رسانهها امام را در کربلا تشنه نگه داشتند.m4a
53.59M
این صوت شب دوم محرم ۱۴۰۳ است.
اینجا درباره عملیات رسانهای معاویه گفتم که زیرساختهای دشمنی با اباعبدالله را فراهم کرده بود.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
سر سفره کدام رسانه بزرگ میشویم ما؟
امیرالمومنین در آغاز خلافتش، با آرای بالای مردم به حکومت رسید. مردم با تاخیری ۲۵ ساله فهمیدند مدیریت جامعه را باید دست امیرالمومنین بسپارند.
همینجا نقطه بگذارید. تاریخ را تند تند ورق بزنید و بیایید ۴ سال و ۹ ماه بعد. ماه رمضان است و در روز نوزدهم، امیرالمومنین ترور میشود. فکر میکنید میزان مقبولیت امیرالمومنین بعد از این چند سال چقدر است؟ فکر میکنید جریان عمومی جامعه دست کدام حزب است؟
امیرالمومنین تقریبا تمام شهرهایی که زیر نظرش بوده را از دست داده و دایره حکومتش در سرزمین پهناور اسلامی که از شمال آفریقاست تا بخشهایی از افغانستان و پاکستان امروزی، محدود است به کوفه و یکی دو شهر نزدیکش.
رقیب امیرالمومنین در حکومت، معاویه است. تکتک شهرهایی که سقوط کرده، به دست معاویه افتاده. معاویه اما چطور و با چه قدرتی توانسته این طور ورق را برگرداند؟
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
سر سفره کدام رسانه بزرگ میشویم ما؟
(ادامه ...)
سیاست معاویه رقم زدن یک جنگ ترکیبی بود. از یک طرف نیروهای نظامیاش را راه انداخت و شهرهای زیادی را با زور شمشیر از امام گرفت و از طرف دیگر دستگاه رسانهای قدرتمندی را علیه امام فعال کرد تا شخصیت امام را ترور کند.
در رمضان سال ۴۰ هجری امیرالمومنین شهید شد، اما جنگ معاویه با امیرالمومنین تمام نشد. شاخه نظامی نیروهای معاویه البته دیگر کارشان تمام شده بود اما سربازهای رسانهای و فعالین فرهنگی کارشان ادامه داشت.
معاویه یک سیاست رسانهای را به همه فعالین رسانهایاش ابلاغ کرده بود: تخریب وجهه امیرالمومنین، تا هر جا که ممکن است. برای این سیاست هم چند مدل عملیاتی در نظر گرفته بود:
یک: توهین به امیرالمومنین در همه رسانههای رسمی حکومت. تا سال ۱۰۰ قمری روی خیلی از منبرهای مساجد جامع و در خیلی از نمازهای جمعه، سخنرانها حرفشان را با سب (لعنت فرستادن به) امیرالمومنین شروع میکردند.
دو: تولید انبوه اخبار جعلی (فیک نیوز) درباره امیرالمومنین. معاویه بولتنهای جهتداری را به شبکه رسانهای خودش در سراسر جهان اسلام میداد تا روایتهای غلطی را درباره امیرالمومنین در بدنه عمومی مردم پخش شود.
سه. محدودسازی خوراک رسانهای برای جامعه طرفداران خودش. معاویه ورود قاریان و حافظان قرآن را از سرزمینهای دیگر اسلامی به منطقه شام، محدود کرده بود. معاویه نگران این بود که چهرههای محبوبی مثل قاریان، در جمع مردم خاطرهها و احادیثی درباره امیرالمونین بگویند که با سیاهنماییهای او در تضاد باشد.
نتیجه عملیاتهای رسانهای معاویه این شد که در آغاز سال ۶۱ هجری، در سرزمین کربلا، یک جمله و یک فریاد بر سر اباعبدالله بلند شود.
اباعبدالله در روز عاشورا، روبهروی لشکر عمر سعد ایستاد، خودش را معرفی کرد، نشانههایی داد تا همه بشناسندش، بعد از تمام چند هزار آدمی که روبهرویش بودند یک سوال پرسید. پرسید چرا میخواهید من را بکشید؟ چه حقی را ضایع کردهام که به خاطرش میخواهید مجازاتم کنید؟ کدام حکم خدا را نقض کردهام که به خاطرش لایق مرگ باشم؟
جواب مردم یک جمله بود: «بغضا لابیک». یعنی اینکه ما خرده حسابهایی با پدرت داریم. یعنی اینکه برای انتقام از پدرت میخواهیم تو را بکشیم. یعنی اینکه نفرت و عقده و کینهای که از پدرت داریم ما را تا اینجا کشانده.
