«مردم» و «اقلیت محض» در کوفه.
آقای حر بن یزید ریاحی، با یک لشکر مجهز، میرسد به سپاه امام. سلام و علیک میکند و بعد یک سوال میپرسد. میپرسد آقای حسین بن علی، شما چرا آمدهاید این طرف؟ این همه راه را از مدینه به مکه و بعدش از مکه تا اینجا که نزدیکیهای کوفه است چرا آمدهاید؟
امام ممکن بود برای مبارزه با یزید، به هر شهری سفر کند، چرا مقصدش کوفه شده بود؟
سوال حر یک سوال حقیقی بود، سوالی برای فهمیدن واقعیت.
عجیب اما اینجاست که حر خبر از یک اتفاق مهم در شهر کوفه نداشت. در طول حدود یک ماه گذشته، ۱۲ هزار نفر از مردم شهر برای اباعبدالله نامه نوشته بودند، دعوتنامه فرستاده بودند، درخواست کتبی نوشته بودند که فرزند رسول خدا، منت بر سر ما بگذار و به کوفه بیا.
امام دستور داد شتری را که بستههای بیشمار نامهها رویش بود، آوردند و نامهها را نشان حر داد. ۱۲ هزار نامه را جلو حر گذاشت. امام گفت به خاطر اینها من آمدهام.
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
«مردم» و «اقلیت محض» در کوفه.
(ادامه ...)
رسانههای بنیامیه، در طول هفتههای گذشته، طوری فضای فرهنگی سیاسی شهر را سامان داده بودند، که هیچ کس دیگر حرفی از نامههایی که نوشته بود به میان نمیآورد. بخشی از پروژه رسانهای بنیامیه این بود که مردم باید مساله نامهها را فراموش کنند.
حر، شخصیت کمی نبود، آدم گوشهگیری نبود، فرمانده ارشد نظامی بود و یکی از چهرههای شاخص شهر، با این حال، حر خبر نداشت که بعضی از همسایههایش برای امام نامه نوشتهاند.
۱۲ هزار نفر آدم بودند که در کوچه و بازار و مسجد و مکتب شهر کوفه بین باقی مردم راه میرفتند اما هیچ کدام به روی خودشان نمیآوردند که نامهای در کار بوده و پیامی به امام دادهاند.
رسانههای بنیامیه طوری «ما بیشماریم» را در ذهن اهالی کوفه فرو کرده بودند که همه نامهنویسها تصور میکردند در شهر تک افتادهاند. به نظرشان میآمده کسی شبیهشان در شهر نیست.
رسانههای بنیامیه طوری جو شهر را در دست گرفته بودند که همه فکر میکردند «مردم» همه با یزید هستند و یک «اقلیت محض» برای امام دعوتنامه فرستادهاند.
یک لحظه تصور کنید، اگر یک روز در کوفه، قرار میشد سر ساعت مشخصی، تمام آنها که پای نامهای برای امام را امضا کردهاند با پیشانیبندی مثلا سرخ بیرون بیایند، شهر چطور میشد؟ شهر یکباره رنگ سرخ به خودش میگرفت. یکباره معلوم میشد «مردم» همه انگار در جبههای همسو با امام هستند.
من یقین دارم اگر حادثهای یا موقعیتی وحدتبخش در کوفه رقم میخورد و فرصت ابراز نظر بین یاران امام پیش میآمد، همه ایستگاههای مترو کوفه پر میشد از بچه مذهبیها و خیابانهای شهر پر میشد از راهپیماییکنندههایی حزباللهی. خود مردم هم البته حتما تعجب میکردند که ما تا امروز کجای شهر بودیم.
۱۲ هزار نفر عدد کمی نیست، اینها سلیقههایی متفاوت داشتند، گاهی حتی رویکردهای سیاسی و سویههای مذهبیشان هم عین هم نبود اما کلمه مشترکشان «امام» بود. رسانههای بنیامیه همین کلمه مشترک را پنهان کرده بودند، نقطه وحدت را هدف گرفته بودند و توجهها را به هزار چیز دیگر پرت کرده بودند.
