eitaa logo
مهـــــدی موعـــــود
58 دنبال‌کننده
928 عکس
248 ویدیو
26 فایل
🤲 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲 🔶 برنامــــــــه این کانال: 🔸هر روز یک صفحه قــــــــرآن 🔸فـــــــرازی از نهــج البلاغــــــــــه 🔸و سخـــــنرانی های مذهــبی 📲 آی دی ارتباط 👇 🆔 @mahmoudkavianyzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 ثواب را تقدیم به مهدی موعود علیه سلام و امواتمان می کنیم 💫 📄  🍀   🤲 📃هرروز •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
📌«تصرف بغداد توسط شاه عباس صفوی و انقراض سلسله عثمانی» 💠شاه عباس اول پنجمین پادشاه صفویان بود که بیش از چهل سال در ایران حکومت کرد و نقش فراوانی در قدرت‌گیری مجدد دولت صفویه داشت. گسترش مذهب تشیع و حمایت از آن در ایران و برخی اقدامات عمرانی به‌خصوص در شهر اصفهان، از مهم‌ترین اقدامات وی است. 🔹شاه عباس صفوی، پس از برقراری آرامش در اکثر شهرهای ایران، در پی حمله به عثمانی برآمد. او تبریز را به آسانی فتح کرد و این ، روحیه سپاه را بسیار بالا برد. سپس او وارد ارمنستان شد و پس از شکست سردار عثمانی آن‌جا را فتح کرد و تا بغداد پیش رفت. 🔸بنای صفویه بر پایه مذهب تشیع بسته شده بود و بیشترین خدمت را به گسترش و تبلیغ این مذهب در ایران انجام دادند. آیت الله خامنه ای درباره صفویه می‌گوید: «این جانب بر خلاف کسانی که صفویه را در چشم‌ها ضد ارزش کردند، تاکید می‌کنم که صفویه بزرگ‌ترین حق را به دانش فقاهت و کلام شیعی دارند، زیرا آنها بودند که راه را باز کردند و علمای شیعه را در این سطح پرورش دادند.» 🌹 @dobare_zendegi 🌹
۱۸۰ اعراف 🌺🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌺🌺 ✍گرچه همه ى نام ها و صفات الهى نيكوست و خداوند همه ى كمالات را دارد كه قابل احصا و شماره نيست، امّا در روايات، بر 99 اسم تكيه شده، كه در مانند صحيح مسلم، بخارى، ترمذى نيز آمده است. و هر كس خدا را با آنها بخواند، دعايش مستجاب مى شود. (350) و هر كس آنها را شماره كند، است. البتّه منظور تنها شمردن لفظى و با حركات لب نيست، بلكه توجّه و الهام گرفتن از اين صفات و اتّصال به آنهاست. اين 99 اسم، عبارتند از: «اللّه، اله، الواحد، الاحد، الصّمد، الاوّل، الآخر، السّميع، البصير، القدير، القاهر، العلىّ، الاعلى، الباقى، البديع، البارّ، الاكرم، الظاهر، الباطن، الحىّ، الحكيم، العليم، الحليم، الحفيظ، الحقّ، الحسيب، الحميد، الحفىّ، الربّ، الرّحمن، الرّحيم، الذّارء، الرّازق، الرّقيب، الرؤوف، الرّائى، السّلام، المؤمن، المهيمن، العزيز، الجبّار، المتكبّر، السيّد، السُبّوح، الشهيد، الصادق، الصانع، الطاهر، العدل، العفو، الغفور، الغنىّ، الغياث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القديم، الملك، القدّوس، القوىّ، القريب، القيّوم، القابض، الباسط، قاضى الحاجات، المجيد، المولى، المنّان، المحيط، المبين، المقيت، المصوّر، الكريم، الكبير، الكافى، كاشف الضرّ، الوتر، النور، الوهّاب، الناصر، الواسع، الودود، الهادى، الوفىّ، الوكيل، الوارث، البرّ، الباعث، التوّاب، الجليل، الجواد، الخبير، الخالق، خير