این آدمها سر سفره رسانههای معاویه بزرگ شده بودند. شبکههای تلوزیونیشان را سمت فرستندههای معاویه تنظیم کرده بودند، سلبریتیهای حزب معاویه را دنبال میکردند و روزنامههای همجهت با بنیامیه را میخواندند.
تعداد زیادی از مسلمانها، ۵۰ سال بعد از فوت پیامبر، تبدیل شده بودند به کینهورزانی نسبت به نزدیکترین آدم به پیامبر. آنقدر دشمنی در رگهاشان با ولی خدا جوشیده بود که دست از سر پسرش هم بر نمیداشتند.
این آدمها، محصول رسانههای حزب معاویه بودند.
سر سفره کدام رسانه بزرگ می_شویم ما؟ .mp3
28.88M
این صوت شب سوم محرم ۱۴۰۳ است.
اینجا درباره جنگ ترکیبی معاویه با جریان حق صحبت میکنم.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
راهنمای عملی کشتن امام زمان.
سال ۱۳۹۸ است، صبح جمعه، ما از خواب بیدار شدیم و یکباره غم عالم نشست روی دلمان. سردار بزرگ کشور ما، یک فرمانده بزرگ و یک قهرمان ملی در عراق شهید شد. همان وقت، در آن طرف دنیا، رییسجمهور آمریکا رفت پشت تریبون خبرگزاریها و خوشحال و سرمست از یک عملیات موفق، اعلام جشن کرد.
رییسجمهور آمریکا گفت: دیشب یکی از بزرگترین تروریستهای جهان را کشته شد. گفت حالا از این به بعد دنیا جای امنتری است حالا تروریستهای بینالمللی، دیگر کمرشان شکسته. خیلیها در سراسر دنیا وقتی حرفهای رییسجمهور آمریکا را شنیدند روی لبشان لبخند نشست و خوشحال شدند.
توی ایران اما عزا بود، مردم سیاه پوشیده بودند، نگران بودند، غم داشتند، به هم تسلیت میگفتند و تشییع جنازهای میلیونی برای شهید روز جمعه راه میانداختند.
روز جمعه همه داشتند از یک نفر حرف میزدند و اسم یک نفر را میآوردند. بعضیها خوشحال بودند و بعضیها ناراحت.
رسانههای آمریکا با «بازنمایی» چهره شخصیت سردار شهید ما، از او مزدوری جنایتکار ساختهاند که مسئول مرگ هزاران نفر در سراسر جهان بود.
بازنمایی یکی از تکنیکهای قدرتمند رسانهای است که به راحتی جای جلاد و شهید را در ذهن آدمها عوض میکند.
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
راهنمای عملی کشتن امام زمان.
(ادامه ...)
بیایید یک بار امتحان کنیم:
جناب آقای سردار ایرانی، کارش چه بوده؟ خب معلوم است دیگر، کارش نظامی بود. این البته ایرادی ندارد و حتی شاید خوب هم باشد. حالا بیایید قدری دقیقتر بپرسیم. آقای سردار، حوزه جغرافیاییاش کجا بوده؟ همه جای دنیا. یعنی ما داریم درباره کسی حرف میزنیم که حتی وقتی جنگی در داخل مرزهای ایران نبوده، داشته عملیات نظامی میکرده، آن هم کجا؟ در کشوری دیگر. خب سوال بعدی اینکه به نظر شما این آقای سردار، تا الان چند نفر را کشته؟ یا توی عملیاتهای برونمرزی که طراحی کرده، چند انسان کشته شده؟ ده نفر؟ صد نفر؟ هزار نفر؟ چند ده هزار نفر؟ ما داریم درباره کسی حرف میزنیم که باعث مرگ هزاران نفر است، آن هم مرگ مردمی که هیچ وقت به کشورش حمله نکرده بودند. تروریست یعنی چه؟ تروریست یعنی که؟ باقی تروریستهای دنیا مگر همین کارها را نمیکنند؟
میبینید؟ با همین سوالهای ساده، با همین دادههای گزینشی، با همین تحلیلهای جهتدار، با همین پنهانکردن بخشهایی از حقیقت، حتی ممکن است ما هم برای لحظهای شک کنیم.
ما البته فهممان عمیقتر از این است که فریب این بازنمایی رییسجمهور آمریکا را بخوریم، اما مردم کوفه فهمشان سطحی بود و درکشان از وقایع، حداقلی.
معاویه سالها تلاش کرده بود با هزار ابزار رسانهای چهره امیرالمومنین و فرزنداناش را در بین مردم خراب کند. معاویه موفق شده بود و در جنگ رسانهای دست بالا را داشت.
امام سجاد، گزارشی از کربلا دارند که گزارشی عجیب است. امام میگوید: در روز عاشورا ۳۰ هزار نفر روبهروی اباعبدالله صف کشیده بودند، همه این ۳۰ هزار نفر خودشان را مسلمانان امت پیامبر میدانستند، همهشان قربه الی الله آمده بودند، همهشان آمده بودند تا با کشتن اباعبدالله بهشت را برای خودشان بخرند و عاقبت به خیر بشوند.
دستگاههای رسانهای معاویه، حسین ابن علی را به عنوان تروریستی معرفی کرده بودند که نظم جامعه مسلمانان را به هم ریخته، از دین خارج شده، دو دستگی و اختلاف بین مردم راه انداخته و میخواهد مردم را گمراه کند.
خیلی از روزنامههای سرزمینهای اسلامی، خبرگزاریها، سلبریتیها، شبکههای تلوزیونی، فعالین شبکههای اجتماعی و چهرههای مردمی در طول سالهای زندگی معاویه، با خبرهای جعلی، با ناقصگویی خبرهای درست، با دروغ پراکنی و با اتهام زنی شخصیت امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین را برای مردم «بازنمایی» کرده بودند. نور را با فیلتری از سیاهی به مردم نشان داده بودند.
نتیجه این بازنمایی چه شد؟ جای امام با دشمن عوض شد، جای شهید با جلاد عوض شد، جای هدایت با گمراهی عوض شد.
بازنمایی، آن هم با این قدرت، کاری است که فقط از دست رسانهها برمیآید. آدمها رسانهها را باور میکنند و در برابر رسانهها زود منفعل میشوند، فرقی هم ندارد رسانهها در دست یزید و ابن زیاد باشد، یا آمریکا و اسرائیل.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
راهنمای عملی کشتن امام زمان. (online-audio-converter.com).mp3
31M
این صوت شب چهارم محرم ۱۴۰۳ است.
اینجا درباره یک عملیات رسانهای صحبت کردم که قهرمان را تروریست میکند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
«مردم» و «اقلیت محض» در کوفه.
آقای حر بن یزید ریاحی، با یک لشکر مجهز، میرسد به سپاه امام. سلام و علیک میکند و بعد یک سوال میپرسد. میپرسد آقای حسین بن علی، شما چرا آمدهاید این طرف؟ این همه راه را از مدینه به مکه و بعدش از مکه تا اینجا که نزدیکیهای کوفه است چرا آمدهاید؟
امام ممکن بود برای مبارزه با یزید، به هر شهری سفر کند، چرا مقصدش کوفه شده بود؟
سوال حر یک سوال حقیقی بود، سوالی برای فهمیدن واقعیت.
عجیب اما اینجاست که حر خبر از یک اتفاق مهم در شهر کوفه نداشت. در طول حدود یک ماه گذشته، ۱۲ هزار نفر از مردم شهر برای اباعبدالله نامه نوشته بودند، دعوتنامه فرستاده بودند، درخواست کتبی نوشته بودند که فرزند رسول خدا، منت بر سر ما بگذار و به کوفه بیا.
امام دستور داد شتری را که بستههای بیشمار نامهها رویش بود، آوردند و نامهها را نشان حر داد. ۱۲ هزار نامه را جلو حر گذاشت. امام گفت به خاطر اینها من آمدهام.
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
«مردم» و «اقلیت محض» در کوفه.
(ادامه ...)
رسانههای بنیامیه، در طول هفتههای گذشته، طوری فضای فرهنگی سیاسی شهر را سامان داده بودند، که هیچ کس دیگر حرفی از نامههایی که نوشته بود به میان نمیآورد. بخشی از پروژه رسانهای بنیامیه این بود که مردم باید مساله نامهها را فراموش کنند.
حر، شخصیت کمی نبود، آدم گوشهگیری نبود، فرمانده ارشد نظامی بود و یکی از چهرههای شاخص شهر، با این حال، حر خبر نداشت که بعضی از همسایههایش برای امام نامه نوشتهاند.
۱۲ هزار نفر آدم بودند که در کوچه و بازار و مسجد و مکتب شهر کوفه بین باقی مردم راه میرفتند اما هیچ کدام به روی خودشان نمیآوردند که نامهای در کار بوده و پیامی به امام دادهاند.
رسانههای بنیامیه طوری «ما بیشماریم» را در ذهن اهالی کوفه فرو کرده بودند که همه نامهنویسها تصور میکردند در شهر تک افتادهاند. به نظرشان میآمده کسی شبیهشان در شهر نیست.
رسانههای بنیامیه طوری جو شهر را در دست گرفته بودند که همه فکر میکردند «مردم» همه با یزید هستند و یک «اقلیت محض» برای امام دعوتنامه فرستادهاند.
