هدایت شده از مجلهٔ مدام
📷 بخش سوم گزارش تصویری رونمایی و دورهمی مدام یک (کتاب)
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
هدایت شده از مجلهٔ مدام
📷 بخش آخر گزارش تصویری رونمایی و دورهمی مدام یک (کتاب)
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
این دقیقهها، این نگرانیها، این ابهام درباره آینده، این تلاشهای همه جوره آدمهایی با نگاههای متفاوت، این رای پایینتر آقای جلیلی در دور اول، این رای خیلی پایینتر آقای قالیباف در دور اول، این ستادهای مردمی، این تماسهای بیستکالی، این سفرهای خودجوش تبلیغی، این تکاپوی رجال سیاسی، این بیانیههای پر تعداد شخصی، این استوریهای پر ماجرا، این رقیبهراسیها، این آمارهای بالا از تماشای مناظرهها، این عکسهای پشت شیشه ماشینها، این میتینگها، این سفرهای استانی همه کاندیداها، این پیامکهای نامزدها، این حضور سیاسی مداحها، این سخنرانیهای انتخاباتی سخنرانان معروف، این پول خرج کردنهای زیاد ستاد نامزدها، این اعلام رایها، این دعوتهای مردمی به مشارکت بیشتر، همه و همه یک معنای روشن دارند: «فرایند انتخابات در ایران سالم و واقعی است»، «رای مردم است که انتخاب میکند نه هیچ چیز دیگر» و «نظام امانتدار رای مردم است».
من از دل شلوغی استوریها و غبار انتخابات، این را میبینم. این وجهه روشن این انتخابات برای ماست، فارغ از اینکه چه کسی رییسجمهور میشود.
«اینها» را یادمان نرود.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
ابنزیاد، سلطان استراتژیستهای دهه ۶۰
ابن زیاد در هفتههای آخر سال ۶۰ هجری به کوفه میرسد. به شهری که بیشتر از یک ماه است رسما به دست بسیجیها و حزباللهیها افتاده. شهری که تویش تقریبا همه مردم پای منبر «مسلم بن عقیل» جمع میشوند، شعارشان «ما همه سرباز توییم یا حسین، گوش به فرمان توییم یا حسین» است. وقتی مسلم را میبینند شاید شعار میدهند: «ما اهل کوفه نیستیم! مسلم تنها بنماند.»
در شهر کوفه چیزی حدود ۱۸ هزار نفر با مسلم بیعت کردهاند، حاکم شهر فرار کرده، حکومت دست مسلم است، آقای شهر مسلم است، نماینده امام زمان در شهر مسلم است، امید مردم شهر به نامهای است که مسلم میخواهد برای اباعبدالله بنویسد.
ابن زیاد در لحظه ورودش به شهر، بازنده است. اگر شمشیر بردارد و سربازان اندک دارالخلافه را به جنگ با مسلم ببرد، به نیمروز، کار خودش و نیروهایش تمام است.
ابن زیاد چون اهل سیاست است، میداند به جای جنگ با شمشیر باید سراغ جنگ با رسانه برود. برنامهریزی رسانهای ابنزیاد طوری دقیق و قدرتمند است که بیشتر حزباللهیهای دور مسلم در کوفه را تبدیل میکند به دشمنان امام در کربلا.
برنامه رسانهای ابنزیاد چند بخش دارد.
«ادامه دارد ...»
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
ابنزیاد، سلطان استراتژیستهای دهه ۶۰
(ادامه ...)
اول، برچسبزنی. ابنزیاد بلد است از کلیدواژهها استفاده کند، برای همین در کمپین مبارزاتیاش کلیدواژه «خارجی» (یعنی از دین خارج شده) را برای امام استفاده میکند. میرود روی منبر و در قالب سخنرانیهای مناسبتی یا خطبههای نماز جمعه یا برنامههای عمومی شهر، میگوید: مردم حواستان را جمع کنید، حسین بن علی، از دین پیغمبر «خارج» شده. حسین بن علی یک آقازاده بیدین است. میگوید: فریب نام و عنوانش را نخورید، مثل پسر نوح که با بدان بنشست و عاقبت گمراه شد، حسین بن علی هم از دین، گمراه شده. بعد جارچیها را میفرستاد تا به عنوان خبرگزاریهای زنده، توی همه کوچهها خبر گمراهی اباعبدالله را پخش کنند. بعدش شایعهسازها را فعال میکند تا حرفهای درگوشی علیه امام در همه مهمانیهای خانوادگی و جمعهای مذهبی و گعدههای دوستانه پخش کنند.
