روی مزار شهید طهرانیمقدم نوشته: اینجا مزار کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.
خدا نزاشت حرف شهید روی زمین بمونه و حالا باید سر قبر اسرائیلیها بنویسن با موشکهای طهرانیمقدم نابود شد.
خدایا شکرت!
•
•
|موزه سربازکوچک خط شکنان هشت سال دفاع مقدس کربلای شلمچه|
@mozeh_sarbaz_kochak
.
💥عباس یک روز اومد و گفت مامان! پایین تر از مسجد یک لبنیاتی هست که فروشنده می خواد؛ من برم؟ من خندهام گرفت و گفتم عباس! تو بری فروشنده بشی؟ اونجا همش زن میره و میاد. گفت مامان من چی کار دارم؟ من سرم پایینه. گفتم خوب باشه برو. رفت و اومد و گفت مامان من از امروز می رم برای فروشندگی. نمی دونم ۷ ماه یا ۸ ماه یا یک سال بود که عباس اون جا فروشندگی میکرد. و همه شناختنش که چقدر سر به زیره. یک روز اومدم گفتم عباس! من همسایهتون هستم؛ من رو ببین. عباس گفت خب؛ گفتم ببین بابا؛ من همسایه پیرزنه هستم. عباس گفت من چی کار کنم؟ گفتم هیچی، خریدام رو بدم من برم.
دیگه تو محل پخش شده بود که تو اون مغازه یک پسر خوشگل و جوان هست. چشمهای عباس جوری بود که با رنگ لباس، رنگ چشمهاش تغییر میکرد. یه روز یه دختر جوانی رفته بود تا رنگ چشمهای عباس و چهرهش رو ببینه. میاد میبینه این سرش پایینه؛ میگه یک کیلو شیر میخوام. سرش رو بالا نمیآره. میگه خامه میخوام؛ میبینه نه، عباس نگاهش نمیکنه؛ هی خرید میکنه میبینه نه، عباس نگاه نمیکنه؛ عصبی میشه و دختره میگه خب سرت رو بیار بالا؛ چرا سرت رو نمیاری بالا؟
عباس میگه خانم! شما هرچی خواستی من برای شما آوردم؛ دیگه چی کار داری سرم رو بیارم بالا؟! میگه سرت رو بیار بالا؛ میگن چشمهای تو قشنگه، میخوام چشمای تو رو ببینم. خب می خوام صورتت رو ببینم. عباس عصبی میشه و میگه خریدتون آنقدر میشه و بذارید رو میز. خودش هم از مغازه میاد بیرون و میره با مغازه بغلی صحبت کردن. میایسته، دخترخانمه هم میبینه نمیاد بیرون، مجبور میشه پول رو بذاره و خریدهایی که نمیخواسته رو برداره بیاره. اومد برای ما تعریف کرد و آنقدر خندیدیم
به نقل از مادر شهید عباس آبیاری
Mashreghnews.ir
.
دوره راهنمایی بود. سمت بیمه از فرمانداری مستقیم میری جلو، ته کوچه، مدرسه راهنمایی بود.
سوار اتوبوس میشه که بیاد، یه دختر خانم میاد پیش عباس میشینه؛ هی میاد سمت عباس خودش رو نزدیک میکنه تا بشینه پیشش. عباسم هی میرفته سمت شیشه. میگه دیگه جا نبود. بعد دختره شمارش رو مینویسه و میذاره رو پای عباس. دستش رو میذاره روی پای عباس. عباس یهو عین برقگرفتهها داد میزنه و بلند میشه میگه آقای راننده نگهدار. راننده میگه چی شده این طوری داد میزنه؟ وسط خیابون میزنه روی ترمز. میگه میخوام پیاده شم. راننده هم چند تا حرف بهش میزنه که چرا داد زدی؟ بدو بدو اومد خونه؛ دویدنش خیلی قوی بود. به دو اومد خونه. دیدم داره نفس نفس میزنه.
اومد خونه نشست و بهش آب دادم خورد. گفتم چیشده عباس؟ چرا این طوری شدی؟ صورتش عین لبو شده بود.🥲
👤به نقل از مادر شهید عباس آبیاری
محدثه نیشابوری
Mashreghnews.ir
.
🎊می خواست برای عروسیش کارت دعوت💌 بنویسه اول رفته بود سراغ اهل بیت
یک کارت نوشته بود برای امام رضا (ع) مشهد. یک کارت برای امام زمان (عج ) مسجد جمکران،یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا (س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه.
قبل از عروسی بی بی اومده بود به خوابش! گفته بود: چرا دعوت شما رو رد کنیم ؟ چرا به عروسی شما نیایم ؟ کی بهتر از شما ؟ ببین همه آمدیم ، شما عزیز ما هستی😊
💐شهید مصطفی ردانی پور•.
🌴 ما بچههای مادر
پهلو شکسته ایم ...
•
•
|موزه سربازکوچک خط شکنان هشت سال دفاع مقدس کربلای شلمچه|
@mozeh_sarbaz_kochak
Mehdi Rasouli - Fateme Madarme.mp3
3.36M
-فاطمه مادرمه ..
#فاطمیه🕊🏴
•
•
|موزه سربازکوچک خط شکنان هشت سال دفاع مقدس کربلای شلمچه|
@mozeh_sarbaz_kochak
اینکه یه دختر توی محوطه دانشگاه علوم تحقیقات لخت شد مثل بمب تو اخبار ترکید
ولی آیا کسی فهمید علوم تحقیقات همین چند روز پیش یه دانشجو شهیده داشت؟ #سیده_عمرو دانشجو دکتری رشته روانشناسی دانشگاه علوم تحقیقات
•
•
|موزه سربازکوچک خط شکنان هشت سال دفاع مقدس کربلای شلمچه|
@mozeh_sarbaz_kochak
🌺 گاهی یڪ حـدیث یا جـمله ی قشنـگ ڪه پیدا می ڪرد ، با ماژیڪ می نوشت روی ڪاغذ و میـزد به دیـوار...
🌺 بعد در موردش با هم حـرف میزدیم و هر چه ازش فهمیـده بودیم می گفتیـم,این جمله هم می ماند روی دیـوار و توی ذهنمـان...
#شهید_مهدی_زین_الدین🕊
علوم بی پایان امام علی (علیه السلام )
سوگند به خدا!اگر بخواهم می توانم هر کدام شما را از آغاز وپایان کارش ،واز تمام شون زندگی؛آگاه سازم،اما از آن می ترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا (صلی سلام )کافر شوید .آگاه باشيد!که من این اسرار گرانبها را یاران رازدارو مورد اطمینان خود می سپارم. سوگند به خدایی که محمد( صلی الله علیه السلام )را به حق برا نگیخت،واو را برگزید. جز به را ستی سخن نگویم. پیامبر اسلام( صلی الله علیه السلام )همه اطلاعات را من سپرده است،واز محل هلاکت آن کس که هلا ک می شود،وجای نجات کسی که نجات می یابد،وپایان این حکومت،همه را به من خبر داده ومرا آگاهاند ه است. هیچ حادثه ای بر من نگذشت،جز آن که در گوشم نجوا کرد،ومرا مطلع ساخت.
۳.ویژگی های امام علی (علیه السلام )
ای مردم!سوگند به خدا من شما را به هیچ طا عتی وادار نمی کنم مگر آن که پیش از آن،خود عمل کرده ام و از معصیتی شما را باز نمی دارم،جز آن که پيش از آن ترک گفته ام. ترجمه خطبه نهجالبلاغه ۱۷۶
موزه سرباز کوچک