- مُضطَر .
- اون لَحظـِه که نِگـاه ِ سَربهزیرِش بِهـِت میوفته و لَبخَنـد میزَنِه ، هـِزاران بار تَقدیـم ِتـُ
- تـُو منو کِنار ِپِسـَر ِ
مورد ِعَلاقـَهم که ببینی
متوجـِه میشی واقعَاً
لوسـَم ؛
پیش ِبقیهی ِ
پِسـَرا ، اَصغـَر مِکانیکـَم
قَشَنـگ :)🫀.
[ از جمله قَشَنگیجات ]
- سَرگَشتِهی ِمَحضیم ، در این وادی ِحِیرَت . .
عاقِلتَر از آنیم ، که دیوانِه نباشیم ؛