رسانهها گاهی تلاش میکنند ما ته دلمان خالی شود، حس کنیم تنهاییم، خیال کنیم کسی شبیه ما نیست، فکر ما طرفدار ندارد، و در عوض، روبهروی ما پر است از انبوه آدمهای شبیه هم و متحد.
تاریخ نشان داده رسانهها قدم به قدم کار میکنند: اول هزاران نفر را که رویایی یکسان داشتند، تنها جلوه میدهند، بعد جبهه روبهرویشان را پر تعداد جلوه میدهند، بعدتر همه آن جمعیت همرویا را جذب آن اتحاد خیالی و جمعیت غیر واقعی میکنند و در نهایت جمعیتی واقعی درست شده را علیه همان رویای اولیه به خیابانها میآورد.
جمعیتی که بسیاری از آدمهایش رویایی مشترک در سر داشتهاند و حالا بیآنکه یارهای قدیمی خودشان را بشناسند، علیه همان رویا صف کشیدهاند. آدمهایی که از ترس تنها شدن و در اقلیت بودن، به جبهه دشمن پناهنده شدهاند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
«مردم» و «اقلیت محض» در کوفه.m4a
24.37M
این صوت شب پنجم محرم ۱۴۰۳ است.
اینجا درباره یک عملیات رسانهای صحبت کردم که جمعیت انبوه اهل ایمان را، اندک و ضعیف نشان میدهد.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
بایکوت رسانهای امام
تصور کنید قرار است جایی سخنرانی کنید و چیزی را ارائه بدهید. تصور کنید یک سالن بزرگ آماده شده با هزار صندلی. سالن پر است و بعضیها در گوشه و اطراف ایستادهاند.
شما دست بلند میکنید و بعد با انگشت اشاره سه تا ضربه آرام به میکروفن میزنید، صدای بمتر و پر قدرتتر سمت خودتان برمیگردد.
حرفی که آماده کردهاید حاصل سالها زحمت شماست. قرار است در زمانی کوتاه، یک دستاورد مهم را به آدمهای توی سالن ارائه بدهید.
نقطه شروع صحبت را توی ذهنتان مرور میکنید، سرتان را کمی از میکروفن کنار میکشید و گلو صاف میکنید، لبخند میزنید و میگویید: بسم الله الرحمن الرحیم.
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
بایکوت رسانهای امام
(ادامه ...)
سالن انگار منتظر همین شروع بوده، انگار کسی توی گوش آدمهایش آرام گفته باشد: سه، دو، یک، حالا. همه با هم شما را هو میکنند. شما یک صدای هوی کشیده میشنوید که همه فضای سالن را پر کرده، میخواهید چیزی بگویید، صدای بلندگوها به صدای آدمها غالب نمیشود. هوی کشیده آدمها تمام نمیشود. بالا و پایین میشود، حس میکنید آدمها با دهانهایی که به خنده باز شده دارند شما را هو میکنند. هزار نفر با هم. هزار صدا که روی هم جمع شده.
هزار نفر جمع شدهاند توی سالن تا حرف شما از رسانهای که در دست دارید، به گوش هیچ کس نرسد. این یک جور مبارزه رسانهای است. تلاشی برای خاموش کردن رسانه حریف. جنگی برای ترویج نشنیدن. پارازیتهایی برای خنثی کردن عملیاتهای رسانهای موفق.
حالا جمعیت هزار نفری توی سالن را در ذهنتان بیشتر کنید. دو هزار نفر. پنج هزار نفر. ده هزار نفر. بیست هزار نفر. سیهزار نفر اگر با هم سر و صدا راه بیاندازند، اگر کسی را هو کنند، اگر حتی ساکت باشند و فقط پا بر زمین بکوبند، چه حجمی از صدا درست خواهد شد؟ چقدر صدای رسانه ما شنیده نخواهد شد؟
در کربلا، سیهزار نفر آدم، در روز عاشورا، امام زمانشان را هو کردند. سر و صدا راه انداختند و هیاهو کردند. اباعبدالله روی اسب بود، فاصلهاش تا سپاه عمرسعد زیاد نبود، شمشیرش در قلاف بود و میخواست با مردم کوفه حرف بزند. چند جمله اول را که گفت، یکباره همه دشت پر شد از پارازیتهایی که آدمهای سپاه عمرسعد میفرستادند. صدای امام بین هیاهوی لشکر عمر سعد گم شد.
