#ماجراهای_منو_ویراستارم
#سکانس۱
اون اولا جسیکا شخصیت الانش رو نداشت و قرار بود مثل الکس مغرور و خشک باشه دفعه اولی که تصمیم گرفتم کتاب رو با ویراستارم به اشتراک بزارم درباره این بود که وقتی دو نفر مغرور در مقابل هم قرار میگیرند کدوم یکی کوتاه میاد و چه جوری؟
#ماجراهای_منو_ویراستارم
#سکانس۲
با هزار تلاش سعی کردم بدون اینکه بفهمه دارم کتاب مینویسم سوالم رو توضیح بدم
و اون فقط در جوابم گفت بستگی داره
اول تلاش کردم شرایط صحنه و شخصیت های دیگه، گفت و گو هاشون و هزار تا سوال دیگه شو جواب بدم
ولی در آخر مجبور شدم کتاب رو بدم بهش
و اون شد تنها کسی که میدونه کی نویسنده مجموعه آقای ایکسه
رئیس جمهورشون از آلما میترسید
آلما فکر کرد، خنده داره
اگه اون سورنا رو ببینه احتمالا خشم آلما براش شبیه خشم توله شیر در مقابل خشم پدرش باشه
#مجموعه_آقای_ایکس
@Mrxcollection
همه فکر میکردن جسیکا خیلی میخوابه ولی وقتی مکس رو دیدن و فهمیدن آدما بیشتر هم میتونند بخوابند به این نتیجه رسیدند شاید بد نباشه بعضی وقتا جسیکا رو بیهوش کنند تا بیشتر بخوابه
#مجموعه_آقای_ایکس
#خون_طلایی
#انگشتان_خونین
@Mrxcollection
#ماجراهای_منو_ویراستارم
#سکانس۳
تو دوران اوج کرونا بود و فقط میتونستیم مجازی با هم در ارتباط باشیم
ساعت ها پشت گوشی باهاش مشورت میکردم درباره کتاب خون طلایی که البته بعدا اینطوری نام گرفت و اون موقع اسمی نداشت
اون زمان اصلا بحث چند تا کتاب و یه مجموعه نبود اون فقط یه کتاب بود که البته غیر از اسم شخصیت هاش هیچ نقطه مشترکی با کتاب الان نداشت
مکس؟
اگه جاستین چیزیش نگه میتونه یک هفته بی وقفه بخوابه ، بعضی وقت ها نبض شو میگیرن تا مطمئن شن زنده اس:)
#مجموعه_آقای_ایکس
#انگشتان_خونین
@Mrxcollection
رز مخالف آسا ست اون ها با هم دشمنن
پس چرا همیشه متحدن؟
#مجموعه_آقای_ایکس
#ناخن_های_مشکی
@Mrxcollection
#ماجراهای_منو_ویراستارم
#سکانس۴
بعد از یه مدت بهم گفت کتابم خیلی کودکانه و کلیشه ایه و به مرور فهمیدیم اصلا پایه و اساسش رو باید عوض کنیم و اون کتاب ارزش بیشتر وقت گذاشتن رو نداره
خیلی زود تصمیم گرفتیم هر طور شده یک جلسه حضوری بزاریم و درباره کتاب حرف بزنیم
اون زمان خیلی بچه بودم و مشکلات رفت و آمد و مکان علاوه بر مشکلات هر روزه کرونا بر محدودیت هامون اضافه میشد
هماهنگ کردن جلسه اول خیلی جالب بود اول قرار شد هفته بعد باشه ولی دیگه نمیتونستم صبر کنم تا ساختار جدید کتاب رو بچینم پس روز به روز عقب اومدم تا رسیدم دقیقا به فردای همون شب و قرار شد فردا صبح خونه اون ها باشم
آسا معتقده از همه خوشتیپ تره
اون خود شیفته ترین شخصیه که آوین تا حالا دیده
ولی چی میشه وقتی آسا با استلا روبرو بشه
اونا قطعا قراره خودشیفته تر از همدیگه باشند
این ممکنه؟
#مجموعه_آقای_ایکس
#خون_طلایی
#ناخن_های_مشکی
@Mrxcollection
وقتی هوا تاریک میشه و نمی ترسی فکر میکنی شجاعی ؟
درحالی که راشا بهترین ایده هاش واسه ی کشتن ادما رو توی تاریکی پیاده میکنه
#مجموعه_آقای_ایکس
#چشمان_رنگی
@Mrxcollection
#ماجراهای_منو_ویراستارم
#سکانس۵
بالاخره با بیچارگی تونستیم یه زمانی رو اوکی کنیم که برم خونشون
ساعت ۷صبح در خونشون بودم این اولین دیدار بود و خیلی براش هیجان زده بودم و همچنین اون ...
با توجه دوستی ای که قبلاً داشتیم و جدا شدن مدرسه هامون باعث به هم خوردنش شده بود معذب بودیم و سر سنگین خیلی بیشتر از پشت تلفن
همه شرایط حال و گذشته باعث شد اون یه جلسه رسمی باشه بدون حرف اضافه ای
هرچند بعد از اون یه همچین جلسه صرفا کاری ای آرزو شد و به دلمون موند
دوستان
ناشناس هارو تو همونجا جواب میدم
اگه سوالی پرسیدید میتونید توی همون صفحه پاسخش رو ببینید❤️