eitaa logo
ܩࡎܢ̣ߊ‌ح
26 دنبال‌کننده
380 عکس
120 ویدیو
2 فایل
بسم‌رب‌الحسین‌ ܩࡎܢ̣ߊ‌ح=ިوܢܚ݅ܝ̇ߺߊ‌ی‌ܝ‌ߊ‌ܘ تاریخ‌شروع‌خادمی: •۱۰:۳۰• ¹⁴⁰¹.⁹.⁸ بیسیم‌چی‌گردان‌مون👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16698893249584 @Rah_il 〰〰〰〰〰〰〰〰 پشت‌سنگرمونه:)))) @Posht_sangar1401 ____ پیام‌سنجاق‌شده‌رو‌بخونید❌ 70........🚶🏻‍♂️.60
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃📝 💚 بعد از چند دقیقہ بیرون مے آیی و حولہ ے کوچک نارنجے رنگ را روے شانہ هایت می اندازے و همانطور کہ دکمہ هاے پیراهنت را میبندے بہ سمتم مے آیی کنارم روے تخت می نشینی و با حولہ ے کوچڪ موهایت را خشک میکنے بہ تمام حرکاتت نگاه میکنم مثل بچہ ها وقتے چشمت بہ صورتم مے خورد با تعجب مے پرسے : چرا اینجوری نگاه میکنے؟! لبخندی میزنم و چیزی نمیگویم بعد از مکث و سکوتے طولانے میپرسم : محمد؟! _جانم؟ ترس شنیدن جواب مرا از پرسیدن سوالم منع میکند... اما تو تا حالت چشمانم را میبینی میگویی : چیزی شده؟! سکوت میکنم و چیزی نمی گویم نزدیک تر میشوی و دستی بہ موهایم میکشے و میپرسی : خانومم؟ این محبت هایت اذیتم میکند یڪ لحظہ نبودنت در ذهنم رد میشود قلبم تیر میکشد با بغض بہ چشمانت نگاه میکنم نگران میشوے و میگویی : چیشده مریم؟ هرچہ سعے کردم جلوے اشڪ هایم را بگیرم نشد... چشمانم خیس شد و قطره اے روے گونہ ام افتاد زیر چانہ ام را میگیرے و صورتم را مقابل صورتت قرار مے دهے _مریمی؟ عزیزم؟ آخہ تو چت شده؟ چرا همش ناراحتے و هیچے نمی گے چرا میخواے با اشکات قلبمو خون کنے... این حرفت تیر خلاصے براے سد چشمانم بود و یکباره صدایم بالا رفت! طاقت نمے آورے و سرم را در آغوش میگیرے و بہ سینہ ات می چسبانے صداے تپش هاے تند قلبت در گوشم میپیچد... صداے تپش هاے قلب مهربانت! _آخہ چتہ خانومم؟چرا با خودت اینجورے میکنے؟ با خودت با من... گریہ هایم از سر میگیرند موهایم را از جلوے چشمانم کنار میزنے نمی توانم حرفے بزنم... نمی دانم بگویم یا نہ؟ سرم را بالا میبرم و بہ چهره ات نگاه میکنم... نگرانی و ناراحتی از چهره ات پیداست... _بگو عزیزدلم بہ محمد بگو چتہ؟! از دست من ناراحتے؟! با سختے صدایت میزنم _محمــ...محمــــد _جـــان محمد _کے میخواے برے؟ _ڪجا...؟ _سوریہ... _سوریه؟!!! از جا بلند میشوم و با صداے بلند و هق هق گریہ هایم میگویم: آره سوریہ ...میدونم میخواے بری بازم میخواے برے... حیرت زده نگاهم میکنی و میپرسی : حالت خوبہ؟ _کی میخوای بری؟ از لبہ ے تخت بلند میشوے و روبرویم مے ایستے و با جدیت پاسخ میدهے : نمیدونم... 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝
🍃📝 💚 ﴾﷽﴿ _نمی دونے؟!نگو نمیدونم...بگو نمی خوام بگم... _چت شده مریم؟!اصلا اگہ هم بخوام برم...چرا اینجوری میکنے؟! _مــــــــحـــــــمد... جنگہ... میفـهمےجنگہ... اگہ اتفاقے برات بیوفتہ... اگہ یہ چیزے بشہ... پس من چے؟!من چے میشم؟! ما هنوز یہ سالم از ازدواجمون نگذشتہ... اصلا اگہ قرار بود هے برے هے برے... چرا همون اول نگفتے؟ حداقل یکم بیشتر راجب این زندگے فکر میکردم... اصلا کلماتے ڪہ بہ زمان مے آوردم دست خودم نبود... حواسم بہ چیزهایی کہ مے گفتم نبود... انگار فقط میخواستم بگویم... بگویم... بگویم و بگویم تا آرام شوم... گریہ هایم شدت گرفتند و گوشہ اے از اتاق نشستم اما تو... شڪہ از حـرف هاے من سکوت کردی و بهت زده بہ روبرویت خیره شدے... بعد از مکث طولانے پرسیدے : یعنے... اگہ... بہت میگفتم... با من ازدواج نمیڪردے؟! نمے دانستم چہ بگویم... راستش اصلا منظورم این نبود... حرفے براے جواب نداشتم... سکوت کردم و بہ گریہ هایم ادامہ دادم آهی سوزناڪ کشیدے و از اتاق هتل بیرون رفتے! بدون حرف و خداحافظے... * * * * * * ساعت هاست ڪہ منتظرت هستم... ساعت دوازده شب است و تو هنوز برنگشتے چند بار با تلفنت تماس گرفتم اما خاموش بود نگران میشوم... میدانم همہ چیز تقصیر خودم بود... دلت را شکاندم... خدایا چہ کردم؟! یعنے کجایے؟! کـاش هیـچوقت آن سـوال را نمی پرسیدم! روے تـخت دراز میکشم و لا بہ لاے ملافہ ها غلت میزنم... بالشت زیر سرم را در آغوش میگیرم... یاد حرف هايم ڪہ می افتم احساس شرمندگے میکنم آنقدر دلم گرفتہ است... کہ حتے کوچکترین خاطره هایمان هم اشکم را در مے آورد اشڪے از گوشہ ے چشمم روے تـخت می افتد... چشمانم را میبندم... تصویر چہره ات کہ با حیرت بہ صورتم زل زده بودے و بہ اعتراض هایم گوش میدادے ظاهر میشود مرا ببـخش مرد زندگے ام... مرا ببـــــخش! 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝
https://harfeto.timefriend.net/16714645820180 منتظرنظرهاتون‌هستم🙂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
+مستقیم آقا...آقامستقیم! وقتی نشستم گفتم: ببخشید میشه ضبطو خاموش کنید؟! گفت:اینا مجازه؛ چیز بدی هم نمیخونه...! +میدونم ولی عزادارم! ○"شرمنده" و ضبط رو خاموش کرد. . ○تسلیت میگم اقوام نزدیکتون بوده؟! +بله مادرم..! ○واقــعا تسلیت میگم. داغ‌ مادر خیلی سخته، منم تو بیست و پنج سالگی مادرم مریض بود و زجر میکشید. بنده ی خدا راحت شد. +خدا رحمتش کنه! ○خدا مادر شمارم بیامرزه...! ○ مادر شما هم مریض بودن؟! +نه مجروح بود..! ○مجروح جنگی یاشیمیایی؟! +نه یه عده اراذل و اوباش ریختن سرمادرم و زدنش. ○جدأ؟!شمام هیچکاری نکردید؟! +ما نبودیم وگرنه میدونستیم چیکار کنیم...! ○خدا لعنتشون کنه... یعنی اینقد ضربات شدید بوده؟! +آره مادرم سه ماه بستری شد بعد از دنیا رفت...! ○عجب پست فطرت هایی بودن! بغضم گرفت... سکوتمو که دید گفت: ظاهرا خیلی ناراحت هستید! +داغ مادر خیلی سخته! مخصوصا اگه جوون باشه...! ○آخ آخ جوون بودن؟! +آره فقط هجده سالش بود...💔 ○گرفتی ما رو؟! شما خودت بیشتر از هیجده سالته! حرفش رو قطع کردم و گفتم: مادر شما هم هست... این هجده ساله فقط مادرسادات نیست بلکه مادرتمام شیعه ها حضرت زهراست...!(:🌱 یه مکثی کرد و با تعجب نگام کرد و بعد دوباره خیره شد به جاده...! ○ببخشید تازه متوجه شدم راست میگید هیچ‌وقت اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم...!🖐🏾 . . لحظاتی به سکوت گذشت، ○یه سی‌دی مداحی هم دارم؛ البته برا محرمه...! خودش داشبورد رو باز کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط. چند ثانیه بعد یه نوای آشنا بلند شد. . . تویی‌اربابِ‌دلِ‌من...!(:💔 . . من بودم و راننده و صدای مداحی و نگاه خیسم به اطراف...!🚶🏾‍♂
میگه‌که : قسم‌به‌تربتت‌قسم ، خسته‌یِ‌دردم . ! چقدربامهرتربتت‌دردودل‌کردم . ! ایندفه‌کربلابیام ، برنمی‌گردم ؛ برنمی‌گردم !:)💔
آخرین‌بازدید‌ازایتای‌شهید‌
حقققق😂
یعنے: من انتخاب میکنم کھ تو چـہ ببینے...☝🏻
اسیر که شد ، بعثی ها فهمیدن مسیحیه بهش گفتن تو که مسلمون نیستی، علیه ج.ا.ا مصاحبه کن تا پناهندگی بگیری! گفت مسلمون نیستم ، ایرانی که هستم خاک بر سرت فرخ نژاد خاک بر سرت احسان کرمی ای خاک بر سر هرچی سلبریتی وطن فروشه...
داره سه سال میشه ها💔
هدایت شده از مسابقه
🎗شماهم برنده تابلو فرش حرم امام رضا(ع) هستید بدون قرعه کشی🎗 👌مسابقه ای راحت با جوایز مادی و معنوی 💢تعداد زیادی از جوایز بدون قرعه کشی و تعدادی هم با قرعه کشی تقدیم میشه🎁 🖍توضیح مسابقه: ابتدا روی لینک بزنید وارد کانال بشید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1487536293C55c45547ec بعد 👈فقط👉 از یکی از مدیران بنر بگیرید آیدی مدیران در گروه سنجاق شده✅ ~~~~~~~~~~~~~~ کانال فرهنگی هنری بوی بهشت👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1487536293C55c45547ec کد ۱۱۹۵
فاطمه مادرمه.mp3
11.19M
_دنیای‌من‌مآدرمه....!(:
+ آدمِ یه دیقه‌ای نباش! - یعنی چی؟! + یعنی حالِ خوب و اضطرارت آنی نباشه. یهو نیاد که یهو بره. نگهش دار. اشکاتو سفت بگیر! که همین حالِ اضطرارِ همیشگی بهت آسمون میده :)
شمارا چه شده است که شأن و مقام و ارزشی برایِ خدا قائل نیستید یا قوم ! +خداست آ ، هرچی گفت بگو بر رویِ دیدگان :) .
خوشم میاد که ناراحتی گناهتو با استغفار نه تنها رفع نمیکنی بلکه میذاری رو هم جمع بشه تا این که منجر به ناامیدی میشه و میگی خدا که نمیبخشه پس چرا توبه کنم ؟ !
مُفت نمی‌ارزه اگه تویِ مجازی لبخندِ روی لباته و واسه مامانت اخم میکنیُ صداتُ بلند میکنی ... .
هدایت شده از 『جـهادے براے جهاد』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در انتظار نشستی؟ در انتظار بایست! هنوز حضرت معشوق یار میخواهد، @jahadi_baray_jahad -جهادی برای جهاد
چرا انقد کم میشین💔🤥 ناراحت شدیم🚶🏼‍♂️
در کنار تابوت شهید گمنام به یاد تک تک تون بودم 🙂🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃📝 💚 ﴾﷽﴿ از بازار مـشهد بہ سمت حرم میرویم...خوشبـختانہ هتلمان نزدیڪ حرم است! ساکت و بے توجـہ راه میروے...من هم سعے میکنم پا بہ پایت قدم بردارم آنقدر تند میروے کہ گاهے وقت ها جلو مے افتے از مـن! سردے و سنگینے ات اذیتمـ میکند... از دیشـب تا الآن با خود فکر کردم...اگـر اجازه ندهم بعد ها چہ مے شود؟ نڪند حضـرت زینب مرا بازخواست کند؟! امـا اگر محمد شهید شود چہ؟!نـہ...مے رود باز بر مے گردد...حضرت زینـب امانت دار است!اصلا بهـتر از قـبل محمدم را بر مے گرداند! بہ چهره ات نگاه میکنم خیلے عادی بہ روبرویت نگاه میکنے و اصلا حتے حرفے ام نمی زنی...می گویم : محمد؟ جواب نمے دهے دوباره می گویم : محمـد؟ باز هم جـواب نمے دهے... دلم میشکند...این رفتارت باعث میشود احساس نا امنے کنم...فکر میکنم دیگر مراقبم نیستے! بار دیگر مے گویم : آقا؟ نفس عمیقے میکشی و باز هم سکوت میکنے _مے شہ...فقط بگے...چقد وقت داریم؟! بالاخره نگاهم میڪنے...اما با تعجـب... احـساس پیروزے می کنم! _یعنے چے؟! _از الآن تا وقـت اعـزام بعدیت...چقد وقت داریم؟ دوباره بہ روبرویـت نگاه مے کنے...جواب مے دهے : خیلے ڪم... دلـمـ میگــیرد...با تـرس مے پرسم : مثلا...چ...چقد؟ بعد مڪث طولانے می گویی : ۱۵ روز! یڪ آن قلبم می ایستد و سر جایم خـشک مے شوم ڪمی جلو مے روے...قلبم بہ تپش مے افتد و چشمانـم سیاهے می رود! فقط صدایت را شـنیدم کہ داد زدے: یـا حـسیـــن...مریم...مر...م... 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ 🍃📝