🌺بخشهایی از وصیتنامه شهید محسن نورانی
🍃جنگ بهترین فرصت برای آزمایش کردن ملت اسلامی و به ثمر رساندن انقلاب اسلامی است زمان خودسازی و زمان آزمایش و امتحان واقعی.
🍃موقع آن رسیده است که خودمان را امتحان کنیم که این همه عبادتها و این همه صحبتها محتوایی هم دارد یا نه.
🍃جنگ دانشگاهی است که مدرک آن پاک بودن، خلوص نیت، صبر و تحمل است.
🍃شرکت در این دانشگاه این نیست که اسلحه بدوش بگیرم و به جبهه بروم، آن مادری که در پشت جبهه لباس و وسایل برای جبهه میفرستد، از آن برادر کوچکی که میتواند صحبت کند و درود بر رهبر کبیر انقلاب بگوید تا آن پیر مردی که در راه انقلاب زحمت میکشد شرکت در این دانشگاه است.
🍃جنگ را تخصص نمیگرداند، جنگ را تخصص پیروز نکرده است، حتی یک دهم نیز سهم نداشته است البته سهم دارد ولی نه در جایی که ایمان مبارزین و مکتب اسلام است.
👈 بشار اسد، از سوی اسرائیل ،
تهدید به ترور شد!!!؟؟😳
🔹روزنامه اسرائیل هیوم ، خبر داد که رژیم صهيونيستی پیام تهدیدآمیزی به بشار اسد رئیسجمهور سوریه فرستاده که اگر از انتقال سلاح از خاک سوریه به لبنان جلوگیری نکنی، سرنوشتی مانند سرنوشت سید حسن نصرالله خواهی داشت.
🔹 پیش از این نیز،روزنامه الاخبار لبنان نوشته بود صهیونیستها در تلاشند از طریق وعدههای اردن و امارات برای بازسازی سوریه، اسد را قانع کنند که از سپاه پاسداران و حزبالله بخواهد خاک سوریه را ترک کنند.
خبرگزاری ایرنا
📡 گروه شهدای بی سیم چی و
پیشکسوتان مخابرات ل۷ولی عصر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو بری دمشق دمشق کجا بره ؟!💔
سالروز شهادت شهید دهقان امیری..🌷
•
•
|موزه سربازکوچک خط شکنان هشت سال دفاع مقدس کربلای شلمچه|
@mozeh_sarbaz_kochak
#نگذارید_آن_واقعه_تکرار_شود
#آخرین_وصیت_سید_مجتبی_علمدار
.
●حتما می پرسید کدام واقعه ؟؟؟
.
-همان واقعه ای که بی بی فاطمه زهرا {س}نیمهٔ دل شب، دست به دعا بردارد که :اللّهم عجّل وفاتی.
.
-همان واقعه ای که علی {ع} از تنهایی با چاه درد دل کند
.
-همان واقعه ای که امام حسن مجتبی {ع} را سنگ بزنندو آنقدر مظلوم و غریبش کنند که بعد از مرگش جنازه اش را تیرباران کنند.
-همان واقعه ای که امام حسین {ع} فریاد بزند :هل من ناصر ینصرنی فقط پیکرهای بی سر شهدا تکان بخورند.
.
-همان واقعه ای که امام صادق {ع} بفرمایند :به تعداد انگشتان یک دست یار و یاور واقعی ندارم.
.
-نهایتا همان واقعه ای که امام خمینی {ره} بگویند :من جام زهر نوشیده ام.
.
-شیعه ها، مسلمونا، حزب اللهی ها، بسیجی ها و .نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه می باشد، باشند چون دشمنان اسلام کمر همت بسته اند تا ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید، متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند »
•
•
|موزه سربازکوچک خط شکنان هشت سال دفاع مقدس کربلای شلمچه|
@mozeh_sarbaz_kochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹تار و پود چادر تو...
#السلام_علیک_یا_حضرت_فاطمه_(س)
•
•
|موزه سربازکوچک خط شکنان هشت سال دفاع مقدس کربلای شلمچه|
@mozeh_sarbaz_kochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کم کم داریم به روز های بی مادری نزدیک میشیم💔
#حضرتمادر
•
•
|موزه سربازکوچک خط شکنان هشت سال دفاع مقدس کربلای شلمچه|
@mozeh_sarbaz_kochak
روی مزار شهید طهرانیمقدم نوشته: اینجا مزار کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.
خدا نزاشت حرف شهید روی زمین بمونه و حالا باید سر قبر اسرائیلیها بنویسن با موشکهای طهرانیمقدم نابود شد.
خدایا شکرت!
