eitaa logo
اندیشکده مستعدان
1.5هزار دنبال‌کننده
920 عکس
148 ویدیو
55 فایل
📝 بررسی مسائل روز جامعه از منظر دینی با رویکرد حل مسأله در کارگروه های: فقه اقتصاد/فقه پزشکی/فقه اطلاعات/فقه تربیت/فقه تقنین/فقه رسانه/و.... 🔻اندیشکده مستعدان اجتهاد تحت اشراف استاد میرهاشم حسینی 📮ارتباط با ادمین👇 @tme313
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی میرزا جواد آقا سبزواری از شاگردان علامه بحرالعلوم به سفارش حاج شیخ عبدالوهاب مشیر خراسانی به همراه حاج آقا میرزا محمد تقی تربتی فیض آبادی معروف به و حاج سید علینقی معروف به ، خدمت استاد حاج میرزا آقا ابوالحسن نجفی معروف به حضور یافتند. ایشان تشریف نداشتند همگی برگشتند. ———~———~—🆔—~——~——— 📎 کانال اندیشکده مستعدان https://eitaa.com/joinchat/1079706013Ceed9a368e3 سایت اندیشکده مستعدان 🌐https://tme313.ir/
🌹دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمن این نظر داری ● ... بطحائى ‌علوى از امام هادی علیه‌السلام نزد متوکل سخن چينى كرد كه برای حضرت پول و اسلحه مي‌فرستند، متوكل به سعيد دربان گفت: «اهْجُمْ‌ عَلَيْهِ بِاللَّيْلِ‌ وَ خُذْ مَا تَجِدُ عِنْدَهُ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ السِّلَاحِ وَ احْمِلْهُ إِلَيَّ»؛ شبانه بر او حمله كن، و هر چه پول و اسلحه نزدش بود، بردار و نزد من بياور. ● ابراهيم بن محمد گويد: سعيد دربان به من گفت: شبانه به منزل حضرت رفتم و با نردبانى كه همراه داشتم به پشت بام بالا رفتم، آنگاه چون چند پله پائين آمدم، در اثر تاريكى ندانستم چگونه به خانه راه يابم ناگاه حضرت مرا صدا زد: 👈«سَعِيدُ مَكَانَكَ‌ حَتَّى يَأْتُوكَ بِشَمْعَةٍ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ أَتَوْنِي بِشَمْعَةٍ»؛ اى سعيد! همان جا باش تا برايت چراغ آورند، اندكى بعد چراغ آوردند، من پائين آمدم. ● حضرت را ديدم جبه و كلاهى پشمى در بردارد و جا نمازى حصيرى در برابر اوست، يقين كردم نماز مي‌خواند، به من فرمودند: اتاقها در اختيار تو، من وارد شدم و بررسى كردم و هيچ نيافتم. در اتاق خود حضرت، كيسه پولى با مهر مادر متوكل بود و كيسه سر به مُهر ديگرى، به من فرمودند: جا نماز را هم بازرسى كن. چون آن را بلند كردم، شمشيرى ساده و در غلاف، در زير آن بود، آنها را برداشتم و نزد متوكل رفتم، چون نگاهش به مُهر مادرش افتاد كه روى كيسه پول بود، دنبالش فرستاد، او نزد متوكل آمد. ● يكى از خدمتگزاران مخصوص به من خبر داد كه مادر متوكل به او گفت: هنگامى كه بيمار بودى و از بهبوديت نااميد گشتم، نذر كردم، اگر خوب شدى از مال خود ده هزار دينار خدمت او فرستم، چون بهبودى يافتى، پولها را نزدش فرستادم و اين هم مُهر من است بر روى كيسه. متوكل كيسه ديگر را گشود، در آن هم چهار صد دينار بود، سپس كيسه پول ديگرى به آنها اضافه كرد و به من دستور داد كه همه را خدمت حضرت برم، من كيسه‌ها را با شمشير خدمتش بردم و عرض كردم: آقاى من! اين مأموريت بر من ناگوار آمد، فرمود: «ستمگران بزودى خواهند دانست كه چه سرانجامى دارند». 📚الكافي؛ ج‌۱؛ ص۴۹۹ ———~———~—🆔—~——~——— 📎 کانال اندیشکده مستعدان https://eitaa.com/joinchat/1079706013Ceed9a368e3 سایت اندیشکده مستعدان 🌐https://tme313.ir/