یک لحظه تصور کنید، اگر یک روز در کوفه، قرار میشد سر ساعت مشخصی، تمام آنها که پای نامهای برای امام را امضا کردهاند با پیشانیبندی مثلا سرخ بیرون بیایند، شهر چطور میشد؟ شهر یکباره رنگ سرخ به خودش میگرفت. یکباره معلوم میشد «مردم» همه انگار در جبههای همسو با امام هستند.
من یقین دارم اگر حادثهای یا موقعیتی وحدتبخش در کوفه رقم میخورد و فرصت ابراز نظر بین یاران امام پیش میآمد، همه ایستگاههای مترو کوفه پر میشد از بچه مذهبیها و خیابانهای شهر پر میشد از راهپیماییکنندههایی حزباللهی. خود مردم هم البته حتما تعجب میکردند که ما تا امروز کجای شهر بودیم.
۱۲ هزار نفر عدد کمی نیست، اینها سلیقههایی متفاوت داشتند، گاهی حتی رویکردهای سیاسی و سویههای مذهبیشان هم عین هم نبود اما کلمه مشترکشان «امام» بود. رسانههای بنیامیه همین کلمه مشترک را پنهان کرده بودند، نقطه وحدت را هدف گرفته بودند و توجهها را به هزار چیز دیگر پرت کرده بودند.
رسانهها گاهی تلاش میکنند ما ته دلمان خالی شود، حس کنیم تنهاییم، خیال کنیم کسی شبیه ما نیست، فکر ما طرفدار ندارد، و در عوض، روبهروی ما پر است از انبوه آدمهای شبیه هم و متحد.
تاریخ نشان داده رسانهها قدم به قدم کار میکنند: اول هزاران نفر را که رویایی یکسان داشتند، تنها جلوه میدهند، بعد جبهه روبهرویشان را پر تعداد جلوه میدهند، بعدتر همه آن جمعیت همرویا را جذب آن اتحاد خیالی و جمعیت غیر واقعی میکنند و در نهایت جمعیتی واقعی درست شده را علیه همان رویای اولیه به خیابانها میآورد.
جمعیتی که بسیاری از آدمهایش رویایی مشترک در سر داشتهاند و حالا بیآنکه یارهای قدیمی خودشان را بشناسند، علیه همان رویا صف کشیدهاند. آدمهایی که از ترس تنها شدن و در اقلیت بودن، به جبهه دشمن پناهنده شدهاند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
«مردم» و «اقلیت محض» در کوفه.m4a
24.37M
این صوت شب پنجم محرم ۱۴۰۳ است.
اینجا درباره یک عملیات رسانهای صحبت کردم که جمعیت انبوه اهل ایمان را، اندک و ضعیف نشان میدهد.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
بایکوت رسانهای امام
تصور کنید قرار است جایی سخنرانی کنید و چیزی را ارائه بدهید. تصور کنید یک سالن بزرگ آماده شده با هزار صندلی. سالن پر است و بعضیها در گوشه و اطراف ایستادهاند.
شما دست بلند میکنید و بعد با انگشت اشاره سه تا ضربه آرام به میکروفن میزنید، صدای بمتر و پر قدرتتر سمت خودتان برمیگردد.
حرفی که آماده کردهاید حاصل سالها زحمت شماست. قرار است در زمانی کوتاه، یک دستاورد مهم را به آدمهای توی سالن ارائه بدهید.
نقطه شروع صحبت را توی ذهنتان مرور میکنید، سرتان را کمی از میکروفن کنار میکشید و گلو صاف میکنید، لبخند میزنید و میگویید: بسم الله الرحمن الرحیم.
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
بایکوت رسانهای امام
(ادامه ...)
سالن انگار منتظر همین شروع بوده، انگار کسی توی گوش آدمهایش آرام گفته باشد: سه، دو، یک، حالا. همه با هم شما را هو میکنند. شما یک صدای هوی کشیده میشنوید که همه فضای سالن را پر کرده، میخواهید چیزی بگویید، صدای بلندگوها به صدای آدمها غالب نمیشود. هوی کشیده آدمها تمام نمیشود. بالا و پایین میشود، حس میکنید آدمها با دهانهایی که به خنده باز شده دارند شما را هو میکنند. هزار نفر با هم. هزار صدا که روی هم جمع شده.
هزار نفر جمع شدهاند توی سالن تا حرف شما از رسانهای که در دست دارید، به گوش هیچ کس نرسد. این یک جور مبارزه رسانهای است. تلاشی برای خاموش کردن رسانه حریف. جنگی برای ترویج نشنیدن. پارازیتهایی برای خنثی کردن عملیاتهای رسانهای موفق.
حالا جمعیت هزار نفری توی سالن را در ذهنتان بیشتر کنید. دو هزار نفر. پنج هزار نفر. ده هزار نفر. بیست هزار نفر. سیهزار نفر اگر با هم سر و صدا راه بیاندازند، اگر کسی را هو کنند، اگر حتی ساکت باشند و فقط پا بر زمین بکوبند، چه حجمی از صدا درست خواهد شد؟ چقدر صدای رسانه ما شنیده نخواهد شد؟
در کربلا، سیهزار نفر آدم، در روز عاشورا، امام زمانشان را هو کردند. سر و صدا راه انداختند و هیاهو کردند. اباعبدالله روی اسب بود، فاصلهاش تا سپاه عمرسعد زیاد نبود، شمشیرش در قلاف بود و میخواست با مردم کوفه حرف بزند. چند جمله اول را که گفت، یکباره همه دشت پر شد از پارازیتهایی که آدمهای سپاه عمرسعد میفرستادند. صدای امام بین هیاهوی لشکر عمر سعد گم شد.
تیمهای رسانهای گاهی اوقات به جای عملیات رسانهای، میروند سراغ عملیاتهای ضد رسانهای. گاهی اوقات که در نقطه ضعف قرار میگیرند، شروع میکنند به هو کردن، مسخره کردن، کفزدنهای بیمورد، تکبیر فرستادنهای الکی، صلواتگوییهایی بیجا و حتی شعار دادنهایی پوچ.
برنامهریزهای رسانهای لشکر عمر سعد میدانستند، حرف امام را باید بایکوت کنند، باید رسانههای امام را ببندند و دسترسیهای امام را به رسانهها محدود کنند.
امام البته عملیات رسانهای را نباخت. حرفش را قطع نکرد. وسط آن هیاهوها ته دلش خالی نشد. مردم را نفرین کرد. توبیخشان کرد و بعد حرفش را ادامه داد.
کمکم همه آن هیاهو کنندهها از رو رفتند، فرستندههای پارازیتشان را خاموش کردند، بغل دستیهایشان را آرام کردند و حرفهای امام را شنیدند. حرفهای امام اما تاثیری رویشان نداشت. اینها خیلی قبلتر از اینها خودشان را به رسانههای بنیامیه فروخته بودند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
بایکوت رسانهای امام.mp3
26.73M
این صوت شب ششم محرم ۱۴۰۳ است.
شما باورتان میشود کسانی باشند که امام زمانشان را هو کنند؟
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
سکان جنگ رسانهای به دست امام
از شرکتهای بزرگ تا موسسههای خانگی و از احزاب خرده پا تا رییسجمهورها همه برای خودشان یک شعار دارند. با شعارشان خودشان را معرفی میکنند، با شعارشان جهتگیریهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسیشان را نشان میدهند و با شعارشان در ذهنها میمانند.
امام حسین در کربلا برای سپاهش یک شعار انتخاب کرده بود. شعاری که ساده بود، کوتاه بود و معنایش واضح و دقیق و نقطهزن بود.
شعار اباعبدالله این دو کلمه بود: «یا محمد»
روی پرچمهای سپاه اباعبدالله این شعار نوشته شده بود، هویت جمعی سپاه به این شعار بود، فریاد مشترک رزمندههای جبهه امام همین شعار بود.
انتخاب شعار و نمایشش روبهروی دشمن، یک کنش رسانهای از سمت اباعبدالله بود.
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
سکان جنگ رسانهای به دست امام
(ادامه ...)
بگذارید صحنه را یک بار باز طراحی کنیم:
۳۰ هزار نفر آدم یک جا جمع شدهاند و رسانههای بنیامیه توی گوششان خواندهاند که حسین بن علی از دین جدش خارج شده، کافر شده، دیگر مسلمان نیست. آدمهای لشکر عمر سعد آمدهاند تا برای رضای خدا پ به امید یاری پیامبر با اباعبدالله بجنگند. حالا روبهرویشان پرچمهایی بلند شده که اسم پیغمبر را نشان میدهد، شعار یکدست مردم دور و بر اباعبدالله، «یا محمد» است. تکیه جمعیتی که قرار است به جنگشان بروند بر رسول خداست.
انتخاب شعار امام، پاتکی بود به حمله رسانهای حزب بنیامیه.
عملیات بعدی اباعبدالله ساخت کلیدواژههایی ماندگار بود که تا همیشه تاریخ از ذهن بشریت پاک نمیشود. عبارت را ببینید: «هیهات منا الذله». ما و ذلت، هرگز یکجا جمع نمیشویم.
به کلمه «ما» فکر کنید. ما، یعنی چه کسانی؟ این کلمه را کسی دارد میگوید که یکی از پنجتن است، نوه پیغمبر است، عضوی از خانواده وحی است. ما یعنی اهل بیت. اهل بیت هرگز ذلیل نمیشوند. همین یک کلمه خودش یک تیر قوی بود: ما اهل بیت هستیم.
به جمله «ما ذلیل نیستیم» توجه کنید. در جنگ، در یک تقابل، در جایی که دو گروه با هم درگیر هستند، وقتی یک طرف میگوید ما ذلیل نیستیم، معنای حاشیهایش این است که طرف مقابل ما ذلیل است.
در کربلا کسی میگوید ذلیل نیست که اگر تصویر هوایی روز نبردش را ببینیم، خودش و سپاهش، یک نقطه هستند درباره یک دریا، هفتاد و دو نفر در برابر سی هزار نفر. کسی میگوید ما ذلیل نیستیم که تقریبا محاصره نظامی شده و نسبت به آب و آذوقه تحریم است.
اباعبدالله میگوید، ذلت هیچ وقت سایهاش بر سر ما نمیافتد. این یک حمله رسانهای است. آدمی که ذلیل نیست، اعتماد به نفس دارد، امید دارد، برنامه دارد و سلحشور و جنگاور است. این لشکر عمر سعد را میترساند.
یک عملیات دیگر امام در روز عاشورا، رجز خوانی بود. در جنگهای تنبهتن، رزمندهها در برابر حریف رجز میخواندند. رجزها مانیفستهایی بودند که رزمندهها در جنگ ارائه میدادند.
اباعبدالله یک رجز معروف دارد که همه شنیدهاید: «الموت اولی من رکوب العار / و العار و اولی من دخول النار». یعنی مرگ برای من از پذیرش ذلت راحتتر است و البته که زیر بار ذلت رفتن از به جهنم افتادن بهتر است. وقتی یک طرف جنگ میگوید من ذلیل نیستم و مرگ را میپذیرم، معنایش این است که شماهایی که برای زنده ماندن دست و پا میزنید، همه ذلیل هستید. و حتی کاش ذلیل بودید، شما همه از ترس ذلت، خودتان را جهنم انداختهاید.
مرزبندی در رجز امام معلوم است. یک طرف میدان شهیدی است که از مرگ نمیترسد، طرف دیگر ذلیلی است که خودش را به جهنم انداخته. این دو گانهای است که اباعبدالله درست میکند. رسانهاش کجاست، رجزهایی که با هر حمله به خط عمرسعد میخواند.
اباعبدالله در کربلا بیتوجه به قدرت رسانهها نبود، ارزش رسانهها را میدانست و حتی در سختترین لحظههای جنگ، کنش رسانهایش را رها نکرد.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
سکان جنگ رسانهای به دست امام.mp3
24.52M
این صوت شب هفتم محرم ۱۴۰۳ است.
امام در صحنه عاشورا منفعل نیست، نه از جهت نظامی و نه از جهت رسانهای.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
کربلای امروز در غزه است، ما اهل کربلاییم؟.mp3
25.03M
این صوت شب دهم محرم ۱۴۰۳ است.
همزمان با این روزهای ما، سختترین جنگ ممکن در غزه در جریان است.
همه عملیاتهای رسانهای که بنی امیه علیه اباعبدالله داشتند را امروز اسرائیل علیه اهالی فلسطین به کار بسته.
امروز غزه، امتداد کربلاست.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
صدها اینفلوئنسر، در زمین رسانهای امام
امام حسین از مدینه که بیرون آمد، چرا به سمت مکه رفت؟ هزار انتخاب دیگر پیش پای امام بود. اباعبدالله میتوانست بیاید سمت ایران و از مرکز خلافت یزید دور بشود. میتوانست برود سمت شمال آفریقا، چرا مکه را انتخاب کرد.
راستش را بخواهید، روی کاغذ خطرناکترین انتخاب، مکه است. فکرش را بکنید، امام حسین از دست نیروهای حکومتی یزید فرار میکند و میرود جایی که قطعا زیر ذرهبین یزید است. جایی که تویش راهی برای مخفی شدن نیست.
حتما این طور نیست که امام از مدینه بیاید بیرون و بگوید خب، حالا چه کار کنیم، بیایید از فرصت استفاده کنیم و برویم یک حجی به جا بیاوریم.
زمان و مکان را به شکلی دقیق انتخاب میکند، امام میداند حج، فرصت جمع شدن مسلمانهاست، بزرگترین رویداد مسلمانان جهان است و بهترین جا برای انتشار پیام امام. حج یک فرصت رسانهای است برای امام.
اباعبدالله دو عملیات رسانهای جدی در حج انجام میدهد:
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
صدها اینفلوئنسر، در زمین رسانهای امام
(ادامه ...)
یک. در سرزمین منا، که برای حدود دو روز همه حاجیها در مکانی محدود دور هم جمع میشوند، یک نشست خبری بر پا میکند. نشستی که آدمهایش گزینش شدهاند.