تیمهای رسانهای گاهی اوقات به جای عملیات رسانهای، میروند سراغ عملیاتهای ضد رسانهای. گاهی اوقات که در نقطه ضعف قرار میگیرند، شروع میکنند به هو کردن، مسخره کردن، کفزدنهای بیمورد، تکبیر فرستادنهای الکی، صلواتگوییهایی بیجا و حتی شعار دادنهایی پوچ.
برنامهریزهای رسانهای لشکر عمر سعد میدانستند، حرف امام را باید بایکوت کنند، باید رسانههای امام را ببندند و دسترسیهای امام را به رسانهها محدود کنند.
امام البته عملیات رسانهای را نباخت. حرفش را قطع نکرد. وسط آن هیاهوها ته دلش خالی نشد. مردم را نفرین کرد. توبیخشان کرد و بعد حرفش را ادامه داد.
کمکم همه آن هیاهو کنندهها از رو رفتند، فرستندههای پارازیتشان را خاموش کردند، بغل دستیهایشان را آرام کردند و حرفهای امام را شنیدند. حرفهای امام اما تاثیری رویشان نداشت. اینها خیلی قبلتر از اینها خودشان را به رسانههای بنیامیه فروخته بودند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
بایکوت رسانهای امام.mp3
26.73M
این صوت شب ششم محرم ۱۴۰۳ است.
شما باورتان میشود کسانی باشند که امام زمانشان را هو کنند؟
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
سکان جنگ رسانهای به دست امام
از شرکتهای بزرگ تا موسسههای خانگی و از احزاب خرده پا تا رییسجمهورها همه برای خودشان یک شعار دارند. با شعارشان خودشان را معرفی میکنند، با شعارشان جهتگیریهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسیشان را نشان میدهند و با شعارشان در ذهنها میمانند.
امام حسین در کربلا برای سپاهش یک شعار انتخاب کرده بود. شعاری که ساده بود، کوتاه بود و معنایش واضح و دقیق و نقطهزن بود.
شعار اباعبدالله این دو کلمه بود: «یا محمد»
روی پرچمهای سپاه اباعبدالله این شعار نوشته شده بود، هویت جمعی سپاه به این شعار بود، فریاد مشترک رزمندههای جبهه امام همین شعار بود.
انتخاب شعار و نمایشش روبهروی دشمن، یک کنش رسانهای از سمت اباعبدالله بود.
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
سکان جنگ رسانهای به دست امام
(ادامه ...)
بگذارید صحنه را یک بار باز طراحی کنیم:
۳۰ هزار نفر آدم یک جا جمع شدهاند و رسانههای بنیامیه توی گوششان خواندهاند که حسین بن علی از دین جدش خارج شده، کافر شده، دیگر مسلمان نیست. آدمهای لشکر عمر سعد آمدهاند تا برای رضای خدا پ به امید یاری پیامبر با اباعبدالله بجنگند. حالا روبهرویشان پرچمهایی بلند شده که اسم پیغمبر را نشان میدهد، شعار یکدست مردم دور و بر اباعبدالله، «یا محمد» است. تکیه جمعیتی که قرار است به جنگشان بروند بر رسول خداست.
انتخاب شعار امام، پاتکی بود به حمله رسانهای حزب بنیامیه.
عملیات بعدی اباعبدالله ساخت کلیدواژههایی ماندگار بود که تا همیشه تاریخ از ذهن بشریت پاک نمیشود. عبارت را ببینید: «هیهات منا الذله». ما و ذلت، هرگز یکجا جمع نمیشویم.
به کلمه «ما» فکر کنید. ما، یعنی چه کسانی؟ این کلمه را کسی دارد میگوید که یکی از پنجتن است، نوه پیغمبر است، عضوی از خانواده وحی است. ما یعنی اهل بیت. اهل بیت هرگز ذلیل نمیشوند. همین یک کلمه خودش یک تیر قوی بود: ما اهل بیت هستیم.