چند روز بعد، همه سبزیفروشهای کوفه خبر موثق داشتند که حسین بن علی بیدین شده. همه بارکشهای دور میدان شهر میگفتند که خودشان دیدهاند اباعبدالله کفر گفته. خالهخانباجیها سرکتاب باز کرده بودند و خبر کفر یکی از فرزندان پیامبر را به چشم خودشان دیده بودند، راننده تاکسیهای کوفه تحلیلهای دقیقی داشتند که علت خروج حسین بن علی از دین جدش به خاطر قدرتطلبیهای بنیهاشمی است و ریشسفیدها و معتمدین شهر افسوس میخوردند که چه حیف شد، حسین میتوانست عاقبت به خیر بشود ولی به خاطر دنیا، آخرت خودش را خراب کرد.
دوم، دشمنهراسی. ابن زیاد در بستر همان ابزارهای رسانهای مردم را از لشکر پر تعداد و مجهز یزید ترساند. گفت: سایه جنگ بر سر کوفه و مردمش افتاده. گفت: تانکهای یزید تا نزدیکیهای دیوارهای کوفه رسیدهاند. گفت: بمبافکنهای یزید اگر به آسمان کوفه برسند، دوست و دشمن را با خاک یکسان میکنند. گفت: کشورهای همسایه را ببنید، پای لشکر یزید هر جا باز شده، همه چیز را ویران کرده، گفت ناوهای هواپیمابر یزید تا نزدیکی دجله و فرات آمدهاند.
توی کوفه، همه خبر لشکر یزید را شنیده بودند، نه یک بار و دو بار، توی همه خبرگزاریهای کوفه حرف سربازهای مسلح یزید بود، پیامهایی که اهل کوفه برای هم فوروارد میکردند درباره روشهای در امان ماندن از جنگ با یزید بود. بعضی روزنامههای کوفی درباره ذخیره مواد غذایی برای روزهای قحطی و جنگ مطلب منتشر میکردند و توی بازار قیمتها تحت تاثیر فاصله لشکر یزید تا دیوارهای شهر بالا و پایین میشد.
لشکر یزید البته هیچ وقت از شام سمت کوفه حرکت نکرد، اصلا هیج وقت برای چنین جنگی آمادهباش هم نداشت اما مردم کوفه طوری سایه جنگ را بالای سرشان میدیدند که شبها بارها از ترس از خواب میپریدند و روزها توی ذهنشان بارها نقشه فرار را در روز جنگ مرور کرده بودند.
مردم کوفه به واسطه بازی رسانهای ابن زیاد، از دشمنی که نبود شکست خوردند. از دشمنی که حتی از خانه خودش به سمت کوفه راه هم نیفتاده بود شکست خوردند.
سوم، سلبریتی مذهبی. نقطه کانونی عملیات رسانهای ابن زیاد، استفاده از سلبریتی مذهبی در کوفه بود. ابن زیاد هم در ماجرای برچسبزنی به امام و هم در ماجرای فرار از دست یاران هانی، پشت اعتبار بزرگترین سلبریتی مذهبی شهر پنهان شد. آقای قاضی شریح، مرد مورد اعتماد و یکی از نامدارترین چهرههای مذهبی شهر بود. دعوای خیلی از مردم را همین آدم صاف کرده بود، خطبه عقد خیلی از مردم کوفه را خودش خوانده بود، التماس دعای خیلی از مردم را با تواضع پاسخ داده بود، برای گرفتاریهای مردم استخاره گرفته بود، خیلی وقتها برایشان در مسجد سخنرانی کرده بود و احکام و عقائد به مردم یاد داده بود.
ابن زیاد در چند جا، حرف و ادعایش را با مهر و امضا و تایید قاضی شریح ثابت کرده بود. قاضی شریح آیتاللهی بود که در بازی رسانهای ابنزیاد هم خودش را باخته بود، هم دینش را باخته بود و تبدیل شده بود به کسی که حرفهای ابن زیاد را توییت میکرد و نظرات او را از زبان خودش پخش میکرد.
