هدایت شده از مدارس امین
37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_هفته_بسیج
تهیه و تدوین فاطمه مقدم مبلغه امین استان #لرستان ،شهرستان خرم آباد
با تشکر
مدیریت مدارس امین
https://eitaa.com/mamin110
هدایت شده از مدیریت حوزه علمیه استان تهران
#ولادت_امام_حسن_عسکری
🔰 امام حسن عسکری (عليه السلام):
ما تَرَکَ الْحَقَّ عَزیزٌ إلاّ ذَلَّ، وَلا أخَذَ بِهِ ذَلیلٌ إلاّ عَزَّ.
هیچ عزیزی، حق را رها نکرد مگر آنکه ذلیل گردید و هر ذلیلی که به حق گرایش یافت، عزیز شد.
💠روابط عمومی
مدیریت حوزه علمیه استان تهران
🇮🇷 کانال رسمی مدیریت حوزه علمیه استان تهران
www.howzehtehran.com
🆔 @howzehtehran
ادب شهید ارسنجانی به والدین بچه خیابان طیببرف شدیدی باریده بود
قطار دو کوهه وارد ایستگاه تهران شد ساعت دو نیمه شب بود .
با چند نفر از رفقا حرکت کردیم . علی اصغر را جلوی خانه شان در خیابان طیب پیاده کردیم پای او هنوز مجروح بود .
فردا رفتیم به علی اصغر سر بزنیم . وقتی وارد خانه شدیم مادر اصغر جلو آمد . بی مقدمه گفت : آقا سید شما یه چیزی بگو !؟
بعد ادامه داد : دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه .صبح که پدرش می خواسته بره مسجد اصغر رو دیده!
از علی اصغر این کارها بعید نبود . احترام عجیبی به پدر و مادرش می گذاشت .
ادب بالاترین شاخصه او بود .زمان شهادت 29 ساله بودن
💠🌼💠🌼💠🌼💠🌼💠
نگاه به چهره مولا علي علیهالسلام
▫️حضرت سلمان (علیه السلام) فرمود: يك روز خدمت حضرت رسول اللّه (صلی الله علیه واله) مشرف شدم، ديدم حضرت در حال سجده هستند و كلماتي را ميفرمايند. خوب كه گوش دادم شنيدم ميفرمايد: «اِلهي بِحَقِّعليِّ خَفّف عَليَّ اَوزاري» خدايا بحق علي (علیه السلام) قسمت ميدهم گناهاني را كه بر دوش من گذاشته اند سبك گردان.
▫️سلمان(ع) ميگويد: من تعجب كردم. صبر كردم تا حضرت سر از سجده برداشت بعد عرض كردم يا رسول اللّه شما خدا را بحق علي (ع) قسم ميدهيد؟ حضرت فرمود: اي سلمان اگر ميخواهي مقام علي (ع) برايت ظاهر و واضح گردد برو به بقيع و صدا بزن بندار!
▫️وقتي او را ديدي مقام علي (ع) را از او بپرس. سلمان ميگويد: وارد بقيع شدم و صدا زدم بندار، ناگهان شخص عظيم الجثه اي را در كنارم مشاهده كردم از احوالاتش جويا شدم؟!
گفت: من يكي از يهودي هاي مدينه بودم. لكن در دل محبت علي (ع) را داشتم. بطوريكه هرروز صبح ميآمدم كنار راه ميايستادم تا آقا علي(ع) از منزل بيرون آيد و جمال نوراني او را زيارت كنم. يكروز صبح كه از منزل بيرون آمدم و بسر راه حضرتش ايستادم خبري نشد پرس جوئي كردم گفتند آقا علي (ع) به مسجد تشريف برده اند من از ترس مسلمانها جرأت نمي كردم وارد مسجد شوم. و تا جمال آقا را زيارت نمي كردم ممكن نبود دنبال كار روم.
▫️لذا آمدم محاذي در مسجد ايستادم باميد آنكه شايد چشمم بجمال نورانيش بيفتد. بمجرد آنكه محاذي در آمدم ديدم آقا علي (ع) در ميان مسجد است از جاي خود حركت كرد و نگاهي بطرف من فرمود مثل اينكه ميدانست من منتظر ديدن اويم. من هم جمال دل آراي او را زيارت كردم و پي كارم رفتم تا اينكه اجلم رسيد و در حال كفر از دنيا رفتم و مرا به آتش مبتلا نمودند و لكن قريب به يك ميل آتش از من دور است و بمن صدمه اي وارد نمي كند بخاطر اينكه در دلم محبت علي (علیه السلام) است.
▫️پيغمبر اكرم (ص) فرمود: «حبّ عليٌ ايمان و بعضه كفرٌ و نفاق»
محبت علي (ع) ايمان و بغض و دشمني با او كفر و نفاق است. و نيز فرمود: «لو اجتمع الناس علي حبه ما خلق اللّه النار»
اگر همه مردم محبت علي (علیه السلام) را داشتند خداوند آتش جهنم را خلق نمي كرد.
هر كه اندر دل بدارد مهر پاك مرتضي(ع)
جاي او باشد بهشت جاودان روز جزا
كيميائيست عجب مهر علي (ع) نور خدا
مس ايجاد به گيتي شده ز اين مهر طلا
آنكه را مهر علي (ع) نيست بدل مؤمن نيست
چونكه ايمان خداوند بود مهر ولا
______
کرامات العلویه : معجزات حضرت امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) بعد از شهادت - نگاه به چهره علي - صفحه۶.
.
| #کرامات_العلویه
💠🌼💠🌼💠🌼💠🌼💠
📖 #فضائل
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که بِدان جهت به شمشیر امام علی علیه السلام ذولفقار میگفتند که آن را بر هرکَس میزد، در دنیا از زندگی و در آخرت از بهشت محروم میشد.
مناقب آل ابیطالب؛ ج۳، ص۳۳۹.
.
15.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه چیزهایی عقل را زیاد میکند
ازنظر اهل بیت
نماز شب را به خاطر مادر قطع کن!
یکی از واجبترین واجبات شرعی که در قرآن و روایات فراوان مورد تأکید قرار گرفته است وجوب احترام و حرمت آزار والدین است. هرگونه رفتار فرزند که موجب ناراحتی و آزردگی پدر و مادر را فراهم سازد، حرام است. ممکن است مطرح شود بعضی از پدر و مادرها توقعات فراوانی دارند، یا با محیط آشنا نیستند و یا شرایط زندگی امروز را نمیدانند. برآورده ساختن همه خواستههای والدین با شرایط زندگی امروز ممکن نیست. به ویژه آنکه اگر پدر و مادر از سواد پائینی برخوردار و از احکام دین کم اطلاع باشند. باید به گونهای با تدبیر رفتار نمود تا این توقع در آنها ایجاد نشود. در برخی موارد با زمینه سازی و فراهم کردن مقدماتی میتوان این مشکل را حل نموده و رضایت آنان را به دست آورد. در برخی موارد نیز نباید برای والدین توقع ایجاد کرد. هنگامی که انسان میداند شرایط برآوردن خواستههای آنان را ندارد، نباید با مطرح کردن آنها از جانب خود، آن توقعات را در والدین ایجاد کند. آنچه که فقها و علمای اسلام همه بر آن نظر واحد دارند، حرمت آزار است. البته در مورد میزان اطاعت از والدین اختلاف وجود دارد، تا جایی که برخی فقها گفتهاند اگر انسان در حال قنوت وتر نماز شب باشد و مادرش او را صدا بزند و از او یک لیوان آب درخواست کند، واجب است فرزند نماز را قطع کرده و به مادر آب برساند. چرا که قطع نماز مستحبی اشکال نداشته و حرام نیست (البته در نماز واجب حرام است.) برخی از فقها از این سخن نیز فراتر گفتهاند و بر این نظرند که اگر در حال نماز مستحبی، مادر فقط نام فرزند خود را صدا زد و چیزی درخواست ننمود، فرزند باید نماز مستحبی را قطع و به مادر خود پاسخ دهد. در اسلام تا این اندازه رعایت ادب در حضور پدر و مادر سفارش شده است. با این وصف باید برای نسل کنونی اینگونه احکام را روشن و آشکارا تبیین نمود که در کجا و چه شرایطی باید سخن والدین اطاعت شود و در کجا میتوان از آن سر باز زد؟ در پاسخ باید گفت در جایی میتوان از اطاعت والدین سر باز زد که مخالفت با پدر و مادر موجب ایذاء و آزار آنان نشود. برای اینکه ایذاء حرام است و انسان نباید با والدین مخالفت کند مگر آنکه بتوان از آنان رفع آزردگی نموده و رضایت آنان به دست آید. ممکن است سؤال شود که آیا لازمه احسان به والدین کمک مالی است؟ قطعا کمک مالی استحباب دارد و از بهترین مستحبات است، به ویژه اگر والدین نیاز مالی داشته باشند. اگر فرزند از جهت مالی امکان کمک را داشته باشد واجب است که به پدر و مادر کمک نماید تا نیاز آنان رفع شود. در اینجا گفته میشود که پدر و مادر واجب النفقه، میشوند. اما اگر نیاز آنان تأمین شده باشد، برای رفاه بیشتر آنها مستحب است تا به والدین کمک نماید. البته این مستحب، بسیار مؤکد است.
آیت الله مصباح یزدی حفظه الله
#نقل_قول
🔸نتيجه آميختگى جهل با وضعيتهاى متفاوت در زندگى بشر:
🔹1- جهل + فقر = جُرم
🔹2- جهل + ثروت = فساد
🔹3- جهل + آزادی = هرج و مرج (بی بند و باری)
🔹4- جهل + قدرت = استبداد
🔹5- جهل + دين = تروریسم
🔸حال به جای جهل، علم بگذار!
بنگر علم با وضعيتهاى متفاوت زندگى چه میکند؛
🔹1- علم + فقر = قناعت
🔹2- علم + ثروت = نوآوری
🔹3- علم + آزادی = خوشبختی
🔹4- علم + قدرت = عدالت
🔹5- علم + دين = استقامت
🔸"این یک قانون است؛ تو قانون مدار باش!!"
🆔 @wikizoom
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
امام على عليه السلام:
با عقل ها، قله های دانش فتح می شود
بِالعُقولِ تُنالُ ذُروَةُ العُلومِ
غررالحكم، حدیث 4275
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
#حتما_بخونید
حکایتی بسیار زیبا 🌺
اقای سید علی اکبر کوثری ( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدلله علیه السلام) در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف میبرند.
بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی،در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند.
مرحوم سید علی اکبر میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرد توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.
سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری
رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت
با بی میلی و اکراه استکان رو اوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم.
وجود نازنین حضرت زهرا صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم امدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود:
نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....
آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم!
گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من بادست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی و شاهی برابر نشیند...
(برگرفته از خاطرات آن مرحوم)
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•