به جمله «ما ذلیل نیستیم» توجه کنید. در جنگ، در یک تقابل، در جایی که دو گروه با هم درگیر هستند، وقتی یک طرف میگوید ما ذلیل نیستیم، معنای حاشیهایش این است که طرف مقابل ما ذلیل است.
در کربلا کسی میگوید ذلیل نیست که اگر تصویر هوایی روز نبردش را ببینیم، خودش و سپاهش، یک نقطه هستند درباره یک دریا، هفتاد و دو نفر در برابر سی هزار نفر. کسی میگوید ما ذلیل نیستیم که تقریبا محاصره نظامی شده و نسبت به آب و آذوقه تحریم است.
اباعبدالله میگوید، ذلت هیچ وقت سایهاش بر سر ما نمیافتد. این یک حمله رسانهای است. آدمی که ذلیل نیست، اعتماد به نفس دارد، امید دارد، برنامه دارد و سلحشور و جنگاور است. این لشکر عمر سعد را میترساند.
یک عملیات دیگر امام در روز عاشورا، رجز خوانی بود. در جنگهای تنبهتن، رزمندهها در برابر حریف رجز میخواندند. رجزها مانیفستهایی بودند که رزمندهها در جنگ ارائه میدادند.
اباعبدالله یک رجز معروف دارد که همه شنیدهاید: «الموت اولی من رکوب العار / و العار و اولی من دخول النار». یعنی مرگ برای من از پذیرش ذلت راحتتر است و البته که زیر بار ذلت رفتن از به جهنم افتادن بهتر است. وقتی یک طرف جنگ میگوید من ذلیل نیستم و مرگ را میپذیرم، معنایش این است که شماهایی که برای زنده ماندن دست و پا میزنید، همه ذلیل هستید. و حتی کاش ذلیل بودید، شما همه از ترس ذلت، خودتان را جهنم انداختهاید.
مرزبندی در رجز امام معلوم است. یک طرف میدان شهیدی است که از مرگ نمیترسد، طرف دیگر ذلیلی است که خودش را به جهنم انداخته. این دو گانهای است که اباعبدالله درست میکند. رسانهاش کجاست، رجزهایی که با هر حمله به خط عمرسعد میخواند.
اباعبدالله در کربلا بیتوجه به قدرت رسانهها نبود، ارزش رسانهها را میدانست و حتی در سختترین لحظههای جنگ، کنش رسانهایش را رها نکرد.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
سکان جنگ رسانهای به دست امام.mp3
24.52M
این صوت شب هفتم محرم ۱۴۰۳ است.
امام در صحنه عاشورا منفعل نیست، نه از جهت نظامی و نه از جهت رسانهای.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
کربلای امروز در غزه است، ما اهل کربلاییم؟.mp3
25.03M
این صوت شب دهم محرم ۱۴۰۳ است.
همزمان با این روزهای ما، سختترین جنگ ممکن در غزه در جریان است.
همه عملیاتهای رسانهای که بنی امیه علیه اباعبدالله داشتند را امروز اسرائیل علیه اهالی فلسطین به کار بسته.
امروز غزه، امتداد کربلاست.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
صدها اینفلوئنسر، در زمین رسانهای امام
امام حسین از مدینه که بیرون آمد، چرا به سمت مکه رفت؟ هزار انتخاب دیگر پیش پای امام بود. اباعبدالله میتوانست بیاید سمت ایران و از مرکز خلافت یزید دور بشود. میتوانست برود سمت شمال آفریقا، چرا مکه را انتخاب کرد.
راستش را بخواهید، روی کاغذ خطرناکترین انتخاب، مکه است. فکرش را بکنید، امام حسین از دست نیروهای حکومتی یزید فرار میکند و میرود جایی که قطعا زیر ذرهبین یزید است. جایی که تویش راهی برای مخفی شدن نیست.
حتما این طور نیست که امام از مدینه بیاید بیرون و بگوید خب، حالا چه کار کنیم، بیایید از فرصت استفاده کنیم و برویم یک حجی به جا بیاوریم.
