فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درویش را از تُرشی خلق چه زیان؟
همه عالَم را دریا گیرد
بط را چه زیان؟
#شمس_تبریزی
بط = مرغابی
@mowllana
مُرغِ دِلَم باز پَریدن گرفت
طوطیِ جان قَند چَریدن گرفت
اُشتُرِ دیوانۀ سَرمَستِ من
سِلسِلۀ عقل دَریدن گرفت
#غزل_مولانا
@mowllana
در عشق تو هر حیله که کردم هیچ ست
هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ ست
🌷
از درد تو هیچ روی درمانم نیست
درمان که کند مرا که دردم هیچ ست
🌷
#رباعی_مولانا
@mowllana
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی شدن عاشق و معشوق
شمس اعتقاد دارد وقتی عشق به کمال برسد، عاشق با معشوق خود به یگانگی و اتحاد می رسد.
اندرون محمود همه ایاز است
اندرون ایاز همه محمود
نامی است که دو افتاده است!
#شمس_تبریزی
مولانا نیز یگانگی عاشق و معشوق را اینطور توصیف می کند:
در دلِ معشوقْ جُمله عاشق است
در دلِ عَذْرا همیشه وامِق است
در دلِ عاشقْ به جُز معشوق نیست
در میانْشان فارِق و فاروق نیست
#مثنوی_مولانا
@mowllana
ای آفتاب جان و دل
ای آفتاب از تو خجل
آخر ببین کاین آب و گل
چون بست گرد جان ما
شد خارها گلزارها
از عشق رویت بارها
تا صد هزار اقرارها
افکند در ایمان ما
#حضرت_مولانا
@mowllana
عشقِ چون کشتی
@mowllana
عشق چون کشتی بود بهر خواص
کم بُوَد آفت بود اغلب خلاص
زیرکی بفروش و حیرانی بخر
زیرکی ظنّ است و حیرانی نظر
#مثنوی_مولانا
عشق برای بندگان خاص خدا همانند کشتی است و بیشتر آنها با آن نجات می یابند و آسیب های کمی دارد.
زرنگی خودت را بفروش و به جای آن حیرت خریداری کن. زیرا زرنگی همراه با شک و تردید است ولی حیرانی همراه با یقین و اطمینان.
(زیرکی: تکیه بر عقل محاسبه گر جهت کشف حقیقت است.
حیرانی: مرحله ی مستی فرا عقلی است. )
@mowllana
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریدهام
دل را ز خود برکندهام با چیز دیگر زندهام
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیدهام
#حضرت_مولانا
@mowllana
مائیم که از بادهٔ بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
مائیم که بیهیچ سرانجام خوشیم
#حضرت_مولانا
@mowllana
زهی مشکل که تو خود سو نداری
و من در جستن تو سو به سویم
تو اندر هیچ کویی درنگنجی
و من اندر پی تو کو به کویم
#حضرت_مولانا
@mowllana
تمکین و قرار من که دارد در عشق
مستی و خمار من که دارد در عشق
من در طلب آب و نگارم چون باد
کار من و بار من که دارد در عشق
#حضرت_مولانا
@mowllana
آب در کشتی, هلاک کشتی است
آب اندر زیر کشتی, پشتی است
#مثنوی_مولانا
خوبی و بدی نسبی است. هرچیزی و هرکسی اگر در موقعیت مناسب خود باشد, مفید و اگر نباشد مضر است.
@mowllana
بنشستهام من بر درت تا بوک برجوشد وفا
باشد که بگشایی دری گویی که برخیز اندرآ
امروز ما مهمان تو مست رخ خندان تو
چون نام رویت میبرم دل میرود والله ز جا
#حضرت_مولانا
@mowllana
مرا می گفت دوش آن یار عیار
سگ عاشق بِه از شیران هشیار
#غزل_مولانا
گاهی مهر و محبت حیوانات از برخی انسانها بیشتر است
@mowllana
نان بیتو مرا زهرست نه نان
هم آب منی هم نان منی
زهر از تو مرا پازهر شود
قند و شکر ارزان منی
باغ و چمن و فردوس منی
سرو و سمن خندان منی
#حضرت_مولانا
@mowllana
گر یک جهان ویرانه شد
از لشکر سلطان عشق
خود صد جهانِ جانِ جان
شد در عوض بنیاد از او...
#حضرت_مولانا
@mowllana
🌸
نیست کسی را نظر به حال کس امروز
وای به مرغی که ماند در قفس امروز
گر دهدت دست خیز و چارهٔ خودکن
داد مجو زان که نیست دادرس امروز
آن که به پیمان و عهد او شدم از راه
نیست بجزکشتن منش هوس امروز
وان که دو صد ادعا به عشق فزون داشت
بین که چه آهسته می کشد نفس امروز
همتی ای دل که پس نمانی از اغیار
پیش نیفتدکسی که ماند پس امروز
خانه خداگو به فکر خانهٔ خود باش
زان که یکی گشته دزد با عسس امروز
ملت جاهل مکن مجادله با بخت
فروبزرگی به دانش است وبس امروز
خود غم خود می خور ای بهارکه هرگز
کس نکند فکری از برای کس امروز
🖊#ملک_الشعرای_بهار
🌹@mowllana
طفلی به نام شادی دیری است گمشده است
با چشم های روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
شاعر: شفیعی کدکنی
@mowllana
جمله از زبان استاد شفیعی کدکنی
«شما می توانید با داشتن دیوان شمس تبریزی و مثنوی معنوی مولانا خود را از همه کتاب های عرفانی بی نیاز بدانید
@mowllana
@shervamusiqiirani-1 - وصل مستان - حسام الدین سراج.mp3
2.89M
ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا
از آسمان آمد ندا کای مه رویان الصلا
ای سرخوشان ای سرخوشان آمد طرب دامن کشان
بگرفته ما زنجیر او بگرفته او دامان ما
آمد شراب آتشین ای دیو غم کنجی نشین
ای جان مرگ اندیش رو ای ساقی باقی درآ
ای هفت گردون مست تو ما مهرهای در دست تو
ای هست ما از هست تو در صد هزاران مرحبا
ای مطرب شیرین نفس هر لحظه میجنبان جرس
ای عیش زین نه بر فرس بر جان ما زن ای صبا
ای بانگ نای خوش سمر در بانگ تو طعم شکر
آید مرا شام و سحر از بانگ تو بوی وفا
بار دگر آغاز کن آن پردهها را ساز کن
بر جمله خوبان ناز کن ای آفتاب خوش لقا
خاموش کن پرده مدر سغراق خاموشان بخور
ستار شو ستار شو خو گیر از حلم خدا
#مولوی
@mowllana