🏴امام رضا علیه السلام
🔹الکافي عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ: سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: « الم * أَ حَسِبَ اَلنّٰاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّٰا وَ هُمْ لاٰ يُفْتَنُونَ » ثُمَّ قَالَ لِي: مَا اَلْفِتْنَةُ؟ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ اَلَّذِي عِنْدَنَا: اَلْفِتْنَةُ فِي اَلدِّينِ فَقَالَ: يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ اَلذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ يُخْلَصُــونَ كَمَا يُخْلَــــصُ اَلذَّهَبُ
🔸الكافى ـ به نقل از مُعمَّر بن خلّاد ـ : از ابو الحسن عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد : «الف، لام، ميم! آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند : «ايمان آورديم» ، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟» . سپس به من فرمود : «آزمايش چيست؟» . گفتم : فدايت شوم ! نزد ما آزمايشِ در دين است . فرمود : «مردم ، گداخته مى شوند ، چنان كه طلا [در بوته] گداخته مى شود» . سپس فرمود : «تصفيه مى شوند ، چنان كه طلا تصفيه مى شود»
📗الکافي ج۱ ص۳۷۰
#نشر_خوبی_ها
#هشتگ_منبر
⭐️عن أُمِّ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيَّةِ عَنْ الامام الصادق (عليه السلام)
قَالَتْ قَالَ لِي يَا أُمَّ سَعِيدٍ تَزُورِينَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ قَالَتْ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ لِي زُورِيهِ فَإِنَّ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ وَاجِبَةٌ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ
📚 كامل الزيارات،، ص: 122
#وفاء_للثقلين
#وفاء_للحسين
#نشر_خوبی_ها
#هشتگ_منبر
روضه شهادت امام رضا علیه السلام
خاک حجره مثل خاک کربلا سوزان نبود
لااقل تا لحظه ی آخر تنت عریان نبود
مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای!
آقا چرا عبا به سرخود کشیده ای !؟
با درد کهنه ای به نظرراه می روی !؟
مانند مادرت چقدر راه می روی !
خون ِجگربه سینه به اجبار می دهی
راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی
اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟
درکوچه های طوس زمین می خوری چرا ؟
با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده
خاک لباس های خودت را تکان بده
*نمی دونم با این بیت دل شما كجا میره، نمی دونم شما الان ذهنتون كجا میره، یكی مدینه میره، یكی گودال میره، یكی میره پهلو عمه جانش زینب، یكی میره مجلس ِ شام، نمی دونم حقش رو ادا می كنی یانه؟*
مقداری از عبای شما پاره شد، ولی...
نیزه نزد کسی به تو ازکینه علی
اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت
فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت
اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت
چشمی به سمت مقنعه خواهرت نرفت
ای حسین....
*فردا مردم نیشابور خیلی با احترام آقا رو تشییع می كنند،آقا بمیرم برات امام رضا، آقا جان شما رو كفن كردن، رو تابوت شما گل ریختن، با احترام بردن، لایوم كیومك یا اباعبدالله، آقا نبودی جدت حسین رو غروب عاشورا، اسباشون رو نعل تازه زدن، بر بدن حسین تاختند، نبودی ببینی غروب عاشورا جلوی زن و بچه اش، لباساش رو كندن، آقا نبودی ببینی شمر نامرد نشسته بود رو سینه ی حسین، خانم زینب بالای گودال ایستاده، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،حسین...*
ای تشنه لب حسین جان
ای بی كفن حسین جان
#نشر_خوبی_ها
#روضه
▪️یکی از یاران امام مجتبی علیه السلام نقل میکند:
وقتى امام مجتبی عليه السّلام در مدائن (توسط عدهای از معترضان) مجروح شدند خدمت آن حضرت رسيدم...
حضرت فرمودند:
به خدا سوگند كه معاويه براى من بهتر از اين مردم است!
خیال میکنند كه شيعه من هستند.
و حال آنكه كمر به قتل من بسته و بارم را به غارت و مالم را به تاراج بردند...
به خدا اگر با معاويه جنگ كنم همينها مرا دست بسته تحويل او خواهند داد!
👈🏻 روزی پدرم امیرالمومنین علیه السلام به من فرمود: ...
🔻در حکومت معاویه حق مندرس میشود
🔻و باطل آشکار میگردد
🔻و صالحان لعن میشوند
🔻و هر كه در راه حق با او دشمنى ورزد، كشته مىشود
🔻و هرکه در راه باطل ولايت او را بپذیرد، صاحب قدرت میشود.
👈🏻 و این گونه خواهد بود تا اینکه
خداوند مردی [حضرت مهدی علیه السلام] را در آخرالزمان و در دوران سختی و ناآگاهی مردم برانگیزد...
🔸در دوران او کافری باقی نخواهد ماند مگر اینکه به او ایمان بیاورد
🔹و بدکاری نخواهد بود مگر اینکه صالح و درستکار خواهد شد
🔸در حکومت او حتی درندگان رام و بیآزار میشوند،
🔹زمين، گياهانش را بيرون مىدهد
🔸و آسمان، بركتش را فرو مىفرستد
🔹و گنجهاى نهان برايش پديدار مىشوند.
🔸او شرق و غرب عالم را چهل سال (کنایه از سالهای طولانی) در اختيار خواهد داشت.
🍀 خوشا به حال كسى كه روزگار او را دريابد و سخن او را بشنود!
📚 الاحتجاج، ج2،
#نشر_خوبی_ها
#هشتگ_منبر
▪️امام صادق علیه السلام در توصیف یاران حضرت مهدی عجل الله فرجه فرمود:
رِجَالٌ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِيدِ ِ لَا يَشُوبُهَا شَكٌّ فِي ذَاتِ اللَّهِ أَشَدُّ مِنَ الْحَجَر ... كَأَنَّ قُلُوبَهُمُ الْقَنَادِيلُ.
💬 آنها کسانی هستند که دل هایشان مثل پاره های آهن، محکم است. ذره ای شک درباره خدا به دل هایشان راه ندارد.
از سنگ، سرسختتر و استوارترند... انگار دلهایشان مشعلی از نور است.
📚بحارالانوار، ج52، ص307.
#حدیث_گرافی
#نشر_خوبی_ها
#هشتگ_منبر
شهید سید مرتضی آوینی:
حیات قلب در گریه است
و آن « قتیلالعبرات » کُشته شد
تــــا
مـــا
بِگِرییم . . .
#نشر_خوبی_ها
#تاریخ_شفاهی
#جهاد_با_طعم_مستند
11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 تدابیر امام هشتم برای مقابله با مکر و حیله مامون عباسی
🔸گوشهای از زندگی سیاسی-مبارزاتی امام رضا علیه السلام در کلام رهبر انقلاب اسلامی
📚 برگرفته از کتاب انسان ۲۵۰ ساله
#نشر_خوبی_ها
#جهاد_با_طعم_مستند
🏴 شهادت امام رضا علیه السلام تسلیت باد.
✅ از شهدا الگو بگیریم و شهدا را فراموش نکنیم.
🌺 شهید عباسعلی فتاحی
⬅️شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟
عباسعلی گفت: امام گفته.
مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه.
خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته.
اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست.
گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود…
پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن..
حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره…
تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند
گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد.
گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده!
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید…
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه…
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…
جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند.
گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین!
گفتن مادر بیخیال. نمیشه…
مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم.
گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین.
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟
گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند.
مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید.
و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد
شادی روح پاک شهدا صلوات
#نشر_خوبی_ها
#جهاد_با_طعم_مستند
#تاریخ_شفاهی