ترکیب عملیات برچسبزنی با دشمنهراسی در کنار بازی گرفتن از سلبریتیها ابن زیاد بازنده را تبدیل کرد به برنده سرزمین کوفه. همین ترکیب بچه حزباللهیهای کوفه را به جنگ با امام زمانشان فرستاد و مسلم بن عقیل را در شهر تنها کرد.
ابن زیاد در سال ۶۰ هجری رسانه را میشناخت و عملیات رسانهای را بلد بود. میدانست جان و ذهن آدمها را با شمشیر نمیشود فتح کرد ولی با رسانه خیلی رود آدمها دل و جان میبازند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
ابن زیاد، سلطان استراتژیستهای دهه ۶۰.m4a
52.07M
این صوت شب اول محرم ۱۴۰۳ است.
اینجا درباره عملیات رسانهای چند لایه ابن زیاد گفتم که شهر کوفه را از زیر پرچم اباعبدالله بیرون آورد.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
رسانهها امام را در کربلا تشنه نگه داشتند
سال ۳۵ قمری، یعنی ۲۶ سال قبل از فاجعه کربلا، شهر مدینه پر از حادثه بود. آدمهای زیادی از حزب خلیفه سوم آمده بودند به شهر و دور خانه عثمان تحصن کرده بودند. معترضها میگفتند خلیفه اختلاس کرده، باندبازی کرده، خانوادهاش رانتهای اقتصادی ویژه دارند و بیتالمال را بین ژن خوبها تقسیم کردهاند. مردم شاکی بودند که فشارهای اقتصادی کمرشان را شکسته و خلیفه دردشان را نمیفهمد. مردم شعار دادند، سنگ به خانه عثمان زدند، پلاکارد بلند کردند و بعد در خانه شکستند و ریختند داخل و عثمان را کشتند.
چند روز بعد خبر به معاویه رسید. معاویه در دمشق بود. از هم حزبیهای عثمان بود و در کابینه عثمان جای مهمی داشت.
«ادامه دارد ...»
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
رسانهها امام را در کربلا تشنه نگه داشتند
(ادامه …)
معاویه در همان روزهای بعد از کشته شدن عثمان یک روایت جعلی را به همه خبرگزاریهای داخلی و خارجی داد، روایتی که بخشی از منبر همه علمای درباری شد، روایتی که آن قدر در رسانهها تکرار شد تا تبدیل به بخشی از تاریخ قطعی در ذهن هواداران جبهه بنیامیه شد.
معاویه در روایتش گفته بود: خلیفه سوم در حصر خانگی شهید شده. گفته بود: حصر خانگی را چه کسی درست کرده بوده، معلوم است دیگر، علی بن ابیطالب باعث و بانیش بوده، اصلا عثمان مخالفی سر سختتر از علی مگر داشته؟ از قتل عثمان چه کسی جز علی بن ابیطالب بیشترین سود را برده؟ معاویه گفته بود: قتل عثمان یک قتل عادی نبوده، یک محاصره ناجوانمردانه بوده، فقط محاصره هم نبوده، اصلا لباسشخصیهای تیم علی بن ابیطالب راه ورود همه چیز حتی آب را به خانه عثمان بسته بودند.
این روایت جعلی در تار و پود باورها و عقاید مردم نشست تا محرم سال ۶۱ هجری رسید.
در روزهای اول سال ۶۱ هجری، ابن زیاد از داخل دارالعماره کوفه نامهای نوشت برای عمر بن سعد که در کربلا بود و تازه روبهروی سپاه امام صف بسته بود.
نامه ابن زیاد و تکتک کلماتی که استفاده کرده، در تاریخ ثبت شده. ابن زیاد نوشت:
«از رسیدن آب به حسین و یارانش مانع شو، به گونهای که حتی یک قطره آب از آن ننوشند. همانطور که با امیرالمومنین عثمان رفتار کردند.»
ابن زیاد در پایان نامهاش عمر سعد را ارجاع میدهد به یک گزارش تاریخی و به یک باور عمومی. فقط یک اشاره میکند و انگار با همین اشاره در عقدهای کهنه باز میشود.