النّاصرين، الديّان، الشكور، العظيم، اللطيف، الشافى». (351) در قرآن، اسامى خدا تا 145 نام آمده و عدد 99 در روايات، يا براى اين است كه برخى نام ها قابل ادغام و تطبيق بر بعض ديگر است، يا مراد اين است كه اين نام ها در قرآن نيز هست، نه اينكه فقط اين تعداد باشد. در بعضى آيات، مضمون اين نام ها وجود دارد. مثلاً «صادق»، به عنوان نام خدا در قرآن نيست، ولى آيه ى «و من أصدق من اللّه قيلاً» (352) يعنى چه كسى راستگوتر از خداست؟ آمده است. در برخى روايات و دعاها مانند دعاى جوشن كبير، نام هاى ديگرى هم براى خدا بيان شده است، البتّه بعضى از اسماى حسناى الهى، آثار و بركات و امتيازات خاصّى دارد. فخررازى مى گويد: همه ى صفات خداوند، به دو چيز بر مى گردد: بى نيازى او و نياز ديگران به او. (353) امام صادق عليه السلام فرمود: به خدا سوگند، ماييم. (354) يعنى صفات الهى در ما منعكس شده است و ما راه شناخت واقعى خداييم. در روايت ديگرى عليه السلام فرمودند: ما اهل بيت عليهم السلام اسماى حسناى خدا هستيم كه عمل هيچ كس بدون معرفت ما قبول نمى شود. «نحن واللّه الاسماء الحسنى الّذى لايقبل اللّه من احد عملاً الاّ بمعرفتنا» (355) عبارت «الاسماء الحسنى»، چهار بار در قرآن آمده است. (356) اسماى حُسنى سه مصداق دارد: صفات الهى، نام هاى الهى و اولياى الهى. (357) امام رضا عليه السلام فرمود: هرگاه به شما مشكلات و سختى روى آورد، به وسيله ى ما از خداوند كمك بخواهيد و سپس فرمود: «وللّه الاسماء الحسنى فادعوه بها» (358) طبق روايات، هر كه اسم اعظم خداوند را بداند، دعايش مستجاب است و مى تواند در طبيعت، تصرّف كند. چنانكه بلعم باعورا، اسم اعظم الهى را مى دانسته است. امّا اينكه چيست؟ بعضى گفته اند: يكى از نام هاى الهى است كه بر ما پوشيده است. بعضى گويند: اسم اعظم، در حقيقت لفظ و نام نيست، بلكه كمال و صفتى از خداوند است كه هر كس بتواند پرتوى از آن را در وجود خويش پديد آورد، قدرت روحى او به حدّى مى رسد كه مى تواند در طبيعت تصرّف كند، وگرنه چنان نيست كه يك فرد، با فراگرفتن لفظ و گفتن كلمه اى بتواند مستجاب الدّعوه شود و مثلا در جهان اثر بگذارد. (359) امام رضا عليه السلام فرمود: آفريدگار، جز به آنچه خود توصيف كرده، وصف نمى شود. يعنى نمى توان از پيش خود بر خدا نام نهاد. مثلاً او را عفيف و شجاع و امثال آن ناميد. (360) اسم، نمايانگر مسمّى است، ذات خداوند مقدّس است، نام او هم بايد مقدّس باشد. بنابراين هم ذات خدا را بايد منزّه شمرد، «سبحانه عمّا يشركون» (361) و هم نام او را تنزيه كرد. «سبّح اسم ربّك الاعلى» (362) لذا قرار دادنِ نام ديگران در رديف نام خدا جايز نيست و نمى توان گفت: به نام خدا و خلق. شهيد مطهرى مى گويد: نام هاى خداوند جنبه علامت ندارند، بلكه نمايان گر صفت و حقيقتى از حقايق ذات مقدّس او مى باشند. (363) امام صادق عليه السلام ذيل اين آيه فرمود: غير خدا را با اسم هاى الهى نام ننهيد و آنگاه به مناسبت جمله «يلحدون فى اسمائه» فرمود: «يضعونها فى غير مواضعها» آنان نام هاى الهى را در غير مورد آن بكار مى برند و با اين كار، مشرك