•
•
|موزه سربازکوچک خط شکنان هشت سال دفاع مقدس کربلای شلمچه|
@mozeh_sarbaz_kochak
.
💥عباس یک روز اومد و گفت مامان! پایین تر از مسجد یک لبنیاتی هست که فروشنده می خواد؛ من برم؟ من خندهام گرفت و گفتم عباس! تو بری فروشنده بشی؟ اونجا همش زن میره و میاد. گفت مامان من چی کار دارم؟ من سرم پایینه. گفتم خوب باشه برو. رفت و اومد و گفت مامان من از امروز می رم برای فروشندگی. نمی دونم ۷ ماه یا ۸ ماه یا یک سال بود که عباس اون جا فروشندگی میکرد. و همه شناختنش که چقدر سر به زیره. یک روز اومدم گفتم عباس! من همسایهتون هستم؛ من رو ببین. عباس گفت خب؛ گفتم ببین بابا؛ من همسایه پیرزنه هستم. عباس گفت من چی کار کنم؟ گفتم هیچی، خریدام رو بدم من برم.
دیگه تو محل پخش شده بود که تو اون مغازه یک پسر خوشگل و جوان هست. چشمهای عباس جوری بود که با رنگ لباس، رنگ چشمهاش تغییر میکرد. یه روز یه دختر جوانی رفته بود تا رنگ چشمهای عباس و چهرهش رو ببینه. میاد میبینه این سرش پایینه؛ میگه یک کیلو شیر میخوام. سرش رو بالا نمیآره. میگه خامه میخوام؛ میبینه نه، عباس نگاهش نمیکنه؛ هی خرید میکنه میبینه نه، عباس نگاه نمیکنه؛ عصبی میشه و دختره میگه خب سرت رو بیار بالا؛ چرا سرت رو نمیاری بالا؟
عباس میگه خانم! شما هرچی خواستی من برای شما آوردم؛ دیگه چی کار داری سرم رو بیارم بالا؟! میگه سرت رو بیار بالا؛ میگن چشمهای تو قشنگه، میخوام چشمای تو رو ببینم. خب می خوام صورتت رو ببینم. عباس عصبی میشه و میگه خریدتون آنقدر میشه و بذارید رو میز. خودش هم از مغازه میاد بیرون و میره با مغازه بغلی صحبت کردن. میایسته، دخترخانمه هم میبینه نمیاد بیرون، مجبور میشه پول رو بذاره و خریدهایی که نمیخواسته رو برداره بیاره. اومد برای ما تعریف کرد و آنقدر خندیدیم
به نقل از مادر شهید عباس آبیاری
Mashreghnews.ir
.
دوره راهنمایی بود. سمت بیمه از فرمانداری مستقیم میری جلو، ته کوچه، مدرسه راهنمایی بود.
سوار اتوبوس میشه که بیاد، یه دختر خانم میاد پیش عباس میشینه؛ هی میاد سمت عباس خودش رو نزدیک میکنه تا بشینه پیشش. عباسم هی میرفته سمت شیشه. میگه دیگه جا نبود. بعد دختره شمارش رو مینویسه و میذاره رو پای عباس. دستش رو میذاره روی پای عباس. عباس یهو عین برقگرفتهها داد میزنه و بلند میشه میگه آقای راننده نگهدار. راننده میگه چی شده این طوری داد میزنه؟ وسط خیابون میزنه روی ترمز. میگه میخوام پیاده شم. راننده هم چند تا حرف بهش میزنه که چرا داد زدی؟ بدو بدو اومد خونه؛ دویدنش خیلی قوی بود. به دو اومد خونه. دیدم داره نفس نفس میزنه.
اومد خونه نشست و بهش آب دادم خورد. گفتم چیشده عباس؟ چرا این طوری شدی؟ صورتش عین لبو شده بود.🥲
👤به نقل از مادر شهید عباس آبیاری
محدثه نیشابوری
Mashreghnews.ir
.
🎊می خواست برای عروسیش کارت دعوت💌 بنویسه اول رفته بود سراغ اهل بیت
یک کارت نوشته بود برای امام رضا (ع) مشهد. یک کارت برای امام زمان (عج ) مسجد جمکران،یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا (س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه.
قبل از عروسی بی بی اومده بود به خوابش! گفته بود: چرا دعوت شما رو رد کنیم ؟ چرا به عروسی شما نیایم ؟ کی بهتر از شما ؟ ببین همه آمدیم ، شما عزیز ما هستی😊
💐شهید مصطفی ردانی پور•.
🌴 ما بچههای مادر
پهلو شکسته ایم ...
•
•
|موزه سربازکوچک خط شکنان هشت سال دفاع مقدس کربلای شلمچه|
@mozeh_sarbaz_kochak