حضرت ۲۰۰ نفر از صحابه پیغمبر را که در حج هستند دعوت میکند. این ۲۰۰ نفر همه خودشان به چشم، پیغمبر را دیدهاند و طبیعتا حسین بن علی را میشناسند و توجه پیامبر را به اباعبدالله به یاد دارند. این ۲۰۰ نفر از محترمترین آدمهای دوران خودشان هستند. اینها در بین مسلمانها جایگاه ویژهای دارند. ۸۰۰ نفر دیگر را هم امام دعوت میکند، ۸۰۰ نفری که در شهر و قبیله خودشان چهره هستند و حرفشان اعتبار دارد و آدم بزرگی به حساب میآیند.
در منا، جلسهای تشکیل میشود با ۱۰۰۰ نفر آدم ویژه. خود این اتفاق توی چشم است، همه میبینندش، دربارهاش حرف میزنند و دنبال فهمیدن ماجرایی هستند که در آنجا رخ میدهد.
امام توی جلسه خودشان را معرفی میکنند، مساله مخالفت با یزید را مطرح میکنند، هدفشان از قیام را میگویند، به همه حاضرین اعلام خطر میکنند و هشدار میدهند که دین پیغمبر در خطر است.
امام با طراحی یک جلسه ویژه، صدایش را به گوشه گوشه سرزمین پهناور اسلامی رساند.
این آدمها وقتی برمیگردند، وقتی به شهر و محلهشان میرسند، وقتی از خاطرات سفر تعریف میکنند، حتما حرفهای امام را به اطرافیانشان میرسانند، از این جلسه میگویند و دغدغههای امام را توضیح میدهند.
دو. امام در ایام حج اتفاقی را رقم میزنند که توجه همه دوربینها و رسانهها را به خودش جلب میکند.
حج آدابی دارد، زمانبندی و ترتیبی دارد.امام در میانههای موسم حج، بعد از انجام عمره، اعمال حج واجب را انجام نمیدهند و بارشان را جمع میکنند و کاروان را راه میاندازند و از مراسم خارج میشوند.
این اتفاق بیسابقه بوده و کسی انتظارش را نداشته، برای همین همه دربارهاش حرف میزنند. این اتفاق تبدیل میشود به خبر یک روزنامهها و مساله اول حاجیان.
امام رفتنشان را همراه میکنند با یک جمله: امر به معروف و احیای دین پیغمبر. همه حاجیهای سال ۶۰ هجری، فهمیدند که این حج، مثل سالهای گذشته نبوده، همه فهمیدند در حج آن سال، حسین بن علی، محور همه چیز بوده.
امام در حج سال ۶۰ هجری صدها اینفلوئنسر کوچک و بزرگ را با انگیزه و هدف قیامش آشنا کرد. اینفلوئنسرهایی که بعدها پژواک صدای قیام امام شدند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
یک نمایش میدانی علیه حضرت عباس
در کربلا یک بار اتاق فکر سپاه عمر سعد به ایدهای رسید که نتیجهاش شرمندگی عباس شد.
ایده، اجرای یک نمایش میدانی بود در روز تاسوعا. نمایشی که هدفش شکستن اعتبار اباالفضل بود و رقم زدن رگههایی از نگرانی در دل سپاه امام.
روز تاسوعا، همه ۳۰ هزار نفری که قرار بود با امام بجنگند، به کربلا رسیده بودند. صفبندیها انجام شده بود، میدان حالت جنگی به خودش گرفته بود و چشمها همه به تحرکات میدانی حریف بود.
امام اصحاب را توی خیمهای جمع کرده بودند، چند نفری بیرون مراقب اوضاع بودند و باقی همه در خیمه فرماندهی مشغول گفتگو با امام.
توی لشکر عمرسعد هم همه چیز طبق نظام جنگی بود. در تقسیم کاری که عمر سعد انجام داده بود، شمر فرمانده جناح چپ لشکر شده بود. شمر را تقریبا همه میشناختند. چهره آشنایی برای اهل کوفه بود و سمت فرماندهی که در میدان داشت او را باز برای همه مطرحتر کرده بود.
(ادامه دارد ...)
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
یک نمایش میدانی علیه حضرت عباس
(ادامه)
حالا شما لشکر صف کشیده کوفه را تصور کنید که یکباره کسی آرام آرام از دلش جدا میشود و میرود سمت خیمههای امام. همه لشکر کوفه چشم میشوند و مرد سوار بر اسب را نگاه میکنند. شمر تا نزدیکیهای خیمه میرسد، تا جایی که جلوتر از آن را تیم حفاظتی امام اجازه نمیدهند.
نمایش شروع شده. شمر فریاد میزند. طوری که صدایش تا عمق اتاق عملیات امام میرسد. توی سناریو برای شمر نوشتهاند که باید صدایش دشت را پر کند، مهم است که جملههایی که میگوید را همه بشنوند. هم خودیها بشنوند و هم غیر خودیها.
شمر میگوید: «دنبال خواهرزادههایم آمدهام، فامیلهایم را کار دارم.»
شمر چه ه محبوبی در میان اهل کوفه نیست، چهره معتدلی هم نیست. شمر خبیث است و این را تقریبا همه میدانند. یک تبهکار سرشناس که از قضا فرمانده لشکر دشمن هم هست آمده و دنبال فامیلهایش در میان سپاه امام است.
توی خیمه فرماندهی سکوت میشود.
نمایش به نقطه اوجش رسیده و شمر مهمترین دیالوگش را گفته: «این بنو اختنا».
در روایتها داریم که اینجا حضرت عباس سرش پیش برادر خم شد، شاید سختترین لحظهها، همین لحظههایی بود که نسبتی میان عباس و شمر بر قرار میشد. عباس ساکت بود، توی خیمه همه ساکت بودند. اباعبدالله گره سکوت را باز کردند: «جوابش را بدهید با اینکه آدم فاسقی است.»
بعد از این عرصه عرصه خروش اباالفضل است. امان نامه را برمیگرداند و شمر را توبیخ میکند که فکر کرده زندگی بی اباعبدالله برای او بیشتر از مرگ با اباعبدالله میارزد.
برای شمر، همان سر خم کردن و شرمندگی عباس در برابر اباعبدالله برد حساب میشد. شمر کارش را کرده بود، تیر نمایش میدانیاش به هدف خورده بود و جان عباس را خراش داده بود.
شخصیت اباالفضل العباس آن قدر در ماجرای کربلا تاثیرگذار است که دشمن برای ترور شخصیتش، نقشهای ویژه و عملیاتی خاص طراحی میکند. همه رسانههایش را به میدان میآورد و با نمایشی منحصر به فرد، عباس را هدف میگیرد.
این نقطه اوج کار یک نیروی جبهه حق است، جایی که آن قدر برای دشمن هزینهساز میشود که ترور فیزیکی یا ترور شخصیتش در دستور کار سرویسهای نظامی و رسانهای دشمن قرار میگیرد.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
یک نمایش میدانی علیه حضرت عباس.mp3
23.63M
این صوت شب تاسوعای محرم ۱۴۰۳ است.
این چند دقیقه روایت یکی از سختترین لحظات برای حضرت عباس است.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
توی تحریریه قرار شد من برای مجله مدام، روایتی بنویسم از فراز و فرود کتابها در زندگیام.
ایده برای دو هفته گوشه ذهنم بود و بعد توی دو روز نوشتمش. نسخه اولیه را فرستادم و نفس راحت کشیدم.
چند روز بعد، متن را دوباره خواندم و اصلاحاتی تویش انجام دادم و بعد دوباره فرستادمش توی گروه. فردایش خانم طاهری متن را برایم پسفرستاد و گفت باید باز هم بازنویسیاش بکنم.
خانم طاهری شاگرد من بوده، بعدتر توی مدرسه نویسندگی مبنا استادیار شد و حالا دبیر تحریریه مجله مدام است. متنم خوب بود، اما فایل را که باز کردم، دیدم سرتاسرش را کامنت گذاشته، نکته گفته، نقد کرده و پیشنهاد داده.
تقریبا ۸۰ درصد نقدهایی که خانم طاهری روی متنم نوشته بود را اعمال کردم و نتیجه چیزی شد که حالا توی مجله چاپ شده.
توی کار معلمی، یک نقطه طلایی هست، یک جایی هست که شاگردها از معلمها جلو میزنند. لحظه پیروزی معلمها همانجاست. من موفق شده بودم، در نقطه طلایی زندگیام بودم، چون نقد درست و جانانهای را از دبیر تحریریه مجلهای میگرفتم که خودم مدیر مسئولش بودم.
حالا خیالم راحت است. خانم طاهری که بالای سر کار است، متنها تمیز و درست به مجله میرسند.
خانم طاهری یکی از آنهاست که حالا هر جا باشد، دور و برش آباد میشود. من توی مبنا باز هم از این دوستان دارم.
.
پ.ن: مدام نتیجه خون دلهای چند سال من است. مدام را تهیه کنید، بخوانید و طعم خوب ادبیات خوب را بچشید.
پ.ن: صفحه مدام را دنبال کنید، خبرهای مدام شما را خوشحال خواهد کرد.
https://eitaa.com/modaam_magazine
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
کربلای امروز در غزه است، ما اهل کربلاییم؟.mp3
25.03M
این صوت شب عاشورای محرم ۱۴۰۳ است.
شاید بهترین وقت برای صحبت از غزه، همین روزها باشد، همین روزها که ما داریم در دنیایی پر از عمر سعد و شمر زندگی میکنیم.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh