هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت هفتاد ویک
🔶 #فاتح_دلها
مدتی بود كه در ميدان منتظر مسافر بودم، حالا كه ميخواستم بروم
نميتوانستم تكان بخورم! ده تا تاكسی جلو و پشت سرم ايستاده بودند. همان
حين متوجه جوانی كه چفيه دور گردنش انداخته بود شدم.
انگار اهل آبادان بود. به همراه يك ساك كوچك به سمت من آمد. زد به شيشة ماشين. شيشه را پايين كشيدم و گفتم: بفرماييد.
گفت: من را تا آرامگاه ميبرید؟
نگاهش كردم و گفتم: بله، بفرماييد.
تا نشست توی ماشين چشمش به عكس سيد افتاد كه چسبانده بودم روی
شيشه. دستی روی آن كشيد و شروع كرد به گریه کردن. تعجب كردم و گفتم:
آقا، قضيه چيه!؟
گفت: من این سيد را نميشناختم. يك ماه پيش رفتم شهر قم، داخل پاساژ
چشمم افتاد به عكس ايشان. ناخودآگاه به سمت آن عكس كشيده شدم. چهره
معصومانه ای داشت. رفتم داخل مغازه. عكس و نوارهای مداحی سيد را خريدم.
شب و روزم شده بود گوش دادن به نوارهای مداحی سيد. شبی در خواب
سيد را ديدم كه به سمت من آمد. دعوتم كرد كه سر مزارش بيايم و زيارت
عاشورا بخوانم. به سيد گفتم: من اصلا تا حالا شمال نرفته ام. چه جوری بيام و
پيدایت كنم. گم ميشوم.“
نرفتم و فراموشش كردم. چند وقت بعد دوباره به خوابم آمد و گفت: ”چرا
نميآيي سر مزارم؟!
از خواب كه بلند شدم سريع وسايلم را جمع كردم و راه افتادم. توی راه
خوابم برد. ماشین هم داشت از ساری عبور ميکرد.
سيد آمد و تكانم داد و گفت: پاشو رسيدی
ناگهان چشمهايم را باز كردم. همان موقع راننده گفت: ساری جا نمونيد.
سریع پياده شدم و راه افتادم. ناخواسته به سمت ماشين شما آمدم.
وقتی گفتم پسردایی و داماد خانواده سید هستم تعجبش بيشتر شد. رساندمش آرامگاه.
بعد ماندم و گفتم: شما زيارت عاشورا بخوان من منتظرم. بايد برويم منزل
سيد. گفت: ً اصلا غير ممكنه.“
ِ گفتم ”در خانه سيد به روی كسی بسته نيست چه برسد به اينكه خودش دعوت كرده باشد
سال 1374 بود. از پخش فيلم مصاحبه سيد مجتبی توسط روايت چند روزی
ميگذشت. با سيد از خيابان جمهوری اسلامی ساری عبور ميكرديم. سید
داخل مغازهای شد. مأمور راهنمايی و رانندگی به سمت من آمد و سلام كرد.
بعد سيد را نشان داد و پرسيد: اين آقايي كه با شما هستند، چهره شان برای
من خيلی آشناست. فكر ميكنم ايشان را جايي ديده باشم.
گفتم: شايد در مسجد ديده باشی.
گفت: من اصلًا مسجدی نيستم.
گفتم: شايد در مراسمی او را ديده ای.
گفت: من اصلًا اهل اينجور جاها نيستم.
خنده ام گرفت و به شوخی گفتم: نكنه در تلويزيون ديدی!؟
گفت: بله! بله! درسته. چقدر قشنگ صحبت كرد. چند روز پيش بود. در
برنامة روايت فتح درباره شلمچه مصاحبه كرده بود و تلويزيون هم آن را پخش كرد.
با این مأمور رفیق شدیم. خلاصه گذشت تا اينكه ...
ده روز بعد از شهادت سيد آن مأمور راهنمايی و رانندگی دوباره مرا ديد و
گفت: خدا سيد را بيامرزد! تا حالا در تشييع پيكر هيچ يك از شهدا شركت
نكرده بودم. اصلًا خوشم نميآمد!
آن روز جايی بودم كه با من تماس گرفتند و گفتند آماده باش است. بايد سريع ميرفتم. با ناراحتی پرسيدم كه چه خبر شده؟ گفتند قرار است شهيد تشييع
كنند. گفتم: ”باز هم شهيد؟!“
پاسخ دادند: اين دفعه شهيد سيد مجتبی علمدار است. رنگ از چهره ام پرید.
نميدانم چگونه ولی سريع لباس پوشيدم و در تشييع او شركت كردم. سيد واقعًا
چهره معصوم و مظلومی داشت. او نظرم را درباره شهدا عوض کرد.
دو سه سال بعد از شهادت سيد مشرف شدم به مشهدالرضا علیه السلام.در راه به شهری رسیدم.
برای رفع خستگی نگه داشتم. در خواب و بيداری بودم كه متوجه شدم عده ای
دارند دربارهي تصویر سيد مجتبي که پشت شيشه زده بودم صحبت ميكنند.
خوب گوش كردم. ميگفتند: اين عكس شهيد سيد مجتبي علمدار، بريم
عكس را ازش بگيريم.
ديدم خجالت ميكشند جلو بيايند. بلند شدم و شيشه ماشين را پايين كشيدم و اما باز خجالت ميكشيدند.
شروع به احوالپرسی با آنها كردم.
گفتم: ميخواهيد اين عكس را به شما بدهم؟ آنها بسيار خوشحال شدند بعد
عكس را برداشتم و به آن جوانان دادم.
با خودم فكر كردم، اینجا كجا، ساری كجا. این بچه ها از لحاظ سنی به سيد
مجتبی نزديك هم نيستند اما چگونه ...
البته ميدانم براي شهيد و شهادت حد و مرزی وجود ندارد. اما سيد از همان
لحظه شهادتش، مانند زماني که در دنیا زندگی ميکرد فاتح دلها شده بود.
👉 @mtnsr2
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
4_5897649413542642982.MP3
2.21M
صحبت های
🌷شهید مهدی زین الدین🌷
برای کسانی که عاشق جهاد و شهادت هستند.
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️قحطی بزرگ ایران
🌾روایتی از نقطه کور تاریخ ایران
(1298 ـ 1296ش/ 1919 ـ 1917م)
🌴ترجمه: محمد كريمی
🌴هلوکاست ایرانی واقعه ای که از تاریخ ایران محو شده
👉 @mtnsr2
🌾قحطی بزرگ
2⃣3⃣قسمت سی ودوم
طـی ده روز گذشته بـيش از سه فرد برجسته در تبريز كشته شده اند البته شـما از اوضاع مطلعيد. آنها در امور آنجا تأثير و نفوذ دارنـد... ايرانـيهـا آنچنـان پروپا قرص طرفدار آلمان هستند كه نميتوانند درك كنند كه چـرا آمريكـا
بايد در طرف مقابل قرار گيرد.نامه كشيش جساپ در 31 اكتبر 1917 از تبريز حاوی اطلاعات باارزشی است : روحيه جنبش و نـاآرامی در تمـام جامعه قابل مشاهده است. با افزايش پيوسته قيمتها، اوضاع نيز پيوسته در
حال بدتر شدن است. خشكسالی زمستان و بهار گذشته باعث شـده گنـدم محدودی برداشت شود، در حالی كه صادرات دام و مواد غذايی به شـمال همچنان ادامه دارد... تا سپتامبر، قيمت گندم بيش از دو برابر شد؛ و اكنـون هم تقريباً چهار برابر شده است. هفته هاست نانوايي ها مملو از زنان گرسـنه است كه برای نوبت خريد نان با هم جنگ و دعوا ميكنند و دست آخر هم
بايد گرسنه آنجا را ترك كنند. از آنجا كه نان غذای اصلي توده مردم است، قحطی نان به معنای فاجعه ای هولناك است. چـشمانـداز بـدی پـيش روی ماست و ميترسيم كه پيش از بهـار، در تبريـز و اطـراف آن بـه عمليـات امدادی وسيعی نياز باشد، البته نه فقط برای آوارگان، بلكه براي مردم فقير و گرسنه كل منطقه. اين نامه، در ادامه اوضـاع سياسـي را چنـين توصـيف
ميكند: درست در همين زمان شهر تدريجاً از انقلابيـون و راديكـال هـای تندرو پر ميشود و احزاب سياسی و كميته های سری سرشان شلوغ اسـت.
يك سلسله ترور برنامه ريزی شده در حال انجام است. آغاز ايـن ترورهـا، قتل حاكم سابق بود و تاكنون ادامه يافته و بر شدت آنها افزوده شده است؛
به نحوی كه گاهی در يك شب چند فرد برجسته كشته ميشوند.با وجود آنكه برخي از قتلها در روز اتفاق ميافتد و قاتلان بايد شناسـايی شـوند، دستگاه حاكمهاي كه توان كافي براي بررسی اوضاع داشـته باشـد، وجـود ندارد. ميگويند به قربانيان از قبل اطلاع ميدهند، اما به نظر ميرسد شـمار اندكي از آنها توان گريختن دارند. دريافتن انگيزه اين قتلها سخت اسـت،
اما به نظر ميرسد انگيزه، تلفيقي از انتقام از مـرتجعين سـالهـاي 1908-
1909 و 1911؛ و باج خواهي و ترور ثروتمنداني باشد كه به جـاي تـأمين
نياز شهر، متهم به انبار كردن گندمها هستند».
👉 @mtnsr2
19.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مستند #برنامه_شیطان
💠 قسمت یازدهم: بیوتروریسم (2)
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
🌐پروتكل های رهبران يهود برای تسخير جهان 9⃣پروتكل شماره 💠توجه به خصوصيات و خلق و خوى مردمى كـه
🌐پروتكل های رهبران يهود برای تسخير جهان
💠بنابه تحريك ما، ترور و وحشت همه جا را فرا مى گيـرد، افـراد بـا آرمانهـا و عقايـد مختلـف ماننـد سلطنت طلب، عوام فريب، سوسياليست و آرمانگرا ايده آليست به خدمت ما درخواهند آمد و بنا به اغواى ما مى كوشند تا هر نوع نظم و آرامشى را برهم زنند و همه جا را به آشوب بكشانند. وجود چنـين طغيان هـايى دولتها را دچار دگرگونى مى كند و مردم حاضر مى شوند براى برقرارى صلح و آرامش همه چيز را فدا كنند. تـا زمانى كه به قدرت جهانى ما اعتراف نكنند و تا زمانى كـه تسـليم مـا نشـوند، صـلح را بـه سرزمينشـان بـاز نخواهيم گرداند.
💠در چنين شرايطى مردم فرياد مى زنند تا دول جهان بر سر استقرار سوسياليزم به توافق برسند. امـا تجزيه احزاب و نفاق ميان آنها باعث مى شود كه مردم به ما بپيوندند. جدال بر سر قدرت، ميـان مـردم آغـاز مى گردد و پول در اين ميان نقش مهمى را بازى مى كند. بديهى است كه همه پولهـا نـزد مـا ذخيـره شـده و پيروزى از آن ما خواهد بود.
💠 ما از قبل به اتحاد ميان رهبران و توده هاى ناآگاه مردمِ جوامعِ غيريهودى پى بـرده ايـم و اقـدامات لازم در اين زمينه معمول داشته ايم. بدين معنى ميان رهبران و تـوده هـاى مـردم از طريـق ايجـاد تـرس و وحشت، سدى ايجاد كرده ايم و وضعى پيش آورده ايم كه توده مردم در آينده پشتيبان مـا باشـد. بـه زودى زمام رهبرى توده ها را بدست مى گيريم و آنها را در جهت مسيرى كه به هدفهايمان ختم مـى شـود، هـدايت
مى كنيم.
💠براى آنكه از رهبرى توده ناآگاه مردم غيريهودى به كلى غافل نشويم هر چند گاه يكبار در مراسـم آنها شركت مى كنيم و اگر نتوانيم اين كار را شخصاً انجام دهيم، تصدى اين امور را به كسانى كه فوق العـاده مورد اعتماد ما باشند، محول مى كنيم. پس از آنكه توده مردم به رهبرى مـا اعتـراف كردنـد، آنگـاه بـه طـور خصوصى درباره مسايل سياسى با آنها وارد مذاكره مى شويم و به آنان آموزش سياسى مى دهيم تا آنهـا را بـه
سوى هدفهاى دلخواهمان سوق دهيم
👉 @mtnsr2
💠خاطرات اربعین
7⃣قسمت هفتم
همینطور مشغول شمردن عمودها بودیم که از یک عرب سوال کردیم چقدر تا کربلامونده گفت اینجا کربلا هست واز چند فرسخی حرم جزء کربلاست و تا خود شهر چیزی نمانده
...بالاخره به کربلارسیدم
همین طور محو تماشای موکبهای دو طرف و پذیرایی شان از زائرین بودیم
هرچه به حرم نزدیک میشدیم حرکت مان کند تر میشد تا اینکه خود را روبه روی حرم حضرت عباس یافتیم
لحظه به یاد ماندنی بود
دوستان اکثراً یا پایشان تاول زده بود یا از درد پا می نالیدند
بارسیدن به کربلا گویا خستگیشان برطرف شد کوچه به کوچه به عشق بین الحرمین گذشتیم
چشممان به گنبد حضرت ابوالفضل العباس افتاد از دور سلامی دادیم تا اینکه به بین الحرمین رسیدیم
کوله ها را جایی گذاشتیم وچند نفر همانجا ماندند
دونفر هم برای گرفتن جا رفتند من وچند نفری به سمت حرم رفتیم
بین الحرمین داخل شدیم
نمیدانستیم به حرم امام حسین برویم یا حضرت عباس راستش جمعیت آنقدر ذیق بود که نمتوانستیم تصمیم بگیریم
گفتم بریم بین جمعیت هر طرف جمعیت ما را برد همان طرف می رویم
جمعیت ما را به طرف حرم حضرت عباس کشاند
وارد حرم شدیم
مشک آبی به نشانه خجل شدن سردار در دشت نینوا به روبه رو آویزان بود
حرم مملو از جمعیت بود
جایی برای نماز پیدا کردیم ونماز خواندیم و دوباره سمت بچها رفتیم دوستان نای حرکت نداشتند همان روی آسفالت دراز کشیده بودند
دوستانی که برای گرفتن جا رفته بودند جایی برای اسکان نیافتند
چاره ای نداشتیم
که برای اسکان به ده کیلومتری حرم که نصفش را ناچارا با پای پیاده میرفتیم به منزل ابوناجی که سال قبل با او اشنا شدیم برویم
جای خوبی بود فقط کمی دور بود
چون چند وقت پیش خبر مارو گرفته بود سمت منزلش حرکت کردیم
دوستان خود را میکشاندند دیگر نایی برای حرکت نداشتند
هرجوری بود به قسمتی که میتوان ماشین گرفت رسیدیم
یک موتوری که پشتش تریلی داشت گرفتیم
از بی راهه ما را خواست به منزل ابو ناجی ببرد چون یک قسمتهایی بخاطر مسائل امنیتی بسته بود
👉 @mtnsr2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ #بازم_اربعین_کربلایی ها پیاده میان از دل صحرا
🌴 میثم #مطیعی
تقدیم به اونایی که دلتنگه اربعین هستن
👉 @mtnsr2
⭕️بزرگی میگفت:
اگر کسی برای درخواست کمک برای حل مشکلی پیش تو آمد؛
✋ هرگز نگو:
فلانی هم که هر وقت کاری داشته باشه
فقط ما را میشناسه!
👈 بلکه بگو:
الحمدلله که خدا به من
توفیق برطرف کردن نیازهای مردم را عنایت کرده است.
🌷 آقای ما امام حسین علیهالسلام در این باره میفرمایند:
"برآوردن حاجت و برطرف كردن مشكلات مردم به دست شما از نعمتهای خداوند است نسبت به شما، بنابراین با منت گذاری و اذیت آنان، جلوی این نعمت ها را نگیرید."
📕 بحار الانوار، ج۷۴، ص۳۸
👉 @mtnsr2