به پشتوانه رسانههایی که از زمان معاویه تا آن روز، مرگ عثمان را در ماجرایی دروغپردازی شده، به خورد مردم داده بودند، ابن زیاد دستور بستن راه آب را روی سپاه امام میدهد. عمر سعد آیا به این دستور شک میکند؟ نه، او هم فریب رسانهها را خورده. بخشی از لشکرش را میفرستد و دسترسی امام را به آب قطع میکند.
مردمی که توی سپاه عمر سعد بودند، همانها که رفتند و راه امام را بستند، به کارشان شک نکردند؟ حس نکردند که رفتارشان ناجوانمردانه است؟ نه، آنها هم فریب رسانهها را خورده بودند. یک دروغ تاریخی طوری در همه این سالها به خوردشان رفته بود که تنها با یک اشاره ابن زیاد، حس عصبانیت و انتقام و تلافی در خونشان جوشید و رفتند تا حق پایمال شده سومین خلیفه رسول خدا را از نوه رسول خدا بگیرند.
دروغها اگر بروند در کتابهای تاریخ، فراموش میشوند. دروغها اگر بروند در محافل علمی، رسوا میشوند. دروغها اما اگر بروند در بستر رسانهها، هم زنده میمانند، هم در طول زمان به روز میشوند، هم باور میسازند و هم طرفدار دور خودشان جمع میکنند. طرفدارانی که حاضرند رگ گردن گرو بگذارند و برای نشان دادن هواداری، همه کار بکنند.
در کربلای سال ۶۱ هجری، آدمهایی که شت به آب و رو به خیمههای امام حسین ایستاده بودند و شمشیرهاشان را از غلاف بیرون کشیده بودند، هوادارهای دو آتشه یک دروغ رسانهای بودند. آن قدر هوادار که یکیشان صدایش را بلند کرد، طوری که همه بشنوند و گفت: این آب را میبینی که صاف است، میدرخشد، یک قطرهاش را هم به تو نخواهیم داد.
مرد میتوانست فقط در صف بایستد، میتوانست راه آب را بسته نگه دارد و حرف نزند. دلش اما راضی نمیشد. یک چیزی توی دلش بود که با زخم زبان زدن، با یک کنش بیشتر داشتن راحتش میگذاشت. این چیز، این حس، این آتش درونی همانی بود که رسانهها در درونش برپا کرده بودند. حالا بعد از این بیادبیها حس میکرد آدم بهتری است، به خلیفه سوم ادای دین کرده، دشمنیاش را با لشکر دشمن تمام عیار کرده و وظیفهاش را بالاخره انجام داده.
رسانهها وقتی دست جبهه باطل میافتند، این طور آدمها را از عمق وجود هیجاندار میکنند. فهم را و اندیشه را و حسابگری را میبرند و به جایش شور کور جایگزین میکنند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
رسانهها امام را در کربلا تشنه نگه داشتند.m4a
53.59M
این صوت شب دوم محرم ۱۴۰۳ است.
اینجا درباره عملیات رسانهای معاویه گفتم که زیرساختهای دشمنی با اباعبدالله را فراهم کرده بود.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
سر سفره کدام رسانه بزرگ میشویم ما؟
امیرالمومنین در آغاز خلافتش، با آرای بالای مردم به حکومت رسید. مردم با تاخیری ۲۵ ساله فهمیدند مدیریت جامعه را باید دست امیرالمومنین بسپارند.
همینجا نقطه بگذارید. تاریخ را تند تند ورق بزنید و بیایید ۴ سال و ۹ ماه بعد. ماه رمضان است و در روز نوزدهم، امیرالمومنین ترور میشود. فکر میکنید میزان مقبولیت امیرالمومنین بعد از این چند سال چقدر است؟ فکر میکنید جریان عمومی جامعه دست کدام حزب است؟
امیرالمومنین تقریبا تمام شهرهایی که زیر نظرش بوده را از دست داده و دایره حکومتش در سرزمین پهناور اسلامی که از شمال آفریقاست تا بخشهایی از افغانستان و پاکستان امروزی، محدود است به کوفه و یکی دو شهر نزدیکش.