زمان و مکان را به شکلی دقیق انتخاب میکند، امام میداند حج، فرصت جمع شدن مسلمانهاست، بزرگترین رویداد مسلمانان جهان است و بهترین جا برای انتشار پیام امام. حج یک فرصت رسانهای است برای امام.
اباعبدالله دو عملیات رسانهای جدی در حج انجام میدهد:
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
صدها اینفلوئنسر، در زمین رسانهای امام
(ادامه ...)
یک. در سرزمین منا، که برای حدود دو روز همه حاجیها در مکانی محدود دور هم جمع میشوند، یک نشست خبری بر پا میکند. نشستی که آدمهایش گزینش شدهاند.
حضرت ۲۰۰ نفر از صحابه پیغمبر را که در حج هستند دعوت میکند. این ۲۰۰ نفر همه خودشان به چشم، پیغمبر را دیدهاند و طبیعتا حسین بن علی را میشناسند و توجه پیامبر را به اباعبدالله به یاد دارند. این ۲۰۰ نفر از محترمترین آدمهای دوران خودشان هستند. اینها در بین مسلمانها جایگاه ویژهای دارند. ۸۰۰ نفر دیگر را هم امام دعوت میکند، ۸۰۰ نفری که در شهر و قبیله خودشان چهره هستند و حرفشان اعتبار دارد و آدم بزرگی به حساب میآیند.
در منا، جلسهای تشکیل میشود با ۱۰۰۰ نفر آدم ویژه. خود این اتفاق توی چشم است، همه میبینندش، دربارهاش حرف میزنند و دنبال فهمیدن ماجرایی هستند که در آنجا رخ میدهد.
امام توی جلسه خودشان را معرفی میکنند، مساله مخالفت با یزید را مطرح میکنند، هدفشان از قیام را میگویند، به همه حاضرین اعلام خطر میکنند و هشدار میدهند که دین پیغمبر در خطر است.
امام با طراحی یک جلسه ویژه، صدایش را به گوشه گوشه سرزمین پهناور اسلامی رساند.
این آدمها وقتی برمیگردند، وقتی به شهر و محلهشان میرسند، وقتی از خاطرات سفر تعریف میکنند، حتما حرفهای امام را به اطرافیانشان میرسانند، از این جلسه میگویند و دغدغههای امام را توضیح میدهند.
دو. امام در ایام حج اتفاقی را رقم میزنند که توجه همه دوربینها و رسانهها را به خودش جلب میکند.
حج آدابی دارد، زمانبندی و ترتیبی دارد.امام در میانههای موسم حج، بعد از انجام عمره، اعمال حج واجب را انجام نمیدهند و بارشان را جمع میکنند و کاروان را راه میاندازند و از مراسم خارج میشوند.
این اتفاق بیسابقه بوده و کسی انتظارش را نداشته، برای همین همه دربارهاش حرف میزنند. این اتفاق تبدیل میشود به خبر یک روزنامهها و مساله اول حاجیان.
امام رفتنشان را همراه میکنند با یک جمله: امر به معروف و احیای دین پیغمبر. همه حاجیهای سال ۶۰ هجری، فهمیدند که این حج، مثل سالهای گذشته نبوده، همه فهمیدند در حج آن سال، حسین بن علی، محور همه چیز بوده.
امام در حج سال ۶۰ هجری صدها اینفلوئنسر کوچک و بزرگ را با انگیزه و هدف قیامش آشنا کرد. اینفلوئنسرهایی که بعدها پژواک صدای قیام امام شدند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
یک نمایش میدانی علیه حضرت عباس
در کربلا یک بار اتاق فکر سپاه عمر سعد به ایدهای رسید که نتیجهاش شرمندگی عباس شد.
ایده، اجرای یک نمایش میدانی بود در روز تاسوعا. نمایشی که هدفش شکستن اعتبار اباالفضل بود و رقم زدن رگههایی از نگرانی در دل سپاه امام.
