اين دنياي بي حاصل چرا مغرور ميگردي / سليمان گر شوي آخر،نصيب مور ميگردي
************
به دنيايي كه مردانش عصا از كور ميدزدند / من از خوش باوري آنجا محبت جستجو كردم
************
عصا گر خم شود هر دم به گوش پير ميخواند / مگر در خواب بينيد بار ديگر نوجواني را
************
نظر كردن به درويشان بزرگي كم نميگردد / سليمان با همه حشمت نظر ميكرد بر موران
************
وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن هر دم / به سر خاكستري در حسرت پروانه ميريزد
************
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگيست / ورنه با يك استخوان،صد سگ رفيقت ميشوند
************
اگر كم سو شود چشمي،بار عينك ميكشد بيني / ز بيني بايد آموزي ره همسايه داري را
************
خنده بر لب ميزنم تا كس نداند درد من / ورنه اين دنيا كه ما ديديم،خنديدن نداشت
************
من از روييدن خار سر ديوار دانستم / كه ناكس كس نميگردد،بدين بالا نشينيها
************
هر خطا از چشم آید ، عذر میخواهد لبت / تلخی بادام را شِکَر تلافی میکند
************
تا تواني در جهان يكرنگ باش / قالي از چند رنگ بودن،زير پا افتاده است
************
کوه از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد / جاده از افتادگی از کوه بالا می روند
@MRHA1320