رقیب امیرالمومنین در حکومت، معاویه است. تکتک شهرهایی که سقوط کرده، به دست معاویه افتاده. معاویه اما چطور و با چه قدرتی توانسته این طور ورق را برگرداند؟
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
سر سفره کدام رسانه بزرگ میشویم ما؟
(ادامه ...)
سیاست معاویه رقم زدن یک جنگ ترکیبی بود. از یک طرف نیروهای نظامیاش را راه انداخت و شهرهای زیادی را با زور شمشیر از امام گرفت و از طرف دیگر دستگاه رسانهای قدرتمندی را علیه امام فعال کرد تا شخصیت امام را ترور کند.
در رمضان سال ۴۰ هجری امیرالمومنین شهید شد، اما جنگ معاویه با امیرالمومنین تمام نشد. شاخه نظامی نیروهای معاویه البته دیگر کارشان تمام شده بود اما سربازهای رسانهای و فعالین فرهنگی کارشان ادامه داشت.
معاویه یک سیاست رسانهای را به همه فعالین رسانهایاش ابلاغ کرده بود: تخریب وجهه امیرالمومنین، تا هر جا که ممکن است. برای این سیاست هم چند مدل عملیاتی در نظر گرفته بود:
یک: توهین به امیرالمومنین در همه رسانههای رسمی حکومت. تا سال ۱۰۰ قمری روی خیلی از منبرهای مساجد جامع و در خیلی از نمازهای جمعه، سخنرانها حرفشان را با سب (لعنت فرستادن به) امیرالمومنین شروع میکردند.
دو: تولید انبوه اخبار جعلی (فیک نیوز) درباره امیرالمومنین. معاویه بولتنهای جهتداری را به شبکه رسانهای خودش در سراسر جهان اسلام میداد تا روایتهای غلطی را درباره امیرالمومنین در بدنه عمومی مردم پخش شود.
سه. محدودسازی خوراک رسانهای برای جامعه طرفداران خودش. معاویه ورود قاریان و حافظان قرآن را از سرزمینهای دیگر اسلامی به منطقه شام، محدود کرده بود. معاویه نگران این بود که چهرههای محبوبی مثل قاریان، در جمع مردم خاطرهها و احادیثی درباره امیرالمونین بگویند که با سیاهنماییهای او در تضاد باشد.
نتیجه عملیاتهای رسانهای معاویه این شد که در آغاز سال ۶۱ هجری، در سرزمین کربلا، یک جمله و یک فریاد بر سر اباعبدالله بلند شود.
اباعبدالله در روز عاشورا، روبهروی لشکر عمر سعد ایستاد، خودش را معرفی کرد، نشانههایی داد تا همه بشناسندش، بعد از تمام چند هزار آدمی که روبهرویش بودند یک سوال پرسید. پرسید چرا میخواهید من را بکشید؟ چه حقی را ضایع کردهام که به خاطرش میخواهید مجازاتم کنید؟ کدام حکم خدا را نقض کردهام که به خاطرش لایق مرگ باشم؟
جواب مردم یک جمله بود: «بغضا لابیک». یعنی اینکه ما خرده حسابهایی با پدرت داریم. یعنی اینکه برای انتقام از پدرت میخواهیم تو را بکشیم. یعنی اینکه نفرت و عقده و کینهای که از پدرت داریم ما را تا اینجا کشانده.
این آدمها سر سفره رسانههای معاویه بزرگ شده بودند. شبکههای تلوزیونیشان را سمت فرستندههای معاویه تنظیم کرده بودند، سلبریتیهای حزب معاویه را دنبال میکردند و روزنامههای همجهت با بنیامیه را میخواندند.
تعداد زیادی از مسلمانها، ۵۰ سال بعد از فوت پیامبر، تبدیل شده بودند به کینهورزانی نسبت به نزدیکترین آدم به پیامبر. آنقدر دشمنی در رگهاشان با ولی خدا جوشیده بود که دست از سر پسرش هم بر نمیداشتند.
این آدمها، محصول رسانههای حزب معاویه بودند.
سر سفره کدام رسانه بزرگ می_شویم ما؟ .mp3
28.88M
این صوت شب سوم محرم ۱۴۰۳ است.
اینجا درباره جنگ ترکیبی معاویه با جریان حق صحبت میکنم.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh