eitaa logo
موعود
2هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
276 فایل
🔸کانال رسمی موسسه فرهنگی هنری موعود عصر «عج»🔸 🔹پایگاه اینترنتی موسسه موعود: 🔸fa.mouood.com 🔹فروشگاه اینترنتی: 🔸shop.mouood.com 🔹 ارتباط با موعود: 🔸Eitaa.com/mouood_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📚دو خاتم 🔹موضوع این کتاب مجموعه روایات مهدوی شباهت‌ها و نسبت‌های خاتم الأنبیاء محمّدمصطفی (ص) و خاتم الاوصیا مهدی صاحب الزّمان (عج) می‌باشد. 🔹کتاب شامل دو فصل کلی است که هر کدام به چند بخش مجزا تقسیم می‌شوند عناوین فصل‌ها عبارتند از: شباهت‌های دو خاتم(ع) و نسبت‌های دو خاتم(ع). 🔹در این رابطه در بخشی از این کتاب از زبان مبارک امام حسن عسکری (ع) می‌خوانیم: سپاس پروردگاری را که مرا از دنیا نبرد تا این که جانشینم را، به من نشان داد. همو که شبیه‌ترین مردم از لحاظ روحیات و شمایل به رسول اکرم(ص)، می‌باشد؛ خداوند متعال از او در غیبتش محافظت می‌کند و پس از آن ظاهرش می‌نماید تا زمین را آکنده از عدالت و قسط کند، همان‌گونه که مملو از جور و ظلم شده‌باشد. 🌐 لینک در فروشگاه اینترنتی موعود: https://shop.mouood.com/do_khatam/ 🌐 لینک محصولات موعود در کتابخوان‌های: 🔹طاقچه: 🔸taaghche.ir/publisher/832/انتشارات-موعود 🔸taaghche.ir/publisher/835/انتشارات-هلال 🔹کتابراه: 🔸ketabrah.ir/publisher/موعود-عصر 🔹 فراکتاب: 🔸faraketab.ir/content/person/13973/موعود-عصرعج 🔹پاتوق‌کتاب: 🔸patogh.mobi/publisher/2639 📋 🖋 📚 🔖 📲 @mouood_org 📲 @mouood_asaar 🌐 mouood.org 🌐 shop.mouood.com
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 چه کسی عاشق بود؟ 🔹 به مولایت بگو: بالآخره با روضه ات درست می شوم. @mouood_org @mouood_multimedia
🔘 نام پنجم: آغازگر قیامت ▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به ، چنین فرمودند: «من شبيه‏ ترين مردم به هستم و شبيه ‏ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى ‏ خود مرا با ده ‏ ناميده است...» ▪️ نام پنجم: . ▪️ حضرت در توضیح این نام فرمودند: «... در مرا حاشر ناميده اند؛ چرا كه مردم بر قدم من محشور می ‏شوند...» یعنی در محشر، مردم پس از رسول خدا (ص) محشور می شوند. 📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج‏ ۲، ص ۱۴۱. @mouood_org
6_144233937431220823.mp3
1.44M
🔘 صاحب لوا: امام مهدی(عج) گوهر است 🔹 ما زیاد دم از زدیم؛ امّا او را نشناختیم. @mouood_org @mouood_multimedia
🔘 نام ششم: فرمان ده ▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به ، چنین فرمودند: «من شبيه‏ ترين مردم به هستم و شبيه ‏ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى ‏ خود مرا با ده ‏ ناميده است...» ▪️ نام ششم: . ▪️ حضرت رسول اکرم(ص) در توضیح این نام شریف فرمودند: «و نيز مرا ناميده اند؛ چرا كه مردم را در برابر خدا برای نگه می دارم...» 📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج‏ ۲، ص ۱۴۱. @mouood_org
🔘 انّک لعلی خُلُقٍ عظیم 🔹 «من پسر زنی هستم که با دستهایش از بزها شیر می دوشید.» 🔹 این را به عرب بیابانی گفت. عرب بیابانی از هیبت پیامبری که به او ایمان آورده بودند، لکنت گرفته بود. آمده بود، جمله ای بگوید و نتوانسته بود و کلماتش بریده بریده شده بودند. رسول الله (ص) از جایش بلند شده بود. نزدیک آمده و ناگهان او را در آغوش گرفته بود؛ تنگ تنگ. آن طور که تنشان تن هم را لمس کرد. در گوشش گفته بود: «من برادر توام؛ انا اخوک.» 🔹 گفته بود: «فکر می کنی من کی ام؟ فکر می کنی پادشاهم؟ نه! من از آن سلطانها که خیال می کنی نیستم.» «من اصلاً پادشاه نیستم. لیس بمَلِک» 🔹 «من محمدم؛ پسر همان بیابان هایی هستم که تو از آن آمده ای. من پسر زنی هستم که با دستهایش از بزها شیر می دوشید. حتی نگفته بود که پسر عبدالله و آمنه است. 🔹 حرف دایه ی صحرانشینش را پیش کشیده بود که مرد راحت باشد. آخرش هم دست گذاشته بود روی شانه ی او و گفته بود: «هونٌ علیک؛ آسان بگیر، من برادرتم.» 🔹 مرد بیابانی خندید و صورت او را بوسید. «عجب برادری دارم!» 📚 موعود نوجوان، شماره 28، بازنویسی: صلوات الله علیه و آله @mouood_org
🔘 نام هفتم: در منتها الیه کمال ▪️ رسول گرامی اسلام (ص)، در حدیثی مفصل به ، چنین فرمودند: «من شبيه‏ ترين مردم به هستم و شبيه ‏ترين مردم از نظر خلقت و اخلاق به من است و خداوند از بالاى ‏ خود مرا با ده ‏ ناميده است...» ▪️ نام هفتم: . ▪️ حضرت رسول اکرم(ص) در توضیح این نام شریف فرمودند: «و مرا عاقب ناميده اند؛ چرا كه پس از همه پيامبران آمده ‏ام و پس از من پيامبرى نخواهد بود و مرا پيامبر و پيامبر و پيامبر قرار داده...» 📚 شیخ صدوق، «الخصال»، ترجمه جعفرى، ج‏ ۲، ص ۱۴۱. @mouood_org
🔘 اخلاق مجسّم 🔹 پیرزن دستش را بالا برده بود و دیوار را لمس می کرد. سالها بود در این محله زیسته بود و می دانست راه مسجد کدام است؛ چه سنگهایی و چه چاله هایی سر راهش هست؛ حتی می دانست تعداد آجرهای گلی از خانه اش تا مسجد چقدر است. 🔹 رایحه ای به مشامش رسید. بینی اش را جمع کرد و باعث شد چروک های صورتش بیشتر پیدا شود. بو را می شناخت! حتماً رسول خدا بود. 🔹 با عجله دستش را از دیوار جدا و کرد و لنگان لنگان به طرفش رفت. عصایش در دستش تاب می خورد. می ترسید پیامبر رد شود و نتواند سوالش را بپرسد بی خبر از آنکه همان زمان رسول رحمت با رویی گشاده و لبخندی بر لب پیش به سوی او در حرکت بود. 🔹 پیرزن فهمید پیامبر رو به رویش ایستاده. با صدای لرزان سلام کرد و عصایش را محکم کرد. شروع کرد به پرسیدن سوالش... از فرزندانش شروع کرد... 🔹 صحابه پس از نماز اندکی ماندند تا مباحثه کنند. از مسجد که بیرون آمدند صحنه ای را دیدند که بی کفش و بی عمامه دویدند طرف پیامبر... 🔹 او آرامشان کرد و با چشم و لب اشاره کرد که این پیرزن، نابیناست. مبادا بفهمد و خودش را سرزنش کند...! هیچ مگویید! پیرزن بی خبر از شلوغی اطرافش مشغول درد و دل بود... 🔹 پیرزن که رفت، پای پیامبر آغشته به خون بود. آنجایی که عصا فرو رفته بود، مثل چشمی خیره مانده بود به اینهمه صبر و محبت! صلوات الله علیه و آله @mouood_org
-205054205_-1789747909.mp3
14.72M
🔘 لحظات شهادت حضرت حسن بن علی علیه السلام ▪️ نام اثر: 🎙 گوینده: محمد جواد موحدی 🖋 نویسنده: محمد پویا قاسمی ▪️ زمانی که لحظه شهادت حسن بن علی علیه السلام نزدیک شد، آن حضرت برادر خود را طلب کرد... 🌐 فایل کامل اسم رمز https://fa.mouood.com/94429/ @mouood_org @mouood_multimedia
19.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 فرا رسیدن ایام عزاداری پیامبر مهربانی، حضرت محمّد مصطفی(ص) و کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی(ع) بر مسلمانان جهان تسلیت باد. @mouood_org
🔘 سبط نبی(ص) 🔹 نزدیک بود از سرعت دویدن پیراهن عربی در پایش بپیچد. راهی نبود از مسجد تا خانه، ولی چنان می دوید که هر که از دور می دید، لبخندی بر لب می نشاند... بود... خبر می برد برای مادرش! 🔹 به در خانه رسید و یک نفس صدا زد: مادر! مادر! فاطمه (س) از درون خانه سرش را بیرون آورد و منتظر شد تا نفس های حسن یکنواخت شود. دست بر موهای مجعد و زیبایش کشید و گفت: «امروز از پدربزرگ چه شنیدی؟» 🔹 حسن نیاز به تشویق و ترغیب نداشت! شروع کرد به گفتن! سر را بالا گرفت و مثل یک سخنران کارکشته شروع به سخنرانی کرد: «مادر جان امروز جدم فرمود...» ✳️ 🔹 نماز تمام شده بود. امیرمؤمنان(ع) دست در دست پسرش حسین(ع) به خانه بازگشت و شروع کرد به بازگویی سخنان رسول خدا(س) پس از نماز. 🔹 از لبخند فاطمه(س) معلوم بود مو به مو از سخنرانی با خبر است. پرسید: «از کجا می دانی رسول الله امروز چه گفت؟» لبخندی بر لب فاطمه شکفت: «از پسرت، حسن!» ✳️ 🔹 امیر خیبر شکن، قد رشید خود را پیش از آمدن حسن(ع)، پشت پرده ای پنهان کرد. می خواست به سخنرانی پسرش گوش بسپارد. می دانست پیش روی او هرگز لب به سخن باز نمی کند. 🔹 حسن مجتبی(ع) مثل هر روز نفس زنان آمد. شروع کرد به سخنرانی... فاطمه(س) می دید امروز با روزهای دیگر فرق می کند، لکنت به جان زبان حسن(ع) افتاده و جمله ها را اشتباه می گفت! با تعجب پرسید: «چه شده میوه دلم؟! چرا امروز اینگونه سخن می گویی؟» 🔹 سبط نبی فرمود: « تعجب نکن مادر! زیرا بزرگی دارد به سخنان من گوش می دهد و همین باعث شده تا نتوانم حرفهایم را به خوبی بیان کنم!» 🔹 علی بن ابی‌طالب(ع) دیگر تاب نیاورد. از پشت پرده بیرون آمد و لبهای شیرین حسن(ع) را بوسید. حسن چه عجیب بوی پیامبر می داد... 📚 مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 7. علیه السلام @mouood_org