان از علويان و عبّاسيان و افسران و كاتبان و قاضيان و فقهاء نشان داد و گفت اين حسن بن عليّ بن محمّد بن الرّضا است كه به مرگ طبيعى و در بستر خود از دنيا رفته است (یعنی کشته و مسموم نشده) و هنگام وفات كسانى بر بالين او حاضر بودند، از جمله از خدمه و موثّقين خلیفه: فلانى و فلانى و از طبيبان فلانى و فلانى و از قاضيان فلانى و فلانى.
آنگاه رويش را پوشانيد و بر او نماز خواند و دستور داد كه او را بردارند و به وسط منزلش بردند و در همان خانهاى كه پدرش علی الهادی در آن دفن بود، به خاك سپردند.
پس از دفن و پراكنده شدن مردم، خلیفه و يارانش دوباره و با شدت بیشتری به جستجوى فرزند او پرداختند و بازرسى منازل و خانهها را افزودند و از تقسيم ميراثش خوددارى كردند.
آن زنى كه گمان مىرفت باردار است دو سال يا بيشتر تحت نظر بود تا آنكه معلوم شد باردار نيست، آنگاه ميراث حسن بن علی بين مادر و برادرش جعفر تقسيم شد و مادرش مدّعى وصايت او بود و این وصایت نزد قاضى ثابت شد، با اين حال همچنان خلیفه در جستجوى فرزند حسن بن علی بود. اوضاع به همين منوال بود تا زمانی که من از سامراء برای حکومت قم بيرون آمدم و همچنان خلیفه تا امروز در جستجوى فرزند حسن بن علي است.
پ ن:
طبق گزارش ابوالادیان، پیش از رسیدن حکومتیان، امام زمان علیهالسلام بر پیکر مطهر پدر بزرگوارش امام حسن عسکری علیه السلام نماز خوانده بود.
⭐️ مؤسسه علمی فرهنگی موعود ثقلین
تلگرام | ایتا
69.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 سلام ِ خادمان!
سامراء مقدسه خانه پدری شیعیان
#سلام_خادمان
#امام_زمان_علیه_السلام
#عسکریین_علیهما_السلام
#سامراء
⭐️ مؤسسه علمی فرهنگی موعود ثقلین
تلگرام | ایتا
نشانهی عشق به امام زمان علیه السلام.mp3
1.45M
«نشانهی عشق به امام زمان علیه السلام»
حجةالاسلام معاونیان
#امام_زمان_علیه_السلام #محبت_امام #یاد_امام_زمان #پدر
⭐️ مؤسسه علمی فرهنگی موعود ثقلین
تلگرام | ایتا
من دعا میکنم.mp3
1.16M
«من دعا میکنم»
حجةالاسلام فرجپور
#امام_زمان_علیه_السلام #مکیال_المکارم #دعا #دعای_فرج #اشک #سیدالشهداء
⭐️ مؤسسه علمی فرهنگی موعود ثقلین
تلگرام | ایتا
من در دوران غیبت رنج میکشم.mp3
4.79M
«من در دوران غیبت رنج میکشم»
حجةالاسلام حسینی
#امام_زمان_علیه_السلام #دوران_غیبت #غربت_امام #مظلومیت_امام #اسوه #حضرت_زهرا #طرید #شرید
⭐️ مؤسسه علمی فرهنگی موعود ثقلین
تلگرام | ایتا