هدایت شده از خبرگزاری فارس
📸 پرستار بیمارستانی در نیویورک آمریکا که کادر درمانی آن مجبور به پوشیدن کیسه زباله بهجای لباس محافظتی بودند، جان خود را بر اثر ابتلا به کرونا از دست داد
هدایت شده از خبرگزاری فارس
آمریکا مدت معافیت تحریمی عراق برای واردات انرژی از ایران را کاهش داد
یک مقام عراقی گفت:
🔹آمریکا به اطلاع بغداد رسانده که مدت معافیت تحریمی عراق برای واردات گاز و برق از ایران را از ۴۵ روز به یک ماه کاهش داده است.
🔹آمریکا بهانه این اقدام خود را «دخالت ایران در عراق» ذکر و تهدید کرده اگر حملات به نیروهای آمریکایی در عراق ادامه یابد، معافیت تحریمی عراق به طور کامل برداشته میشود.
fna.ir/ewh2i5
@Farsna
هدایت شده از خبرگزاری فارس
رئیس دانشگاه علوم پزشکی بابل: ۱۱ فوتی ما تهرانیهایی بودند که اواخر اسفند به مازندران سفر کرده بودند.
fna.ir/ewguz6
@Farsna
هدایت شده از خبرگزاری فارس
وزارت خزانهداری آمریکا ۱۵ فرد و ۵ نهاد مرتبط با ایران را به لیست تحریمهای خود اضافه کرد.
@Farsna
هدایت شده از خبرگزاری فارس
🔹در تحریمهای جدید ۴ فرد شهروند عراقی و ۱۱ نفر نیز شهروند ایرانی هستند.
🔹در نهادهای تحریم شده نیز دو شرکت عراقی بوده و سه نهاد دیگر نیز ایرانی هستند که ستاد بازسازی عتبات عالیات نیز در بین این نهادها قرار دارد.
fna.ir/ewh2ku
@Farsna
هدایت شده از کانال روشنگری🇵🇸
🔶 ای مردم! مثل قوم #یونس #توبه کنید! وگرنه از #بلا های بعدی نجات نمی یابید
طبق آیات #قرآن و احادیث اولیاءالله وقتی #گناه زیاد شد، بلاها و مصائب زیاد و متنوع میشود..
مردم #ایران بیایید به درگاه الهی توبه و تضرع کنیم.. وگرنه بلاهای بعدی سخت تر و سخت تر خواهد بود..
لطفا نشرحداکثری
#کرونا #روحانی #زنا #مشروب #خودخواهی #پول #دلار #دزدی #سلبریتی #خدا #بیخدایی #ظلم #کم_فروشی #ربا #بازیگران
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از کانال روشنگری🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ایتالیا
#کشیش ایتالیایی، یک هلیکوپتر از دولت قرض گرفته (یا اجاره کرده)تا به #آسمون بره و برای مردم #دعا کنه. چون اینطوری هم به #خدا نزدیکتر میشه و هم دعاش شامل حال مردم بیشتری میشه. 😐
عزیزم ته چاه هم میتونی خدا رو صدا کنی.. فقط باید از عمق دلت باشه .. نه اوج هوا!😐
#کرونا #سلبریتی #بازیگران #خرافات #مسیحی #کاتولیک #مسیحیت #ITALY #Christianity
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از کانال روشنگری🇵🇸
🔶هر کس بهت گفت #ایران عقب مونده اس و #علم و #تکنولوژی و #پیشرفت فقط تو #اروپا و #آمریکا س! همین تصویرو بهش نشون بده👆
#پزشکی ایران در صدر کارآمدان جهان.. تعداد #بهبودیافتگان #کرونا در ایران بیشتر از تمامی کشورهای غربی است👌
قبل از انقلاب پزشک عمومی ما را از هند وبنگلادش و پاکستان میاوردن😐
#علوم_پزشکی #دانشگاههای_علوم_پزشکی #دانش #جمهوری_اسلامی #دستاورد_انقلاب #وزارت_بهداشت #شاه #پهلوی #ایتالیا #فرانسه #اخبار_کرونا #خبرخوش #انرژی_مثبت
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از کانال روشنگری🇵🇸
🔷 #ترامپ آدمکش گفته: به هیچکس در جنگ علیه #کرونا اعتماد نمیکنیم
آقایان #اصلاحطلب، #وطنفروش ها، #غربگدا های دوزاری.. پس چطور انتظار دارید #ایران اعتماد کنه؟ شیر خر خورده اید؟!
#پزشکی #وزارت_بهداشت #ماسک #آمریکا #تحریم #تحریم_تروریسم_است #تروریسم #تروریست #منوتو #بی_بی_سی #رضا_پهلوی #تاجزاده #محمودصادقی #علی_مطهری #اصلاحات #سرطان_اصلاحات #مسیح_علینژاد #رضا_حقیقت_نژاد #مزدور #Sanction #Iran #US #SanctionIsTerrorism
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از کانال روشنگری🇵🇸
20.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی در #نجف و #کربلا، #وبا آمد.. #مراجع #شیعه چه کردند؟
🔺 #اروپایی ها چه کردند؟
🔺 اولین #بیمارستان #ایران را چه کسی ساخت و در کجا؟
🔺این کلیپ مشی علمای شیعه را به شما نشون میده👆
#آخوند #کرونا #آخوندخراسانی #خرافات #اروپا #قم #تهران #آیت_الله #روحانیت #آیت_الله_حائری #رضاشاه #وزارت_بهداشت #بیماری_مسری #اسلام #مسلمانان #مسلمان #آریایی #خرافه #بیمارستان_فرقانی #بهداشت
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از داستانهای ممنوعه (رمانهای جبهه مقاومت)
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_اول
💠 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمهشب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنیتر بود.
روی میز شیشهای اتاق پذیرایی #هفت_سین سادهای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر #ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوشسلیقگیام توجه کند.
💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکیاش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد.
میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمیاش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکیاش همیشه خلع سلاحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی #خبر خوندی، بسه!»
💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام #ایران نشدید، شاید ما حریف نظام #سوریه شدیم!»
لحن محکم #عربیاش وقتی در لطافت کلمات #فارسی مینشست، شنیدنیتر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد.
💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت #العربیه باز بود و ردیف اخبار #سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این میخوای #انقلاب کنی؟» و نقشهای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«میخوام با دلستر انقلاب کنم!»
نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بیمقدمه پرسید :«دلستر میخوری؟» میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، #شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام!»
💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه #مبارزه بینتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید!»
با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشهها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچهبازی فرق داره!»
💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچهبازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال #دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به #نظام ضربه زدیم!»
در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و #بسیجیها درافتادیم!»
💠 سپس با کف دست روی پیشانیاش کوبید و با حالتی هیجانزده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریهای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق #مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!»
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!»
💠 تیزی صدایش خماری #عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر #آرمانت قید خونوادهات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترکشون کردم!»
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :«#چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر #اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ کانال #داستانهای_ممنوعه
@dastanhaye_mamnooe