روز تاسوعا، همه ۳۰ هزار نفری که قرار بود با امام بجنگند، به کربلا رسیده بودند. صفبندیها انجام شده بود، میدان حالت جنگی به خودش گرفته بود و چشمها همه به تحرکات میدانی حریف بود.
امام اصحاب را توی خیمهای جمع کرده بودند، چند نفری بیرون مراقب اوضاع بودند و باقی همه در خیمه فرماندهی مشغول گفتگو با امام.
توی لشکر عمرسعد هم همه چیز طبق نظام جنگی بود. در تقسیم کاری که عمر سعد انجام داده بود، شمر فرمانده جناح چپ لشکر شده بود. شمر را تقریبا همه میشناختند. چهره آشنایی برای اهل کوفه بود و سمت فرماندهی که در میدان داشت او را باز برای همه مطرحتر کرده بود.
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
یک نمایش میدانی علیه حضرت عباس
(ادامه)
حالا شما لشکر صف کشیده کوفه را تصور کنید که یکباره کسی آرام آرام از دلش جدا میشود و میرود سمت خیمههای امام. همه لشکر کوفه چشم میشوند و مرد سوار بر اسب را نگاه میکنند. شمر تا نزدیکیهای خیمه میرسد، تا جایی که جلوتر از آن را تیم حفاظتی امام اجازه نمیدهند.
نمایش شروع شده. شمر فریاد میزند. طوری که صدایش تا عمق اتاق عملیات امام میرسد. توی سناریو برای شمر نوشتهاند که باید صدایش دشت را پر کند، مهم است که جملههایی که میگوید را همه بشنوند. هم خودیها بشنوند و هم غیر خودیها.
شمر میگوید: «دنبال خواهرزادههایم آمدهام، فامیلهایم را کار دارم.»
شمر چه ه محبوبی در میان اهل کوفه نیست، چهره معتدلی هم نیست. شمر خبیث است و این را تقریبا همه میدانند. یک تبهکار سرشناس که از قضا فرمانده لشکر دشمن هم هست آمده و دنبال فامیلهایش در میان سپاه امام است.
توی خیمه فرماندهی سکوت میشود.
نمایش به نقطه اوجش رسیده و شمر مهمترین دیالوگش را گفته: «این بنو اختنا».
در روایتها داریم که اینجا حضرت عباس سرش پیش برادر خم شد، شاید سختترین لحظهها، همین لحظههایی بود که نسبتی میان عباس و شمر بر قرار میشد. عباس ساکت بود، توی خیمه همه ساکت بودند. اباعبدالله گره سکوت را باز کردند: «جوابش را بدهید با اینکه آدم فاسقی است.»
بعد از این عرصه عرصه خروش اباالفضل است. امان نامه را برمیگرداند و شمر را توبیخ میکند که فکر کرده زندگی بی اباعبدالله برای او بیشتر از مرگ با اباعبدالله میارزد.
برای شمر، همان سر خم کردن و شرمندگی عباس در برابر اباعبدالله برد حساب میشد. شمر کارش را کرده بود، تیر نمایش میدانیاش به هدف خورده بود و جان عباس را خراش داده بود.
شخصیت اباالفضل العباس آن قدر در ماجرای کربلا تاثیرگذار است که دشمن برای ترور شخصیتش، نقشهای ویژه و عملیاتی خاص طراحی میکند. همه رسانههایش را به میدان میآورد و با نمایشی منحصر به فرد، عباس را هدف میگیرد.
این نقطه اوج کار یک نیروی جبهه حق است، جایی که آن قدر برای دشمن هزینهساز میشود که ترور فیزیکی یا ترور شخصیتش در دستور کار سرویسهای نظامی و رسانهای دشمن قرار میگیرد.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
یک نمایش میدانی علیه حضرت عباس.mp3
23.63M
این صوت شب تاسوعای محرم ۱۴۰۳ است.
این چند دقیقه روایت یکی از سختترین لحظات برای حضرت عباس است.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
توی تحریریه قرار شد من برای مجله مدام، روایتی بنویسم از فراز و فرود کتابها در زندگیام.
ایده برای دو هفته گوشه ذهنم بود و بعد توی دو روز نوشتمش. نسخه اولیه را فرستادم و نفس راحت کشیدم.
