و من در شبِ آرزوها
به خیال ندارم چه آغازی را برای چشمهای غمزده و قلبِ بخشندهی شما بنویسم که واژهها در وصفِ غمتان عجیب کم میآورند. امیدوارم آغوشی برای التهابهایتان، تسکیندهندهای برای غمهایتان و همصحبتی برای واژههایتان داشته باشید
امید که شیشهی دلهای ما به سنگِ دلتنگی نخورد، مهر از وجودمان نگریزد، زندگی به کامِ ما تلخ نگردد، جوانمردی از آیینِ پاکمان فراموش نشود.
آرزو میکنم
تمامِ عمرِ محدودمان را برایِ جستنِ مرهمی از برای ژرفای چالههای جسمِ نحیف خویش صرف نکنیم، به حادثه ای عشق به یکباره تن و جانمان را به خاک نسپارد و روحِ زندگی در ما نمیرد.
در پایان، آرزوی مهر و خوشبختی، نیکدلی و شادمانی و به وقوع پیوستن خواسته هایتان را به شرطِ لبخندتان دارم.
ارادتمند قلب هایِ غمگین وزوزی✨🌱
این جا کسی است پنهان
همچون خیالْ در دل
امّا فروغِ رویَش
اَرکانِ من گرفته
او آنِ من گرفته
مژگان من گرفته
درمان من گرفته
فرمان من گرفته .
#ازاونمتنقشنگا
معشوقهی آفتابگردون؛
این جا کسی است پنهان همچون خیالْ در دل امّا فروغِ رویَش اَرکانِ من گرفته او آنِ من گرفته مژگان من گر
او آنِ من گرفته، مژگانِ من گرفته.
هدایت شده از تاسیان ؛
و اگر نوشتن نبود ، چطور میتوانستیم
تحمل کنیم و زنده بمانیم؟
دوستانِ عزیزم ماموریت انجام شد✅
بستنی یخی تو هوای سرد واقعا چسبید، ولی داشتیم یخ میزدیم😂🥲
الان چک کردم اون تایمی که داشتیم با یگانه بستنی یخی میخوردیم دمایِ هوا منفی ۱یا۲ درجه بوده:))))
امسال مدرسه داره خوش میگذره چون با یگانه
باهم کتاب خوندیم✅
با هم بستنی یخی خوردیم ✅
باهم در ملأعام مسابقه دو گذاشتیم✅
باهم به چیزی که اصلا خنده دار نبود تا حد مرگ خندیدیم ✅
باهم رفتیم خرید(سوپری،لوازمالتحریری)✅
معنی مصدری خل و چل بازی رو درآوردیم ✅
به آدما کمک کردیم✅
بقیه رو هم نیز به دیوونه بازی تشویق کردیم✅
معشوقهی آفتابگردون؛
_ای خوش آن عاقل که زد بر کوچهی دیوانگی.
_سازِ نا کوکِ جهان، صد زخمه بر دل میزند.
امروز یگانه به پاستیلای خیلی خر و خوشمزه ای درست کرده بود که یه دونشو خوردم و مزه بهشت میداد
ولی متاسفانه به توت فرنگی حساسیت دارم، و نتونستم با عشق از اون خوشمزه های جیگیلی لذت ببرم و بخورم🥲