مى شوند و به همين دليل خداوند فرمود: و ما يؤمن اكثرهم باللّه و هم مشركون» (364) ايمان اكثر مردم با شرك همراه است. (365)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۷۹ اعراف 🌺🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌺🌺 ✍سؤال: ، در اين آيه، آفرينش بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ مى داند و در آيه اى ديگر خلقت جنّ و انس را براى عبادت مى شمارد، «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»، (345) كدام يك صحيح است؟ پاسخ: ، و است، ولى نتيجه ى كار بسيارى از انسان ها در اثر عصيان، طغيان و پايدارى در كفر و لجاجت، دوزخ است، گويا كه در اصل براى خلق شده اند. حرف «لام» در «لجهنّم»، براى بيان عاقبت است، نه هدف. مانند نجّار كه هدف اصلى اش در فراهم نمودن چوب، ساختن در وپنجره هاى زيبا از آن چوبها مى باشد، ولى كار به سوزاندن چوب هاى بى فايده در بخارى مى انجامد كه آن هدف تبعى است. اين مطلب، شبيه اين جمله ى عليه السلام است كه مى فرمايد: خداوند فرشته اى دارد كه هر روز با صداى بلند مى گويد: «لِدوا للموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب» (346) بزاييد براى مرگ و بسازيد براى خرابى، يعنى پايان تولّد، مرگ، پايان ثروت اندوزى، فنا و پايان ساختمان، خرابى است. آرى، انسان هايى كه هويّت انسانى خود را از دست داده اند، جايگاهى جز آتش براى آنان نمى باشد. چنانكه خود آنان نيز اعتراف مى كنند كه اگر دستورات الهى را شنيده بودند و تعقّل مى كردند، ديگر در جهنّم جاى نداشتند. انسان در داشتن چشم، گوش و زبان، شبيه حيوان است، ولى كيفيّت و هدف بهره بردارى انسان از نعمت ها بايد بهتر و بيشتر باشد، وگرنه همچون حيوان بلكه پست تر از آن است. انسان بايد علاوه بر ظاهر، را ببيند و علاوه بر سر و صداهاى ظاهرى، زمزمه هاى باطنى و معنوى را بشنود. آدمى زاده طرفه معجونى است از فرشته سرشته، و زحيوان گر رود سوى اين، شود به از اين ور رود سوى آن، شود پس از آن از عليه السلام پرسيدند: چرا خداوند تمام بندگانش را مطيع و موحّد نيافريد؟ حضرت فرمودند: اگر چنين مى شد، ديگر ثواب و عقاب معنا نداشت، زيرا آنان مجبور بودند و اختيارى نداشتند، امّا انسان را مختار آفريد و علاوه بر عقل و فطرت، با تعاليم پيامبران و كتب آسمانى مسير هدايت او را روشن نمود و او را به طاعت فرمان داد و از نافرمانى نهى كرد، تا فرمانبرداران از عاصيان مشخّص شوند. گرچه تمام اسباب طاعت و عصيان را خداوند آفريده، امّا به چيزى امر يا نهى نكرده مگر آنكه انسان مى تواند ضد آن را نيز انجام دهد و مجبور نباشد. (349) آرى، تكليف پذيرى تنها ارزش و وجه امتياز انسان از ديگر موجودات است. - فرجام بسيارى از انسان ها و جنّيان، دوزخ است. «ذرأنا...» - جنّ هم مثل انسان، تكليف و اختيار، كيفر و پاداش دارد. «من الجنّ و الانس» - انسان هاى غافل و بى بصيرت، (در بى تفاوتى، شكم پرستى، شهوت پرستى، استثمار شدن و محروميّت از لذّت معرفت) مانند چهارپايان مى باشند. «اولئك كالانعام» - غافلان، از حيوانات هم بدترند. «بل هم أضلّ اولئك هم الغافلون» - دوزخى شدن بسيارى از انسان ها، به خاطر بهره نبردن از نعمت هاى الهى در مسير هدايت و كمال است. زيرا با داشتن چشم، گوش و دل، خود را به غفلت زده اند. «اولئك هم الغافلون»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ صف اسرائیلی‌ها برای فرار از سرزمین‌های اشغالی در فرودگاه بن گورین VS صف ورودی مصلی قبل از طلوع آفتاب و برگزاری نماز جمعه تهران به امامت امام خامنه‌ای 👇👇👇 ┏⊰✾✾⊱━━━─»»»━━┓ 🆔 @mobahesegroup ┗━━─»»»━━━⊰✾✾⊱┛ https://eitaa.com/joinchat/1402208256Cb57404510b
📖 ثواب را تقدیم به مهدی موعود علیه سلام و امواتمان می کنیم 💫 📄  🍀   🤲 📃هرروز •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
1_4249101038.mp3
407.1K
🎧  صوت 🍀 🤲 📃هرروز •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🏷 کانال 👇 🆔 🕋 @MowoodMahdi 🕋
۱۸۸ اعراف 🌹🌹🌹🔮🔮🌹🌹🌹 ✍در قرآن و روايات، مطالبى بيان شده است كه نشان مى دهد انبيا و اولياى الهى داشته اند، همچنين آيات و رواياتى نظير همين آيه به چشم مى خورد كه نشانگر آن است كه آنان علم غيب ندارند! جمع ميان اين دو دسته آيات و روايات به چند صورت است: الف: آنجا كه مى فرمايد علم غيب نمى دانند، مراد آن است كه آن بزرگواران از پيش خود غيب نمى دانند و آنجا كه مى گويد غيب مى دانند، يعنى با اراده و الهام و وحى خدا مى دانند، نظير آنكه مى گوييم: فلان شهر نفت ندارد يا نفت دارد كه مراد ما از نداشتن اين است كه زمين آن نفت خيز نيست، يعنى از خود نفتى ندارد و مراد از داشتن نفت آن است كه به وسيله ى لوله و ماشين و كشتى و قطار، نفت به آنجا مى رسد. ب: علم غيب، دو گونه است كه انبيا بخش اعظم آن را مى دانند، نظير اخبارى كه قرآن به نام غيب به پيامبر اسلام وحى فرمود: «تلك من انباء الغيب نوحيها اليك» (385) و بخشى از علم غيب مخصوص خداوند است و هيچ كس از آن اطّلاعى ندارد، نظير علم به زمان برپايى قيامت. پس آنجا كه نمى دانند يعنى بخش مخصوص به خداوند را نمى دانند و آنجا كه مى دانند، يعنى بخشى ديگر را مى دانند. ج: مخاطبين آن بزرگواران متفاوت بودند؛ بعضى اهل غلوّ و مبالغه بودند كه پيامبران و ائمّه اطهار عليهم السلام به آنان مى فرمودند: ما غيب نمى دانيم تا درباره ى آنان مبالغه نكنند. و بعضى در معرفت آن بزرگواران ناقص بودند، كه پيامبر و امام، براى رشد آنان، گوشه اى از علم غيب خود را عرضه مى كردند. د: مراد از نداشتن علم غيب، نداشتن حضور ذهنى است. ولى به فرموده ى روايات براى امامان معصوم عمودى از نور است كه با مراجعه به آن از همه چيز آگاهى پيدا مى كنند. نظير انسانى كه مى گويد من شماره ى تلفن فلانى را نمى دانم، ولى دفترچه راهنمايى دارد كه مى تواند با مراجعه به آن همه ى شماره ها را بداند. ه : آگاهى از غيب، همه جا نشانه ى كمال نيست، بلكه گاهى نقص است. مثلاً شبى كه حضرت على عليه السلام در جاى پيامبر صلى الله عليه وآله خوابيدند، اگر علم داشتند كه مورد خطر قرار نمى گيرند، كمالى براى آن حضرت محسوب نمى شد، زيرا در اين صورت، همه حاضر بودند جاى آن حضرت بخوابند. در اينجا كمال به ندانستن است. و: خداوند علم غيبى را كه توقّع سود و زيان در آن است، به آنان مرحمت نمى كند. نظير همين آيه ى مورد بحث، ولى در مواردى كه هدف از علم غيب، ارشاد و هدايت مردم باشد، خداوند آنان را آگاه مى سازد، همان گونه كه عيسى عليه السلام به ياران خود فرمود: من مى توانم بگويم كه شما مردم در خانه ى خود نيز چه چيزى را ذخيره كرده ايد. «و ماتدّخرون فى بيوتكم» (386) بعضى مفسران گفته اند كه اهل مكّه به رسول خدا صلى الله عليه وآله گفتند: اگر با خدا ارتباط دارى، چرا از گرانى و ارزانى اجناس در آينده با خبر نمى شوى تا بتوانى سود و منفعتى بدست آورى و آنچه به زيان شماست، كنار بگذارى، كه آيات فوق نازل شد. (387) ----- 385) هود، 49 386) آل عمران، 49 387) تفاسير مجمع البيان و نمونه
۱۹۰ و ۱۹۱ اعراف 🌹🌹🌹🔮🔮🌹🌹🌹 - فرزند، مربوط به پدر و مادر، هر دو است. «آتاهما» - خداوند، فرزندِ شايسته و صالح مى دهد، اين ماييم كه سبب انحراف فرزندان مى شويم. «آتاهما صالحاً» - انسان ها در تنگناها متعهّد مى شوند، «لنكوننّ من الشاكرين»، امّا در حال گشايش، بى وفايند. «جعلا له شركاء» - فرزند، موهبتى الهى است، پدر و مادر نبايد براى خود، يا دكتر و يا ديگران، نقش استقلالى در شكل و قيافه و يا سلامت فرزند قائل شوند كه آن نوعى شرك است. «جعلا له شركاء»
۱۹۴ اعراف 🌹🌹🌹🔮🔮🌹🌹🌹 ممكن است مراد از «عباد»، انسان هايى باشند كه به عنوان خدا مطرح شده بودند، مثل حضرت عيسى عليه السلام، يا فرشتگان و ممكن است مراد، همان بت هايى باشند كه بت پرستان آنها را «اله» مى پندارند. و اگر به معناى مخلوقات بدانيم، شامل هرچيزى مى شود كه به جاى خدا پرستش مى شود. - پرستش، دليل مى خواهد و معبود بايد برتر و بالاتر از عابد باشد، پرستيدن مخلوقات يا انسان هايى مثل خودمان، نه دليل دارد، نه امتيازى. «عباد أمثالكم» اقبال لاهورى در اين زمينه مى گويد: آدم از بى بصرى بندگى آدم كرد گوهرى داشت ولى نذر قباد و جم كرد يعنى از خوى غلامى زسگان پست تر است من نديدم كه سگى پيش سگى سر خم كرد - معبودى شايسته ى پرستش است كه عبد خود را اجابت كند و نيازهاى او را برطرف كرده و او را رشد دهد، و بين او و معبود روابط دو طرفه باشد. «فليَستَجيبوا لكم»تت - عدم پاسخگويى معبوتدها به حوائج شما، نشانه ى عجز و بى عرضگى و دروغين بودن آنهاست. «فليَستَجيبوا لكم ان كنتم صادقين»
۱۹۵ اعراف 🌹🌹🌹🔮🔮🌹🌹🌹 «يَبطِشون» از «بَطش»، به معناى گرفتنِ با قدرت و صولت است. اين آيه توبيخ كسانى است كه براى خدا شريكانى قرار مى دهند كه از خودشان عاجزترند، چون خودشان قدرت راه رفتن، ديدن، شنيدن و عمل كردن دارند، ولى آن مجسّمه هاى بى روح، حتّى اين قدرت را هم ندارند و اگر از آن معبودها نيز خواسته شود دست به كارى بزنند، هيچ قدرتى ندارند وناتوانند، پس چرا همچنان آنان را مى پرستند؟ - رهبر الهى بايد قدرت و جرأت تحدّى و دعوت به مباهله را داشته باشد و ادّعا كند كه قدرت هاى باطل، هر طرح خطرناكى هم دارند، اعمال كنند، تا عجز آنها ثابت شود. «قل ادعوا ...» - دست و پا دارها، قدرت بر يارى مشركان ندارند، تا چه رسد به شريك هاى بى دست و پايى كه در حدّ و اندازه خودتان هم نيستند. «ألهم ارجل يمشون بها...» - مشركان زير بار اطاعت از پيامبر نمى روند، چون مى گويند: بشرى مثل ماست. ولى زير بار پرستش بت هايى مى روند كه حتّى مثل خودشان هم نيستند و كمترند. «قل ادعوا شركائكم...» - شيوه ى احتجاج و طرح سؤال همراه با انتقاد، توبيخ، تحدّى و مبارزه خواهى، از بهترين شيوه هاى تبليغى و تربيتى است. (با توجّه به اين آيه و آيات قبل)
✍غذای‌ شبهه ناک 🔹️خوردن غذای شبهه ناک و نیز غذای کسی که از حرام پرهیز ندارد، هرچند جایز است، ولی انسان را مریض و از عبادات محروم می‌کند و یا سبب سلب توفیق می‌شود. ▪️آیت الله بهجت رحمة‌الله‌علیه 📚در محضر آیت الله بهجت، ج ۲، ص ۲۴۶ ▣⃢. @hazrate_Gerehgosha
🏴 وظیفه ما در برابر انحرافات و مسائل خلاف شرع 🔷 س ۸۶۶۳: وظیفه ما، در برخورد با انحرافات و مسائل خلاف شرع (فساد و بدحجابی) که در جامعه گسترش یافته چیست؟ آیا وقتی حکومت با این گونه مسائل برخورد نمی کند تکلیف مردم نیز ساقط می شود؟ ✅ ج: در هر صورت وظیفۀ آحاد مسلمین در موارد مقتضی تذکر و نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر با مراعات شروط مقرره است. 📕 منبع: leader.ir ▣⃢. @hazrate_Gerehgosha
🖌نوشتار و صوت 🎤 (5:30 دقیقه) پرسش: 👈 چراهنگام دعا، دست‌های خود را به طرف آسمان می‌گیریم؟ پاسخ (نشانی پیوند): ✍️ برخی گمان دارند که هنگام دعا، دست‌ها به -خدا بالا برده می‌شوند! در حالی که چنین گمانی، مکان قائل شدن برای خداوند متعال می‌باشد؛ بلکه این دست تمنّا برای طلب رزق است که به سوی آسمان بی‌کران، بالا برده می‌شود. ✔️ زمین و تمامی سیارات و کهکشان‌ها، و آسمان‌های هفتگانه، همگی در آسمان قرار دارند؛ لذا اهل آنها نیز در آسمان قرار دارند. مقدرات عالَم هستی و از جمله زمین و اهلش، همه مبتنی بر علم، حکمت، قدرت و مشیّت الهی، در عرش الهی مقدر (اندازه‌گذاری) می‌شوند و از آسمان به زمین فرستاده می‌شوند. ✔️بنابراین، دست ظاهر را هنگام دعا به سوی آسمان بلند کردن، یا چشم به آسمان دوختن و نگاه را بالا گرفتن، یعنی بلند کردن «دست نیاز» و «چشم انتظار»، برای دریافت اجابت ، رزق و برکات، به سوی آسمانی که خیر و روزی از آن به زمین نازل می‌گردد... . بیشتر را اینجا بخوانید یا بشنوید: 👇 https://www.x-shobhe.com/shortanswer/13481.html @X_shobhe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادبود مجازی سید حسن نصرالله 👇👇👇 🔗 https://fatehe-online.ir/7
۱۹۹ اعراف 🍀🍀🍀❤️❤️🍀🍀🍀 ✍با آنكه براى كلمه ى «عفو»، چند معنا بيان شده است: حدّ وسط و ميانه، قبول عذر خطاكار و بخشودن او، آسان گرفتن كارها، ولى ظاهراً در اين آيه، معناى اوّل مراد است. «خُذ العفو»، به معناى عفو را تحت اختيار و كنترل خود داشتن و به جا استفاده نمودن است، لذا در بعضى موارد بايد قاطعانه برخورد كرد، «و لاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه» (393) چنانكه «اعرض عن الجاهلين» به معناى آزاد و رها نمودن جاهلان و دشمنان نيست، بلكه مراد با آنان نبودن و ميل به آنان نداشتن است، امّا گاهى موعظه، تذكّر و يا برخورد با آنان لازم است. «فاعرض عنهم و عظهم» (394) اين آيه با تمام سادگى و فشردگى، همه ى اصول اخلاقى را در بر دارد. هم اخلاق فردى «عفو»، هم اخلاق اجتماعى «وأمر بالعُرف»، هم با دوست «عفو»، هم با دشمن «أعرض»، هم زبانى «وأمر»، هم عملى «أعرض»، هم مثبت «خُذ»، هم منفى «أعرض»، هم براى رهبر، هم براى امّت، هم براى آن زمان و هم براى اين زمان. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمودند: در قرآن آيه اى جامع تر از اين آيه در مكارم الاخلاق نيست. (395) البتّه شكّى نيست كه عفو، در مسائل شخصى است، نه در حقّ النّاس و بيت المال. وقتى اين آيه نازل شد، پيامبر صلى الله عليه وآله از جبرئيل توضيح و شيوه ى عمل به اين آيه را درخواست كرد. جبرئيل پيام آورد كه «تَعفُو عمّن ظلمك، تُعطى مَن حَرمك، تَصِل مَن قطعك»، (396) از كسى كه به تو ظلم كرده در گذر، به كسى كه تو را محروم كرده عطا كن و با كسى كه با تو قطع رابطه كرده است، ارتباط برقرار كن. سراسر اين سوره، دعوت به اعتدال است، با تعبيرهاى گوناگون. اعتدال در حقوق (آيه 29)، در مصرف (آيه 31)، در زينت (آيه 32)، در عبادت (آيه 56)، در خانه سازى (آيه 74)، در اقتصاد (آيه 85) و نسبت به شيوه ى اجراى حقّ وعدالت در امّت حضرت موسى عليه السلام و امّت حضرت محمّد صلى الله عليه وآله در آيات 157 و181 نكات ارزشمندى آمده است. - همواره بايد راه ميانه واعتدال را پيشه كرد. «خذ العفو» - تكليف بايد به اندازه ى طاقت باشد، نه بيشتر. «خذ العفو» (اگر «عفو» به معناى حدّ وسط باشد) - مخاطب آيه تنها پيامبر نيست، هر مسلمان و هر مبلّغ ومصلح اجتماعى بايد با لجوجان و جاهلان ياوه گو، برخوردى اعراض آميز داشته و در برابر توهين و تهمت ها چشم پوشى و صبر كند، نه آنكه درگير و گلاويز شود. «و اعرض...» - مراد از جاهلان، نابخردان است، نه بى سوادان. «واعرض عن الجاهلين» در فرهنگ قرآن و و روايات، معمولاً جهل در برابر عقل است، چنانكه در روايات عنوان «العقل و الجهل» داريم. -
۲۰۰ اعراف 🍀🍀🍀❤️❤️🍀🍀🍀 ✍«نَزغ»، به معناى ورود در كارى به قصد افساد و تحريك است. در اين سوره، از آيه 16 تا 27 داستان وسوسه ى شيطان نسبت به حضرت آدم آمده است، در اواخر سوره هم نسبت به وسوسه هاى شيطان هشدار مى دهد. در آيه ى قبل، دعوت به اعراض از جاهلان بود. پيامبر صلى الله عليه وآله از جبرئيل پرسيد: با وجود خشم، چگونه مى توان تحمّل كرد؟ اين آيه نازل شد. (397) البتّه پناه بردن، تنها با گفتن كلمه ى «اعوذ باللّه» نيست، بلكه يك پيوند و ارتباط روحى برقرار كردن و توكّل نمودن و خود را به خدا سپردن است. گرچه همه ى انبيا معصومند، ولى شياطين از دست اندازى و وسوسه حتّى نسبت به آنان هم در نمى گذرند. چنانكه اين آيه مى فرمايد: كه نشان دهنده ى مخالفين انبيا از جنّ و انس است. امّا ارزش كار انبيا در همين است كه با وجود غرائز بشرى و وسوسه هاى شيطانى، انسان هاى صالح و با تقوا و دور از گناهند. در حقيقت شيطان، با وسوسه هاى خود قصد گمراه كردن تمام انسان ها را دارد، ولى در برابر مخلصين شكست مى خورد. «قال فبعزّتك لاغوينّهم اجمعين الاّ عبادك منهم المخلصين» (399) ----- 397) تفاسير نمونه و المنار 398) انعام، 112 399) ص ، 82 تا 83 - وسوسه ى شيطان، حتمى است. «ينزغنّك» - وسوسه ى شيطان، دائمى است. «ينزغنّك - حتّى از كوچك ترين وسوسه ى شيطان نيز نبايد غافل شد و بايد به خدا پناه برد و خود را تحت پوشش او قرار داد. «نزغٌ» - استعاذه واستمداد از خدا، بهترين درمان وسوسه هاى شيطانى است. «فاستعذ» - هنگام خطر، توجّه و هوشيارى ويژه لازم است. «فاستعذ
۲۰۱ و ۲۰۲ اعراف 🍀🍀🍀❤️❤️🍀🍀🍀 كلمه ى «مس»، به معناى اصابت و برخورد كردن همراه با لمس نمودن مى باشد. «طائف»، به معنى طواف كننده است، گويا وسوسه هاى شيطانى همچون طواف كننده اى پيرامون فكر و روح انسان پيوسته گردش مى كند تا راهى براى نفوذ بيابد. (401) شايد مراد از توجّه در اين آيه، تذكّر به شنوايى و بينايى خداوند است كه در پايان آيه ى قبل آمده بود، يعنى توجّه مى كنند كه خدا كار آنها را مى بيند و حرفشان را مى شنود و اين توجّه به حضور خداوند، سبب ترك گناه مى شود. چنانكه امام صادق عليه السلام درباره ى اين آيه فرمود: وسوسه گناه به سراغ بنده مى آيد، او به ياد خداوند مى افتد، متذكّر شده و انجام نمى دهد. (402) در برخى روايات، ذكر «لااله الاّ اللّه» براى دفع وسوسه هاى شيطان توصيه شده است. (403) وسوسه ى شيطان، گاهى از دور است، «فوسوس اليه» (404) ، گاهى از طريق نفوذ در روح و جان، «فى صدور النّاس» (405) ، گاهى با همنشينى، «فهو له قرين» (406) ، گاهى هم از طريق رابطه و تماس. «مسّهم» ----- 401) تفسير نمونه 402) تفسير نورالثقلين 403) تفسير اثنى عشرى 404) طه، 120 405) ناس، 5 406) زخرف، 36۵ - شيطان، سراغ انسان هاى با تقوا و مؤمن هم مى رود. «انّ الّذين اتّقوا اذا مسّهم» - شيطان ها براى انحراف، پيوسته در حال گشت و طوافند. «طائف» (وسوسه هاى نفسانى و شيطانى، مثل ميكرب همه جا وجود دارند و دنبال ايمان هاى ضعيفند تا در آنها نفوذ كنند. - ياد خدا، به انسان بصيرت مى دهد و او را از وسوسه ها نگاه مى دارد. «تذكّروا، مبصرون» - راه انحراف، نهايت و حدّ ندارد. «يمدّونهم فى الغىّ - شيطان ها، پس از به گمراهى كشاندن انسان هايى كه برادر آنها شده اند، دست بردار نيستند و همچنان آنان را در منجلاب گمراهى فرو مى برند. «فى الغىّ لايقصرون» - شيطان صفتان، در مسير انحراف به كسى رحم نمى كنند و از هيچ كس دست برنمى دارند. «لا يقصرون»
۲۰۳ اعراف 🍀🍀🍀❤️❤️🍀🍀🍀 کریم و شايد معناى آيه اين باشد كه چرا معجزه اى را كه از تو درخواست كرديم، برنگزيدى و معجزه ى ديگرى آوردى و طبق سليقه ى ما عمل نكردى؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: اگر خواهان زندگى سعادتمند و مرگ شهادت گونه و نجات و رهايى در روز گرم و سوزان قيامت مى باشيد، بياموزيد، زيرا كلام خداوند رحمن و مايه ى ايمنى از شيطان و سنگينى ميزان در قيامت مى باشد. در روايت ديگرى فرمودند: قرآن، كمال دين شماست، هركس از قرآن رويگردان شود، جايگاهش آتش است. «فيه كمال دينكم ما عَدل احدٌ عن القرآن الاّ الى النّار». (408) ----- 407) بحار، ج 89، ص 17 408) كافى، ج 2، ص 600 - لازم نيست مُبلّغ، هر روز سخن جديدى ارائه كند، شايد گاهى سكوت لازم باشد - ارشاد و هدايت بايد براساس بصيرت باشد. «بصائر، هُدىً»