چند روز بعد، متن را دوباره خواندم و اصلاحاتی تویش انجام دادم و بعد دوباره فرستادمش توی گروه. فردایش خانم طاهری متن را برایم پسفرستاد و گفت باید باز هم بازنویسیاش بکنم.
خانم طاهری شاگرد من بوده، بعدتر توی مدرسه نویسندگی مبنا استادیار شد و حالا دبیر تحریریه مجله مدام است. متنم خوب بود، اما فایل را که باز کردم، دیدم سرتاسرش را کامنت گذاشته، نکته گفته، نقد کرده و پیشنهاد داده.
تقریبا ۸۰ درصد نقدهایی که خانم طاهری روی متنم نوشته بود را اعمال کردم و نتیجه چیزی شد که حالا توی مجله چاپ شده.
توی کار معلمی، یک نقطه طلایی هست، یک جایی هست که شاگردها از معلمها جلو میزنند. لحظه پیروزی معلمها همانجاست. من موفق شده بودم، در نقطه طلایی زندگیام بودم، چون نقد درست و جانانهای را از دبیر تحریریه مجلهای میگرفتم که خودم مدیر مسئولش بودم.
حالا خیالم راحت است. خانم طاهری که بالای سر کار است، متنها تمیز و درست به مجله میرسند.
خانم طاهری یکی از آنهاست که حالا هر جا باشد، دور و برش آباد میشود. من توی مبنا باز هم از این دوستان دارم.
.
پ.ن: مدام نتیجه خون دلهای چند سال من است. مدام را تهیه کنید، بخوانید و طعم خوب ادبیات خوب را بچشید.
پ.ن: صفحه مدام را دنبال کنید، خبرهای مدام شما را خوشحال خواهد کرد.
https://eitaa.com/modaam_magazine
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
کربلای امروز در غزه است، ما اهل کربلاییم؟.mp3
25.03M
این صوت شب عاشورای محرم ۱۴۰۳ است.
شاید بهترین وقت برای صحبت از غزه، همین روزها باشد، همین روزها که ما داریم در دنیایی پر از عمر سعد و شمر زندگی میکنیم.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
تولد یک معجزه رسانهای در کربلا.mp3
23.97M
این صوت شب یازدهم محرم ۱۴۰۳ است.
بعد از عاشورا، سر مبارک اباعبدالله و تلاوت های قرآنش، رسانهای معجزهگون بودند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
زینب، پرچمدار رسانه در عاشورا است..mp3
26.82M
این صوت شب دوازدهم محرم ۱۴۰۳ است.
معروف است که کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود. این جمله درستی است.
زینب رسانهدار مقتدر عاشورا بود در روزهای بعد از شهادت اباعبدالله.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
چه میشد اگر، اندیشه یزید اندیشه حاکم میشد؟.mp3
31.51M
ماجرای کربلا را اینبار این طوری ببینید: چه میشد اگر...
یک. چه میشد اگر، اندیشه یزید اندیشه حاکم میشد؟
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
چه میشد اگر، مردم کوفه عهد نمیشکستند؟.mp3
34.06M
ماجرای کربلا را اینبار این طوری ببینید: چه میشد اگر...
دو. چه میشد اگر، مردم کوفه عهد نمیشکستند؟
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
چه میشد اگر، زنان در کربلا نبودند؟.mp3
34.3M
ماجرای کربلا را اینبار این طوری ببینید: چه میشد اگر...
سه. چه میشد اگر، زنان در کربلا نبودند؟
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
چه میشد اگر، اباعبدالله با یزید کنار میآمد؟.mp3
35.41M
ماجرای کربلا را اینبار این طوری ببینید: چه میشد اگر...
چهار. چه میشد اگر، اباعبدالله با یزید کنار میآمد؟
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
چه میشد اگر، محبین امام، امام را یاری میکردند؟.mp3
32.01M
ماجرای کربلا را اینبار این طوری ببینید: چه میشد اگر...
پنج. چه میشد اگر، محبین امام، امام را یاری میکردند؟
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh